تولد و تحصیل
شهید رضا قاسمی فرزند محمدعلی در 12/ 9/ 1379 به روز چهارشنبه در قریه سرقول سرخجوی ولسوالی ورس مربوط ولایت بامیان دیده به جهان گشود.
او چهار سال داشت که از نعمت مادر محروم شد و یگانه پشتیبان دوران طفولیت را از دست داد. تازه 9 بهار از عمر او گذشته بود که پدرش نیز داعی حق را لبیک گفت و شهید قاسمی، تحت سرپرستی برادرش محمد نصرالله قرار گرفت.
برادر شهید قاسمی بعد از وفات پدر و مادر، توجه ویژه ای به برادرش داشت و او را در سن ده سالگی در مکتب سنگ سوخته سرخجوی شامل نموده و زمینه تحصیلش را با تمام کمبودهای اقتصادی در منطقه محروم بامیان فراهم کرد.
شهید رضا قاسمی پیش از ظهر مکتب می رفت و بعد از ظهر با برادرش کار می کرد. به همین منوال چهار سال در مکتب مذکور به درس خود ادامه داد. او که علاقه بیشتری به تحصیل علوم دینی داشت، بعد از چهار سال درس مکتب را رها کرده و در مدرسه شهید امینی واقع در شیبارک شامل شده و به آموزش دروس علوم دینی آغاز کرد. دو سال کامل در مدرسه مذکور نزد استادان با تجربه و با اخلاق تلمذ کرد.
شهید قاسمی پس از آن در 10/ 8/ 1396 منطقه خویش را به قصد کابل غرض ادامه تحصیل ترک کرده و در مدرسه حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) شامل درس شد و با شوق و علاقه فراوان به ادامه تحصیل مشغول گردید.
وی که زمینه خوبی برای ادامه تحصیل دید به برادرش اطمینان داد که در مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع) تحت مدیریت مدبرانه شهید سیدعندلیب ضیایی رسماً به درس آغاز کرده و تمام امکانات درسی نیز فراهم است؛ اما دیری نپایید که تمام آرزوهای او با شهادت تفسیر گردید و با نوشیدن شربت شهادت به سوی خدای خود شتافت.
اخلاق و رفتار او با مردم و خانواده
رضا قاسمی دارای اخلاق حسنه و برخورد عالی بوده و با خانواده مهربان و با دوستان خود صمیمی بود و همچنین به بزرگان احترام داشت و طبق سنت پیامب(ص) با خردسالان نیز رحیم بود.
لیاقت و آینده درخشان شهید قاسمی را برادرش چنین به تصویر میکشد: برادرم در حالیکه خسته از کار برمیگشت و نیاز داشت که باید لحظه ای استراحت کند، برعکس به محضی که به خانه می رسید، کتاب خود را به دست می گرفت و مطالعه می کرد تا آنکه از فرط خستگی کتاب به دست، به خواب می رفت.
من که علاقه شدید او را به درس خواندن دیدم، تصمیم گرفتم که زمینه بهتری برای تحصیل او فراهم کنم؛ لذا او را به کابل فرستادم تا بهدور از رنج روزگار به تحصیل خود ادامه دهد. روزی به او گفتم من تو را از کار خانه کاملاً معاف می کنم؛ به شرطی که خوب و باانگیزه درس بخوانی، او از من تشکر کرد و گفت: به شما قول می دهم که خوب درس بخوانم و مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی کنم.
بالاخره شهید قاسمی عزم خود را جزم کرده و به کابل آمد؛ اما متاسفانه در هفتم جدی سال 1396 در دفتر مرکزی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل در حالی که در یک گفتمان علمی پژوهشی با جمعی از دوستانش شرکت کرده بود توسط یک حمله انتحاری و جنایت هولناک توسط گروه خونخوار منسوب به داعش به شهادت رسید.
پیکر شهید قاسمی توسط دوستان و اقاربش از کابل منتقل و در سرخجوی ورس در مقبره آبایی اش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
شهید رضا قاسمی فرزند محمدعلی در 12/ 9/ 1379 به روز چهارشنبه در قریه سرقول سرخجوی ولسوالی ورس مربوط ولایت بامیان دیده به جهان گشود.
او چهار سال داشت که از نعمت مادر محروم شد و یگانه پشتیبان دوران طفولیت را از دست داد. تازه 9 بهار از عمر او گذشته بود که پدرش نیز داعی حق را لبیک گفت و شهید قاسمی، تحت سرپرستی برادرش محمد نصرالله قرار گرفت.
برادر شهید قاسمی بعد از وفات پدر و مادر، توجه ویژه ای به برادرش داشت و او را در سن ده سالگی در مکتب سنگ سوخته سرخجوی شامل نموده و زمینه تحصیلش را با تمام کمبودهای اقتصادی در منطقه محروم بامیان فراهم کرد.
شهید رضا قاسمی پیش از ظهر مکتب می رفت و بعد از ظهر با برادرش کار می کرد. به همین منوال چهار سال در مکتب مذکور به درس خود ادامه داد. او که علاقه بیشتری به تحصیل علوم دینی داشت، بعد از چهار سال درس مکتب را رها کرده و در مدرسه شهید امینی واقع در شیبارک شامل شده و به آموزش دروس علوم دینی آغاز کرد. دو سال کامل در مدرسه مذکور نزد استادان با تجربه و با اخلاق تلمذ کرد.
شهید قاسمی پس از آن در 10/ 8/ 1396 منطقه خویش را به قصد کابل غرض ادامه تحصیل ترک کرده و در مدرسه حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) شامل درس شد و با شوق و علاقه فراوان به ادامه تحصیل مشغول گردید.
وی که زمینه خوبی برای ادامه تحصیل دید به برادرش اطمینان داد که در مدرسه امام امیرالمؤمنین(ع) تحت مدیریت مدبرانه شهید سیدعندلیب ضیایی رسماً به درس آغاز کرده و تمام امکانات درسی نیز فراهم است؛ اما دیری نپایید که تمام آرزوهای او با شهادت تفسیر گردید و با نوشیدن شربت شهادت به سوی خدای خود شتافت.
اخلاق و رفتار او با مردم و خانواده
رضا قاسمی دارای اخلاق حسنه و برخورد عالی بوده و با خانواده مهربان و با دوستان خود صمیمی بود و همچنین به بزرگان احترام داشت و طبق سنت پیامب(ص) با خردسالان نیز رحیم بود.
لیاقت و آینده درخشان شهید قاسمی را برادرش چنین به تصویر میکشد: برادرم در حالیکه خسته از کار برمیگشت و نیاز داشت که باید لحظه ای استراحت کند، برعکس به محضی که به خانه می رسید، کتاب خود را به دست می گرفت و مطالعه می کرد تا آنکه از فرط خستگی کتاب به دست، به خواب می رفت.
من که علاقه شدید او را به درس خواندن دیدم، تصمیم گرفتم که زمینه بهتری برای تحصیل او فراهم کنم؛ لذا او را به کابل فرستادم تا بهدور از رنج روزگار به تحصیل خود ادامه دهد. روزی به او گفتم من تو را از کار خانه کاملاً معاف می کنم؛ به شرطی که خوب و باانگیزه درس بخوانی، او از من تشکر کرد و گفت: به شما قول می دهم که خوب درس بخوانم و مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی کنم.
بالاخره شهید قاسمی عزم خود را جزم کرده و به کابل آمد؛ اما متاسفانه در هفتم جدی سال 1396 در دفتر مرکزی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل در حالی که در یک گفتمان علمی پژوهشی با جمعی از دوستانش شرکت کرده بود توسط یک حمله انتحاری و جنایت هولناک توسط گروه خونخوار منسوب به داعش به شهادت رسید.
پیکر شهید قاسمی توسط دوستان و اقاربش از کابل منتقل و در سرخجوی ورس در مقبره آبایی اش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.