تاریخ انتشار :جمعه ۹ اسد ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۳۹
کد مطلب : 114960
صلح بعد از ملاعمر!
سرانجام مرگ ملا عمر مورد تائید رهبری طالبان قرار گرفت اما هنوز آشکار نشده است که ملا عمر با مرگ طبیعی مرده یا آن که ملا اختر منصور جانشین کنونی او، او را به قتل رسانده است. اعلامیه رسمی طالبان گواه بر آنست که ملا عمر بر اثر بیماری مرده است. پرسشی که بعد از اعلام مرگ ملاعمر به میان آمده یکی آنست که روند شکل گیری صلح میان حکومت افغانستان و طالبان به کجا خواهد انجامید، دومین پرسش آنست که وضعیت طالبان به کدام طرف خواهد رفت؟

وزارت خارجه افغانستان از تعویق مذاکره صلح با طالبان اظهار تاسف کرده است. قرار بود دور دوم مذاکرات صلح میان حکومت افغانستان و طالبان در یکی از شهرهای چین برگزار گردد. آن گونه که گفته شده است، قرار بوده در این دور از مذاکره روی آتش بس موقت بحث صورت گیرد تا در سایه آتش بس موقت بتوانند به مذاکرات جدی تر با آن گروه پرداخته شود.

اولین نتیجه اعلام مرگ ملاعمر را باید تعویق مذاکرات صلح دانست. گرچه وی دو سال قبل مرده است. اما اعلام مرگ او سبب شد که وزارت خارجه پاکستان اعلام کند که مرگ ملا عمر سبب تعویق روند مذاکره با طالبان شده است.

وزارت خارجه پاکستان هم چنان گفته است که قرار است میان رهبران کنونی طالبان در مورد روند صلح بیشتر گفت و گو شود. این در حالی است که شورای صلح افغانستان مرگ ملا عمر را بهانه ای برای تعویق روند مذاکرات صلح گفته است. از گفته های سخنگویان شورای صلح افغانستان این گونه استنباط می شود که این شورا از تعویق روند مذاکرات ناخشنودند و آن را بهانه ای برای حکومت پاکستان می دانند تا مذاکرات صلح را به تعویق اندازد.

اما این که مرگ ملا عمر بر نتایج دراز مدت روند صلح چه تاثیری برجای خواهد گذاشت نمی توان دورنمایی روشنی صورت بندی کرد. از یک نکته در این مورد؛ اما نمی توان چشم بست این که، در گذشته اگر ملاعمر تعیین کننده ی سیاست های کلی طالبان بوده باشد، نبود او در آینده این تاثرمنفی ی بیبشتری برجای خواهد نهاد و اگر ملا عمر بیشتر یک سمبول بوده باشد تا یک رهبر پرگماتیک برای آن گروه، مرگ و زندگی او چندان تاثیری بر طالبان نخواهد نهاد.

باور عمومی برآنست که ملا عمر نه در گذشته تعیین کننده سیاست کلی طالبان بوده و نه هم مرگ او تاثیری بر روند صلح خواهد نهاد. گرچه حکومت افغانستان با تردستی کوشیده است که زیرکانه از ملا عمر دفاع کند و بیان دارد که در چهارده سال گذشته او همواره در افغانستتان بوده است. این اعلام وزارت خارجه کشور معادله را عوض نمی کند جز این که وابستگی او را به استخبارات پاکستان کتمان کند و از او یک چهره غیروابسته و ملی به نمایش بگذارد.

واقعیت آنست که نه ملاعمر در ایجاد و تهداب گذاری طالبان نقش تعیین کننده داشته و نه هم در ادامه ترور و خشونت این گروه خشونت ورز و متحجر نقش اساسی بر دوش ملا عمر بوده است.
ملاعمر مهره ای بوده در خدمت کسانی دیگری که او را تمویل و تجهیزکرده اند. هر آنچه انجام داده از یک سوی وابستگی او را به بیگانه ها نشان می دهد از سوی دیگر طرز دید و تلقی او را از دین و اسلام به نمایش می گذارد که یاد آور صدر اسلام و تداعی کننده اعمال و کردار خوارج نهروان است.

ز ملا عمر میراثی برجای نمانده تا در رفتن او تاسف خورد و نبود او را یک ضایعه دانست. نبود ملاعمر بی تردید بر افراد میانی و دسته هایی که در قاعده هرم تشکیلات طالبان بوده اند تاثیری منفی بر جای خواهد نهاد.
به دیدگاه برخی آگاهان، از طالبان کسی بر کرسی جانشینی ملاعمر نشسته که متهم به قتل او است. این ادعا از سوی گروهی از طالبان به نام «فدائیان محاذ» اعلام شده است. این اعلامیه و این نام گذاری بیانگر آنست که گروه طالبان انسجام درونی خود را از کف داده و بی تردید گروه یا گروه های دیگری در ماه های آینده از دل این گروه سر بر خواهد آورد.

حال اگر پراگندگی در گروه طالبان ایجاد شود و گروه هایی از دل این گروه بیرون آید باید تردید داشت که روند صلح از سوی پاکستان ادامه یابد. زیرا تشتت گروه طالبان از بار تاثیر آن بر منافع پاکستان خواهد کاست و پاکستان نخواهد توانست به منافع خود از راه این گروه دست یابد. اما اگر ملا منصور بتواند انسجام درونی طالبان را حفظ کند و این گروه به صورت منظم جنایات خود را در کشور ادامه دهد، در ترور و خشونت دست بالا را داشته باشد؛ بی تردید که روند مذاکره با حکومت افغانستان به مقتضای مقصد و هدف پاکستان به پیش برده خواهد شد. آن گونه که هدف استخبارات پاکستان اقتضا کند مذاکره دوام خواهد یافت.

اما برخی آگاهان بعید می دانند که این گروه توان ماندن در کنار یکدیگر را داشتنه باشند. هم چنان طالبان نشان داده که یک گروه دارای یک زیر بنای تئوری سیاسی نیستند و نه هم دارای اهداف و آرمانی برای آینده کشور و مردم می باشند.

زیربنایی ترین آرمان این گروه، کشتار و خشونت و دد منشی است . این گروه نه با سنی ها توانسته است بسازد و نه با تشیع موضع هم سویی دارد.

گروهی که جز تفنگ و خشونت از آن سر نزده، جز به نهی و نفی نیاندیشیده چگونه می تواند ادامه پیدا کند و به زندگی سیاسی و تشکیلاتی خود دوام دهد. لذا تصور بر آنست که گروه طالبان به دسته های گوناگونی تقسیم شود، بخش بزرگی از این گروه که آگاهانه و با تعمد، خشونت را همانند خوارج نهروان به عنوان اهداف وسیله خود قرار داده اند به گروه های تکفیری چون داعش بپیوندد هم چنان دست به خون و خشونت خواهند برد.

بخشی از گروه طالبان که به نام دین و بهشت اما ناآگاهانه و یا تضییقات معیشتی به دام طالبان افتاده اند با مرگ ملا عمر به سوی حکومت افغانستان گرایش خواهند یافت تا زندگی در آرامش را سپری کنند.

البته نا گفته نباید گذاشت که فرایند جذب طالبان به حکومت، مربوط به توان حکومت افغانستان نیزاست. حکومت افغانستان آنچه تا هنوز انجام داده اگر بدین صورت در آینده نیز عمل کند نخواهد توانست اعتماد طالبان میانی را به خود جلب کند. اما اگر تجدید نظری صورت گیرد، ممکن است بسیاری از طالبان به حکومت افغانستان بپیوندند و زندگی در امنیت را سپری کنند.
مولف : م. سمنگانی
https://avapress.net/vdciq5azut1az32.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما