در تازه ترین اظهار نظرها، معصوم استانکزی دبیر شورای عالی صلح افغانستان گفته است که چین زمینه ی گفت و گوهای رو در روی طالبان باحکومت افغانستان را فراهم می کند.
وی افزوده است که چین یکی از کشورهای مهم منطقه است و ازافراط گرایی و خشونت آسیب خواهد دید. از این جهت می کوشد که راه صلح میان حکومت افغانستان و طالبان را فراهم کند. این گفت و شنودها و اظهار نظرها هم زمان با چند رخداد دیگر به وقوع می پیوندد و نمی توان این وقایع را بیارتباط و بی تاثیر از هم شمرد و هیچ ربط و نسبتی میان اینها برقرار ندانست. پایان ماموریت نظامی نیروهای غربی در افغانستان و اعلام آمادگی خروج نیروهای امریکا تا سال۲۰۱۶، رفت و آمدهای سیاسی میان اسلام آباد و کابل، حادثه تروریستی پشاور پاکستان، در تازه ترین رفت و آمدها نشست اعضای پارلمان دو کشور افغانستان پاکستان در اسلام آباد و اصرار بر تداوم این گونه نشستها، می تواند از مهم ترین تحولات هم زمان و مرتبط به حرکت درآمدن ماشین صلح خواهی حکومت افغانستان و طالبان باشد. از حادثه کوچک دیگر نمی توان چشم بست و آن را نا دیده گرفت و یابی ربط دانست. و آن سفر آقای کرزی به چین بعد از انجام سفر اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان به آن کشور است. با توجه به این که حامد کرزی یکی از منتقدان جدیای نیروهای نظامی ناتو در چند سال اخیر بوده و همواره تهدید کرده است که اگر نیروهای ناتو به رویکرد خود تغییری ایجاد نکند و دقت لازم را درعملیات نظامی خود به کار نه بندد، او علیه آنها موضع خواهد گرفت و آنها را متجاوز خواهد نامید. از این جهت سفر کرزی به چین معنا و اهمیت ویژه دارد. وی هم چنان در چند مورد در سال های گذشته و سخنانی که به مناسب های مختلف ابراز کرده، گفت که: اگر امریکایی ها به تجهیز نیروهای نظامی و امنیتی افغان نپردازد او از کشورهای همسایه تقاضا خواهد کرد تا به تجهیز ارتش افغانستان کمک کنند. کرزی در آخرین ماه های ریاست جمهوری خود به هندوستان سفر کرد و خواهان کمک های نظامی و تجهیز نیروهای مسلح افغانستان از آن کشور شد. به نظر می رسد که سفر بی سروصدای آقای کرزی به چین نیز بی ربط به روند صلح افغانستان نیست و می خواهد بند ناف صلح را به حکومت چین گره بزند. گرچه شالوده حکومت افغانستان با توجه وکمک های غرب شکل گرفته است. سامان دهی نیروهای نظامی و امنیتی افغانستتان با امکانات کشورهای غربی صورت گرفته است؛ اما نشانه و علامت هایی حاکی از آنست که نه حکومت آقای کرزی ازغربی ها خشنود بوده و نه هم حکومت اشرف غنی خشنود است. چنانچه آشکار است، حکومت افغانستان به تدریج روی ازغربی ها برمی گیرد و این بار دست به دامن چین می برد و از بارگاه چینی ها طلب صلح می کند. گفته های دبیر شورای صلح افغانستان نشان از آن دارد که دست توسل به دامن آن کشو دراز شده، تا دیده شود که این تقاضای مستمندانه چگونه پاسخ می یابد. اگر نیک نگریسته شود، دربازی جدید سه طرف حضور دارد؛ یکی چین که عنوان کاتالیزور یا میانجی را (در ظاهر) اختیارکرده و زمینه های گفت وگو میان مخالفان مسلح وحکومت افغانستان را فراهم می کند. ضلع دوم حکومت افغانستان است، که تمام توان و نیروی خودرا به کار بسته تا طالبان مسلح را پای میز مذاکره بنشاند. ضلع سوم پاکستان است که در پشت صحنه نشسته است و نظاره گر نزدیک گفت وگوها میان گروه طالبان و حکومت افغانستان است. در این نشست و برخاست ها از نقش پاکستان کاسته نشده است ولیکن این دید و بازدیدها به گونه ای طراحی شده است که باعث برانگیختن احساس غربیها نشود تا هم دست حکومت افغاانستان و پاکستان از بارگاه غربی ها کوتاه نه گردد! و هم مانعی در راه این روند ایجاد نکند. بنابراین روند جدید را می توان چون سکه دارای دوروی دانست که یک روی آن آشکار و قابل رویت است. رویت روی دیگر آن مربوط به گذشت زمان است و به تدریج خود را نشان خواهد داد. در این رویکرد، چین نقش یک آدم خیر خواه و بی طرف را گرفته است و می خواهد صلح و سلمی میان دو متخاصم برقرار کند؛ پاکستان هم می کوشد چنان عمل کند که هم منافع خودرا بتواند تامین کند و هم جانب کشورهای غربی را نگهدارد وآنها را نرنجاند، حکومت افغانستنان نیز راهی را برگزیده است که چنان محتاطانه عمل کند که هم بتواند منابع مالی غرب را از دست ندهد وهم به تدریج ابتکارعمل را درایجاد روند صلح با طالبان خود در دست گیرد. در سخنان تناقض آمیز اشرف غنی احمد زی، این تناقض وضاحت بیشتر دارد که وی از یک سوی افتخار می کند که بعد از ختم ماموریت نیروهای ناتو، تمام تصمیم گیری ها به دست حکومت و نیروهای امنیتی افغانستان است و هیچ کشوری نمی تواند تصمیم بگیرد. از سوی دیگر به غربی ها می گوید که افغانستان به وجود شما نیازمند است و تغییر استراتژی ماندن نیروهای امریکایی رامورد بحث قرار می دهد و این گونه وانمود می کند که او خواهان ماندن نیروهای غربی به صورت دراز مدت است. از مجموعه این تحولات ریز و درشت، این برداشت و فهم به دست می آید که تحولات منطقه ای آبستن یک زایش جدید است. امریکا و کشورهای غربی به تدریج جای خود را برای چین خالی می کنند. چین هم می تواند اعتماد پاکستان را بیش از پیش به خود معطوف کند و هم نفوذ بیشتری در حکومت افغانستان به دسـت آورد. آنچه در گذشته چین را از نقش فعال آن در افغانستان باز داشته بود، حضور نیروهای غربی و امریکا در منطقه بود. چین ثابت کرده است که خواهان به دست آوردن منافع خود است. اما ترجیح می دهد این منافع در تقابل با کشورهای غرب قرار نگیرد. زیرا بازارهای مهم غرب برای چین از جایگاه بسیار با اهمیتی برخوردار است. و چینی ها هرگز نمی خواهند مشتریان غربی خود را ازدست دهند. به هر حال این بازی آغاز شده است، اگر چین بتواند جایگاه مهمی در میانجیگری میان حکومت و طالبان احراز کند در این میانجی گری، حکومت پاکستان نیز به خواسته های خود دست پیدا می کند، طالبان با فشار پاکستان و میانجی گری چین به تدریج استحاله می شود و به حکومت افغانستان می پیوندد و از حیز انتفاع خارج می شوند. این روندی است که هم پاکستان به آن اعتماد دارد؛ زیرا چین از حامیان بزرگ پاکستان به شمار می رود وهم حکومت افغانستان ازاین روند به مقصد خواهد رسید و چین به عنوان بزرگ ترین قدرت منطقه ای جای امریکا را پر خواهد کرد. یک احتمال دیگر این که اگر اهداف پاکستان در این گونه رفت وآمدها برآورده نشود، طالبان هم چنان به عنوان وسیله در دست حکومت پاکستان خواهد ماند وهر از گاهی، از این کلوخ، برای استنجای سیاسی خود سود خواهد برد.
سیدمظفر دره صوفی
وی افزوده است که چین یکی از کشورهای مهم منطقه است و ازافراط گرایی و خشونت آسیب خواهد دید. از این جهت می کوشد که راه صلح میان حکومت افغانستان و طالبان را فراهم کند. این گفت و شنودها و اظهار نظرها هم زمان با چند رخداد دیگر به وقوع می پیوندد و نمی توان این وقایع را بیارتباط و بی تاثیر از هم شمرد و هیچ ربط و نسبتی میان اینها برقرار ندانست. پایان ماموریت نظامی نیروهای غربی در افغانستان و اعلام آمادگی خروج نیروهای امریکا تا سال۲۰۱۶، رفت و آمدهای سیاسی میان اسلام آباد و کابل، حادثه تروریستی پشاور پاکستان، در تازه ترین رفت و آمدها نشست اعضای پارلمان دو کشور افغانستان پاکستان در اسلام آباد و اصرار بر تداوم این گونه نشستها، می تواند از مهم ترین تحولات هم زمان و مرتبط به حرکت درآمدن ماشین صلح خواهی حکومت افغانستان و طالبان باشد. از حادثه کوچک دیگر نمی توان چشم بست و آن را نا دیده گرفت و یابی ربط دانست. و آن سفر آقای کرزی به چین بعد از انجام سفر اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان به آن کشور است. با توجه به این که حامد کرزی یکی از منتقدان جدیای نیروهای نظامی ناتو در چند سال اخیر بوده و همواره تهدید کرده است که اگر نیروهای ناتو به رویکرد خود تغییری ایجاد نکند و دقت لازم را درعملیات نظامی خود به کار نه بندد، او علیه آنها موضع خواهد گرفت و آنها را متجاوز خواهد نامید. از این جهت سفر کرزی به چین معنا و اهمیت ویژه دارد. وی هم چنان در چند مورد در سال های گذشته و سخنانی که به مناسب های مختلف ابراز کرده، گفت که: اگر امریکایی ها به تجهیز نیروهای نظامی و امنیتی افغان نپردازد او از کشورهای همسایه تقاضا خواهد کرد تا به تجهیز ارتش افغانستان کمک کنند. کرزی در آخرین ماه های ریاست جمهوری خود به هندوستان سفر کرد و خواهان کمک های نظامی و تجهیز نیروهای مسلح افغانستان از آن کشور شد. به نظر می رسد که سفر بی سروصدای آقای کرزی به چین نیز بی ربط به روند صلح افغانستان نیست و می خواهد بند ناف صلح را به حکومت چین گره بزند. گرچه شالوده حکومت افغانستان با توجه وکمک های غرب شکل گرفته است. سامان دهی نیروهای نظامی و امنیتی افغانستتان با امکانات کشورهای غربی صورت گرفته است؛ اما نشانه و علامت هایی حاکی از آنست که نه حکومت آقای کرزی ازغربی ها خشنود بوده و نه هم حکومت اشرف غنی خشنود است. چنانچه آشکار است، حکومت افغانستان به تدریج روی ازغربی ها برمی گیرد و این بار دست به دامن چین می برد و از بارگاه چینی ها طلب صلح می کند. گفته های دبیر شورای صلح افغانستان نشان از آن دارد که دست توسل به دامن آن کشو دراز شده، تا دیده شود که این تقاضای مستمندانه چگونه پاسخ می یابد. اگر نیک نگریسته شود، دربازی جدید سه طرف حضور دارد؛ یکی چین که عنوان کاتالیزور یا میانجی را (در ظاهر) اختیارکرده و زمینه های گفت وگو میان مخالفان مسلح وحکومت افغانستان را فراهم می کند. ضلع دوم حکومت افغانستان است، که تمام توان و نیروی خودرا به کار بسته تا طالبان مسلح را پای میز مذاکره بنشاند. ضلع سوم پاکستان است که در پشت صحنه نشسته است و نظاره گر نزدیک گفت وگوها میان گروه طالبان و حکومت افغانستان است. در این نشست و برخاست ها از نقش پاکستان کاسته نشده است ولیکن این دید و بازدیدها به گونه ای طراحی شده است که باعث برانگیختن احساس غربیها نشود تا هم دست حکومت افغاانستان و پاکستان از بارگاه غربی ها کوتاه نه گردد! و هم مانعی در راه این روند ایجاد نکند. بنابراین روند جدید را می توان چون سکه دارای دوروی دانست که یک روی آن آشکار و قابل رویت است. رویت روی دیگر آن مربوط به گذشت زمان است و به تدریج خود را نشان خواهد داد. در این رویکرد، چین نقش یک آدم خیر خواه و بی طرف را گرفته است و می خواهد صلح و سلمی میان دو متخاصم برقرار کند؛ پاکستان هم می کوشد چنان عمل کند که هم منافع خودرا بتواند تامین کند و هم جانب کشورهای غربی را نگهدارد وآنها را نرنجاند، حکومت افغانستنان نیز راهی را برگزیده است که چنان محتاطانه عمل کند که هم بتواند منابع مالی غرب را از دست ندهد وهم به تدریج ابتکارعمل را درایجاد روند صلح با طالبان خود در دست گیرد. در سخنان تناقض آمیز اشرف غنی احمد زی، این تناقض وضاحت بیشتر دارد که وی از یک سوی افتخار می کند که بعد از ختم ماموریت نیروهای ناتو، تمام تصمیم گیری ها به دست حکومت و نیروهای امنیتی افغانستان است و هیچ کشوری نمی تواند تصمیم بگیرد. از سوی دیگر به غربی ها می گوید که افغانستان به وجود شما نیازمند است و تغییر استراتژی ماندن نیروهای امریکایی رامورد بحث قرار می دهد و این گونه وانمود می کند که او خواهان ماندن نیروهای غربی به صورت دراز مدت است. از مجموعه این تحولات ریز و درشت، این برداشت و فهم به دست می آید که تحولات منطقه ای آبستن یک زایش جدید است. امریکا و کشورهای غربی به تدریج جای خود را برای چین خالی می کنند. چین هم می تواند اعتماد پاکستان را بیش از پیش به خود معطوف کند و هم نفوذ بیشتری در حکومت افغانستان به دسـت آورد. آنچه در گذشته چین را از نقش فعال آن در افغانستان باز داشته بود، حضور نیروهای غربی و امریکا در منطقه بود. چین ثابت کرده است که خواهان به دست آوردن منافع خود است. اما ترجیح می دهد این منافع در تقابل با کشورهای غرب قرار نگیرد. زیرا بازارهای مهم غرب برای چین از جایگاه بسیار با اهمیتی برخوردار است. و چینی ها هرگز نمی خواهند مشتریان غربی خود را ازدست دهند. به هر حال این بازی آغاز شده است، اگر چین بتواند جایگاه مهمی در میانجیگری میان حکومت و طالبان احراز کند در این میانجی گری، حکومت پاکستان نیز به خواسته های خود دست پیدا می کند، طالبان با فشار پاکستان و میانجی گری چین به تدریج استحاله می شود و به حکومت افغانستان می پیوندد و از حیز انتفاع خارج می شوند. این روندی است که هم پاکستان به آن اعتماد دارد؛ زیرا چین از حامیان بزرگ پاکستان به شمار می رود وهم حکومت افغانستان ازاین روند به مقصد خواهد رسید و چین به عنوان بزرگ ترین قدرت منطقه ای جای امریکا را پر خواهد کرد. یک احتمال دیگر این که اگر اهداف پاکستان در این گونه رفت وآمدها برآورده نشود، طالبان هم چنان به عنوان وسیله در دست حکومت پاکستان خواهد ماند وهر از گاهی، از این کلوخ، برای استنجای سیاسی خود سود خواهد برد.
سیدمظفر دره صوفی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - سرویس تحلیل و پژوهش اخبار