به گزارش
خبرگزاری صدای افغان(آوا)، آقای خاوری که خود متولد ولایت بامیان است و جدیدا اثر پژوهشی "شگفتیهای بامیان؛ واقعیت و افسانه" از او به چاپ رسیده، از سال 1370 به نویسندگی علاقمند شده و ابتدا به سراغ داستاننویسی رفته است، اما در ضمن اینکه در کلاسهای داستاننویسی و جلسات نقد و بررسی داستان شرکت میکرد و داستان مینوشت، به اهمیت "فولکلور" یا "فرهنگ بومی" هم پی برد و این نیاز را حس کرد که فرهنگ مردم هزاره ـ که خود متعلق به این مردم است ـ یک فرهنگ بسیار غنی است، اما هیچ کسی در مورد این فرهنگ عامیانه یا بومی کار نکرده و این نگرانی هم وجود دارد که این آثار و فرهنگ شفاهی کم کم از حافظهها پاک کشود. وی از پاک شدن فرهنگ شفاهی مردم هزاره به عنوان یک ضایعه بزرگ یاد میکند و به خاطر جلوگیری از چنین ضایعهای، شروع به گردآوری فرهنگ عامیانه مردم هزاره کرده است.
او در گفتوگو با خبرنگار آوا میافزاید که حاصل تلاشهای او در حوزه داستاننویسی و پژوهش در زمینه فرهنگ بومی مردم هزاره، 5 اثر پژوهشی در مورد ادبیات شفاهی مردم هزاره، یک رمان و دو مجموعه داستان بوده که از سوی ناشران مختلف از جمله نشر عرفان منتشر شده است.
طلسمات، گل سرخ دلافگار، پشت کوه قاف، قصههای هزارههای افغانستان و شگفتیهای بامیان از جمله آثار شناختهشده آقای خاوری است.
او در مورد نگاه خود به ادبیات معاصر افغانستان پس از طالبان گفت: "ادبیات مثل صنعت نیست، ادبیات، هنری است که رشد و نمو اش نیازمند زمان بسیار طولانی است، اتفاقی نیست یک شبه منتظر وقوعش باشیم، میشود یک کشور را یکشبه آباد کرد، در ده سال یک کشور از حالت ویرانه، آباد کرد، اما ادبیات و هنر این وضعیت را ندارد. ادبیات و هنر برای اینکه به رشد، بالندگی و کمال برسد، نیازمند زمان بسیار طولانی است، نیازمند مقدماتی است، نیازمند به ریشه است، اگر که ادبیات معاصر ما یک ریشه قوی در ادبیات کهن ما نداشته باشد، نمیتوانیم انتظار یک ادبیات درخشان را داشته باشیم".
البته به گفته این داستاننویس و پژوهشگر برجسته، "ادبیات کهن ما خوشبختانه خوب است، اما ما و شما میدانیم ادبیات کهن ما بیشتر روی شعر متکی است، به همین دلیل شعر معاصر ما نسبت به دیگر قالبهای ادبی ما، وضعیت بهتری دارد. شعر معاصر به دلیل همین پشتوانه ادبی کهن و ریشههای عمیق شعری، توانسته که یک قد و قامت استواری داشته باشد، اما ادبیات داستانی یا پژوهشهای ادبی، خیلی نمیتواند قانع کننده و راضیکننده باشد".
وی در مورد دلیل راضیکننده نبودن ادبیات داستانی خاطرنشان کرد: "ادبیات داستانی یک فرآورده مدرن در حوزه ادب است و این فرآورده مدرن، برای اینکه در افغانستان بومی شود و ما بتوانیم یک ادبیات داستانی افغانی داشته باشیم، نیازمند به یک زمان نسبتا طولانی و کار است، یعنی باید تولیدات ادبی زیادی صورت بگیرد و آنها بتواند زیربنای یک ادبیات داستانی محکم و شاخص را پیریزی کند، اما متأسفانه به دلیل وضعیت بحرانی اجتماعی که ما در افغانستان داریم، این فرصت حتی در همین دوران معاصر که ما فکر میکنیم خیلی چیزها دگرگون شده، به اندازه کافی و قناعتبخشی در اختیار داستاننویسهای ما قرار نگرفته است".
خاوری در مورد تعریف خود از ادبیات داستانی معاصر افغانستان گفت: "داستاننویسهای ما مثل همه مردمان عادی و ملکی گرفتار بحرانهای زندگی، اجتماعی، مسائل ناامنی و مسائل اقتصادی اند و وقتی را که باید برای تولید ادبی و نوشتن داستان بگذرانند، یا آن تمرکز حواس، خاطر جمعی و آرامشی که یک نویسنده نیاز دارد، متأسفانه در اختیار آنها نیست".
با این وجود، به گفته وی، با همه این مشکلات، تعدادی همت کردند و علیرغم تمام موانع و مشکلات، چراغ ادبیات داستانی را روشن نگه داشتند.
این پژوهشگر فرهنگ شفاهی مردم هزاره که در حاشیه نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با خبرنگار آوا سخن میگفت، در مورد حضور افغانستان در این نمایشگاه خاطرنشان کرد: "غرفههایی که به نمایندگی از افغانستان حضور داشتند، آثار نسبتا پرشماری در حوزههای مختلف ادبیات عرضه کردند، و این به تناسب بحران اجتماعی و اوضاع نابسامانی که ما در داخل کشور داریم، میتواند خیلی خوشحالکننده و امیدبخش باشد. حتی من میتوانم این طور ادعا کنم که بیش از تحول دیگری که در افغانستان در این مدت اتفاق افتاده، تحولات ادبی ما در حوزههای مختلف میتواند برجستهتر باشد".
وی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران را یکی از رویدادهای بسیار مهم در منطقه دانست، که به همین تناسب تأثیرات بسیار شگرف فرهنگی خود را در منطقه به جا می گذارد. به خصوص به گفته خاوری، توجه به اشتراکات فرهنگی، تاریخی، زبانی و دینی که بین کشور ایران و افغانستان است، این نمایشگاه میتواند برای فرهنگ و جامعه افغانستان هم موثر باشد، به این خاطر که کتابهایی که در این نمایشگاه عرضه میشود، چه از سوی ناشران ایرانی باشد و چه ناشران افغانی، به هرحال به سر گلیم فرهنگ افغانستان هم می رسد، و فرهنگ افغانستان هم از این چشمه سیراب میشود".
خاوری خاطرنشان کرد که به طور خاص حضور ناشران افغانی در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران می تواند بسیار مغتنم و ذینقش باشد؛ هم برای افغانهای مهاجری که در ایران زندگی میکنند و این فرصت را پیدا میکنند با تولیدات و آفریدههای ادبی و تحقیقاتی نویسندگان و پژوهشگران خود آشنا شوند و هم برای فرهنگیان، کتابخوانان و جامعه ادبی و فرهنگی ایران که از وضعیت نشر کتاب و تولیدات فرهنگی در افغانستان آگاهی پیدا کنند.
به گفته وی، "نمیشود ما همیشه از دیگران گله کنیم که چرا دیگران یا ایرانیها ما را نمیشناسند، ما خودمان هم باید سعی کنیم که خودمان را بشناسیم و نمایشگاههای این چنینی میتواند در شناساندن فرهنگ افغانستان به دیگر کشورها به خصوص کشورها و ملتهای همزبان خیلی مفید باشد".
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که از 4 ثور آغاز شده بود، 14 ثور به کار خود پایان داد. در این نمایشگاه 10 انتشارات از افغانستان با بیش از 1700 عنوان کتاب حضور داشت که با استقبال گسترده مواجه شد. در حاشیه این نمایشگاه، نشستهای فرهنگی هنری مختلفی چون نگاهی به ادبیات معاصر و وضعیت چاپ و نشر در کشور، افغانستان از لنز دوربین و... برگزار گردید.