تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۶ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۵۳
کد مطلب : 98312
سیاست حمایت مالی امریکا، فساد و ضعف سازمانی در افغانستان را تقویت کرد
نشریه فارین پالیسی در مطلبی با اشاره به نوع مدیریت کمک‌های مالی امریکا به افغانستان نوشت: رویکرد و سیاست مالی واشنگتن برای کمک به افغانستان، فساد و ضعف سازمانی در این کشور را تقویت کرد.
به گزارش خبرگزاری آوا به نقل از تسنیم، پس از پایان نشست سران پیمان ناتو در ولز و تصمیم‌گیری برای ادامه کمک یک میلیارد دالری کشورهای عضو این پیمان به افغانستان تحلیل‌های مختلفی در رابطه با نوع و موفقیت کمک‌های خارجی به افغانستان منتشر شده است.
در این میان نشریه فارین پالیسی در شماره اخیر خود مطلبی را در رابطه با کمک‌های امریکا به افغانستان منتشر کرده است که در زیر ایم مقاله را مطالعه می‌کنید:
«جان سپکو» بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار)، در ماه جولای ۲۰۱۴ گزارش داد که پس از تعدیل تورم، ۱۰۹ میلیارد دالری را که امریکا از سال ۲۰۰۲ بدین‌سو برای بازسازی افغانستان تخصیص داده است، بیش‌تر از ۱۰۳ میلیارد دالری است که این کشور پس از جنگ جهانی دوم، بین سال‌های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۲، برای عملی شدن طرح «مارشال» تعهد کرده بود. اما این مقایسه‌ی سیگار گمراه‌کننده است، به دلیل این‌که در این مقایسه پیچیدگی‌های مختلف در ۲ مورد در نظر گرفته نشده‌اند. روی‌هم‌رفته طرح مارشال برای بازیابی موفقانه‌ی اقتصادی ۱۶ کشور اروپایی و اهداف درازمدت امریکا طرح‌ریزی شده بود.
با این وجود، آن‌چه را که این گزارش نشان می‌دهد، ناکامی سیاست کمکی امریکا در افغانستان است. با وجود پیشرفت‌های اندک در زمینه‌هایی چون گسترش معارف و مراقبت‌های بهداشتی، افغانستان هنوز آسیب‌پذیر، فقیر و به‌شدت به کمک‌های خارجی وابسته است.
یکی از دلایلی که کمک‌های امریکا در افغانستان پس از ۲۰۰۱ به اندازه‌ی اروپای پس از ۱۹۴۸ مؤثر نبوده است، این است که بسیاری از ویژگی‌های طرح مارشال در روابط امریکا– افغانستان وجود ندارند. ۹۰ درصد پرداخت‌های طرح مارشال کمک‌هایی بودند که توسط کشورهای اروپایی و در داخل اقتصاد اروپا به مصرف می‌رسید. این کمک‌ها هم‌چنین از سه درصد تولید ناخالص داخلی این کشورها تجاوز نکرده و صرف چند سال محدود دامه پیدا کردند. امریکا تنها کشور کمک‌کننده بود و در مورد چگونگی بازیابی اقتصادی اروپا در واشنگتن، اتفاق نظر وجود داشت؛ اروپایی که از کشورهای صنعتی و دارای منابع انسانی و مهارت‌ها تشکیل شده بود و صرف با کمبود مزمن سرمایه مواجه بود.
در سوی دیگر، افغانستان پس از ۲۰۰۱، در نتیجه‌ی درگیرهای طولانی‌مدت، درهم شکسته بود. از سال ۱۹۸۷ بدین‌سو، بیش از ۲ دهه جنگ، زیربناها و نهادهای نوپای افغانستان را نابود و دورنمای بلند‌مدت ثبات را محو کرده بود. با در نظر گرفتن این‌که در جریان جنگ‌ها بیش از ۲ میلیون تن کشته شده بودند، افغانستان نه تنها با کمبود نیروی انسانی بلکه با کمبود مهارت‌ها و سرمایه نیز مواجه بود. نظر به گزارش بانک جهانی، هزینه‌ ۲ دهه جنگ در افغانستان، ۲۴۰ میلیارد دالر زیان به رشد اقتصادی و هزینه‌های کمک‌های انسان‌دوستانه و نظامی بوده است.
با وجودی که امریکا به افغانستان بیش‌ترین کمک را کرده است، ۵۳ کشور دیگر و سازمان‌های بین‌المللی نیز در بازسازی این کشور سهم فعال داشتند. با این حال، این کشورها در مورد این‌که چگونه کمک‌های‌شان در افغانستان به مصرف برسند، فاقد یک دیدگاه منسجم بودند که این امر هماهنگی کمک‌ها را سخت کرد. برخلاف اروپا، کمک‌های خارجی در افغانستان که سه‌چهارم آن را امریکا کمک کرد، به‌طور میانگین بیش از نصف تولید ناخالص داخلی افغانستان را تشکیل داد. در نتیجه، اقتصاد جنگ و صنعت مواد مخدر افغانستان، بازسازی و حکومت‌داری در کشور را با چالش‌های جدی مواجه ساختند؛ چالش‌هایی که هیچ‌کدام در اروپای پس از جنگ وجود نداشتند.
با این حال، گزارش سیگار این تفاوت‌ها را نادیده می‌گیرد و صرف مصارف ۶۲ میلیارد دالری امریکا در زمینه‌ی ایجاد و حفظ اردوی ملی و پولیس ملی افغانستان را به عنوان نقاط اختلاف با طرح مارشال برجسته می‌سازد. عامل دیگری که تأثیر کمک‌های امریکا بر اقتصاد افغانستان را به حداقل رسانده است، حقیقتی است که بیش از ۹۰ درصد این کمک‌ها خارج از بودجه و سیستم‌های حکومت به مصرف رسیده‌اند و یک بخش همگانی موازی را ایجاد کرده است. از مجموع کمک‌های امریکا که از سال ۲۰۰۲ تا کنون در افغانستان به مصرف رسیده است، حکومت افغانستان فقط در مورد ۷ درصد آن حساب پس می‌دهد که از طریق بودجه‌ی سالانه‌ی حکومت افغانستان و سپرده‌هایی که به‌صورت مشترک مدیریت می‌شدند، به مصرف رسیده بود.
برای مثال، در ماه جولای ۲۰۱۱، وزارت مالیه کشورمان با انتشار بیانیه‌ مطبوعاتی‌ که از طریق ایمیل منتشر شد، اظهار داشت: از جمله‌ ۲ میلیارد دالری که از طریق نهادهای حکومتی در یک دهه‌ی گذشته به مصرف رسیده بود، فقط ۴۵ میلیون دالر آن با اختیار حکومت افغانستان به مصرف رسیده بود.
فساد در حکومت افغانستان و ظرفیت‌های محدود آن، امریکا را تشویق کرد تا بخش بزرگی از کمک‌هایش را به‌طور مستقیم مدیریت کند. اما این رویکرد صرف فقط فساد موجود و ضعف سازمانی را تقویت کرد. امریکا مشغول مدیریت بخش همگانی موازی باقی ماند و فرصت حمایت کافی از ایجاد نهادهای رسمی داخلی را از دست داد. در حالی که پس از آن امریکا مشروط به افزایش شفافیت و بهبود ظرفیت وعده داد تا ۵۰ درصد کمک‌هایش را از طریق بودجه‌ی حکومت افغانستان و وجوه سپرده‌ای که به‌صورت مشترک مدیریت می‌شدند، به مصرف برساند؛ اما برای ارزیابی هدف، اطلاعات قابل اعتماد وجود ندارد. با این حال، مقام‌های حکومت کشورمان استدلال می‌کنند که به هدف ۵۰ درصد نائل نیامده‌اند.
مبالغ هنگفت کمک‌های امریکا صرف عقد قرارداد با شرکت‌های بین‌المللی شدند که اغلب در سطوح مختلف قراردادها را به شرکت‌های دیگر واگذار می‌کردند و این امر قیمت پروژه‌ها را افزایش داده و ناکارآمدی را به‌دنبال می‌آورد. بنابراین، قیمت پروژه‌هایی که توسط امریکا حمایت مالی می‌شدند، به‌مراتب بیشتر از قیمت پروژه‌هایی بودند که توسط دیگر کمک‌کننده‌ها، مانند بانک جهانی، حمایت مالی می‌شدند.
برخلاف طرح مارشال، کمک‌های امریکا در افغانستان با تعدادی از تناقضات داخلی نیز مواجه بوده است. تناقض عمده در درگیری امریکا در افغانستان بین «جنگ علیه وحشت‌افگنی» و دولت‌سازی بوده است. جنگ علیه وحشت‌افگنی روی اهداف کوتاه‌مدتی چون اتحادسازی با کارگزاران انفرادی قدرت برای شکست طالبان و القاعده و حمایت مالی پروژه‌ها برای به‌دست آوردن دل و ذهن مردم متمرکز است که در نهایت تلاش‌ها در راستای ایجاد نهادهای پایا و پاسخ‌گو را تضعیف کرده است.
گزارش سیگار با وجود کاستی‌هایش، دعوتی است تا سیاست کمکی امریکا در افغانستان به شکل جامع بازبینی شود. بخش بزرگ‌تر کمک امریکا باید از طریق بودجه و سیستم‌های حکومتی و در داخل اقتصاد افغانستان به مصرف برسد. روی دولت‌سازی نیز باید بیش‌تر تمرکز شود. مورد افغانستان محدودیت‌های کمک‌های امریکا در قرن ۲۱ و ضرورت اصلاحات در سیاست کمکی واشنگتن را نشان می‌دهد.
https://avapress.net/vdcci1qo.2bq4s8laa2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما