این روزها سخن از ناامنی و ناآرامی شمال می رود . رئیس مجلس نمایندگان نسبت به ناامنی های شمال هشدار داده است و گفته که شمال به وزیرستان دیگری تبدیل شده است.
این در حالیست که جنگ در برخی مناطق شمال مانند قندزو و بدخشان جریان دارد، راه های جوزجان ، فاریاب و سرپل نیز ناامن شده است. پرسشی که اینک ایجاد شده آنست که شمال به گذرگاه عبور تروریستان به سوی آسیای میانه است یا آن که شمال هدف نهایی برای تروریست ها تلقی می گردد؟
اگرشمال به عنوان مقصد دانسته شود آنگاه این گونه پاسخ می یابد که حکومت پاکستان همواره از نیروهای شمال ضربه خورده و کینه ای از شمال و شمالی ها در ذهن و ضمیر پاکستانی ها وجود دارد.شاید اگر مقاومت شمال دربرابر طالبان نبود امروز افغانستان به عنوان یکی از سوبه های پاکستان مورد شناسایی قرار می گرفت، مامن امنی برای پاکستان بود.
حال برای آن که مقاومت شمال شکسته شود و به شمالی ها نشان دهد که در برابر پاکستانی ها نمی توانند مقاومت کنند میدان جنگ از جنوب و شرق در شمال کشور متمرکز شده است. البته این پروژه جدیدی هم نیست که پاکستانی ها روی دست گرفته باشند بلکه از سال های گذشته تا هنوز این برنامه وجود داشته اما بعد از خروج نیروهای بین المللی از افغانستان این زمینه را فراهم آمده است که پاکستانی ها مقاصد خود را عملی تر بنگرند.
اما دید گاه دیگر، شمال را نه مقصد که منزل می دانند. هدف از نا امنی شمال به شمال محدود نه خواهد ماند بلکه منزل بعدی نا امن کردن آسیای میانه و رفتن به سوی مرزهای روسیه است. این دید گاه براین نکته تمرکز دارد که بحران روسیه و اکراین و مخالفت روسیه با سیاست کشورهای غربی در مورد اکراین سبب شده است که غربی ها از جمله ایالات متحده امریکا طرح ناامن کردن روسیه را دنبال کند.در این راه از هر اهرمی که به ناآرامی و نا امن کردن روسیه بیانجامد سود ببرد.
بنابراین نا امن کردن شمال افغانستان به صورت طبیعی ناامنی را به کشورهای آسیای میانه نیز تسری خواهد داد؛زیرا بخشی از تروریست های ناامن کننده شمال از کشورهای آسیای میانه هستند. ناامنی آسیای میانه به مرزهای روسیه هم رخنه خواهد کرد و در یک برنامه میان مدت می تواند روسیه را تحت تاثیر نا امنی قرار دهد.
تسلیم شدن روسیه در برابر فشارها و سیاست های غرب و در نهایت ایجاد یک حکومت تابع و یا حداقل هماهنگ باسیاست های غربی ازاهدا ف مهم سیاست غرب درقبال روسیه است.وپذیرش سیاست های کشورهای غربی از یک سوی وبه دست آوردن انرژی ارزان از روسیه از اهداف عمده کشورهای غربی به حساب می آید. برخی نیز بر این باوراند که ایجاد نا امنی در شمال برخلاف گفته های حکومت پاکستان است که هر روز به حکومت افغانستان اطمینان می دهد که آن کشور حاضر است طالبان را پای میز مذاکره حاضر کند تا به نحوی با حکومت افغانستان وارد مذاکره صلح شود. پاسخ آنست که هر دو پروژه امکان پذیر است . حکومت پاکستان شاید استدلال کند که آن کشور متعهد است که میان طالبان و حکومت افغانستان صلح ایجاد کند،در حالی که گروه های نا امن کننده شمال وابسته به افغانستان نیستند بلکه وابسته به تروریزم بین المللی هستند که نسب به پاکستان نمی برند.
دیدگاه دیگر آنست که پاکستانی ها این بارشگرد دیگری را درابطه به افغانستان در پیش گرفته است که بسی خطر ناک ترومرموز تر از گذشته است. این شگرد آنست که این بارزیر نام صلح خواهی وایجاد اعتماد با حکومت افغانستان وارد شده است. از یک سوی به دنیا نشان می دهد که خواهان ایجاد صلح در افغانستان است و می خواهد طالبان را برسر میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشاند، از سوی دیگر با سیاست های خزنده، گذشته را ادامه می دهد تا با نا امن کردن شمال و در نهایت تسخیر افغانستان توسط طالبان به مقصد خود دست پیدا کند . غربی ها هم اگر چه بارها اعلام کرده اند که از امنیت افغانستان دفاع خواهند کرد اما هیچ نباید به گفته ها و تعهدات غربی ها باور داشت و آنها راجدی گرفت. سیاست غربی ها در کشور های آسیایی ودرشرق بیشتر منفعت محور است تا انسان محور. نمونه این سیاست را هم می توان در موضع گیری غربی ها دربیش از نیم قرن گذشته به نفع اسرائیل به وضوح مشاهده کرد. یکی از نمود های بارز این سیاست را می توان در موضع گیری اخیرجنگ عربستان سعودی برضد یمن دید.
به هر روی،تحت کنترل داشتن کشورهای آسیای میانه وایران ازاهداف عمده غرب در افغانستان است. اگر این هدف با تصرف افغانستان توسط طالبان نیز بر آورده شود هیچ تفاوتی برای غربی ها به ویژه امریکایی نخواهد کرد.
اگر فراموش نکرده باشیم ،علت لشکر کشی غرب در افغانستان نیزسرباز زدن طالبان از سپردن اسامه بن لادن به امریکا بود. اگر چنانچه این مقصد از طریق مذاکره با طالبان بر آورده می شد، بی گمان حکومت طالبان نیز به رسمیت شناخته می شد و همکاری نیز صورت می گرفت. حکومتی که درعربستان سعودی حاکم است، ماهیت آن هیچ تفاوتی با حکومت طالبان در افغانستان ندارد که مورد حمایت غرب و امریکا قرار دارد.
امروز هم پیشروی طالبان به طرف مرزهای روسیه اگر توام با موفقیت باشد، غربی ها ازطریق طالبانیزه کردن مرز های روسیه، سیاست های روسیه را کنترل کنند بی هیچ تردیدی افغانستان مورد معامله پاکستان و قدرت ها ی غربی قرار خواهد گرفت و اگر چنین نشود، ممکن است به طرفداری از حکومت افغانستان هیاهویی را راه اندازند و برای بقای آن نیز تلاش ورزند. البته جهت گیری سیاست غرب مربوط به عملکرد حکومت افغانستان نیز است، اگر بتواند از خود ابتکار وخلاقیت نشان دهد درراه مهار تروریزم مقتدرانه عمل کند بدون تردید که حمایت برخی کشورهای جهان را با خود همراه خواهد کرد و اگر چنانچه مصروف چانه زنی میان خود باشند و بر سر تقسیم قدرت به جان هم دیگر بیافتند، سیاست ها کشور ها ی جهان نیز تغییر خواهد کرد. افغانستان به عنوان یک گذرگاه مورد توجه و استفاده قرار خواهد گرفت.
این در حالیست که جنگ در برخی مناطق شمال مانند قندزو و بدخشان جریان دارد، راه های جوزجان ، فاریاب و سرپل نیز ناامن شده است. پرسشی که اینک ایجاد شده آنست که شمال به گذرگاه عبور تروریستان به سوی آسیای میانه است یا آن که شمال هدف نهایی برای تروریست ها تلقی می گردد؟
اگرشمال به عنوان مقصد دانسته شود آنگاه این گونه پاسخ می یابد که حکومت پاکستان همواره از نیروهای شمال ضربه خورده و کینه ای از شمال و شمالی ها در ذهن و ضمیر پاکستانی ها وجود دارد.شاید اگر مقاومت شمال دربرابر طالبان نبود امروز افغانستان به عنوان یکی از سوبه های پاکستان مورد شناسایی قرار می گرفت، مامن امنی برای پاکستان بود.
حال برای آن که مقاومت شمال شکسته شود و به شمالی ها نشان دهد که در برابر پاکستانی ها نمی توانند مقاومت کنند میدان جنگ از جنوب و شرق در شمال کشور متمرکز شده است. البته این پروژه جدیدی هم نیست که پاکستانی ها روی دست گرفته باشند بلکه از سال های گذشته تا هنوز این برنامه وجود داشته اما بعد از خروج نیروهای بین المللی از افغانستان این زمینه را فراهم آمده است که پاکستانی ها مقاصد خود را عملی تر بنگرند.
اما دید گاه دیگر، شمال را نه مقصد که منزل می دانند. هدف از نا امنی شمال به شمال محدود نه خواهد ماند بلکه منزل بعدی نا امن کردن آسیای میانه و رفتن به سوی مرزهای روسیه است. این دید گاه براین نکته تمرکز دارد که بحران روسیه و اکراین و مخالفت روسیه با سیاست کشورهای غربی در مورد اکراین سبب شده است که غربی ها از جمله ایالات متحده امریکا طرح ناامن کردن روسیه را دنبال کند.در این راه از هر اهرمی که به ناآرامی و نا امن کردن روسیه بیانجامد سود ببرد.
بنابراین نا امن کردن شمال افغانستان به صورت طبیعی ناامنی را به کشورهای آسیای میانه نیز تسری خواهد داد؛زیرا بخشی از تروریست های ناامن کننده شمال از کشورهای آسیای میانه هستند. ناامنی آسیای میانه به مرزهای روسیه هم رخنه خواهد کرد و در یک برنامه میان مدت می تواند روسیه را تحت تاثیر نا امنی قرار دهد.
تسلیم شدن روسیه در برابر فشارها و سیاست های غرب و در نهایت ایجاد یک حکومت تابع و یا حداقل هماهنگ باسیاست های غربی ازاهدا ف مهم سیاست غرب درقبال روسیه است.وپذیرش سیاست های کشورهای غربی از یک سوی وبه دست آوردن انرژی ارزان از روسیه از اهداف عمده کشورهای غربی به حساب می آید. برخی نیز بر این باوراند که ایجاد نا امنی در شمال برخلاف گفته های حکومت پاکستان است که هر روز به حکومت افغانستان اطمینان می دهد که آن کشور حاضر است طالبان را پای میز مذاکره حاضر کند تا به نحوی با حکومت افغانستان وارد مذاکره صلح شود. پاسخ آنست که هر دو پروژه امکان پذیر است . حکومت پاکستان شاید استدلال کند که آن کشور متعهد است که میان طالبان و حکومت افغانستان صلح ایجاد کند،در حالی که گروه های نا امن کننده شمال وابسته به افغانستان نیستند بلکه وابسته به تروریزم بین المللی هستند که نسب به پاکستان نمی برند.
دیدگاه دیگر آنست که پاکستانی ها این بارشگرد دیگری را درابطه به افغانستان در پیش گرفته است که بسی خطر ناک ترومرموز تر از گذشته است. این شگرد آنست که این بارزیر نام صلح خواهی وایجاد اعتماد با حکومت افغانستان وارد شده است. از یک سوی به دنیا نشان می دهد که خواهان ایجاد صلح در افغانستان است و می خواهد طالبان را برسر میز مذاکره با حکومت افغانستان بنشاند، از سوی دیگر با سیاست های خزنده، گذشته را ادامه می دهد تا با نا امن کردن شمال و در نهایت تسخیر افغانستان توسط طالبان به مقصد خود دست پیدا کند . غربی ها هم اگر چه بارها اعلام کرده اند که از امنیت افغانستان دفاع خواهند کرد اما هیچ نباید به گفته ها و تعهدات غربی ها باور داشت و آنها راجدی گرفت. سیاست غربی ها در کشور های آسیایی ودرشرق بیشتر منفعت محور است تا انسان محور. نمونه این سیاست را هم می توان در موضع گیری غربی ها دربیش از نیم قرن گذشته به نفع اسرائیل به وضوح مشاهده کرد. یکی از نمود های بارز این سیاست را می توان در موضع گیری اخیرجنگ عربستان سعودی برضد یمن دید.
به هر روی،تحت کنترل داشتن کشورهای آسیای میانه وایران ازاهداف عمده غرب در افغانستان است. اگر این هدف با تصرف افغانستان توسط طالبان نیز بر آورده شود هیچ تفاوتی برای غربی ها به ویژه امریکایی نخواهد کرد.
اگر فراموش نکرده باشیم ،علت لشکر کشی غرب در افغانستان نیزسرباز زدن طالبان از سپردن اسامه بن لادن به امریکا بود. اگر چنانچه این مقصد از طریق مذاکره با طالبان بر آورده می شد، بی گمان حکومت طالبان نیز به رسمیت شناخته می شد و همکاری نیز صورت می گرفت. حکومتی که درعربستان سعودی حاکم است، ماهیت آن هیچ تفاوتی با حکومت طالبان در افغانستان ندارد که مورد حمایت غرب و امریکا قرار دارد.
امروز هم پیشروی طالبان به طرف مرزهای روسیه اگر توام با موفقیت باشد، غربی ها ازطریق طالبانیزه کردن مرز های روسیه، سیاست های روسیه را کنترل کنند بی هیچ تردیدی افغانستان مورد معامله پاکستان و قدرت ها ی غربی قرار خواهد گرفت و اگر چنین نشود، ممکن است به طرفداری از حکومت افغانستان هیاهویی را راه اندازند و برای بقای آن نیز تلاش ورزند. البته جهت گیری سیاست غرب مربوط به عملکرد حکومت افغانستان نیز است، اگر بتواند از خود ابتکار وخلاقیت نشان دهد درراه مهار تروریزم مقتدرانه عمل کند بدون تردید که حمایت برخی کشورهای جهان را با خود همراه خواهد کرد و اگر چنانچه مصروف چانه زنی میان خود باشند و بر سر تقسیم قدرت به جان هم دیگر بیافتند، سیاست ها کشور ها ی جهان نیز تغییر خواهد کرد. افغانستان به عنوان یک گذرگاه مورد توجه و استفاده قرار خواهد گرفت.