این شب و روزها باز هم سخن از مذاکره با طالبان است. رفت و آمدها و دید و بازدیدهای زود به زود مقامات کابل و اسلام آباد و از همه مهمتر آغاز دور جدید مذاکرات صلح میان طالبان و هیاتی از شورای عالی صلح، نشان از بروز تحول تازه در روند موضوع افغانستان می دهد.
بنابر برخی از تحلیل ها و با توجه به برخی از شواهد و قرائن، افغانستان برای یک بار دیگر، قیمیت و سرپرستی پاکستان را باید تجربه کند و صد البته نه در قالب نظام طالبانی صرف؛ بلکه در چوکات دولتی متشکل از عناصر طالب و سکولار و بعضاً مجاهدین سابق؛ تا بتوان از این طریق، اجماعِ قدرتهای درگیر در قضیه افغانستان را فراهم آورد.
برخی از تحلیل ها حاکی از آن است که سران کاخ سفید به دلیل عاجز شدن از حل قضیه افغانستان، دست بدامن پاکستانی ها شده و از سران اسلام آباد خواسته اند تا سهم پررنگ تری در قضیه افغانستان گرفته و با پذیرش سرپرستی و ولایت بر دولت و ملت و کشور افغانستان، دست مقامات کاخ سفید را سبک و خاطر آنها از بابت افغانستان را راحت کنند.
در یک چنین فضایی، خبر سفر هیاتی از طالبان به تهران می تواند حایز اهمیت فراوان باشد و به دنبال آن طرح این پرسش که موقعیت و موضع تهران نسبت به تحولات تازه در افغانستان چه می تواند باشد و تهران در زمینه چه سیاستی را تعقیب خواهد کرد.
به عبارت روشن تر، آیا تهران وضعیت کنونی افغانستان با موجودیت امریکا و شرکای غربی و منطقه ای آن را می پسندند و به آن راضی است یا ترجیح می دهد در غیبت نیروهای ناتو و امریکا، دولت پاکستان زمام قیمیت و سرپرستی دولت و ملت افغانستان را بر عهده گیرد و خود نیز در این پروسه، یا همکار و یا ممتنع باشد؟
خبر حضور هیات بلند پایه از طالبان در تهران و آنهم نه برای بار اول، حکایت از تمایل درونی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر خروج کامل نیروهای ناتو و امریکایی از افغانستان و واگذاری سرنوشت و امورات دولت و ملت افغانستان در قدم نخست به دست دولت و مردم این کشور اسلامی است.
ایران از آغاز بحران افغانستان مکرر تاکید داشته تا سرنوشت مردم افغانستان بدست رهبران و دولتمردان بومی و مسلمان این کشور اسلامی رقم بخورد؛ چنانچه در بحران اخیر افغانستان و پس از به اتمام رسیدن دوره ریاست جمهوری حامد کرزی و پروسه انتخابات و در نهایت برقراری حکومت وحدت ملی در افغانستان، از حکومت موجود حمایت همه جانبه کرده است.
اما با تمام این حرفها، اگر سوال را بدین گونه طرح کنیم که اگر امر دایر باشد بین آنکه افغانستان گروگان قدرتهای امریکایی و غربی باشد و سایه حضور آنان در افغانستان و منطقه همچنان سنگینی کند و یا آنکه این کشور سپرده شود به دست سران اسلام آباد، ایران با کدام گزینه موافق بوده و کدامیک را ترجیح خواهد داد، بدون شک گزینه دوم برای جمهوری اسلامی ایران، تحمل آن آسانتر است.
از اینها که بگذریم از یک واقعیت تلخ و دردناک ابداً نمی توانیم فاصله بگیریم و آن شرم آور بودن یک چنین اوضاع و احوال است برای کشور و مردمی که تاریخی به مراتب کهن و متمدنانه تر از تاریخ کشورها و مردمانی دارند که امروزه اسیر دست آنان شده اند و کار این ملت و این کشور باستان بجایی از فضاحت و وخامت رسیده که دولتها و کشورهای از گرد راه رسیده باید بیایند و برای این سرزمین و مردم آن، تعیین تکلیف کنند!.
به نظر می رسد اوضاع و احوال کنونی مردم ما، آغاز تلخ و دردناک آینده های تاریک و مبهم ملت افغان باشد که اگر سران و رهبران ما هر چه زودتر بخود نیایند و طوق ننگین اسارت استکبار و استعمار شرق و غرب و شمال و جنوب را از گردن بیرون نکنند، ما ملت افغانستان شاهد روزهای به مراتب تیره و تار تر از این نیز خواهیم بود.
با تاسف باید گفت که مردم افغانستان با این نسل از حاکمان و سران و رهبران خودخواه و غیر مسئول، ابداً بجایی نمی رسند و اگر مردم خواهان سعادت، رفاه و امنیت دایمی و نیز صلح و پیشرفت در افغانستان هستند، لازم است تا با تربیه فرزندان دلبند خویش، به نسلی جدید و تازه ای از رهبران دلسوز و خدوم برای مردم افغانستان بیندیشند تا در سایه رهبری و درایت رهبران شایسته و خادم، افغانستانی داشته باشیم آزاد، آباد و امن و نیز ملتی باشیم متحد، برادر و برابر تا بتوانیم در میان همسایگان و سایر ملل دنیا با سربلندی و سینه ستبر بایستیم.
تنها در صورت فوق است که جهانیان ما را به حساب میاورند و قدرتهای استکباری و استعماری منطقه و جهان نیز جرئت دخالت در امور کشور ما و گروگان گرفتن سرنوشت ملت ما را نخواهند داشت؛ چرا که می دانند افغانها دیگر ضعیف و بدون پشتوانه رهبری و دولت نیستند و در صورت تعرض ولو به یک افغان در هر جایی از دنیا، کوهی از قدرت مردم و دولت، پشت سر او ایستاده اند و از حق او دفاع می کنند.
بنابر برخی از تحلیل ها و با توجه به برخی از شواهد و قرائن، افغانستان برای یک بار دیگر، قیمیت و سرپرستی پاکستان را باید تجربه کند و صد البته نه در قالب نظام طالبانی صرف؛ بلکه در چوکات دولتی متشکل از عناصر طالب و سکولار و بعضاً مجاهدین سابق؛ تا بتوان از این طریق، اجماعِ قدرتهای درگیر در قضیه افغانستان را فراهم آورد.
برخی از تحلیل ها حاکی از آن است که سران کاخ سفید به دلیل عاجز شدن از حل قضیه افغانستان، دست بدامن پاکستانی ها شده و از سران اسلام آباد خواسته اند تا سهم پررنگ تری در قضیه افغانستان گرفته و با پذیرش سرپرستی و ولایت بر دولت و ملت و کشور افغانستان، دست مقامات کاخ سفید را سبک و خاطر آنها از بابت افغانستان را راحت کنند.
در یک چنین فضایی، خبر سفر هیاتی از طالبان به تهران می تواند حایز اهمیت فراوان باشد و به دنبال آن طرح این پرسش که موقعیت و موضع تهران نسبت به تحولات تازه در افغانستان چه می تواند باشد و تهران در زمینه چه سیاستی را تعقیب خواهد کرد.
به عبارت روشن تر، آیا تهران وضعیت کنونی افغانستان با موجودیت امریکا و شرکای غربی و منطقه ای آن را می پسندند و به آن راضی است یا ترجیح می دهد در غیبت نیروهای ناتو و امریکا، دولت پاکستان زمام قیمیت و سرپرستی دولت و ملت افغانستان را بر عهده گیرد و خود نیز در این پروسه، یا همکار و یا ممتنع باشد؟
خبر حضور هیات بلند پایه از طالبان در تهران و آنهم نه برای بار اول، حکایت از تمایل درونی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر خروج کامل نیروهای ناتو و امریکایی از افغانستان و واگذاری سرنوشت و امورات دولت و ملت افغانستان در قدم نخست به دست دولت و مردم این کشور اسلامی است.
ایران از آغاز بحران افغانستان مکرر تاکید داشته تا سرنوشت مردم افغانستان بدست رهبران و دولتمردان بومی و مسلمان این کشور اسلامی رقم بخورد؛ چنانچه در بحران اخیر افغانستان و پس از به اتمام رسیدن دوره ریاست جمهوری حامد کرزی و پروسه انتخابات و در نهایت برقراری حکومت وحدت ملی در افغانستان، از حکومت موجود حمایت همه جانبه کرده است.
اما با تمام این حرفها، اگر سوال را بدین گونه طرح کنیم که اگر امر دایر باشد بین آنکه افغانستان گروگان قدرتهای امریکایی و غربی باشد و سایه حضور آنان در افغانستان و منطقه همچنان سنگینی کند و یا آنکه این کشور سپرده شود به دست سران اسلام آباد، ایران با کدام گزینه موافق بوده و کدامیک را ترجیح خواهد داد، بدون شک گزینه دوم برای جمهوری اسلامی ایران، تحمل آن آسانتر است.
از اینها که بگذریم از یک واقعیت تلخ و دردناک ابداً نمی توانیم فاصله بگیریم و آن شرم آور بودن یک چنین اوضاع و احوال است برای کشور و مردمی که تاریخی به مراتب کهن و متمدنانه تر از تاریخ کشورها و مردمانی دارند که امروزه اسیر دست آنان شده اند و کار این ملت و این کشور باستان بجایی از فضاحت و وخامت رسیده که دولتها و کشورهای از گرد راه رسیده باید بیایند و برای این سرزمین و مردم آن، تعیین تکلیف کنند!.
به نظر می رسد اوضاع و احوال کنونی مردم ما، آغاز تلخ و دردناک آینده های تاریک و مبهم ملت افغان باشد که اگر سران و رهبران ما هر چه زودتر بخود نیایند و طوق ننگین اسارت استکبار و استعمار شرق و غرب و شمال و جنوب را از گردن بیرون نکنند، ما ملت افغانستان شاهد روزهای به مراتب تیره و تار تر از این نیز خواهیم بود.
با تاسف باید گفت که مردم افغانستان با این نسل از حاکمان و سران و رهبران خودخواه و غیر مسئول، ابداً بجایی نمی رسند و اگر مردم خواهان سعادت، رفاه و امنیت دایمی و نیز صلح و پیشرفت در افغانستان هستند، لازم است تا با تربیه فرزندان دلبند خویش، به نسلی جدید و تازه ای از رهبران دلسوز و خدوم برای مردم افغانستان بیندیشند تا در سایه رهبری و درایت رهبران شایسته و خادم، افغانستانی داشته باشیم آزاد، آباد و امن و نیز ملتی باشیم متحد، برادر و برابر تا بتوانیم در میان همسایگان و سایر ملل دنیا با سربلندی و سینه ستبر بایستیم.
تنها در صورت فوق است که جهانیان ما را به حساب میاورند و قدرتهای استکباری و استعماری منطقه و جهان نیز جرئت دخالت در امور کشور ما و گروگان گرفتن سرنوشت ملت ما را نخواهند داشت؛ چرا که می دانند افغانها دیگر ضعیف و بدون پشتوانه رهبری و دولت نیستند و در صورت تعرض ولو به یک افغان در هر جایی از دنیا، کوهی از قدرت مردم و دولت، پشت سر او ایستاده اند و از حق او دفاع می کنند.
مولف : سیدفاضل محجوب