يكي از عوامل عمده افزايش فقر نبود زمينه كاري و اشتغال است. تداوم بيكاري عامل اصلي فقر، ناهنجاري اجتماعي، چون دزدي، راه¬زني، كشتار و... می¬شود و آغازگر بي¬ثباتي اجتماعي.
افغانستان با سپري¬کردن بيش از سه دهه جنگ، ده سال قبل در همكاري همه جانبه جامعه جهاني به نظام واحد و مستقل سياسي و حكومتي دست یافت. انتظار می¬رفت كمك¬هاي جامعه بين المللي، در راستاي تامین زيرساخت¬هاي اقتصادي به کار رود تا از درصد فقر و بيكاري کاسته شود.
افزايش فساد اداري و عدم مديريت درست از جذب و تطبيق كمك¬هاي بين المللي در جريان ده سال در افغانستان باعث گرديد تا دولت مردان اين كشور زمينه¬هاي كاريابي و بالابردن سطح اقتصادي خانواده¬هاي افغان را به گونه مناسب آن انجام دهند.
مردم افغانستان، از روی بی¬کاری، عازم كشورهاي همسايه شده¬اند و يا با استفاده از كراچي و دست¬فروشي در كنار خيابان و پياده¬روها، زندگی را از سر می¬گذرانند تا لقمه نانی برای زیردستان خویش فراهم آورند.
حضور كارگران عادي خارجي بدون اسناد رسمي، به ویژه، از پاكستان و هند، کاهش دستمزد کارگری را در پی داشته است. بسياري از افغان¬ها از ساعت 5 صبح تا 5 بعد از ظهر در ميدان حاضرند با پايینترين نرخ کار کنند. بسیاری از آنان چشم به راه نشسته¬اند تا كسي پيدا شود و اين مجموعه صدها نفري را به كار بگيرند.
در دو روز گذشته وقتي به شهر و بازار سري زدم، نيروهاي امينتي افغان(پوليس) را ديدم كه با شديدترين لحن ممكن و بدون در نظرداشت ارزش¬هاي انساني كساني را آزار می¬دادند که روزانه باید پولی را برای مایحتاج روزانه خود از هر راه ممکن فراهم کنند و جان چند انسان دیگر را از مرگ نجات دهند؛ هم براي خانواده، شهرداري و پوليس داخل شهر لقمه نان فراهم آورند.
محمد رستم، باشنده ناحيه ششم و يكي از دست¬فروشان كوته¬سنگي درباره آزار دست¬فروشان از سوی شهرداري و پوليس ملي به صداي افغان(آوا) گفت: در هر هفته شهرداري و نيروهاي پوليس ملي در هماهنگي با هم ديگر به بهانه پاك¬كاري سرك¬ها می¬آیند و با بدترين رفتار، به لت وكوب و ویرانی اندك دست¬مایه كراچي¬ها و دست-فروشي¬ها می¬پردازند و مردم بيچاره و فقير را از لقمه نان، باز می¬دارند.
وي خود را نان¬آور خانواده شش نفري مي¬نامد و می¬گوید به دلیل نبود كار و شغل مناسب در كشور نمي¬توانم به-درستی از خانواده¬ام سرپرستي کنم و با عايدی كه دارم عذا، لباس و كرايه خانه را آماده کنم.
محمد رستم، بغض گلويش را مي¬فشرد، همراه با يآس و نااميدي از مسولان و شهرداري كابل خواست كه در اين فصل سرماي زمستان كه نرخ مواد سوخت به بلندترين حد خود رسيده، يا مكان مشخصی را براي دست¬فروشان در نظر گيرد و يا بيش ازين مردم بيچاره را لت و كوب نکند.
محمد طاهر، جواني كه با چهره مملو از ياس و نااميدي در چوك كوته سنگي در انتظار كار نشسته بود به (آوا) گفت: ساعت شش صبح از خانه براي پيدا كردن لقمه ناني براي فاميل بيرون شده¬ام و در حالي كه مي خواهم با پايين¬ترين كرايه كار کنم متاسفانه هيچ كسي سراغم نيامد.
او گفت: تنها نان¬آور فاميل هستم و مدت يك ماه مي¬شود كه مريضم در شفاخانه است. روزانه به خاطر كار در چوك مي¬آيم تا بتوانم مصارف تداوي و دواي شفاخانه را پيدا نمايم كه بدبختانه از هر سه روز يك روز ممكن است كه كاري را با تلاش زياد پيدا كنم.