در فاصله چند کیلومتری، در غرب مرکز ولایت بامیان و در ولسوالی پنجاب، منطقهای به نام کرمان وجود دارد. صبحگاه، زمانی که تازه آفتاب طلوع میکند، باشندههای این منطقه که اغلب مالدار هستند، گلههای گوسفندانشان را به کوههای اطراف دهکده به چراه میبرند.
کمی آن طرفتر، تعداد زیادی از دانشآموزان مکتب با لباسهای آبی ساعتها راه را از جادهای باریک و خاکی میپیمایند تا به مکتب برسند.
زمانی که موتر از این جادهای خاکی عبور میکند و یا باد تندی میوزد، گرد و غبار غلیظی از خاک بر چهره و لباس شاگردان این مکتب مینشیند. زمانی که نزدیک مکتب میشوند، خاک لباسشان را میتکانند و دست و صورتشان را در جوی آبی که از کنار جاده خاکی و از میان یک علفچر میگذرد و زبالههای زیادی نیز در اطراف آن تجمع کرده، میشویند و ساعت ۸ صبح در صنفهای درسیشان حاضر میشوند.
در میان دو تپه خاکی، جوی کوچک آب و جادهای خاکی، در بالای چمنی کوچک و میزهای فرسوده و نیمه شکسته، چند دختر و پسر کوچک نشستهاند و معلم زبان و ادبیات دری تدریس میکند.
اکنون که فصل تابستان است، آفتاب سوزان روی صفحه سفید کتاب میتابد و نوری که دوباره منعکس میشود، درس خواندن را برای این دانشآموزان سخت کرده است. همچنین صدای بلند موترهای مسافرکشی و باربری که از جاده بالای این مکتب میگذرد، یادگیری را برای دانشآموزان مشکل کرده است.
مکتب کرمان، برای درس خواندن مکان مناسبی به نظر نمیرسد؛ مکتبی که تنها ۴ صنف درسی دارد و از سنگ و گِل ساخته شده و سقف آن از چوبهای دودی و سیاه، پنجرههای آن نیز پلاستیک و شیشه ندارد.
صنفهای درسی این مکتب حداکثر گنجایش ۱۵ نفر را دارد، اما در هر یک از این صنفها نزدیک به ۱۰ میز و چوکی جابهجا شده است. هر یک از این میزها ظرفیت حداکثر سه نفر را دارد، اما بالای هر یک ۴ تا ۵ نفر مینشینند.
سقف این اتاقهای درسی بسیار پایین پوشانده شده و سوراخهای کوچکی که در آن وجود دارد، لانهی برخی از پرندهها شده است.
برای دانشآموزان مکتب کرمان کتاب کافی توزیع نشده و سه تا چهار نفر به شکل نوبتی از یک کتاب استفاده میکنند.
اما آنها در زیر این سقفهای دودی، اهداف بلندی دارند. دانشآموزان صنف دوازدهم این لیسه تلاش میکنند تا در کانکور سال ۱۳۹۹ در رشتههای دلخواهشان کامیاب شوند.
بانو راضیه؛ که اول نمره صنفاش میباشد و ۴ سال میشود اسماش را در اول کتاب حاضری حفظ کرده، میگوید: "رشته مورد علاقهام طب کابل است، اما نگرانم که با سهمیهبندی شدن کانکور، نتوانم به این رشتهی دلخواه خود راه پیدا کنم".
صنفهای اول تا نهم این مکتب که دانش آموزان آن بین ۷ تا ۱۵ سال دارند، در فضای باز و در پایین جادهای که به طرف ولایت غور کشیده شده، درس میخوانند.
هر صنف چهار تا هفت پایه میز و صندلی دارد، در پیش روی این صنف ها تختهای سفید، فرسوده که بیشتر بخشهای آن تخریب شده است، در بالای میزی که قابلیت استفاده را ندارد، گذاشته شده و سنگِ بزرگی را در پایین این تخته گذاشتهاند تا آنرا نگهدارد.
بالای هر یک از این صندلیها ۵ دانشآموز نشسته و معلم آنها برایشان "املا" میگوید و آنها هر جملهای را که معلم میگوید را تکرار میکنند و مینویسند.
بعضی از دانشآموزان یکی از کتابهایشان را با دست چپ مقابل نور آفتاب میگیرد و سایهای کوچکی روی صفحه کتاب باز شدهای که معلمشان در حال تدریس میباشد، ایجاد میکنند تا نور آفتاب چشمانشان را اذیت نکند.
از میان ده دختری که در صنف پنجم این مکتب درس میخوانند، به استثنای سکینهی ۱۴ ساله، همه لباسهای آبی پوشیدهاند و سکینه میگوید پدرش توان خرید یونیفورم(لباس مخصوص مکتب) را ندارد.
تمامی دانش آموزانِ که در این فضای باز درس میخوانند، از حکومت افغانستان میخواهند تا برای آنها صنفهای درسی بسازند و کتاب توزیع نماید.
سایهبان یا خیمه خواست حداقلی آنان است، مرتضیِ ۱۶ ساله میگوید: "دولت باید ده مو خیمه توزیع کنه کتاب توزیع کنه".
کمی دورتر از این مکتب، روی تپهای دختر ۱۳ سالهای که خودش را ربابه معرفی میکند، کیف نسبتا بزرگی را به دوش کشیده است. در حالی که از پشت گله کوچکی از گوسفند راه میرود، کتاباش را در دست گرفته و آنرا مطالعه میکند. او میگوید، امروز برادر بزرگترش به مرکز ولسوالی پنجاب رفته تا نتیجه امتحان کانکورش را بپرسد و پدرش هم زمینهای زراعتی را آب میدهد، برای همین امروز نتوانسته به مکتب برود.
درس خواندن در میان این دو تپه سخت است و اکثر دانشآموزان آرزوی درس خواندن در مرکز ولایت بامیان و شامل شدن در کورسهای آمادگی کانکور را دارند.
مقامها در ریاست معارف ولایت بامیان نیز مشکلات برخی از مکاتب همانند مکتب کرمان را میپذیرند.
بانو فوزیه محبی؛ معاون تدریسی ریاست معارف بامیان میگوید که ۶۷ باب مکتب در سطح ولایت بامیان فاقد تعمیر بوده و مکاتب این ولایت با ۷۵ درصد کمبود کتاب مواجه میباشد که مکتب کرمان نیز یکی از همین مکاتب میباشد.
کمی آن طرفتر، تعداد زیادی از دانشآموزان مکتب با لباسهای آبی ساعتها راه را از جادهای باریک و خاکی میپیمایند تا به مکتب برسند.
زمانی که موتر از این جادهای خاکی عبور میکند و یا باد تندی میوزد، گرد و غبار غلیظی از خاک بر چهره و لباس شاگردان این مکتب مینشیند. زمانی که نزدیک مکتب میشوند، خاک لباسشان را میتکانند و دست و صورتشان را در جوی آبی که از کنار جاده خاکی و از میان یک علفچر میگذرد و زبالههای زیادی نیز در اطراف آن تجمع کرده، میشویند و ساعت ۸ صبح در صنفهای درسیشان حاضر میشوند.
در میان دو تپه خاکی، جوی کوچک آب و جادهای خاکی، در بالای چمنی کوچک و میزهای فرسوده و نیمه شکسته، چند دختر و پسر کوچک نشستهاند و معلم زبان و ادبیات دری تدریس میکند.
اکنون که فصل تابستان است، آفتاب سوزان روی صفحه سفید کتاب میتابد و نوری که دوباره منعکس میشود، درس خواندن را برای این دانشآموزان سخت کرده است. همچنین صدای بلند موترهای مسافرکشی و باربری که از جاده بالای این مکتب میگذرد، یادگیری را برای دانشآموزان مشکل کرده است.
مکتب کرمان، برای درس خواندن مکان مناسبی به نظر نمیرسد؛ مکتبی که تنها ۴ صنف درسی دارد و از سنگ و گِل ساخته شده و سقف آن از چوبهای دودی و سیاه، پنجرههای آن نیز پلاستیک و شیشه ندارد.
صنفهای درسی این مکتب حداکثر گنجایش ۱۵ نفر را دارد، اما در هر یک از این صنفها نزدیک به ۱۰ میز و چوکی جابهجا شده است. هر یک از این میزها ظرفیت حداکثر سه نفر را دارد، اما بالای هر یک ۴ تا ۵ نفر مینشینند.
سقف این اتاقهای درسی بسیار پایین پوشانده شده و سوراخهای کوچکی که در آن وجود دارد، لانهی برخی از پرندهها شده است.
برای دانشآموزان مکتب کرمان کتاب کافی توزیع نشده و سه تا چهار نفر به شکل نوبتی از یک کتاب استفاده میکنند.
اما آنها در زیر این سقفهای دودی، اهداف بلندی دارند. دانشآموزان صنف دوازدهم این لیسه تلاش میکنند تا در کانکور سال ۱۳۹۹ در رشتههای دلخواهشان کامیاب شوند.
بانو راضیه؛ که اول نمره صنفاش میباشد و ۴ سال میشود اسماش را در اول کتاب حاضری حفظ کرده، میگوید: "رشته مورد علاقهام طب کابل است، اما نگرانم که با سهمیهبندی شدن کانکور، نتوانم به این رشتهی دلخواه خود راه پیدا کنم".
صنفهای اول تا نهم این مکتب که دانش آموزان آن بین ۷ تا ۱۵ سال دارند، در فضای باز و در پایین جادهای که به طرف ولایت غور کشیده شده، درس میخوانند.
هر صنف چهار تا هفت پایه میز و صندلی دارد، در پیش روی این صنف ها تختهای سفید، فرسوده که بیشتر بخشهای آن تخریب شده است، در بالای میزی که قابلیت استفاده را ندارد، گذاشته شده و سنگِ بزرگی را در پایین این تخته گذاشتهاند تا آنرا نگهدارد.
بالای هر یک از این صندلیها ۵ دانشآموز نشسته و معلم آنها برایشان "املا" میگوید و آنها هر جملهای را که معلم میگوید را تکرار میکنند و مینویسند.
بعضی از دانشآموزان یکی از کتابهایشان را با دست چپ مقابل نور آفتاب میگیرد و سایهای کوچکی روی صفحه کتاب باز شدهای که معلمشان در حال تدریس میباشد، ایجاد میکنند تا نور آفتاب چشمانشان را اذیت نکند.
از میان ده دختری که در صنف پنجم این مکتب درس میخوانند، به استثنای سکینهی ۱۴ ساله، همه لباسهای آبی پوشیدهاند و سکینه میگوید پدرش توان خرید یونیفورم(لباس مخصوص مکتب) را ندارد.
تمامی دانش آموزانِ که در این فضای باز درس میخوانند، از حکومت افغانستان میخواهند تا برای آنها صنفهای درسی بسازند و کتاب توزیع نماید.
سایهبان یا خیمه خواست حداقلی آنان است، مرتضیِ ۱۶ ساله میگوید: "دولت باید ده مو خیمه توزیع کنه کتاب توزیع کنه".
کمی دورتر از این مکتب، روی تپهای دختر ۱۳ سالهای که خودش را ربابه معرفی میکند، کیف نسبتا بزرگی را به دوش کشیده است. در حالی که از پشت گله کوچکی از گوسفند راه میرود، کتاباش را در دست گرفته و آنرا مطالعه میکند. او میگوید، امروز برادر بزرگترش به مرکز ولسوالی پنجاب رفته تا نتیجه امتحان کانکورش را بپرسد و پدرش هم زمینهای زراعتی را آب میدهد، برای همین امروز نتوانسته به مکتب برود.
درس خواندن در میان این دو تپه سخت است و اکثر دانشآموزان آرزوی درس خواندن در مرکز ولایت بامیان و شامل شدن در کورسهای آمادگی کانکور را دارند.
مقامها در ریاست معارف ولایت بامیان نیز مشکلات برخی از مکاتب همانند مکتب کرمان را میپذیرند.
بانو فوزیه محبی؛ معاون تدریسی ریاست معارف بامیان میگوید که ۶۷ باب مکتب در سطح ولایت بامیان فاقد تعمیر بوده و مکاتب این ولایت با ۷۵ درصد کمبود کتاب مواجه میباشد که مکتب کرمان نیز یکی از همین مکاتب میباشد.