کنفرانس هامبورگ
در سال 1378 در هامبورگ یک کنفرانس به نام صلح تشکیل میشد. من هم دعوت شده بودم که در کنفرانس در مورد افغانستان صحبت نمایم که مردم ما آنهمه افتخاراتی را که نصیبشان شده بود، چرا به مفت از دست دادند و ذهن همه را روشن ساختم.
افغانهای مقیم اروپا از من زیاد استقبال کردند و سال آینده هم اگر خواست خداوند(ج) باشد و به خیر ما تمام شود میرویم و مشکلات مردم و وطن خود را یاد میکنم و در مورد واقعیتها، شخصیتهایی که در اروپا میباشند، افغانهای با احساس و با درد هستند از آنها خواهش میکنم که فعالتر شوند، سازمان ملل و شورای امنیت را محکم بگیرند تا خداوند یک لطف نماید.
افغانهایی که در جلسه حضور داشتند خواهش نمودم پیام مرا به هموطنانی که در کشورهای اروپای زندهگی میکنند تماس و یا شناخت دارید تلفونی توجه شان را جلب کنید.
شورای امنیت و سازمان ملل را در قسمت افغانستا ن که بیست و یک سال به خاک و خون افتاده متوجه نمایند.
به کشورهایی که برای شان مشکلات خلق شد. مثلاً کوزوو، کویت، عراق، دفعتاً مورد توجه سازمان ملل و شورای امنیت صورت گرفت و مشکلات شان حل شد. چرا در مورد قضیه افغانستان توجه دقیق صورت نمیگیرد؟ شما باید این مسؤلیت را داشته باشید در مورد مصیبتهایی که در وطن خویش داریم.
شهادت اشرف رمضا ن و آشتی استاد عطا محمد نور و استاد محقق
اشرف رمضان که شهید شد، استاد محقق، استاد عطا محمد نور را در قتل اشرف رمضان متهم میساخت؛ از این بابت بین قوم تاجک و قوم هزاره فاصله بسیار زیادی پیدا شده بود. بیم آن میرفت که خدا ناخواسته جنگ دو قوم در مزارشریف به وجود بیآید، من متوجه شدم که یک تباهی ممکن در ولایت بلخ رخ دهد. عاجل تصمیم گرفتیم اول خدمت جناب والی صاحب آقای نور رفتم در مورد اصل قضیه یاد نمودم و گفتم شما یک مجاهد میباشید و استاد محقق هم یک مجاهد است، شما همیشه هم سنگر بودید. حالا وضعیت طوری شده که بین دو قوم فاصله ایجاد شده، نشود کدام جنجال خلق شود و در تاریخ شما دو برادر بدنام شوید.
پیشنهاد کردم از نزدیک غرض حل این مشکل باید نشست کنید.
جناب والی صاحب لطف نموده برایم وعده داد که من با دوستان خود مشوره نمایم. بعداً جواب خواهم داد.
همین طور همراه جناب استاد محقق نشستم و همین پیشنهاد را ارائه کردم. ایشان هم گفت مشوره نمایم و...
خلاصه بعد از مشورهای هر دو جانب موفق به کسب رضایت طرفین شدم.
ابتدا یک روز را معین کردم ساعت دو بعد از ظهر در منزل خودم که از هر دو طرف دوستان شان تشریف آوردند از طرف جناب محقق، آقای رفیعی، توحیدی، اخلاقی و بعضی دوستان شان و همان طور از جناب والی هم دوستان شان تشریف آورده بودند و در این نشست هر دو شخصیت تنها دو ساعت باهم صحبت نمودند. به لطف پروردگار موضوع حل شد و مردم شهر مزارشریف از نگرانی نجات یافتند و من هم از وظیفه وجدانی که داشتم خرسند گردیدم.
نکتههای در مورد اخلاق اسلامی
هر شخص که میگوید من یک انسان میباشم، باید جامعه از نزد آن انسان راضی باشد، از برخوردش لذت ببرد و خوش باشد. ادعای انسانیت را همه جامعه بشر میکند. اما مسلمان باید اخلاق اسلامی و انسانی داشته باشد. مسلمان در مورد همه جامعه بشری رفتار و کردارش درست باشد. مسلمان باید در زندهگی خود همراه هیچ یکی از همنوعان خود دروغ نگوید و خیانت نکند، مزاحم نشود، گذشت داشته باشد، حرفهای خود را همیشه درست و صادقانه بزند.
اگر از دوستان کدام سهو و یا خطا صورت بگیرد عفو کند، برای آینده، آن دوست مسلمان خود را متوجه سازد.
تمام جامعه بشری باید عاشق یک مسلمان باشد، همه از مسلمان درس اخلاق، انسانیت، صداقت، شجاعت، فداکاری و خودگذری بیاموزد.
مسلمان برای جامعه بشری باید الگو، یعنی نمونه باشد. ولی ما میبینیم که بعضی از برادرهای مسلمان ما تا جائی که دروغ باشد، راست را نمیگویند، تا جایی که میتوانند علیه همدیگر خود توطئه میکنند، بدون کدام ناراحتی به همدیگر مزاحمت و سرگردانی خلق میکنند.
یکی از انسانهای نادان اگر حرف علیه یکی از دوستان خود بگوید، چند نفر که آنجا حضور دارند، حرف دروغ او را تائید میکنند که جای تاسف است.
برادرمحترم! اگر حرف آن واقعیت ندارد از او خواهش کنید دیگر آن حرف زشت را نزند، عوض تائید کوشش نمائید که بین دو برادر که بین آنها ناراحتی وجود دارد، مسایل شان حل شود، دوستی به وجود آید، از خداوند اجر و مزد بگیرید، نه اینکه حرفهای بیهوده را تائید نماییم که از انصاف به دور است و وظیفه مسلمان این طور نیست.
خلاصه انجام دادن وظایف، انسان شدن و مسلمان شدن خیلی سخت است و کار آسانی نمیباشد. از خداوند(ج) خواهانم که همه بندههای خود را توفیق نصیب نماید و به نیکی هدایت فرماید. انشاءالله.
توصیههای اخلاقی به فرزندان و دوستان
خدمت فرزندان و نورچشمانم، اقوام، خویشاوندان و دوستان عزیزم! من خود را مسئول میشمارم و وظیفه خود میدانم تا تجربهها و دیدگاههای خود را برای شما یادآور شوم:
اولاً از شما خواهشمندم در مورد پدر و مادر خود وظایف خویش را انجام بدهید، آنها هر دستوری که می دهند، بالا نگاه نکرده و بگوئید به سروچشم اجرا مینمایم، شما مادر جان و پدرجان خاطر جمع باشید. بدون اجازه مادر و پدر جزئیترین حرکت نکنید.
در قرآن مجید خداوند(ج) حق والدین را بسیار مهم گفته است و روشن میباشد. پسران و دختران که لطف خداوند(ج) شامل حال شما میباشد و پدر و مادرتان حیات دارند، خوشا به سعادت شما!
باید لحظهیی غفلت نکرده و همه وقت دست به روی سینه در مقابل والدین آماده و عیار باشید که مادر و پدر چه نظر دارند، مطابق خواست شان خدمت نمائید. به خداوند(ج) قسم یاد میکنم که در دنیا و آخرت سعادت نصیب تان میباشد، روی خواری و مشکلات را در زندهگی و در آخرت نمیبینید، انشاءالله.
بعد از خدمت و اطاعت والدین در مورد اقوام، نزدیکان، خویشاوندان، اقارب، دوستان و همسایهها باید صداقت داشته باشید. اگر کدام اشتباه رخ بدهد و خطای سر بزند، عاجل عفو خواسته شود. بعد از اینکه قناعت آنها را حاصل نمودید، برایشان بفهمانید که گذشت کردم، خاطر طرف مقابل باید جمع گردد.
این قسم رفتار اگر در اجتماع و با دوستان صورت بگیرد، خداوند(ج) از انسان خرسند و راضی میشود. این گذشت و صداقت که یاد شد، چند سود و یا مفاد دارد:
دوستی و نزدیکی موجود، حفظ میشود، کینه و کدورت باقی نمیماند، برعلاوه بین جانبین صداقت و دوستی کم نمیشود، زیاد دوام مییابد.
گذشت کردن خصلت مردان میباشد. چو ایستادهای دست افتاده گیر. وظیفه هر انسان مسلمان ایجاب میکند تا توان و قدرت داشته باشد به دوستانی که نیازمند میباشند، کمک نماید و دستگیری کند.
چند کلمه در مورد خصلتهای خودم یادآور میشوم، دوستان که با من نزدیک میباشند، قضاوت نمایند. من در زندهگی خود از عملهای ناسالم که به درد خودم یا جامعهام نمیخورد، دور بودم. مثلاً سگبازی، کوک بازی، اسب تازی، بزکشی، خردوانی، بودنه بازی، کفتربازی و مرغکهایی که داخل قفس میاندازند و از خواندن آن لذت میبرند و یا خدا نخواسته چشم خود را به ناموس برادر مسلمان خود انداخته باشم.
از این عملهای منفی که خداوند متعال و بندههایش ناراضی است، انجام ندادهام. شما دوستان و اقارب من که با من همه وقت نزدیک میباشید، بعد از مطالعه این خاطرات قضاوت نمائید اگر حرفهایم دروغ باشد، میتوانید مرا توهین کنید. یگانه عشق و شوقی که دارم، انسان دوستی است، مهمان را بسیار دوست دارم. در نظر دارم همه وقت مهمان داشته باشم، در خدمتش قرار داشته باشم. از این شوق من فامیلم خسته میباشد، همیشه میگویند که مهمانداری خود را کم کنید. من از فامیلم خواهش میکنم درین مورد حرف نزنید به خاطر اینکه به جز مهماندوستی و دوستی برادران مسلمان خود، شوق و ذوق دیگری ندارم.
برادران و فرزندان عزیزم!
دنیا صحنه امتحان است، زرق و برق زندهگی به درد هیچ کس نمیخورد. انسان دل خود را به دنیا بسته نکند، دنیا در گذر است. پیغمبرها، امامها و پیشوایان و پدربزرگهای ما و شما همه رفتند. هیچ یکی در این دنیای فانی باقی نمانده و نمیماند، ما و شما هم زمان که وقت پوره شود و عمر به پایان برسد، میرویم.
یگانه چیزی که به درد ما میخورد، خدمت به مردم، دوستان و مسلمانان، دستگیری از بیچارهگان و درماندهگان، نوازش یتیمان بیپدر و بیمادر و برای حق حرف زدن و به راه حق ر فتن و دیگر عبادت به خداوند(ج) اطاعت از اوامر الهی است. دیگر همه چیز که میبینیم در دنیا به درد نمیخورد، فریب دنیا را باید نخوریم.
اگر دنیا به کس پاینده میبود
محمد(ص) تا قیامت زنده میبود
دنیا به کس وفا و بقا ندارد، دنیا برای امتحان است.
دنیا همه هیچ و غم دنیا همه هیچ
ای دوست ز بهر هیچ با هیچ مپیچ
اگر تاریخ را مطالعه کنید میبینید که سلطانها، سکندرها، سلیمانها، جنگجویان و پهلوانها، رستم داستانها، چنگیزها و بالاخره همه رفتهاند و یکی باقی نمانده است.
وقتی که این قسم باشد چرا با یکدیگر رقابت داشته باشیم و بدبین یکدیگر باشیم، کینه، بخل و حسد برای چه؟
چرا عوض اخلاق ناسالم، صمیمیت و صداقت و راستی نداشته باشیم. باید قدر همدیگر را بدانیم. اگر گاهی به خاطر ندانستن و کمبود تجربه با کسی قهر و غضب کرده باشیم، در نظر بگیریم که همگی انسانها عالم نیستند و همهگی تجربه کافی ندارند، هر یکی مطابق فهم، برداشت و خط فکری خود گفتار و رفتار و برخورد مینمایند، از برخوردهای خوب آنها استفاده کنیم و از برخوردهای منفی آنها آزرده نشویم و عقده نگیریم.
اگر امکان داشته باشد، با آنها در خلوت استدلال شود و قناعت شان گرفته شود. اگر امکان نبود، گذشت کنیم و از همدیگر خفه نشویم.
یک موضوع دیگر را نیز یادآور شوم، باکارهای خود همراه دوستان با تجربه و صادق مشوره نمایید. در هیچ کار بدون مشوره تصمیم نگیرید. چرا که به ضرر شما تمام خواهد شد.
در مورد کارهای زندهگی بعد از مشوره، به خداوند(ج) توکل نمایید، انشاءالله موفق میشوید.
من گرچه کدام مکتب نخواندهام و شرایط تحصیل برایم آماده نشد و یا قسمت نبود لیکن یگانه مسایلی که مرا در امور زندهگی موفق نگهداشته این بوده که اول عبادت، دوم مشوره، سوم توکل به خداوند، چهارم خدمت و کار محضاً لله برای رضایت خدا، هرکاری که انجام دادهام به خاطر خدمت و برای خدا بوده و کدام استفاده و منظور دیگری در آنها نبوده و به همین جهت خداوند متعال مرا موفق و سربلند بدر آورده است.
حالا هم از شما عزیزان خواهشمندم که در امور زندهگی کارهایی که انجام میدهید، اگر صادقانه و پاک باشد، شما دارای جرأت میباشید، و موفق هم میشوید. خوب حالا آخرین آرزو و خواهش من اول از فرزندان و فامیلم و بعد از دوستان نزدیک من این است که اول نماز خود را قضا نکنید و به وقت و زمانش بخوانید، روابط و اخلاق تان در برابر مردم و دوستان تان حسنه باشد، زندهها را حرمت و احترام نموده و گذشتهگان را فراموش نکنید.
در برابر تجربههای من که یادکردم، خود را عیار سازید، در زندهگی انشاءالله ناکام و ناموفق نمیشوید.
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - مزارشریف