تاریخ انتشار :شنبه ۱۱ سنبله ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۰۰
کد مطلب : 149206
حادثه تروریستی مسجد امام زمان صدها تن را به غم نشانده است/ زندگی از هم پاشیده میرزاحسین و پسرش

رویدادهای اخیر تروریستی در کشور به خصوص در کابل، ده ها انسان را به خاک و خون کشانیده و صدها انسان دیگر را نیز داغ دار کرده است. به در میان ده ها قربانی حملۀ مهاجمان انتحاری در میان نمازگزاران مسجد امام زمان(عج) در کابل، مادری با دختر نوجوانش نیز شهید شدند. این حادثه خانواده میرزاحسین محمدی را در آستانه عید از هم پاشاند و آن ها را برای همیشه داغدار نمود.

به گزارش خبرگزاری صدای افغان(آوا) به نقل از آژانس خبری پژواک، این خانواده ۴ نفری(پدر و پسر، همسر و دختر) یک جا برای ادای نماز جمعه به مسجد امام زمان رفته بودند، که ناگاه در وقت نماز، از سوی مهاجمان انتحاری هدف قرار گرفتند.

میرزاحسین محمدی و پسرش که هنگام این حمله در حال عبادت بودند، موفق شدند جان سالم به در ببرند. وی که از درد و غم ناشی از دست دادن عزیزانش به خود می پیچید، به خبرنگار پژواک می گوید که غم این رویداد را هرگز فراموش نخواهد کرد.

وی از این که زندگی اش با این رویداد دگرگون شده، بسیار احساس ناراحتی می کند؛ از همسر و دخترش می گوید و از این که همسرش برای زندگی و خانواده اش برنامه داشت. این مرد میان سال می گوید که همسرش گفته بود برای عید آمادگی گرفته است و می خواهد بعد از نماز به بازار برود و وسایل نیازعید را خریداری کند.

از سویی دیگر، میرزاحسین با آهی سرد از آرزوهای دختر ناکامش یاد می کند و با نشان دادن یک بانک‌نوت ۵۰۰ افغانی گفت: "این پول کفش دخترم بود که باید برای عیدش می خریدم؛ اما این پیسۀ خون آلود در جیب او ماند و دخترکم به رضای حق رفت."

مصطفی مهدی ۱۴ ساله، پسر میرزاحسین که چهارمین پسر خانواده است نیز می گوید به دنبال این رویداد، خانواده شان از هم پاشیده و سفره غم بر عیدشان سایه افگنده است.

وی در موردچگونگی رویداد گفت: "نماز جمعه ختم نشده بود که صدای انفجار و سپس فیر به گوش رسید، همراه با رفیقم که در پهلوی من نشسته بود، از دروازه شرقی مسجد فرار کردیم، اما مادر و خواهرم که در طبقه بالای مسجد بودند، گیر ماندند و نتوانستند خود را نجات بدهند؛ هر دو شهید شدند و مادر کلان و خانم کاکایم نیز در حالت نماز، مجروح شدند."

مصطفی مهدی گفت که در نبود مادر و خواهر دلسوزش، خود را بسیار تنها احساس می کند و دل و روحش بسیار ناآرام است.

این نوجوان در حالی که به یاد مادر و خواهرش اشک می ریخت، گفت: "بسیار سخت است؛ مادر و خواهرم همه کارهای عید را از قبل انجام داده بودند، خانه تکانی و فرش شویی کرده و لباس ها را شسته بودند؛ اما رفتند و ما را تنها گذاشتند."

وی از آرزوی خواهرش گفت که می خواسته پس از پایان مکتب، قابلگی بخواند و با فراگیری آن، به زنان نیازمند هموطن خود خدمت کند.

https://avapress.net/vdcjyhevmuqex8z.fsfu.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما