تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۸ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۰۰
کد مطلب : 115192
خشونت، ابراز هویت و یا...؟
حملات انتحاری چند روز گذشته طالبان در کابل و برخی ولایت های شمال کشور، موجی از واکنش های منفی علیه این گروه را به همراه داشته است.
 این رخداد های خون بار،هم زمان با چند رخداد دیگر بوقوع پیوست، از این جهت پرسش هایی را بوجود آورده است. 

رخداد اول مذاکرات صلح میان حکومت افغانستان و گروه طالبان بود که دور نخست آن حدود دو ماه قبل در پاکستان بر گزار گردید و قرار شد که دور دوم آن نیز برگزار گردد. 

رخداد دیگر آنست که مرگ ملا عمر رهبر طالبان به تازگی اعلام شد و کشمکش بر سر جانشینی ملا عمر هم چنان ادامه دارد. 
گرچه گفته می شود که ملا منصور مورد تائید طالبان واستخبارات پاکستان قرار دارد. اما هنوز تثبیت نشده است که رهبری ملا منصور از سوی اکثریت طالبان پذیرفته شده است یا خیر؟ 

بنابراین پرسش هایی که بوجود می آید آنست که: حملات انتحاری به معنای پایان مذاکرات صلح در کشور و ادامه جنگ و خشونت در افغانستان خواهد بود و آنچه در کابل و برخی شهرهای کشور رخداد دور جدیدی از خشونت طالبانی است، پرسش دوم آنست که اعلام مرگ ملاعمر سبب شد که مذاکرات صلح به تعویق بیفتد و چرخه خشونت هم چنان به چرخش در آید؟ 

برخی آگاهان بدین نظر اند که خشونت و حملات انتحاری که هم اکنون در برخی نقاط کشور از جمله کابل رخ داده بی ارتباط به اعلام مرگ ملا عمر نیست .
 
واقعیت آنست که سازمان استخبارات پاکستان همواره کوشیده است که با راه اندازی جنایت و کشتار،راه صلح و مذاکره طالبان با حکومت افغانستان را ببندد.
 آنچه که بنام مذاکره طالبان وحکومت افغانستان اعلام شد طرحی از سوی حکومت غیر نظامی آن کشور بوده که مورد رضایت سازمان استخبارات پاکستان قرار نداشته است .
 
وقتی مذاکره صلح در اسلام آباد آغاز یافت، تصور می رفت که در دور دوم مذاکره با طالبان ،مسئله آتش بس مورد توجه هر دو طرف قرار گیرد تا فضای اعتماد میان طالبان و حکومت افغانستان ایجاد گردد و مذاکرات صلح ادامه پیدا کند.
 
اما از آنجایی که ایجاد روند صلح برای پاکستان و بویژه سازمان استخبارات آن کشور قابل قبول نبوده و نیست برای ایجاد خدشه و خلل در روند مذاکره و تعویق آن ،مرگ ملا عمر اعلام شد تا مذاکرات صلح به تعویق افتد و بار دیگر خشونت و درنده خویی از سوی طالبان یا به نام آن گروه ادامه پیدا کند. 

احساس خوش بینی به مذاکرات صلح از یک سو و مرگ ملا عمر از سوی دیگر غفلتی در میان نهادهای امنیتی کشور بوجود آورد که سبب شد جنایات هولناکی از سوی طالبان و یا تحت پوشش طالبان در کابل صورت گیرد، تعدادی کثیری از هموطنان مظلوم ما به خاک خون بیفتند، دامن طالبان بیش از گذشته به خون بی گناهان رنگین شود.
 
این تردید جدی را هم ایجاد کرد که طالبانی که باورمند به مذاکرات سیاسی هستند چگونه می پذیرند که دست به خون بی گناهان آلوده کنند وچنین جنایات هولناکی را مرتکب شوند؟ 

بی تردید هر جنایتی که از سوی طالبان انجام می گیرد و هر خون بی گناهی که در کشور ریخته می شود و هر سازه ای که تخریب می گردد؛ به معنای آنست که امکان زندگی مسالمت آمیز میان مردم و طالبان از بین می رود، ورشته اعتماد،بیش از پیش گسَسته می شود.
برخی اما خشونت های اخیر را از منظر دیگر می نگرند و گمان دارند که طالبان با محوریت جنگ فراهم آمده اند، با جنگ هویت خود را تثبیت کرده و با جنگ هم ادامه حیات خواهند داد.
 
لذا تلاش های خشونت آمیز کنونی در همان راستای تثبیت هویت صورت می گیرد.
 
ملا عمر مرده است،اعلام مرگ او تاثیر منفی فراوانی بر روح و روان طالبان برجای نهاده. طالبان بعد از مرگ عمر نیازمند تبارز مجدد بودند تا بتوانند خود را درعرصه سیاست و هویت تثبیت کنند. 

خشونت های اخیر در کابل و برخی نقاط دیگر، امکان بازسازی این هویت مخدوش شده را به آنها می دهد و این باور را به بار می آورد که طالبان علی رغم ضربه ای سنگین هویتی که خورده اند اما هم چنان زنده هستند. 

در عرصه سیاست هم، چنانکه دیده می شود، شکست سختی را درفاریاب و برخی مناطق شمال تحمل کردند، اما در خشونت هایی که در کابل اعمال کردند،سبب شد که ناکامی های آن گروه، در مناطق شمال کشور فراموش شود.
 
لذا خشونت ها و درنده خویی های کنونی طالبان، با دو انگیزه صورت گرفته است. نخست این که خود را نشان دهند که مرگ ملا عمر هیچ تاثیری بر روحیه آنها نگذاشته و آنها حاضر اند هم چنان به جنایت های خود در افغانستان ادامه دهند. 

دوم آن که خشونت ورزی طالبان به معنای روحیه دادن به افراد سطح پائین این گروه بود که از مرگ ملا عمر سخت متاثر شده بودند و روحیه جنگی خود را ازدست داده بودند . 

در میان این تحلیل ها، برخی آگاهان اما بدین باوراند که طالبان چه بخواهند و قبول کنند و چه نه؛حیثیت و انسجام تشکیلاتی گذشته خود را نخواهند داشت. آنچه تا هنوز از سوی طالبان انجام گرفته طرح و پلانی است که از سوی سازمان استخبارات پاکستان پی ریزی و انجام می گیرد تا به بازسازی تشکیلاتی طالبان بپردازد و از هم گسیختگی آنها جلو گیری کند. 

نکته دومی که دراین رابطه مطرح می شود آنست که منظور از راه اندازی این گونه حملات، ایجاد سوی ظن بیشتر و طرد و رد طالبان از سوی مردم و حکومت افغانستان است.
 
حملاتی هم درکابل انجام گرفته است هنوز طالبان مسئولیت آن را بعهده نگرفته است. نسبت دادن این حملات به طالبان به معنای ایجاد شکاف بیشتر و عمیق تر میان مردم و طالبان و عدم پذیرش این گروه از سو ی مردم است و تنها سود بی اعتمادی بیشتر و شکاف عمیق تر به جیب استخبارات پاکستان می ریزد.
 
درنتیجه جنگ ادامه پیدا می کند، سازمان استخبارات پاکستان هم چنان چیرگی خود را بر طالبان حفظ می کند وهم از چند دستگی طالبان جلوگیری صورت می گیرد. 

بنابر این طالبان هم چنان که موجودات فاقد اراده بوده ، اگر از در صلح در نیایند و راه مذاکره را در پیش نگیرد، هم چنان وسیله ای در دست استخبارات پاکستان خواهند ماند و در آن صورت یا شاهد کشته شدن و از میان رفتن تدریجی افراد رده بالای خود توسط آی اس آی پاکستان خواهد بود و یا آنکه با ظهور داعش در افغانستان، بخشی در کام داعش فرو خواهد رفت و برخی نیز در پاکستان یا در زندان های آن کشور خواهد پوسید یا آنکه استحاله خواهند شد.
لذا حملات کنونی را می توان دارای ابعاد گوناگون و با انگیزه ها متفاوت دانست .
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdcgyn9qxak9qq4.rpra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

مطالب مرتبط