بیست و ششم دلو، یاد آورِ خروج نیروهای ارتش سُرخ پس از نُه سال و چند ماه تجاوز و جنگ در سال ۱۳۶۷ از افغانستان می باشد، جنگی که میلیون ها شهید، زخمی و آواره بر جای گذاشت.
پس از تجاوز ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی در ۳۱ اکتوبر ۱۹۷۹، مناسبات سیاسی و اجتماعی در افغانستان دست خوش تغییر شد و با پایان عمر نظام حاکم در افغانستان قدرت در اختیار حزب خلق افغانستان قرار گرفت و تمام تصمیم های حکومت براساس یک ایدیولوژی کمونیستی گرفته می شد و تقریباً همه کسانی که با این ایدیولوژی موافق نبودند، دشمن پنداشته می شدند.
در دهه هشتاد میلادی،مردم افغانستان علیه متجاوزین جهاد کردند، جهادی که یک و نیم میلیون شهید، حدود پنج تا ده میلیون آواره و همچنین ۲ میلیون بیجاشده را در پی داشت و همچنین بیش از یک میلیون نفر نیز معلول شدند.
پیروزی فراموش شده
با خروج نیروهای شوروی در ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ از افغانستان، مجاهدین بر سر قدرت آمدند و از این پیروزی را گرامی داشتند،اما دامن زدن به اختلافات از سوی برخی از مجاهد نماها باعث کاهش قدرت مجاهدین شد و تداوم این اختلافات این فرصت را از مردم افغانستان گرفت، تا این روز را تجلیل نمایند.
از ارتش شرق تا نظامیان غرب
پس از خروج سربازان شوروی سابق، اختلافات داخلی گسترش یافت و منجر به روی کار آمدن طالبان به میان آمد و افغانستان به مامن تروریسم تبدیل شد و سال ها به عقب بازگشت.
جامعه جهانی در سال ۲۰۰۱ حمله نظامی بر گروه طالبان را آغاز کرد که به شکست این رژیم انجامید. با آن که از حضور نیروهای ناتو به رهبری امریکا نزدیک به شانزده سال می گذرد، اما مردم افغانستان می گویند این حضور تغییر خاصی را در زندگی آنان نیاورده، بلکه فقط شماری از افراد سرمایه دار شده اند.
پیامد دو حضور
تجاوز و حضور نظامی نیروهای شوروی به افغانستان با مخالفت و واکنش شدید مردم افغانستان رو به رو شد و مردم علیه متجاوزین و برای دفاع از ارزش های دینی خود جهاد کردند.
در نتیجه اشغال کشور توسط ارتش سرخ، تاسیسات و زیر بناهای افغانستان تخریب شدند و در عین حال مانع انکشاف و ترقی افغانستان در عرصه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گردید و در عین حال با تجاوز عساکر روسی به افغانستان سلسله مداخلات بیرونی آغاز گردید.
اما امروز نیز با حضور ده ها هزار نیروی ناتو و صرف میلیاردها دالر با توجه به قوت گرفتن دوباره گروه طالبان ، افزایش کشت مواد مخدر و در این اواخر فعالیت گروه تروریستی داعش، هدف اساسی امریکا که مبارزه با تروریزم و تامین ثبات در افغانستان بود، تا اکنون بر آورده نشده است.
پس از حضور غرب بالاخره افغانستان در محراق توجه جامعهء جهانی قرار گرفت و بیش از ۵۰ کشور به شمول ناتو به افغانستان نیرو فرستاد، در بخش کمک های اقتصادی هم به افغانستان گام های هرچند غیر شفاف برداشته شد که از نظر اقتصادی گامی به جلو تلقی می شود.
اما از بعد فرهنگی و اجتماعی به باور کارشناسان، حضور غرب پیامد منفی بسیار زیادی برای افغانستان داشته است، چرا که افغانستان یک کشور اسلامی است. مردم مجاهد افغانستان به خاطر اسلام و ارزش های دینی جهاد و مبارزه کردند و شهید دادند، اما امروزه غربیها درصدد ایجاد، تحکیم، ترویج و گسترش فرهنگ و اندیشه سکولار هستند. بدین معنا که دین اسلام را کمرنگ و بنیاد و اصول و اساس اعتقادی مردم را تضعیف کنند. با توجه به نفوذ ماهواره و شبکههای ماهوارهای، مبنای کاری و تبلیغاتی این شبکهها ترویج فرهنگی غرب مثل فرهنگ بیحجابی است. آنها درصدد ترویج فرهنگ همجنسبازی هستند. آنها کاری کردند که ساختار فرهنگی جامعه ما در معرض تحقیر و خطر قرار بگیرد.
در بعد دیگری تغییرات چون افزایش تعداد کلیساها و مراکز تبلیغاتی در رابطه با مسیحیت رخ داده است و آنها بهشدت در این زمینه کار و هزینه میکنند. همچنین به جوانان افغانستان ، عناصر تحصیلکرده و فعال افغانستان را غافل و به این عنوان که به شما تابعیت میدهیم و از مذهب خود دست بکشید آسیبهایی وارد میکنند. درواقع حضور غرب در بعد اجتماعی آسیبهای خیلی جدی وارد کرده است.
اهداف حضور
با یک ارزیابی ساده می توان فهمید، با توجه به حجم عظیم نیروها و تجهیزات نیروهای غربی در افغانستان امریکا به دنبال اهدافی فراتر از مبارزه به اصطلاح با تروریزم می باشد.
هر چند غرب و در راس آن امریکا تاکنون به اهداف آشکار خود که در بالا به آنها اشاره رفت، دست پیدا نکرده اما گام به گام به سوی اهداف اصلی و پنهان خود گام بر می دارد.
يكي از دلايل حمله امريكا به افغانستان را بايد پيشرفت سريع و همهجانبه كشور چين دانست كه در هر صورت به عنوان مهمترين رقيب آينده امريكا محسوب ميشود. امريكا ميخواهد با سلطه بر افغانستان، كه نهتنها مانع نزديك شدن كشورهاي آسياي ميانه به روسيه و چين شود، بلكه حتي در ولایات غربي چين مثل سين كيانگ مداخله همهجانبه داشته باشد و با مشغول كردن چين به درگيريهاي داخلي، پيشرفت همهجانبه آن را كند نمايد.
اما امريكائي ها در برنامه دراز مدت خود براي تسلط بر افغانستان و روي كار آمدن يك حكومت طرفدار يا وابسته به خود در اين كشور به منافع اقتصادي و سياسي خود در افغانستان و كشورهاي آسيايي ميانه مي انديشند تا با ايجاد حكومت مورد نظر در افغانستان بتوانند ايران و روسيه را زير نظر قرار دهند و يك پايگاه نظامي در شرق ايران تأسيس كنند.