مسلمانان مظلوم ميانمار در حالي همچنان در آتش خشونت ها و اقدامات ضد انساني افراطيون ميانماري مي سوزند كه مدعيان دروغين دفاع از حقوق بشر سكوت كرده اند و در اين ميان تفرقه و كشمكش ميان كشورهاي اسلامي نيز بر عمق فاجعه افزوده است.
به گزارش خبرگزاری آوا، از اواخر ماه مي سال جاري ميلاي، ميانمار و به طور خاص ايالت راخين در مرز بنگلادش با ميانمار، صحنه شديدترين درگيري هاي قومي ميان مسلمانان و بودائيان بوده است.
در گزارش هاي خبري علت آغاز اين درگيري ها تجاوز سه مرد مسلمان روهينگيايي به يك زن 28 ساله بودائي عنوان شده است.
با وجود آنكه عاملان اين اقدام غير انساني از سوي دادگاه ميانمار به اعدام محكوم شده اند، اما افراطيون بودائي كه هيچ گاه مسلمانان را شهروند ميانمار به حساب نمي آورده اند، از اين فرصت استفاده كرده و با توسل به اين بهانه، حملات گسترده و فجيعي را عليه مسلمانان اين كشور به راه انداخته اند.
بودائيان در اولين اقدام، با حمله به يك موتر مسافربری، 10 نفر از سرنشينان مسلمان اين موتر را به پايين كشيدند و به شكل فجيعي آنها را به قتل رساندند.
اما اين تازه آغاز كار بود، بودائيان كه حالا از حمايت دولت نيز برخوردار هستند، به اقدامات ضد اسلامي خود شدت بخشيدند و به آتش زدن منازل و مساجد مسلمانان روي آورده اند.
در اين بين حتي ارتش نيز وارد عمل شده و مسلمانان ميانماري را به خاك و خون كشيده است.
به دليل عدم پوشش خبري مناسب و موثق نبودن اخبار منتشره در مورد تعداد كشته ها و مجروحان اين حملات وحشيانه اطلاع دقيقي در دست نيست، اما برخي خبرها از كشته شدن بيش از 50 هزار مسلمان در ميانمار و آوارگي دهها هزار نفر، حكايت دارند.
مسلماناني كه 4 درصد جمعيت ميانمار را تشكيل مي دهند، به گفته كارشناسان و تحليلگران؛ بدترين تبعيض هاي تاريخ را متحمل هستند.
بودائيان متعصب حتي به مسلماناني كه قصد نجات جان خود را نيز دارند، رحم نمي كنند، به طوري كه بالگردهای ارتش سه قايق حامل مسلمانان ميانماري را كه قصد فرار داشتند را هدف قرار دادند و تمام سرنشينان اين سه قايق را به قتل رساندند.
تمام اين فجايع در جهاني اتفاق مي افتد كه به واسطه گسترش تجهيزات و ديگر وسايل ارتباط جمعي از آن به يك "دهكده" تعبير مي شود.
به عبارت ديگر، اين اقدامات وحشيانه در مقابل چشمان تمام مدعيان دفاع از حقوق بشر رخ مي دهد، اما اين مدعيان فقط زماني به دفاع از "اصول حقوق بشر" روي مي آورند كه منافعشان را دربر بگيرد.
نمونه بارز رياكاري مدعيان دروغين در "دفاع از حقوق بشر" را مي توان در تحولات سوريه و بحرين و اكنون در ميانمار ديد.
رسانه هاي وابسته به داعيه داران دفاع از حقوق بشر، كشته شدن چند تروريست مسلح و جنايتكار تحت حمايت غرب و برخي كشورهاي عربي در سوريه را چنان با آب و تاب گزارش مي دهند كه گويي فقط در اين كشور حقوق بشر نقض مي شود و فقط دولت سوريه است كه اصول حقوق بشر را زير پا مي گذارد.
گزارش هاي پياپي اين رسانه هاي وابسته، عمدتا غربي و در كنار آنها رسانه هاي وابسته به اعراب جاه طلب سعودي و قطري نظير الجزيرة، تمام و كمال در خدمت استكبار و استعمار است.
مدافعان دروغين حقوق بشر چنان خود را نگران نقض حقوق بشر در سوريه نشان مي دهند كه قصد دارند براي احقاق اين حقوق و دفاع از مردم سورهي "مداخله نظامي بشردوستانه" در بحران سوريه صورت دهند.
اما همين مدافعان حقوق بشر در خصوص نقض گسترده حقوق بشر توسط عوامل مزدور خود در عربستان سعودي و بحرين، دم بر نمي آورند.
اكنون بر هيچ كس پوشيده نيست كه منافع غرب، بخصوص امريكا و انگليس تعيين مي كند در كدام كشور و منطقه از حقوق بشر دم بزند و برپايه همين اصل، از آنجايي كه منافع غرب در گرو حذف دولت بشار اسد است، حقوق بشر ابزاري مي شود براي فشار آوردن به دمشق.
سكوت مدافعان دروغين دفاع از حقوق بشر در قبال فجايع ميانمار را نيز مي توان در همين راستا ارزيابي كرد.
غرب، به ويژه امريكا كه تا سال قبل از نقض حقوق بشر توسط حاكمان نظامي ميانمار بشدت انتقاد و با تمام توان از "آنگ سان سوچي" رهبر حزب اپوزيسيون اين كشور پشتيباني مي كرد.
پس از روي كار آمدن "تين سين" رئيس جمهور به اصطلاح اصلاح طلب ميانمار، چشم خود را به روي فجايع اخيري كه در اين كشور عليه مسلمانان در جريان است، بسته و حتي در سفر اخير هيلاري كلينتون به ميانمار و ديدار با "تين سين" هيچ اشاره اي به كشتار بي رحمانه مسلمانان ميانماري نكرده است.
البته جاي تعجب هم نيست. همانطور كه گفته شد، براي واشنگتن منافعش بيش از هر چيز اهميت دارد. تا سال قبل منافع واشنگتن ايجاب مي كرد كه براي سرنگوني حاكمان نظامي ميانمار، از نقض حقوق بشر و دمكراسي در اين كشور ابراز نگراني كند و اكنون كه به هدف خود رسيده و دولت نظامي ميانمار سرنگون شده و دوستان آمريكا به قدرت رسيده اند، تنها چيزي كه مهم نيست، حقوق بشر و دمكراسي است.
اكنون براي غرب بخصوص واشنگتن و لندن منابع طبيعي، شامل معادن و هيدروكربن هاي ميانمار در درجه اول اهميت قرار دارند و به همين جهت، آنها الان ميانمار را نه ميدان نسل كشي مسلمانان؛ بلكه ميدان و فرصت بزرگ سرمايه گذاري مي بينند تا از يك طرف نفوذ چين را در اين منطقه مهار كنند و از طرف ديگر، انرژي مورد نياز خود را تامين كنند.
نكته اي كه در اين بين وجود دارد، اين است كه خانم آنگ سان سوچي، به اصطلاح مبارز راه دمكراسي كه غرب جايزه صلح نوبل را بابت تلاش هاي او در راه مبارزه براي دمكراسي به وي اهدا كرد، نيز نه تنها چشم خود را به روي فجايع شكل گرفته عليه مسلمانان بسته؛ بلكه در تازه ترين اظهارنظر خود، مسلمانان ميانماري را شهروند اين كشور ندانسته است.
نكته جالب تر اينكه "تين سين" رئيس جمهور اصلاح طلب و طرفدار دمكراسي كه سخت از حمايت غرب برخوردار است نيز، مسلمانان را شهروندان ميانمار نمي داند.
او گفته است؛ اردوگاه آوارگان يا اخراج مسلمانان، تنها راه حل مناقشه فعلي است. تين سين همان كسي است كه روي كار آمدنش را پيروزي دمكراسي غربي و او را محصول دمكراسي آمريكا مي دانند.
با اين تفاسير كاملا روشن است كه از امريكا و انگليس و فرانسه و كلا مدعيان غربي دفاع از حقوق بشر كه اين روزها تنها نگراني شان نقض حقوق بشر در سوريه و آن هم به دست دولت بشار و نه توسط تروريست ها است. انتظار نمي رود براي فاجعه نسل كشي مسلمانان ميانماري دل بسوزانند و اقدامي صورت دهند.
*** تفرقه در جهان اسلام
اما مسئله نسل كشي در ميانمار وقتي تاسف برانگيزتر مي شود كه مي بينيم، كشورهاي جهان اسلام نيز در قبال اين فاجعه سكوت معناداري پيشه كرده اند.
اين كشورها به جاي آنكه در مقابل استكبار و نظام سرمايه داري متحد شوند، به جان هم افتاده اند و كيست كه نداند در اين شرايط فقط غرب از اين تفرقه سود مي برد.
كشورهاي عربی حوزه خليج فارس آدرس را غلط رفته اند و به جاي دشمني با غرب و صهيونيسم در مقابل ايران صف آرايي كرده اند.
عربستان و قطر و تركيه كه هريك به دنبال جاه طلبي هاي منطقه اي و به فكر منابع خود هستند، به جاي همراهي و همكاري با دنياي اسلام خود را به غرب، بخصوص امريكا فروخته اند.
تركيه كه خود را به آب و آتش مي زند تا راهي به درون اتحاديه اروپا پيدا كند، همه جوره در خدمت پيمان ناتو عليه سوريه درآمده و تمام قد عليه اين كشور اسلامي دست به اقدامات خرابكارانه مي زند، پايگاه لازم جهت آموزش تروريست ها را فراهم آورده و مرزهاي خود را در اختيار آنها قرار داده و مسير تداركاتي براي انتقال سلاح و تجهيزات به شورشيان شده، تجهيزاتي كه عليه يك دولت اسلامي و كشتار مسلمانان به كار برده مي شود.
حكام عربستان سعودي كه عنوان خادم الحرميني را يدك مي كشند. در چند ماه اخير ثابت كرده اند كه هرگز لياقت اين عنوان را ندارند، آنها بيشتر "خادم العرب" و "خادم الاستكبار" هستند تا خادم الحرمين.
آل سعود كه دستش به خون مسلمانان بحريني آغشته است، براي دستيابي به اقتدار منطقه اي دست در دست غرب گذاشته است. اين كشور نيز مانند تركيه از تروريست هاي سوري در جهت قتل عام مردم سوريه حمايت مي كند.
قطر هم راه عربستان را در پيش گرفته و براي سقوط دولت اسد، سخت با غربي ها همكاري مي كند.
به اين ترتيب، براي اين كشورها قتل عام مسلمانان ميانماري ظاهرا اهميتي ندارد و گويي اصلا در مورد اين فاجعه تماما كورند و كرند.
از ديگر كشورهاي اسلامي در قالب اتحاديه عرب هم فعلا هيچ صدايي به گوش نرسيده است. آنها هم ترجيح مي دهند فعلا تمام هم و غم خود را به سوريه معطوف كنند، چرا؟ چون اربابان غربي آنها چنين خواسته اند و اين نقشه اي است كه غرب براي جهان اسلام ترسيم كرده است.
از ديگر كشورهاي تاثيرگذار جهان اسلام، مالزي است. كشوري كه روزي داعيه "پيشرفته ترين كشور جهان اسلام" را داشت، اكنون چنان خود را از مسائل دنياي اسلام كنار كشيده كه گوئي اصلا كشوري اسلامي نيست.
كشورهاي اسلامي آفريقايي و شاخ آفريقا هم كه خود با مشكلات داخلي خود دست به گريبان هستند.
در اين ميان، سكوت نهادهاي اسلامي مانند سازمان كنفرانس اسلامي نيز سخت تامل برانگيز است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اين تفرقه و تشتت در ميان كشورهاي اسلامي همان برگ برنده اي است كه استكبار و استعمار طي قرن هاي گذشته با توسل به آن بر سرزمين هاي اسلامي و ثروتهاي آن تسلط يافته است.
با اين اوضاع، اميدي به نجات مسلمانان مظلوم ميانمار نمي رود، مگر آنكه اتفاقي در حد معجزه رخ دهد و حكام كشورهاي اسلامي همانند شهروندان بيداري اسلامي را درك كنند.
به گزارش خبرگزاری آوا، از اواخر ماه مي سال جاري ميلاي، ميانمار و به طور خاص ايالت راخين در مرز بنگلادش با ميانمار، صحنه شديدترين درگيري هاي قومي ميان مسلمانان و بودائيان بوده است.
در گزارش هاي خبري علت آغاز اين درگيري ها تجاوز سه مرد مسلمان روهينگيايي به يك زن 28 ساله بودائي عنوان شده است.
با وجود آنكه عاملان اين اقدام غير انساني از سوي دادگاه ميانمار به اعدام محكوم شده اند، اما افراطيون بودائي كه هيچ گاه مسلمانان را شهروند ميانمار به حساب نمي آورده اند، از اين فرصت استفاده كرده و با توسل به اين بهانه، حملات گسترده و فجيعي را عليه مسلمانان اين كشور به راه انداخته اند.
بودائيان در اولين اقدام، با حمله به يك موتر مسافربری، 10 نفر از سرنشينان مسلمان اين موتر را به پايين كشيدند و به شكل فجيعي آنها را به قتل رساندند.
اما اين تازه آغاز كار بود، بودائيان كه حالا از حمايت دولت نيز برخوردار هستند، به اقدامات ضد اسلامي خود شدت بخشيدند و به آتش زدن منازل و مساجد مسلمانان روي آورده اند.
در اين بين حتي ارتش نيز وارد عمل شده و مسلمانان ميانماري را به خاك و خون كشيده است.
به دليل عدم پوشش خبري مناسب و موثق نبودن اخبار منتشره در مورد تعداد كشته ها و مجروحان اين حملات وحشيانه اطلاع دقيقي در دست نيست، اما برخي خبرها از كشته شدن بيش از 50 هزار مسلمان در ميانمار و آوارگي دهها هزار نفر، حكايت دارند.
مسلماناني كه 4 درصد جمعيت ميانمار را تشكيل مي دهند، به گفته كارشناسان و تحليلگران؛ بدترين تبعيض هاي تاريخ را متحمل هستند.
بودائيان متعصب حتي به مسلماناني كه قصد نجات جان خود را نيز دارند، رحم نمي كنند، به طوري كه بالگردهای ارتش سه قايق حامل مسلمانان ميانماري را كه قصد فرار داشتند را هدف قرار دادند و تمام سرنشينان اين سه قايق را به قتل رساندند.
تمام اين فجايع در جهاني اتفاق مي افتد كه به واسطه گسترش تجهيزات و ديگر وسايل ارتباط جمعي از آن به يك "دهكده" تعبير مي شود.
به عبارت ديگر، اين اقدامات وحشيانه در مقابل چشمان تمام مدعيان دفاع از حقوق بشر رخ مي دهد، اما اين مدعيان فقط زماني به دفاع از "اصول حقوق بشر" روي مي آورند كه منافعشان را دربر بگيرد.
نمونه بارز رياكاري مدعيان دروغين در "دفاع از حقوق بشر" را مي توان در تحولات سوريه و بحرين و اكنون در ميانمار ديد.
رسانه هاي وابسته به داعيه داران دفاع از حقوق بشر، كشته شدن چند تروريست مسلح و جنايتكار تحت حمايت غرب و برخي كشورهاي عربي در سوريه را چنان با آب و تاب گزارش مي دهند كه گويي فقط در اين كشور حقوق بشر نقض مي شود و فقط دولت سوريه است كه اصول حقوق بشر را زير پا مي گذارد.
گزارش هاي پياپي اين رسانه هاي وابسته، عمدتا غربي و در كنار آنها رسانه هاي وابسته به اعراب جاه طلب سعودي و قطري نظير الجزيرة، تمام و كمال در خدمت استكبار و استعمار است.
مدافعان دروغين حقوق بشر چنان خود را نگران نقض حقوق بشر در سوريه نشان مي دهند كه قصد دارند براي احقاق اين حقوق و دفاع از مردم سورهي "مداخله نظامي بشردوستانه" در بحران سوريه صورت دهند.
اما همين مدافعان حقوق بشر در خصوص نقض گسترده حقوق بشر توسط عوامل مزدور خود در عربستان سعودي و بحرين، دم بر نمي آورند.
اكنون بر هيچ كس پوشيده نيست كه منافع غرب، بخصوص امريكا و انگليس تعيين مي كند در كدام كشور و منطقه از حقوق بشر دم بزند و برپايه همين اصل، از آنجايي كه منافع غرب در گرو حذف دولت بشار اسد است، حقوق بشر ابزاري مي شود براي فشار آوردن به دمشق.
سكوت مدافعان دروغين دفاع از حقوق بشر در قبال فجايع ميانمار را نيز مي توان در همين راستا ارزيابي كرد.
غرب، به ويژه امريكا كه تا سال قبل از نقض حقوق بشر توسط حاكمان نظامي ميانمار بشدت انتقاد و با تمام توان از "آنگ سان سوچي" رهبر حزب اپوزيسيون اين كشور پشتيباني مي كرد.
پس از روي كار آمدن "تين سين" رئيس جمهور به اصطلاح اصلاح طلب ميانمار، چشم خود را به روي فجايع اخيري كه در اين كشور عليه مسلمانان در جريان است، بسته و حتي در سفر اخير هيلاري كلينتون به ميانمار و ديدار با "تين سين" هيچ اشاره اي به كشتار بي رحمانه مسلمانان ميانماري نكرده است.
البته جاي تعجب هم نيست. همانطور كه گفته شد، براي واشنگتن منافعش بيش از هر چيز اهميت دارد. تا سال قبل منافع واشنگتن ايجاب مي كرد كه براي سرنگوني حاكمان نظامي ميانمار، از نقض حقوق بشر و دمكراسي در اين كشور ابراز نگراني كند و اكنون كه به هدف خود رسيده و دولت نظامي ميانمار سرنگون شده و دوستان آمريكا به قدرت رسيده اند، تنها چيزي كه مهم نيست، حقوق بشر و دمكراسي است.
اكنون براي غرب بخصوص واشنگتن و لندن منابع طبيعي، شامل معادن و هيدروكربن هاي ميانمار در درجه اول اهميت قرار دارند و به همين جهت، آنها الان ميانمار را نه ميدان نسل كشي مسلمانان؛ بلكه ميدان و فرصت بزرگ سرمايه گذاري مي بينند تا از يك طرف نفوذ چين را در اين منطقه مهار كنند و از طرف ديگر، انرژي مورد نياز خود را تامين كنند.
نكته اي كه در اين بين وجود دارد، اين است كه خانم آنگ سان سوچي، به اصطلاح مبارز راه دمكراسي كه غرب جايزه صلح نوبل را بابت تلاش هاي او در راه مبارزه براي دمكراسي به وي اهدا كرد، نيز نه تنها چشم خود را به روي فجايع شكل گرفته عليه مسلمانان بسته؛ بلكه در تازه ترين اظهارنظر خود، مسلمانان ميانماري را شهروند اين كشور ندانسته است.
نكته جالب تر اينكه "تين سين" رئيس جمهور اصلاح طلب و طرفدار دمكراسي كه سخت از حمايت غرب برخوردار است نيز، مسلمانان را شهروندان ميانمار نمي داند.
او گفته است؛ اردوگاه آوارگان يا اخراج مسلمانان، تنها راه حل مناقشه فعلي است. تين سين همان كسي است كه روي كار آمدنش را پيروزي دمكراسي غربي و او را محصول دمكراسي آمريكا مي دانند.
با اين تفاسير كاملا روشن است كه از امريكا و انگليس و فرانسه و كلا مدعيان غربي دفاع از حقوق بشر كه اين روزها تنها نگراني شان نقض حقوق بشر در سوريه و آن هم به دست دولت بشار و نه توسط تروريست ها است. انتظار نمي رود براي فاجعه نسل كشي مسلمانان ميانماري دل بسوزانند و اقدامي صورت دهند.
*** تفرقه در جهان اسلام
اما مسئله نسل كشي در ميانمار وقتي تاسف برانگيزتر مي شود كه مي بينيم، كشورهاي جهان اسلام نيز در قبال اين فاجعه سكوت معناداري پيشه كرده اند.
اين كشورها به جاي آنكه در مقابل استكبار و نظام سرمايه داري متحد شوند، به جان هم افتاده اند و كيست كه نداند در اين شرايط فقط غرب از اين تفرقه سود مي برد.
كشورهاي عربی حوزه خليج فارس آدرس را غلط رفته اند و به جاي دشمني با غرب و صهيونيسم در مقابل ايران صف آرايي كرده اند.
عربستان و قطر و تركيه كه هريك به دنبال جاه طلبي هاي منطقه اي و به فكر منابع خود هستند، به جاي همراهي و همكاري با دنياي اسلام خود را به غرب، بخصوص امريكا فروخته اند.
تركيه كه خود را به آب و آتش مي زند تا راهي به درون اتحاديه اروپا پيدا كند، همه جوره در خدمت پيمان ناتو عليه سوريه درآمده و تمام قد عليه اين كشور اسلامي دست به اقدامات خرابكارانه مي زند، پايگاه لازم جهت آموزش تروريست ها را فراهم آورده و مرزهاي خود را در اختيار آنها قرار داده و مسير تداركاتي براي انتقال سلاح و تجهيزات به شورشيان شده، تجهيزاتي كه عليه يك دولت اسلامي و كشتار مسلمانان به كار برده مي شود.
حكام عربستان سعودي كه عنوان خادم الحرميني را يدك مي كشند. در چند ماه اخير ثابت كرده اند كه هرگز لياقت اين عنوان را ندارند، آنها بيشتر "خادم العرب" و "خادم الاستكبار" هستند تا خادم الحرمين.
آل سعود كه دستش به خون مسلمانان بحريني آغشته است، براي دستيابي به اقتدار منطقه اي دست در دست غرب گذاشته است. اين كشور نيز مانند تركيه از تروريست هاي سوري در جهت قتل عام مردم سوريه حمايت مي كند.
قطر هم راه عربستان را در پيش گرفته و براي سقوط دولت اسد، سخت با غربي ها همكاري مي كند.
به اين ترتيب، براي اين كشورها قتل عام مسلمانان ميانماري ظاهرا اهميتي ندارد و گويي اصلا در مورد اين فاجعه تماما كورند و كرند.
از ديگر كشورهاي اسلامي در قالب اتحاديه عرب هم فعلا هيچ صدايي به گوش نرسيده است. آنها هم ترجيح مي دهند فعلا تمام هم و غم خود را به سوريه معطوف كنند، چرا؟ چون اربابان غربي آنها چنين خواسته اند و اين نقشه اي است كه غرب براي جهان اسلام ترسيم كرده است.
از ديگر كشورهاي تاثيرگذار جهان اسلام، مالزي است. كشوري كه روزي داعيه "پيشرفته ترين كشور جهان اسلام" را داشت، اكنون چنان خود را از مسائل دنياي اسلام كنار كشيده كه گوئي اصلا كشوري اسلامي نيست.
كشورهاي اسلامي آفريقايي و شاخ آفريقا هم كه خود با مشكلات داخلي خود دست به گريبان هستند.
در اين ميان، سكوت نهادهاي اسلامي مانند سازمان كنفرانس اسلامي نيز سخت تامل برانگيز است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، اين تفرقه و تشتت در ميان كشورهاي اسلامي همان برگ برنده اي است كه استكبار و استعمار طي قرن هاي گذشته با توسل به آن بر سرزمين هاي اسلامي و ثروتهاي آن تسلط يافته است.
با اين اوضاع، اميدي به نجات مسلمانان مظلوم ميانمار نمي رود، مگر آنكه اتفاقي در حد معجزه رخ دهد و حكام كشورهاي اسلامي همانند شهروندان بيداري اسلامي را درك كنند.
منبع : خبرگزاری آوا ـ سرویس بین الملل