کمیسیونی برای اصلاح کمیسیون انتخابات آغاز به کار کرد که فعالیت این کمیسیون، با باز خوردهای گوناگون مثبت و منفی همراه بوده است .
مشاور فرهنگی داکتر عبدالله در صفحه اجتماعی خود نوشته است که کمیسیون اصلاحات انتخاباتی با حضور داکتر عبدالله فعالیت خود را آغاز کرد.
وی هم چنان ابراز امیدواری کرده است که ایجاد این کمیسیون زمینه را برای ایجاد یک حکومت دموکراتیک در کشور فراهم آورد!
واکنش ها منفی فراوانی نیز ابراز شده است، رئیس مجلس سنای افغانستان ایجاد کمیسیون اصلاحات را یک ساز و کار غیر قانونی دانسته و گفته است که آن مجلس ازآنچه آن کمیسیون انجام دهد حمایت نخواهد کرد واصلاحات اورا نخواهد پذیرفت. وی گفته است که اصلاح قانون باید توسط پارلمان افغانستان صورت گیرد.
در عین زمان دو نهاد مربوط به انتخابات یکی بنیاد انتخاب آزاد(تیفا) ودیگری بنیاید انتخابات آزاد و عادلانه(فیفا) در اظهار نظرهای جداگانه ،از ترکیب کمیسیون اصلاحات ابراز نگرانی کرده اند.
حال این باز خوردهای مثبت و منفی بر چه مبانی استوار است خود جای تامل دارد. اما اگر فرض بر این گذاشته شود که کمیسیون دارای کار کرد مثبت خواهد بود و می تواند اصلاحاتی را در کمیسیون انتخابات به وجود آورد، آیا تنها اصلاحات از این دست می تواند زمینه ساز یک حکومت مطلوب در کشور باشد یا آن که مولفه های فراوانی لازمست تا یک حکومت مطلوب و مورد قبول عامه مردم به وجود آید؟ دوم، آن که اگر ترکیب کمیسیون مطلوب نباشد آیا می توان افراد و گروه هایی را یافت که قابل اعتماد باشند و حضور شان در آن نهاد تضمین کننده اصلاحات مطلوب باشد؟
واقعیت آنست که داشتن نگره و نگاه منفی و حداقلی یا انتظار حد اتکثری از یک کمیسیون، خود یکی از ضعف های آشکار و پیدای جوامعی مثل افغانستان است. در یک نگاه عمومی در این گونه جامعه ها نگاه حداکثری به اکثر پدیده های اجتماعی امر معمول و متعارف است. از یک دریچه کوچک این توقع ایجاد می شود که هم به خانه روشنایی دهد و هم آذان به گوش برسد و هم تهویه هوا کند . اصلاح کمیسیون انتخابات همان دریچه کوچکی است که یک نظام سیاسی مطلوب از آن بیرون نمی آید . ممکن است که اصلاحات به گونه ای صورت گیرد که آدم های دیگری برجای آدم های کنونی بنشینند. اما چگونه می توان انگیزه های افراد را عوض کرد و یا انگیزه های جدیدی در درون آنها بوجود آورد. در حالیکه انگیزه ها و دید آدمیان تعویض می شود . وقتی دنیای کسی کوچک وکودکانه باشد و ازدریچه کودکی به دنیا بنگرد، لاجرم دنیا را کوچک خواهد دید وهمانند کودکان همه را برای خود خواهد خواست .، آدمیان کودک صفت، تنها شخصیت و بزرگی خودرا درداشتن قدرت بیشتر و چیرگی بر دیگران می داند،بی تردید همان عملی را انجام خواهد داد که پیشینیان او انجام دادند. تقلب های گسترده ای که بوجود آمد و نظام کنونی برآن استوار شده است، نتیجه دید گاه کودکانه به حکومت و حق مردم است. لذا اولین گام در اصلاحات عمیق تر، داشتن آگاهی های لازم برای اصلاحات است . این آگاهی لزوما درمکتب و مدرسه و دانشگاه ایجاد نمی شود بلکه نوعی دگرگونی درونی را می طلبد که دنیا را به رنگ دیگر بنگرد . تغییر انگیزه ها هم با یک نگاه جدید به وجود می آید. تغییر انگیزه وقتی صورت می گیرد که نگاه آدمیان به انسان تغییر کند. شما وقتی به همه باشندگان یک کشور حق قایل باشید و یکی از تجلی گاه های حق خواهی را عرصه انتخابات بدانید، هیچ فردی جرات نمی کند که به این حق دست ببرد و آن را کوچک بشمارد، این دریافت های درونی است که ملزم می سازد که به رای مردم احترام نهد و این عرصه تجلی حق خواهی را بیشتر و بهتر فراهم کند. در این صورت است که رای مردم مورد دست برد قرار نمی گیرد و تقلبی بوجود نمی آید. اما؛ بر عکس اگر نهادی بدین باور باشد که حق حکومت کردن تنها از آن یک قوم و قبیله است و دیگران باید به حاکمیت این قوم گردن نهند و حکومت او را بپذریرند؛ در این صورت تقلب را حق خود می داند تا حق را که حکومت باشد به صاحب حق برساند.
در این دید گاه نه تنها تقلب یک عمل مجرمانه تلقی نمی گردد که عین عدالت شمرده میشد . عدالتی که افلاطون بر مبنای آن فرهنگ سیاسی خود را تدوین کرده و به عدالت توتالیتر معروف شده است عین همین عدالتی است که یک قوم گرای متعصب از حکومت وحاکمیت دارد.
افلاتون باورمند به عدالت بود اما؛ او عدالت را چنان تعریف می کرد که دیگران ازآن بهره ای نداشتند . او برای هر طبقه حقی قایل بود. او حکومت را ویژه حکومت گران و خانواده های اشرفی می دانست که باید حکومت به آنها تعلق گیرد و سایرین هم هر کدام حق ویژه خود را دارند.
به این ترتیب باید به حق خود برسند . اگر در کمیسیون انتخابات برداشت از عدالت این گونه باشد می تواین منتظر نشست و انظار داشت که حکومت دموکراتیک و حق محور بوجود آید؟
هرگز؛ چنین فرایند ایجاد نخواهد شد وهیچ گاه حکومت دموکراتیک بوجود نخواهد آمد . بنابر این آنچه که به نام اصلاح کمیسون انتخاباتی مد نظر است، یکی آنست که مفاد توافقی که میان دو تیم حکومت امضا شده است باید عملی شود. که یکی از مفاد آن ایجاد کمیسیون اصلاحات انتخاباتی است. اگر این کمیسیون به کار خود آغاز کرده است به معنای آنست که تنش های درونی حکومت اندکی کاهش پیدا کند و حکومت به روال معمول و معهود خود به کار ادامه بیابد تا حداقل خواسته های مردم برآورده شود.
ثانیا، با اصلاح کمیسیون انتخابات این انتظار را باید داشت که تقلب های آشکاری در انتخابات صورت نگیرد. با توجه به ناآگاهی های گسترده ای که در کشور وجود دارد و با توجه به انگیزه های قوی قومی ای که در میان سیاست مداران کشور موجود است؛ رای مردم و حق مردم هیچ جایگاه ندارد.
بنابراین برای ایجاد یک حکومت مطلوب هم ایجاد نهادهای مطلوب لازم است و هم توسعه دانش و آگاهی های اجتماعی از اهمیت فوق العاده برخوردار است. زیرا؛ در تنها نهادهای حکومتی ایجاد کننده حکومت مطلوب به حساب نمی آیند، بلکه آگاهی های عمومی ،تعامل و داد و ستد میان نهاد و دانش عمومی مردم می تواند زمینه های یک حکومت فراگیر ملی را بوجود آورد.
مشاور فرهنگی داکتر عبدالله در صفحه اجتماعی خود نوشته است که کمیسیون اصلاحات انتخاباتی با حضور داکتر عبدالله فعالیت خود را آغاز کرد.
وی هم چنان ابراز امیدواری کرده است که ایجاد این کمیسیون زمینه را برای ایجاد یک حکومت دموکراتیک در کشور فراهم آورد!
واکنش ها منفی فراوانی نیز ابراز شده است، رئیس مجلس سنای افغانستان ایجاد کمیسیون اصلاحات را یک ساز و کار غیر قانونی دانسته و گفته است که آن مجلس ازآنچه آن کمیسیون انجام دهد حمایت نخواهد کرد واصلاحات اورا نخواهد پذیرفت. وی گفته است که اصلاح قانون باید توسط پارلمان افغانستان صورت گیرد.
در عین زمان دو نهاد مربوط به انتخابات یکی بنیاد انتخاب آزاد(تیفا) ودیگری بنیاید انتخابات آزاد و عادلانه(فیفا) در اظهار نظرهای جداگانه ،از ترکیب کمیسیون اصلاحات ابراز نگرانی کرده اند.
حال این باز خوردهای مثبت و منفی بر چه مبانی استوار است خود جای تامل دارد. اما اگر فرض بر این گذاشته شود که کمیسیون دارای کار کرد مثبت خواهد بود و می تواند اصلاحاتی را در کمیسیون انتخابات به وجود آورد، آیا تنها اصلاحات از این دست می تواند زمینه ساز یک حکومت مطلوب در کشور باشد یا آن که مولفه های فراوانی لازمست تا یک حکومت مطلوب و مورد قبول عامه مردم به وجود آید؟ دوم، آن که اگر ترکیب کمیسیون مطلوب نباشد آیا می توان افراد و گروه هایی را یافت که قابل اعتماد باشند و حضور شان در آن نهاد تضمین کننده اصلاحات مطلوب باشد؟
واقعیت آنست که داشتن نگره و نگاه منفی و حداقلی یا انتظار حد اتکثری از یک کمیسیون، خود یکی از ضعف های آشکار و پیدای جوامعی مثل افغانستان است. در یک نگاه عمومی در این گونه جامعه ها نگاه حداکثری به اکثر پدیده های اجتماعی امر معمول و متعارف است. از یک دریچه کوچک این توقع ایجاد می شود که هم به خانه روشنایی دهد و هم آذان به گوش برسد و هم تهویه هوا کند . اصلاح کمیسیون انتخابات همان دریچه کوچکی است که یک نظام سیاسی مطلوب از آن بیرون نمی آید . ممکن است که اصلاحات به گونه ای صورت گیرد که آدم های دیگری برجای آدم های کنونی بنشینند. اما چگونه می توان انگیزه های افراد را عوض کرد و یا انگیزه های جدیدی در درون آنها بوجود آورد. در حالیکه انگیزه ها و دید آدمیان تعویض می شود . وقتی دنیای کسی کوچک وکودکانه باشد و ازدریچه کودکی به دنیا بنگرد، لاجرم دنیا را کوچک خواهد دید وهمانند کودکان همه را برای خود خواهد خواست .، آدمیان کودک صفت، تنها شخصیت و بزرگی خودرا درداشتن قدرت بیشتر و چیرگی بر دیگران می داند،بی تردید همان عملی را انجام خواهد داد که پیشینیان او انجام دادند. تقلب های گسترده ای که بوجود آمد و نظام کنونی برآن استوار شده است، نتیجه دید گاه کودکانه به حکومت و حق مردم است. لذا اولین گام در اصلاحات عمیق تر، داشتن آگاهی های لازم برای اصلاحات است . این آگاهی لزوما درمکتب و مدرسه و دانشگاه ایجاد نمی شود بلکه نوعی دگرگونی درونی را می طلبد که دنیا را به رنگ دیگر بنگرد . تغییر انگیزه ها هم با یک نگاه جدید به وجود می آید. تغییر انگیزه وقتی صورت می گیرد که نگاه آدمیان به انسان تغییر کند. شما وقتی به همه باشندگان یک کشور حق قایل باشید و یکی از تجلی گاه های حق خواهی را عرصه انتخابات بدانید، هیچ فردی جرات نمی کند که به این حق دست ببرد و آن را کوچک بشمارد، این دریافت های درونی است که ملزم می سازد که به رای مردم احترام نهد و این عرصه تجلی حق خواهی را بیشتر و بهتر فراهم کند. در این صورت است که رای مردم مورد دست برد قرار نمی گیرد و تقلبی بوجود نمی آید. اما؛ بر عکس اگر نهادی بدین باور باشد که حق حکومت کردن تنها از آن یک قوم و قبیله است و دیگران باید به حاکمیت این قوم گردن نهند و حکومت او را بپذریرند؛ در این صورت تقلب را حق خود می داند تا حق را که حکومت باشد به صاحب حق برساند.
در این دید گاه نه تنها تقلب یک عمل مجرمانه تلقی نمی گردد که عین عدالت شمرده میشد . عدالتی که افلاطون بر مبنای آن فرهنگ سیاسی خود را تدوین کرده و به عدالت توتالیتر معروف شده است عین همین عدالتی است که یک قوم گرای متعصب از حکومت وحاکمیت دارد.
افلاتون باورمند به عدالت بود اما؛ او عدالت را چنان تعریف می کرد که دیگران ازآن بهره ای نداشتند . او برای هر طبقه حقی قایل بود. او حکومت را ویژه حکومت گران و خانواده های اشرفی می دانست که باید حکومت به آنها تعلق گیرد و سایرین هم هر کدام حق ویژه خود را دارند.
به این ترتیب باید به حق خود برسند . اگر در کمیسیون انتخابات برداشت از عدالت این گونه باشد می تواین منتظر نشست و انظار داشت که حکومت دموکراتیک و حق محور بوجود آید؟
هرگز؛ چنین فرایند ایجاد نخواهد شد وهیچ گاه حکومت دموکراتیک بوجود نخواهد آمد . بنابر این آنچه که به نام اصلاح کمیسون انتخاباتی مد نظر است، یکی آنست که مفاد توافقی که میان دو تیم حکومت امضا شده است باید عملی شود. که یکی از مفاد آن ایجاد کمیسیون اصلاحات انتخاباتی است. اگر این کمیسیون به کار خود آغاز کرده است به معنای آنست که تنش های درونی حکومت اندکی کاهش پیدا کند و حکومت به روال معمول و معهود خود به کار ادامه بیابد تا حداقل خواسته های مردم برآورده شود.
ثانیا، با اصلاح کمیسیون انتخابات این انتظار را باید داشت که تقلب های آشکاری در انتخابات صورت نگیرد. با توجه به ناآگاهی های گسترده ای که در کشور وجود دارد و با توجه به انگیزه های قوی قومی ای که در میان سیاست مداران کشور موجود است؛ رای مردم و حق مردم هیچ جایگاه ندارد.
بنابراین برای ایجاد یک حکومت مطلوب هم ایجاد نهادهای مطلوب لازم است و هم توسعه دانش و آگاهی های اجتماعی از اهمیت فوق العاده برخوردار است. زیرا؛ در تنها نهادهای حکومتی ایجاد کننده حکومت مطلوب به حساب نمی آیند، بلکه آگاهی های عمومی ،تعامل و داد و ستد میان نهاد و دانش عمومی مردم می تواند زمینه های یک حکومت فراگیر ملی را بوجود آورد.
مولف : سید مظفر دره صوفی