صبح یک روز گرم بهاری، در کنار دریایی که در امتداد پُل سوخته در غرب کابل قرار دارد، اتفاقا با مرد میان سالی رو به رو شدم، که بهطور کلی دیدگاهم را نسبت به زندگی تغییر داد. شاید دیدن چهره معتادان برای مردم در شهر کابل عادی شده باشد؛ به ویژه معتادان زیر پل سوخته که اکنون یک محل خیلی مشهور در کابل است. اما گاهی در میان این معتادان، که اکثر کارگران روز مزد در کشورهای همسایه بودهاند و یا افرادی که در داخل به دلایلی شکار اعتیاد شدهاند، کسی را میبینی که سخت است به راحتی از کنارش بگذری. افراد با سواد، یا با پیشینه خوب که از یک موقعیت خوب اجتماعی و یا کاری، به یک بارگی سقوط میکنند و در زیر پل سوخته جای میگیرند.
در کابل یا شاید هم در کل افغانستان، بیشتر جوانان قربانی این آفت اجتماعی شدهاند؛ جوانانی با افکار متفاوت، از ملیتها و منطقههای مختلف و از طبقههای مختلف.
نویسنده کتاب “تجارت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان”، نیز یکی از این معتادان است.
مردی که در دوران اول ریاست جمهوری حامدکرزی به حیث ترجمان و سوپروایزر در کمیسیون مبارزه با مواد مخدر در ولایتهای قندهار، هلمند و ارزگان کار کرده است.
ولایت هلمند در جنوب افغانستان، بزرگترین تولیدکننده تریاک و محل رفت و آمد بزرگترین قاچاقبران مواد مخدر در شانزده سال گذشته بوده است. دستکم پس از رویکار آمدن نظام جدید با رهبری حامدی کرزی، این ولایت تا هنوز هم مورد توجه خاص گروههای مافیایی و تروریستی قرار گرفته است.
هرچند که بارها گزارشهایی در مورد دخیل بودن سیاستگران ارشد افغانستان در این تجارت پرسود و ویران کننده نیز به نشر رسیده است.
نویسنده کتاب “تجارت و قاچاق مواد مخدر در افغانستان”، تجارت تریاک و دخالت افراد قدرتمند قومی و سیاسی که از مقامهای حکومتی دوره حامد کرزی بودند، را مستندسازی کرده است.
سهامداران اصلی تجارت تریاک که نقش محوری در به قدرت رساندن حامد کرزی نیز نقش جدی و محوری را داشتند. او چشمدیدهایش از کشت، قاچاق، ترافیک و فروش تریاک در جنوب افغانستان را در کتابی به زبان انگلیسی نوشته است، که قرار بود در امریکا به چاب برسد و مورد استقبال موسسههای نشراتی مختلف نیز قرار داشته است.
افغانستان پس از سقوط رژیم طالبان، یک دوره کوتاه نسبتا امن را تجربه کرد؛ اما سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴، آغاز دوباره نا امنی بهویژه در جنوب افغانستان بود. گزارشها و تحقیقات نشان میدهند که بخش بزرگی از این نا امنیها، پیوند مستقیم با گسترش کشت و قاچاق تریاک به ویژه در ولایت هلمند دارد.
این مرد کیست؟
نام این مرد سید همایون شاه است. او کودک شش ساله بود که همراه با خانوادهاش، افغانستان را به قصد امریکا ترک میکند. مادرش را در امریکا از دست داده، یک برادرش نیز در نتیجه تصادم موتر جانش را از دست داده است.
سیدهمایون شاه متولد شهر کابل است و در ۲۱ سالگی دوباره به افغانستان برگشته است. سیداسماعیل شاه پدر همایون، در دهه هشتاد خورشیدی رییس میدان هوایی کابل بود و کاکایش نیز به حیث اعضای رهبری شرکت هوایی آریانا وظیفه اجرا کرده است.
این خانواده از طریق سازمان ملل متحد به امریکا مهاجر میشوند. همایون شاه، به تنهایی بدون خانواده پس از پانزده سال مهاجرت در امریکا در زمان امارت طالبان به کابل میآید.
او میگوید که دو مامایش در کابل زندگی میکردند و هر دوی آنان فوت کردهاند؛ شاه اکنون هیچکسی را در کابل ندارد. همایون حدود پانزده سال در نیویارک و کالیفورنیای امریکا زندگی کرده و درسهایش را نیز در آن جا خوانده است. در کنار انگلیسی، دست بالایی در کمپیوتر نیز دارد. او از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ بهحیث ترجمان و سوپروایزر در کمیسیون مبارزه با مواد مخدر در هلمند و قندهار کار کرده است. همایون در ماه اکتبر ۲۰۱۵، یکونیم سال پس از اینکه وظیفهاش را از دست داده است، معتاد به مواد مخدر شده است.
آرمان ترک اعتیاد
همایون شاه در صحبت با هشدار میگوید : «در سال ۲۰۱۳ کتابم را از روی یاداشتهای روزانهام، به زبان انگلیسی نوشتم. موضوعات کتابم را کشت، قاچاق و ترافیک تریاک و دست داشتن افراد قدرتمند در تجارت این گیاه تشکیل میدهد.»
در همهمه بیرون شدن نیروهای خارجی از افغانستان، کارش را از دست میدهد. کتاب او حاوی چشم دیدهایش از قاچاق و ترافیک مواد مخدر در دوره اول حکومت کرزی است.
او میگوید، در این کتاب شرح دادهام که چگونه خانهها را تلاشی میکردیم و چگونه به دنبال مواد مخدر در ولایتهای جنوب میگشتیم و با راپورهای امنیتی آن را یکجا میکردیم.»
همایون شاه میگوید، کتابش مستندی است از قصههای تلخِ جنگ و مواد مخدر در جنوب، زیرا او ده سال تمام با گروههایی از خارجیها و داخلیهایی کار کرده که تمام سر و کارشان با همین دو پدیده بوده است.
قهرمانهای کتاب او، والیهای قدرتمند ولایت های جنوب مانند جانمحمد خان والی ارزگان، شیرمحمد آخندزاده والی سابق هلمند، گل آغا شیرزوی والی قندهار میباشند که چگونه در تجارت پر سود مواد مخدر دست داشتند و آن را مدیریت میکردند. همایون میگوید، قصههای مستند و رازهای زیادی را در کتابش نوشته است که تا هنوز هیچکس و یا هیچ نهادی آن را منتشر نکرده است.
شاه چگونه به هلمند و قندهار رفت
همایون شاه، در زمان طالبان امریکا را به قصد افغانستان ترک کرده بود. در سال ۲۰۰۳ در کویته پاکستان با فردی بهنام سردار محمد آشنا میشود که یکی از اعضای برجسته مجاهدان بوده است. او، همایون شاه را به جنرال محمدشاه یکی از نزدیکان کرزی معرفی میکند تا در قسمت کاریابی او را کمک کند.
جنرال محمد شاه یکی از افراد کلیدی و مهم کرزی بود که در سال ۲۰۰۳ فرمانده لوای کوماندو در قندهار تعیین شده بود.
این فرمانده، همایون را به عنوان ترجمان در بخش مواد مخدر تعیین میکند. پس از مدتی در کنار ترجمانی، بهقول خودش سوپروایزر در یکی از بخشهای این کمیسیون نیز بوده است.
وظیفه این معتاد، برگزاری جلسههای تلاشی خانهها، در میان گذاشتن راپورها از دستآوردهای مبارزه با مواد مخدر، ترجمانی و هماهنگ کردن برنامههای عملیاتی بوده است.
همایون به عنوان ترجمان در هر نشست خصوصی و عمومی حضور داشته است. او با جنرال محمدشاه و خارجیهایی که در بخش «M.I.۵» و «M.I.۶» وظیفه داشتند، نیز کار میکرده است.
او برای ده سال در کمیسیون مبارزه با مواد مخدر در قندهار و هلمند کار کرده و میگوید که «خیلی از رازهای کشت و قاچاق مواد مخدر» را مستند سازی کرده است.
در کنار این، حدود پنجسال با انگلیسها و آیساف ترجمان بوده است و ماموریتشان نیز همه در ولسوالیهای نادعلی، موسی قلعه، سنگین و نوزاد بوده است؛ مرکزهای اصلی کشت و تجارت تریاک در هلمند که هنوز هم در دست طالباناند و غرق در کشت مواد مخدر.
همایون به هشدار میگوید، به یاد دارم که سال ۲۰۰۸ یکی از خونینترین سالها در هلمند بود. این معتاد میگوید، پس از ترجمانی بهعنوان «تیم لیدر» در یک قطار امنیتی به نام «رانکو سکیورتی سرویس(Rancho Security Services)» کار کرده است.
بهگفته خودش، او توسط یک افسر امریکایی به نام ” تِرَک” آموزش دیده و ماموریتاش این بوده است که تیمهای ماین پاکی را از یک ولایت به ولایت دیگر انتقال دهد. کمپنی امنیتی رانکو در سال ۱۳۹۱ از سوی حامدکرزی رییس جمهور پیشین لغو و سلاح آن از سوی نیروهای امنیتی ضبط شد. این کمپنی امنیتی خارجی در ننگرهار فعالیت داشت و برای امنیت نیروهای خارجی فعالیت میکرد. در زمان حامدکرزی نزدیک به ۷۰ کمپنی امنیتی خصوصی وجود داشت که بیشتر آنان لغو و وظیفه این کمپنیها به پولیس نظم عامه سپرده شد.
فرستادن نامه بهکرزی
همایون شاه میگوید حدود ده سالی که در ولایتهای هلمند، قندهار و ارزگان ماموریت داشته است، از نزدیک شاهد چگونگی برخورد با تریاک و مواد مخدر بوده است.
او تاکید میکند که خیلی خوب میدانست چرا مبارزه با کشت و قاچاق تریاک موفق نمیشود. به همین منظور، او چشمدیدهایش را در نامهای به رییس جمهور کرزی مینویسد، بهکابل میآید و خودش آن را به ارگ میبرد.
همایون میگوید: «من در وظیفه بودم، بسیار چیزها را تجربه کردم، شاهد بسیار چیزها بودم. نامه من قصههایی از جریان وظیفه من در مورد مواد مخدر بود که چرا مبارزه با مواد مخدر در افغانستان ناکام شد.»
او میگوید، پس از مدتی که این نامه با امضای خودش روی میز کرزی قرار گرفت، کسی از کابل به جنرال محمد شاه مجاهد خبر داده بود که تمام خلاف رفتاریهایش به کرزی گزارش داده شده است. این معتاد میگوید: «یک مشکل دیگر که در کنار مواد مخدر با آن در افغانستان بر خوردم، فساد اداری در کمیسیون مبارزه با مواد مخدر بود. معاش عسکرها پرداخت نمیشد. فرماندهان به آنان خیانت میکردند. من شاهد شکایت عسکرها از نپرداختن معاششان بودم و همین طور آلوده بودن فرماندهان به قاچاق مواد مخدر.”
شروع اعتیاد
همایون میگوید، پس این که کمپنیهای امنیتی در افغانستان توسط رییس جمهور کرزی بسته شد، او کارش را از دست داد، به کابل آمد و دنبال کارهای بهتری بود. او میگوید چون دنبال کاری با معاش بیشتر بود، موفق نشده است که کاری گیر بیاورد. زندگی در رستورانتها، آهسته آهسته پولهای ذخیره او را تمام میکند. حالا اما او میگوید که بسیار اشتباه کرده است. شاه را یک فرد باز گشته از ایران به تریاک آغشته می سازد.
او با مهاجر بازگشتداده شده از ایران، آشنا می شود که تریاک دود میکرد. زندگی در افغانستان بیشتر شبیه فیلمهای هالیود است. قصه همان شاهزاده ها و یا افرادی که به یکبارگی و به یک چشم برهم زدن، به یک آدم درمانده مبدل میشوند.
قصه شاه یک نمونه است. او که سالها معاش دالری داشت، اکنون ناگزیر است قطیهای خالی نوشابه ها را از درون جویچههای کثیف شهر جمع آوری کند و بفروشد تا پول مواد را فراهم سازد.
منبع: هشدار