اشاره: روز یازهم حمل ۱۳۹۵ اولین گفتمان میان علمای شاخص، تحت عنوان(ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی و مسؤلیت خطیر علما) از سوی دفترمرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان در مشهدمقدس برگزار گردید. این گفتمان اگرچه به مناسبت تجلیل از سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، ولادت حضرت امام خمینی(ره) و روز زن برپا شده بود اما همایش هم اندیشی بین تعدادی از علما نیز به نظر می رسید.
مرکز تبیان چندسالی می شود که به موضوع علما ورود کرده و تلاش دارد حضور جدی تر آنان را در عرصه های مختلف افغانستان بیش از گذشته تسهیل کند. چه اینکه علما عامل قدرتمند اثر گذار روی توده ها و رهبری کننده اقشار مختلف مردم هستند و از سوی دیگر جایگاه بس عالی و مطلوب در میان عموم جامعه داشته و افراد، حلقات و مجموعه های انسانی بیش از هر کس و جریانی به علما توجه داشته و از آنان حساب جدی می برند. ازین رو آنچه در صحنه افغانستان مهم به نظر می رسد استفاده علما ازین ظرفیت است ولی تشتت و پراگندگی علما و نداشتن یک تشکیلات قدرتمند باعث گردیده مردم ما از استفاده ازین ظرفیت بی بهره باشند.
مرکز تبیان (با درک این ضرورت و با فهم اینکه تا زمانی که علما با رفع مشکلات درونی خود، به صورت منسجم و قدرتمند مسؤلیت هدایت جامعه را به دوش نکشند، تحت هیچ شرایطی وضعیت کشور و مردم آن بهبود پیدانخواهدکرد)، به خصوص از سال ۱۳۸۹ به این طرف پیگیر حضور علما در صحنه بوده و تاکنون برنامه های متعددی را پیاده کرده است و در طول بیش از سه دهه اخیر، اولین حرکت هم اندیشی علما و گذاشتن گام در راستای منسجم کردن آنان و حرکت به سوی ایجاد یک تشکل علمایی را، در روز یازدهم حمل سال جاری در مشهد روی دست گرفت و بدینترتیب گفتمان آزاد(ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی و مسؤلیت خطیر علما) را برگزار کرد که در آن جمع کثیری از علمای شاخص، مطرح و اثر گذار از طیف های مختلف و ولایات متعدد کشور، اشتراک کرده و به ابراز نظر پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری، رئیس عمومی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان، اولین صحبت کننده این گفتمان بود. ایشان مطالب بسیار بکر و جالب توجهی در رابطه با علما، نقش آنان در جامعه و چگونگی بالا رفتن ظرفیت علما برای رهبری جامعه، ارائه کرد که متن پیش رو، بازنویسی سخنان ایشان است و پیشنهاد می کنیم که متن، تا آخر و با دقت مطالعه گردد تا انشالله بتوانیم با استفاده از پیشنهادات و راهنمایی های آقای حسینی مزاری، به نتایج ملموسی در راستای سازماندهی علما، ارتقای ظرفیت آنان و راه های ورود این قشر مهم در عرصه علم و عمل و رهبری جامعه برسیم.
گفتنی است که نشست علمای شاخص همچنان ادامه خواهد داشت تا با حضور بیشتر و سراسری علما، به اهداف مورد نظر دست پیدا کنیم. ازین رو از علمای بزرگواری که جهت همکاری در این راستا داوطلب هستند با ریاست مرکز تبیان از طریق آدرس ارتباطی پایان متن، در تماس شوند.
فرهنگ فاطمی و مسؤلیت علمای افغانستان؛ دیروز، امروز و فردا
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، ولادت حضرت امام خمینی(ره) و روز زن را به محضر حضرت امام عصر، مهدی موعود(عج) و نایب برحقش حضرت امام خامنه ای، مردم مسلمان و شما حضار تبریک می گویم. گفتمان تحت عنوان(ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی و مسؤلیت خطیر علما) برگزار شده است. تا از یکسو از سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، ولادت حضرت امام خمینی(ره) و روز زن تجلیل به عمل بیاید و از سوی دیگر در رابطه با وضعیت علما صحبت گردیده، راه کاری بیابیم برای حمایت و تقویت این قشر جهت انجام ماموریت های الهی شان.
بنابراین صحبت را اینطور شروع می کنم که: فرهنگ فاطمی، فرهنگ قرآن است، فرهنگ پیامبر اسلام است. فرهنگ علی و حسنین است و فرهنگ تمام امامان معصوم (علیهم السلام) است. این فرهنگ اگر همانگونه که قرآن و ائمه معصومین(علیهم السلام) تعریف کرده و برای ما به ودیعه گذاشته اند، در زندگی ما انسانها اعمال و اجرایی گردد و تمام عناصر زندگی خود را در عرصه های دینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و.. مطابق آن نظم و نسق بدهیم، قطعا مشکلات موجود یا به کلی نمی بود و یا به طور چشمگیری کاهش پیدا می کرد.
ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی
ازاین رو ترویج و تبلیغ و جا انداختن این فرهنگ و آوردن آن در متن زندگی انسانها ضرورت پیدامی کند. در این راستا می بایست وقت و هزینه زیادی صرف کرد تا فرهنگ فاطمی در میان جوامع انسانی به خصوص مسلمان ها فراگیر گردد.
عوامل ترویج فرهنگ فاطمی
یکی از طیف هایی که کار آنها در جهت ترویج و تبلیغ و تبیین زوایای پنهان این فرهنگ بسیار اثر گذار است، طیف علما می باشد. علمای حوزه وظیفه بس مهمی در این عرصه دارند و اگر این قشر زحمت جدی به خود بدهند، جامعه انسانی با پیروی از فرهنگ فاطمی، می تواند به فلاح و پیروزی نایل گردد.
امام خمینی(ره) احیاگر فرهنگ فاطمی
فرهنگ فاطمی با تمام اهمیتی که داشت و دارد آهسته آهسته به طاق نسیان گذاشته شده بود و اکثر مردم با آن بیگانه بوده و از عمل به آن فاصله گرفته و اصولا رو گردان شده بودند، اما امام خمینی(ره) با آغاز مبارزات اسلامی خودش، به احیای این فرهنگ مبادرت می ورزد و اصولا انقلاب اسلامی مبتنی بر فرهنگ فاطمی شکل گرفت، آغاز شد و ادامه یافت و به پیروزی رسید و اکنون نیز نظامی که از دل این انقلاب پا به عرصه وجود گذاشته مبتنی بر اصول و اساسات همین فرهنگ به حیات خود ادامه می دهد.
علمای ایران و فرهنگ فاطمی
به تاسی از امام خمینی(ره) و افکار و اندیشه ها و رفتار ایشان، سایر علمای ایران نیز بر اساس فرهنگ فاطمی به مبارزات خود ادامه بخشیدند. تا کنون نیز علمای ایرانی در سطوح مختلف بر همین مبنا مشی داشته و توفیقات جدی نیز پیدا کرده اند. اگرچه در ایران هم نمی توان به صورت مطلق اندیشید که علما همه و به تمام معنا مطابق فرهنگ فاطمی عمل می کنند چه اینکه در این صورت نباید هیچگونه مشکلی در فراراه نظام و مردم مسلمان ایران باقی می ماند و همین که هنوز نیز معضلاتی در ایران پیداست و این کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می کند بیشتر به دلیل عدم عملکرد برخی خواص و عوام بر اساس همین فرهنگ فاطمی است. اما با آنهم عمل اکثریت شخصیتها و مردم مبارز ایران مطابق فرهنگ فاطمی، باعث گردیده است که جمهوری اسلامی ایران از اقتدار قابل توجهی برخوردار باشد.
امروزه قدرتی که ایران دارد ناشی از فرهنگ فاطمی است. اگر جمهوری اسلامی ایران در منطقه قدرتمند است و اصولا در دنیا حرفی برای گفتن دارد و دوست و دشمن روی آن حساب جدی باز کرده است به خاطر پیروی از فرهنگ فاطمی است و امروز خلف صالح امام خمینی(ره)، حضرت امام خامنه ای براساس همین فرهنگ عمل می کنند و عمل به این فرهنگ است که ایشان را توانمند ساخته تا افسار هدایت و رهبری نه فقط مردم ایران که تمام مسلمانان آزادی خواه جهان را به دست بگیرند. ادامه این روند یعنی پیروی خواص و عوام ایران از فرهنگ فاطمی، این ملت و نظام را قدرتمند تر از حالا خواهد کرد که آنگاه هیچ قدرتی را یارای چپ نگاه کردن به ایران اسلامی نخواهد بود.
علمای افغانستان و فرهنگ فاطمی
علما در افغانستان نیز در این حوزه تلاش و ایثار زیادی کردند و خونهای زیادی دادند. در قبل از آغاز کودتای کمونیستی و جهاد مقدس مردم مسلمان، این تلاش کاملا محرز است و حتی می توان علنی شدن مذهب و مکتب تشیع و عمل هرچند غیر فراگیر به فرهنگ فاطمی را مرهون عرق ریزی ها و مبارزات علمای بزرگوار شیعه و حتی زندانی شدن و شکنجه های طاقت فرسای آنان دانست . همزمان با آغاز کودتای کمونیستی، علما به روشنگری مردم پرداخته و شروع به افشای چهره کریه عوامل کمونیسم در کشور کردند که همین اقدامات باعث بیداری مردم و شکل گیری مبارزات ضد کمونیستی و نیز دستگیری و سر به نیست کردن صدها نفر عالم برجسته در بسیاری از ولایات، به ویژه در شهر های بزرگ افغانستان، توسط عمال کثیف و ضد دین کودتا گردید و پس از آغاز جهاد ۱۴ ساله و سرتاسری شدن آن نیز روحانیت باقی مانده از دام دستگیری و شهادت، در جای جای افغانستان مبارزات و جهاد خود را بر مبنای عمل به فرهنگ فاطمی شکل دادند. در زمان مقاومت نیز علما سعی کردند با تاسی از این فرهنگ ظهور و بروز پیدا کنند و بعد از سقوط طالبان تا حالا نیز اکثر علمای کشور خود را موظف می دانند که بر همین مبنا و اساس کارکنند. حالا ممکن است عیب و نقصی هم در کار باشد اما عزم این بوده و است که معیار و مبنای کار، فرهنگ فاطمی باشد.
اما آنچه در عملکرد علمای بزرگوار افغانستان مطرح است اینکه؛ تمام این زحمات و عرق ریزی ها در حوزه ی فردی بوده است و نه جمعی و اگر حرکت جمعی هم بوده از سطح یک ولسوالی یا ولایت فراتر نرفته است به این معنا که علمای یک ولسوالی با همدیگر تعاملات فعالی ممکن است داشته باشند یا در سطح برخی ولایات نیز تجمعات علمایی وجود دارد ولی در سطح کل کشور این حرکت به چشم نمی خورد و تاهنوز نه از گذشته و نه در شرایط موجود به یاد نداریم که علمای سطح کشور در یک تعامل فعال و همه جانبه، در کنارهم، به صورت به هم پیوسته و شبکه ای، مطابق معیارهای فرهنگ فاطمی عمل جدی کرده باشند و امروزه اگر مشکلاتی هم در جامعه ما وجود دارد و بحران، کشور را فراگرفته است، عدم عمل جمعی علما در سطح کل کشور، به صورت سازمان یافته است.
اینجاست که خلاء جدی وجود پیدا می کند. به این معنا که روحانیت، منسجم و سازمان یافته، اقدام به ترویج و عملیاتی کردن فرهنگ فاطمی نکرده اند. چنانچه در جمهوری اسلامی ایران این حرکت آن هم به صورت بسیار سازمان یافته و قوی در قالب تشکلاتی چون؛ جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و... وجود دارند به گونه ای که همین تشکلات علمایی باعث شده اند تا مردم سازمان پیداکرده، هدایت شوند و توجه توده ها به حمایت از نظام و رهبری معطوف گردد و اگر این تشکلات وجود نداشته باشند و یا خدای ناخواسته از هم بپاشند، مطابق نظر برخی کارشناسان، حتی خطر فروپاشی نظام اسلامی نیز محتمل خواهد بود.
اینکه گاهی من از وضعیت علما انتقاد می کنم نه به خاطر اینکه آنها در حوزه ی فردی فعال نیستند و یا در حوزه جمعی در سطح یک ولسوالی و یا ولایت فعال نمی باشند و فعالیتی نکرده و حال نیز اثری از آنان وجود ندارد. چه اینکه علنی شدن و رسمیت مذهب تشیع مرهون زحمات، تلاشها، عرق ریزی ها، خون دادن ها و پیکار شبانه روزی علمای اعلام و عامل است و اینکه امروز نامی از اسلام و عملی به احکام دینی در کشور وجود دارد در نتیجه اهتمام برخی علماست. بلکه انتقاد و نقد و تامل من متوجه نبود حرکت سازمان یافته علما در سطح کشور است.
شما امروز ملاحظه کنید که علمای افغانستان در کجای تحولات حضور دارند و چه محلی از اعراب در عرصه های عمومی سیاست و اجتماع دارند و تا چه میزان امر و نهی شان مورد قبول واقع شده و افسار هدایت کشور به دست اینها هست؟!. من که جایگاه اثرگذار و قاطعی برای علمای کشور، در سطح کلان اداره مملکت نمی بینم. این درحالی است که در افغانستان علما در میان مردم از جایگاه والایی برخوردارند که در هیچ کشور دیگری علما این جایگاه را ندارند. مردم افغانستان احترام فوق العاده ای به علما دارند و از کوچکترین امر و نهی شان حساب می برند البته در صورتی که مردم احساس کنند این امر و نهی از طرف علمای عامل خدا ترس عنوان می گردد.
اینجاست که ضرورت پیدا می کند جهت بالا بردن کارآیی علما چند مرحله در دستور کار قرار بگیرد:
ضرورت داشتن فکرشاخص و پرهیز از مبهم گویی و مواضع دوپهلو
داشتن فکر شاخص مرحله اول برای قدرتمند شدن علما خواهد بود. اگر یک روحانی روی منبر، پشت تریبون، یا مقابل دوربین تلویزیون و میکروفون رادیو قرار بگیرد و ساعتها سخن بگوید اما همچنان مبهم گویی کند و مرز بین حق و باطل را روشن نسازد و معیارهای دوست و دشمن را بیان نکند و مردم نیز نداند این روحانی کدام طرفی است! چگونه می توان آثار کار و فعالیت وی را روی مردم به تجربه نشست و چطور انتظار داشته باشیم که مردم از سوی چنین روحانیتی اثر می پذیرند و هدایت و رهبری می شوند.
تنها داشتن فکر و اندیشه شاخص است که به کمک روحانی می آید و اورا در میان مردم از امتیازات بلند و بالایی برخوردار می سازد و جایگاه و پایگاه عمومی برایش فراهم می کند و او را به سطح رهبری جامعه بالا می برد. اگرچه ممکن است فکر شاخص شیطانی نیز از آثاری برخوردار باشد ولو موقتی و فقط در دنیا اما مطمئنا منظور من از فکر شاخص، فکر رحمانی و خدایی است. آن هم از نوع فکر ولایی ی که ادامه فکر خدا و پیامبر اوست. در شرایط موجود تنها فکری که قدرت رهبری جامعه را دارد تفکر ولایی است و بس و تجربه ی عصر کنونی به خصوص دهه های اخیر نیز نشان دهنده این حقیقت آشکار است و به همین منظور نیز است که تمام عوامل شیطانی چه جنی و چه انسی دست به دست هم داده تا علیه این فکر و افراد و جریانهایی که مسلح با این فکرهستند کار و فعالیت فراگیر نمایند. ازین رو مناسب و بلکه لازم و ضروری است تا روحانیت معظم شیعه فکر شاخص ولایی را در محور کار و فعالیت خود قرار بدهند تا به نتیجه مطلوب برسند.
اگر تاهنوز علما با آنکه تعدادشان به هزاران می رسد و در حوزه ی فردی و نیز گروهی ولسوالی ها و برخی ولایات فعالند و تلاش بی وقفه و شبانه روزی نیز دارند اما به نتیجه مطلوب نرسیده و نمی رسند، دوری از تفکرشاخص است و رو آوردن به مبهم گویی و عمل ابهام آمیز، حالا دلیل هرچه می تواند باشد؛ یا ترس از دشمن است و یا حب دنیا و جا و مقام و یا ارتباط داشتن با برخی محافل غیر ولایی. اینجاست که پیشنهاد اکید می گردد تا علمای عزیز از مبهم گویی دست کشیده، به صراحت حرف بزنند و بر معیار حقیقت ولایت امیرالمؤمنین(ع) و خط ولایت فقیه عمل جدی و راستین داشته باشند.
واقعیت امر این است که امروزه هر فرد و جریانی که تنها برای خدا عمل می کنند و فقط برای کسب رضایت او سخن می گویند و با توکل بر او و توسل بر ائمه معصومین(علیهم السلام)، در مسیر حق و حقیقت ولایت فقیه مشی مبارزاتی خود را تنظیم کرده و می کنند، از توفیقات بالا، روز افزون و اثرگذاری برخوردارند و بس و فاصله گرفتن از اندیشه امام خمینی(ره) و دوری جستن از حوزه ی رهبری امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) آب در هاون کوبیدن است و نهایت سرگرم کردن خود و جامعه و دادن سرنخ استثمار خویش و مردم و استعمار کشور به دست اجانب و دشمنان خواهد بود.
بیرون شدن از انحصار و برقراری روابط، پذیرش طرف مقابل و حمایت از همدیگر
علما با همدیگر ارتباطات گسترده برقرار کنند. همدیگر را بهتر بشناسند و طرف مقابل خود را قبول کنند. به جای تضعیف و تخریب همدیگر، به دفاع از علما و روحانیتی بپردازند که واقعا در راه دین و مکتب و هدایت و رهبری جامعه کار می کنند. این احساس را از خود دور کنیم که گویا تنها کار من و فعالیت من و دیدگاه و تفکر من خوب است و عالی و دیگران یا بیایند مطلقا از من و جریان من تبعیت و پیروی کنند و یا افراد مطرود و نامطلوبند و باید در جهت کوبیدن شان همت بگماریم. این بدترین اندیشه است. این روند نه کار و فعالیت ما را پربار می کند و توسعه می بخشد و نه سودی به حال جامعه دارد، حتی اگر ناب ترین تفکر و عمل را هم داشته باشیم باز آن را منحصر به خود ندانیم. فرصت بدهیم که دیگران هم تبارز و تظاهر داشته باشند و افکار و رفتار شان در جامعه مطرح شوند. راه تعامل و تضاعد در پیش گرفته شود نه مسیر تصادم و تضاد.
برقراری نشست های غیر رسمی و دوستانه بین کشوری
میان علما نشست ها و جلسات غیر رسمی برگزار گردد. محافل گوناگون به بهانه های مختلف، می تواند فضایی را ایجاد کند تا علما به بحث و گفتگو بپردازند تا از یک سو زمینه های شناخت از همدیگر فراهم گردد و از سوی دیگر شرایط تألیف قلوب مهیا شود و از سوم سو نیازمندی های علما، مردم و جامعه و مشکلات گوناگون قابلیت طرح و بررسی پیداکنند. این نشست ها اگرچه در سطح ولسوالی ها و ولایات بسیار مفید است اما مفید تر و اثرگذار تر زمانی است که در سطح کل کشور برگزار گردد و علمای غربی ترین نقطه ی کشور با شرقی ترین و جنوبی ترین با شمالی ترین و همه با علمای مناطق مرکزی گردهم آیند و جلسات دوستانه متعددی سازماندهی کنند و از آنها برای قدرتمند شدن بهره برداری نمایند. ازین رو بسیار مناسب است که روحانیت عزیز سر از لاک ارتباطات یک ولسوالی یا یک ولایت بیرون کنند و به فکر اجتماعات سرتاسری باشند.
وحدت عامل اثر گذار در رهایی مردم
در این مرحله، زمان آن فرا می رسد تا علما از مراحل ابتدایی عبور کرده، به فکر هماهنگی و همسویی بیشتر شده و در نهایت مسیر یکی شدن را در عرصه های کار و عمل در پیش بگیرند. کارآیی علما زمانی افزایش پیدا خواهد کرد و اثر جدی و عمیق برای رفع بحران کشور و رهایی مردم از گرفتاری های متعدد به وجود آمده خواهد گذاشت، که اول خود آنان بر اساس این آیه مبارکه که می فرماید؛ واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا، عمل مناسب در پیش بگیرند. چه اینکه اگر علما خود به فکر ارتباطات با همدیگر نباشند و بلکه به فکر طرد و تضعیف و تخریب آن دیگری باشند. اگر خود به فکر برگزاری نشست های دوستانه به هدف همدیگر پذیری نیفتند و اگر خود براساس اوامر و نواهی قرآن عمل نکنند که امر به وحدت می کند و از تنازع و اختلاف نهی می فرماید، چگونه می توانند مردم را به این سمت و سو جهت بدهند و هدایت کنند. طبیعی است که علما به مرور جایگاه خود را در جامعه از دست خواهند داد و دشمنان هم ازین خلأ سؤ استفاده خطرناک کرده، توده ها را در مسیر مخالف دین و مذهب و مکتب هدایت خواهند کرد. چنانچه دشمنان همین حالا به همین منظور و هدف در تلاش جدی هستند و تاحدودی به توفیقاتی نیز نایل گردیده اند. از این رو بسیار مناسب خواهد بود تا علما، از تفرق و تشتت پرهیز کرده، رو به وحدت و یکی شدن در عرصه ی کار و فعالیت و تلاشهای عمومی بیاورند. یکدست شوند و از موازی کاری بپرهیزند و هرکدام کارهای به زمین مانده را بردارند.
داشتن برنامه، راهی برای ارتقای ظرفیت
دیگر گام و یا مرحله ی رفتن علما به سوی اقتدار و ارتقای ظرفیت ها و استفاده از توانمندی ها و جلوگیری از هدر رفت وقت و امکانات، داشتن برنامه است. برنامه کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت از ضرورت هایی است که در روند هرکاری به ویژه حرکت عظیم روحانیت خودنمایی می کند و طبیعی است که اگر در حرکت علما این رویکرد وجود نداشته باشد آسیب خواهیم دید. اما اگر اهتمام جدی در راستای تنظیم برنامه از پیش تعیین شده وجود داشته باشد بسیار زود، علما به نتیجه مطلوب خواهند رسید.
روح سیاسی، حرکت جهنده ی مبارزاتی
روح سیاسی در متن کار مسلمانان استوانه محکمی است که حرکت های اسلامی را جهنده، توانمند و با اقتدار می سازد و ضریب ضعف و شکست مسلمانان را نه تنها بسیار کاهش می دهد که چه بسا از میان برمیدارد و به جای آن ضریب توفیق و کامیابی شان را افزایش می دهد. پیشتازان ترویج داشتن روح سیاسی در فعالیت های دینی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی علمای بزرگوار اسلام هستند. لازم به نظر می رسد در مرحله ی اول خود علما در تمام فعالیت های خود، داشتن روح سیاسی را لحاظ کنند و بر آن مبنا کارهای خویش را تنظیم کنند. چه اینکه اگر این روحیه در دستور کارنباشد هیچ حرکتی در راستای رسیدن به مقصود و مطلوب اثرگذار نخواهد بود و چه بسا شکست در پی شکست نصیب جامعه ی اسلامی خواهد گردید.
شاید برخی علما بگویند؛ اگر روح سیاسی بر فعالیت های علما سایه افگند دیگر از معنویت خبری نخواهد بود و آنگاه فاتحه ی اسلام را بایستی خواند. چنانچه برخی افراد منتسب به طیف علما نیز این دیدگاه را دارند و همواره فریاد می کشند که آقا! کار را سیاسی نکنید!!!
اما واقعیت امر این است که این دیدگاه و تفکر احتمالا ناشی از دو عامل است:
عامل اول، تلاش دشمنان اسلام و عناصر وابسته ی به آنهاست که حتی ممکن است در درون جامعه اسلامی و با لباس روحانیت هم باشند. این عناصر سعی می کنند مسلمانان را از رو آوردن به داشتن روح سیاسی در کارها برحذر بدارند و همواره بر طبل جدایی دین از سیاست بکوبند و در بسیاری مواقع روحیه ترس از داشتن روح سیاسی در فعالیت ها را در وجود متدینین ایجاد کنند و چه بسا تنفر به وجود بیاورند و این دیدگاه را تقویه نمایند که کار اسلامی توأم با روح سیاسی زمینه دوری از خدا و بلکه مخالفت با دین و مذهب را فراهم خواهد کرد.
عامل دوم، ضعف مطالعه و فهم اشتباه دسته ای از علما از روح سیاسی است. در حالی که اگر منظور از سیاست، سیاست مصطلح روز باشد که به معنای نیرنگ و فریب و استفاده از شیطنت های گوناگون جهت سوار شدن برگرده مردم و به انحراف بردن آنان و سوء استفاده از توان و ظرفیت مردم باشد، قطعا منظور ما این سیاست نیست و نخواهد بود و ما نیز آن را مذموم و منفور میدانیم. اما با سیاستی که به معنای مدیریت سالم جامعه و مصداق سیاست ما عین دیانت ماست، مردم را به سمت عزت دنیا و سعادت اخری سوق بدهیم، نه تها مذموم نیست بلکه بسیار ممدوح و حسن نیز خواهد بود و همین سیاستی است که قرآنکریم برای اجرایی کردن آن نازل گردیده است و پیامبر بزرگوار اسلام براساس همین سیاست حکومت تشکیل داد و به مسلمان کردن انسانها و هدایت جامعه آن روز همت گمارد و با استفاده از همین مدیریت بود که طیف گسترده ای از انسانها را رهبری و هدایت نمود. اصولا امامان معصوم ما نیز برای ماموریت با همین نوع مدیریت، جهت هدایت بشر منصوب به امامت گردیدند. حتی می توان گفت با توجه به این تعریف، تمام اعتقادات، عبادات و اخلاقیات اسلامی برای مدیریت فرد و جامعه مشروعیت دارند.
بنابراین در مذهب و مکتب اسلامی، چیزی غیر سیاسی به هیچ وجه نداریم. حتی نماز شب هم می تواند سیاسی باشد. چه اینکه برای ساختن فرد جهت در پیش گرفتن زندگی درست فردی و حضور در حوزه ی فعالیت های جمعی و هدایت سالم جامعه خواهد بود. پس نماز سیاسی است و روزه سیاسی، پرداختن وجوهات شرعیه سیاسی و گریه و محرم و عاشورای ما نیز سیاسی است. چرا که همه در راستای مدیریت صحیح و سالم جامعه اثرگذارند و جهت دهنده.
امروزه نیز علما و جریان های تحت امر آنان که با روح سیاسی در جامعه مشغول ایفای وظایف اسلامی هستند به توفیقات روز افزون دست می یابند. اما روحانیتی که به اشتباه از سیاست دوری می جویند، هم خود به انحراف رفته، هم مردم را با معضلات روز افزون گرفتار کرده، بلکه عرصه را برای تضعیف مردم و سوء استفاده دشمنان از مسلمان ها فراهم می آورند.
پس ضرورت دارد تا علمای محترم در تمام فعالیت های خویش روح سیاسی را در نظر داشته و با داشتن این خصوصیت، قیام به انجام وظایف اسلامی و دینی کنند.
وجود تشکیلات مشخص، افزایش دهنده ی ظرفیت و اثر کار
اگر روحانیت معظم در قالب تشکیلات مشخص عمل نکنند آنگاه فکر شاخص، وحدت، برنامه، و داشتن روح سیاسی درد زیادی دوا نخواهد کرد. چه اینکه همه موارد پیش گفته در زمانی بسیار مؤثر و بهره ده خواهد بود که در قالب یک تشکیلات در نظر گرفته شوند. اگرچه داشتن فکر شاخص، وجود برنامه و موجودیت روح سیاسی در حوزه ی فعالیت های فردی هم ضروری است، ولی وجود یک تشکیلات مقتدر مختص به علمای کرام قطعا کارایی و ظرفیت علما را چندین برابر افزایش خواهد داد.
علما اگر در چوکات یک تشکیلات، خود را سازمان بدهند، آنگاه به عنوان یک طیف گسترده و به هم پیوسته خواهند توانست برای مسایل مهم کشور، منطقه و حتی دنیا حرفی برای گفتن داشته، مردم را به همان سمت و سو هدایت داده، نسبت به حکومت و ادارات زیر مجموعه طرح و برنامه داشته باشند و امر و نهی شان مورد اعتنای داخلی ها و خارجی ها قرار بگیرد. این درحالی است که اکنون علمای کشور در این عرصه ها محلی از اعراب ندارند. در رابطه با تحولات داخلی کشور موضع گیری و اظهار نظر مشخص صورت نمی گیرد و در رابطه با مباحث مختلف از جمله کیفیت روابط با همسایه ها، نوع تعامل با کشورهای مسلمان و چگونگی ارتباطات با غربی ها، عقد پیمانهای امنیتی به خصوص که برخلاف منافع اسلامی و ملی ما باشد و یا تعاملات منطقه ای و جهانی هیچگونه موضعگیری مشخص و واضحی صورت نمی گیرد. آیا به صلاح است که مهمترین تصمیم در رابطه با پیمان امنیتی افغانستان با امریکا گرفته می شود و در مفاد این پیمان منافع اسلامی و ملی ما در نظر گرفته نمی شود، علما هیچگونه اظهار نظری نکنند؟ آیا درست است که در کشور قرآنها سوزانده و نفوس محترم از بین برده شوند و تهاجم خطرناک فرهنگی کشوررا تهدید کند و هرجریان غیر اسلامی هرکاری درکشور خواست بکند اما مواضع گویای روحانی غایب باشد؟ و یا در سطح کشورهای اسلامی مهمترین اتفاق در عربستان می افتد و هزاران حاجی جان خود را ازدست می دهند اما هیچ واکنشی از سوی علما صورت نگیرد؟ آیا سؤال برانگیز نیست که شخصیت مسلمانی مثل شیخ زاکزاکی در نیجریه مورد حمله قرار می گیرد و صدهانفر مسلمان به شمول فرزندانش به شهادت نایل می شوند، هیچگونه اعتراض از سوی علمای کشور صورت نگیرد؟ آیا جای ناراحتی و نگرانی نمی باشد آنگاه که یکی از شخصیت های بزرگ شیعه در عربستان گردن زده می شود اما علمای افغانستان نه تنها بیانیه و پیامهای اعتراض آمیز صادر نکنند که حتی یک مراسم فاتحه نیز برگزار ننمایند؟ و ده ها و صدها مسایل داخلی و خارجی اتفاق می افتد اما علمای بزرگوار نه به صورت انفرادی و نه جمعی هیچ کاری از پیش نمی برند و این مسلما از یکسو مورد مواخذه خدا و پیامبر و امامان معصوم قرار خواهیم گرفت و از سوی دیگر پاسخگو در نزد افکار عامه، و این روند است که هم برای خود علما و هم برای مردم کشور خطرناک است. اما اگر علما از یک وحدت قوی برخوردارباشند و دارای تشکیلات مشخص، خواهند توانست به وظایف اسلامی و سیاسی خویش به نحو مطلوب و بهتری عمل کنند.
جای شکی نیست که داشتن تشکیلات بزرگ و سرتاسری علما، هیچ منافاتی با تشکلاتی مثل شورای علمای شیعه، شورای اخوت و امثال آن نخواهد داشت. بلکه می تواند حامی دلسوز آنان باشد و نیز هیچ مشکلی ندارد که مسؤلین، کادرها و اعضای تشکل روحانی، در دیگر تشکلات حضور داشته، با انجام وظایف اسلامی شان، به تقویت سایر نهادها آن هم با هماهنگی و هدایت تشکل بزرگ روحانیت بپردازند.
بنابراین خلاصه باید گفت که؛
امروزه مردم افغانستان جهت خروج از بحران و نجات از اسارت و وابستگی و رسیدن به قله های عزت دنیا و سعادت اخری، نیازمند علمای به روز، هماهنگ و متحد، دارای تفکر شاخص ولایی مبتنی بر برنامه کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت در چارچوب یک تشکیلات قوی سرتاسری می باشند و هر عالمی برای رسیدن به این مطلوب تلاش کند، عبادت خدا را به جا آورده و در جهت مأیوس کردن شیطان گام خواهد گذارد و اگر غفلتی در این راستا صورت بگیرد، جفای بزرگی است که در حق دین و مردم رواداشته ایم.
موارد گفته شده مختصری از بسیار بود که می توانند در جهت اثر گذار کردن گفتار و رفتار علما برای هدایت و رهبری جامعه، مهم جلوه کنند.
امید است با به کاربستن آن موارد، خود را برای کار بیشتر جهت کسب رضایت خدا و خشنودی ائمه معصومین(علیهم السلام) و رفع بحران کشور و رهایی مردم از مصائب و رساندن شان به قله سعادت و خوشبختی، آماده کنیم.
راه های ارتباطی با سیدعیسی حسینی مزاری؛ رئیس عمومی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان به شرح ذیل می باشد:
ایمیل: avapress@gmail.com & info@avapress.net
وبسایت: www.avapress.net & www.tebyan.af
تلفن افغانستان- کابل: ۲۵۷۱۴۷۶-۲۰-۰۰۹۳
تلفن و فاکس ایران- مشهدمقدس: ۳۲۷۲۷۲۲۸-۵۱-۰۰۹۸
مرکز تبیان چندسالی می شود که به موضوع علما ورود کرده و تلاش دارد حضور جدی تر آنان را در عرصه های مختلف افغانستان بیش از گذشته تسهیل کند. چه اینکه علما عامل قدرتمند اثر گذار روی توده ها و رهبری کننده اقشار مختلف مردم هستند و از سوی دیگر جایگاه بس عالی و مطلوب در میان عموم جامعه داشته و افراد، حلقات و مجموعه های انسانی بیش از هر کس و جریانی به علما توجه داشته و از آنان حساب جدی می برند. ازین رو آنچه در صحنه افغانستان مهم به نظر می رسد استفاده علما ازین ظرفیت است ولی تشتت و پراگندگی علما و نداشتن یک تشکیلات قدرتمند باعث گردیده مردم ما از استفاده ازین ظرفیت بی بهره باشند.
مرکز تبیان (با درک این ضرورت و با فهم اینکه تا زمانی که علما با رفع مشکلات درونی خود، به صورت منسجم و قدرتمند مسؤلیت هدایت جامعه را به دوش نکشند، تحت هیچ شرایطی وضعیت کشور و مردم آن بهبود پیدانخواهدکرد)، به خصوص از سال ۱۳۸۹ به این طرف پیگیر حضور علما در صحنه بوده و تاکنون برنامه های متعددی را پیاده کرده است و در طول بیش از سه دهه اخیر، اولین حرکت هم اندیشی علما و گذاشتن گام در راستای منسجم کردن آنان و حرکت به سوی ایجاد یک تشکل علمایی را، در روز یازدهم حمل سال جاری در مشهد روی دست گرفت و بدینترتیب گفتمان آزاد(ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی و مسؤلیت خطیر علما) را برگزار کرد که در آن جمع کثیری از علمای شاخص، مطرح و اثر گذار از طیف های مختلف و ولایات متعدد کشور، اشتراک کرده و به ابراز نظر پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری، رئیس عمومی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان، اولین صحبت کننده این گفتمان بود. ایشان مطالب بسیار بکر و جالب توجهی در رابطه با علما، نقش آنان در جامعه و چگونگی بالا رفتن ظرفیت علما برای رهبری جامعه، ارائه کرد که متن پیش رو، بازنویسی سخنان ایشان است و پیشنهاد می کنیم که متن، تا آخر و با دقت مطالعه گردد تا انشالله بتوانیم با استفاده از پیشنهادات و راهنمایی های آقای حسینی مزاری، به نتایج ملموسی در راستای سازماندهی علما، ارتقای ظرفیت آنان و راه های ورود این قشر مهم در عرصه علم و عمل و رهبری جامعه برسیم.
گفتنی است که نشست علمای شاخص همچنان ادامه خواهد داشت تا با حضور بیشتر و سراسری علما، به اهداف مورد نظر دست پیدا کنیم. ازین رو از علمای بزرگواری که جهت همکاری در این راستا داوطلب هستند با ریاست مرکز تبیان از طریق آدرس ارتباطی پایان متن، در تماس شوند.
فرهنگ فاطمی و مسؤلیت علمای افغانستان؛ دیروز، امروز و فردا
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، ولادت حضرت امام خمینی(ره) و روز زن را به محضر حضرت امام عصر، مهدی موعود(عج) و نایب برحقش حضرت امام خامنه ای، مردم مسلمان و شما حضار تبریک می گویم. گفتمان تحت عنوان(ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی و مسؤلیت خطیر علما) برگزار شده است. تا از یکسو از سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)، ولادت حضرت امام خمینی(ره) و روز زن تجلیل به عمل بیاید و از سوی دیگر در رابطه با وضعیت علما صحبت گردیده، راه کاری بیابیم برای حمایت و تقویت این قشر جهت انجام ماموریت های الهی شان.
بنابراین صحبت را اینطور شروع می کنم که: فرهنگ فاطمی، فرهنگ قرآن است، فرهنگ پیامبر اسلام است. فرهنگ علی و حسنین است و فرهنگ تمام امامان معصوم (علیهم السلام) است. این فرهنگ اگر همانگونه که قرآن و ائمه معصومین(علیهم السلام) تعریف کرده و برای ما به ودیعه گذاشته اند، در زندگی ما انسانها اعمال و اجرایی گردد و تمام عناصر زندگی خود را در عرصه های دینی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و.. مطابق آن نظم و نسق بدهیم، قطعا مشکلات موجود یا به کلی نمی بود و یا به طور چشمگیری کاهش پیدا می کرد.
ضرورت ترویج فرهنگ فاطمی
ازاین رو ترویج و تبلیغ و جا انداختن این فرهنگ و آوردن آن در متن زندگی انسانها ضرورت پیدامی کند. در این راستا می بایست وقت و هزینه زیادی صرف کرد تا فرهنگ فاطمی در میان جوامع انسانی به خصوص مسلمان ها فراگیر گردد.
عوامل ترویج فرهنگ فاطمی
یکی از طیف هایی که کار آنها در جهت ترویج و تبلیغ و تبیین زوایای پنهان این فرهنگ بسیار اثر گذار است، طیف علما می باشد. علمای حوزه وظیفه بس مهمی در این عرصه دارند و اگر این قشر زحمت جدی به خود بدهند، جامعه انسانی با پیروی از فرهنگ فاطمی، می تواند به فلاح و پیروزی نایل گردد.
امام خمینی(ره) احیاگر فرهنگ فاطمی
فرهنگ فاطمی با تمام اهمیتی که داشت و دارد آهسته آهسته به طاق نسیان گذاشته شده بود و اکثر مردم با آن بیگانه بوده و از عمل به آن فاصله گرفته و اصولا رو گردان شده بودند، اما امام خمینی(ره) با آغاز مبارزات اسلامی خودش، به احیای این فرهنگ مبادرت می ورزد و اصولا انقلاب اسلامی مبتنی بر فرهنگ فاطمی شکل گرفت، آغاز شد و ادامه یافت و به پیروزی رسید و اکنون نیز نظامی که از دل این انقلاب پا به عرصه وجود گذاشته مبتنی بر اصول و اساسات همین فرهنگ به حیات خود ادامه می دهد.
علمای ایران و فرهنگ فاطمی
به تاسی از امام خمینی(ره) و افکار و اندیشه ها و رفتار ایشان، سایر علمای ایران نیز بر اساس فرهنگ فاطمی به مبارزات خود ادامه بخشیدند. تا کنون نیز علمای ایرانی در سطوح مختلف بر همین مبنا مشی داشته و توفیقات جدی نیز پیدا کرده اند. اگرچه در ایران هم نمی توان به صورت مطلق اندیشید که علما همه و به تمام معنا مطابق فرهنگ فاطمی عمل می کنند چه اینکه در این صورت نباید هیچگونه مشکلی در فراراه نظام و مردم مسلمان ایران باقی می ماند و همین که هنوز نیز معضلاتی در ایران پیداست و این کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی دست و پنجه نرم می کند بیشتر به دلیل عدم عملکرد برخی خواص و عوام بر اساس همین فرهنگ فاطمی است. اما با آنهم عمل اکثریت شخصیتها و مردم مبارز ایران مطابق فرهنگ فاطمی، باعث گردیده است که جمهوری اسلامی ایران از اقتدار قابل توجهی برخوردار باشد.
امروزه قدرتی که ایران دارد ناشی از فرهنگ فاطمی است. اگر جمهوری اسلامی ایران در منطقه قدرتمند است و اصولا در دنیا حرفی برای گفتن دارد و دوست و دشمن روی آن حساب جدی باز کرده است به خاطر پیروی از فرهنگ فاطمی است و امروز خلف صالح امام خمینی(ره)، حضرت امام خامنه ای براساس همین فرهنگ عمل می کنند و عمل به این فرهنگ است که ایشان را توانمند ساخته تا افسار هدایت و رهبری نه فقط مردم ایران که تمام مسلمانان آزادی خواه جهان را به دست بگیرند. ادامه این روند یعنی پیروی خواص و عوام ایران از فرهنگ فاطمی، این ملت و نظام را قدرتمند تر از حالا خواهد کرد که آنگاه هیچ قدرتی را یارای چپ نگاه کردن به ایران اسلامی نخواهد بود.
علمای افغانستان و فرهنگ فاطمی
علما در افغانستان نیز در این حوزه تلاش و ایثار زیادی کردند و خونهای زیادی دادند. در قبل از آغاز کودتای کمونیستی و جهاد مقدس مردم مسلمان، این تلاش کاملا محرز است و حتی می توان علنی شدن مذهب و مکتب تشیع و عمل هرچند غیر فراگیر به فرهنگ فاطمی را مرهون عرق ریزی ها و مبارزات علمای بزرگوار شیعه و حتی زندانی شدن و شکنجه های طاقت فرسای آنان دانست . همزمان با آغاز کودتای کمونیستی، علما به روشنگری مردم پرداخته و شروع به افشای چهره کریه عوامل کمونیسم در کشور کردند که همین اقدامات باعث بیداری مردم و شکل گیری مبارزات ضد کمونیستی و نیز دستگیری و سر به نیست کردن صدها نفر عالم برجسته در بسیاری از ولایات، به ویژه در شهر های بزرگ افغانستان، توسط عمال کثیف و ضد دین کودتا گردید و پس از آغاز جهاد ۱۴ ساله و سرتاسری شدن آن نیز روحانیت باقی مانده از دام دستگیری و شهادت، در جای جای افغانستان مبارزات و جهاد خود را بر مبنای عمل به فرهنگ فاطمی شکل دادند. در زمان مقاومت نیز علما سعی کردند با تاسی از این فرهنگ ظهور و بروز پیدا کنند و بعد از سقوط طالبان تا حالا نیز اکثر علمای کشور خود را موظف می دانند که بر همین مبنا و اساس کارکنند. حالا ممکن است عیب و نقصی هم در کار باشد اما عزم این بوده و است که معیار و مبنای کار، فرهنگ فاطمی باشد.
اما آنچه در عملکرد علمای بزرگوار افغانستان مطرح است اینکه؛ تمام این زحمات و عرق ریزی ها در حوزه ی فردی بوده است و نه جمعی و اگر حرکت جمعی هم بوده از سطح یک ولسوالی یا ولایت فراتر نرفته است به این معنا که علمای یک ولسوالی با همدیگر تعاملات فعالی ممکن است داشته باشند یا در سطح برخی ولایات نیز تجمعات علمایی وجود دارد ولی در سطح کل کشور این حرکت به چشم نمی خورد و تاهنوز نه از گذشته و نه در شرایط موجود به یاد نداریم که علمای سطح کشور در یک تعامل فعال و همه جانبه، در کنارهم، به صورت به هم پیوسته و شبکه ای، مطابق معیارهای فرهنگ فاطمی عمل جدی کرده باشند و امروزه اگر مشکلاتی هم در جامعه ما وجود دارد و بحران، کشور را فراگرفته است، عدم عمل جمعی علما در سطح کل کشور، به صورت سازمان یافته است.
اینجاست که خلاء جدی وجود پیدا می کند. به این معنا که روحانیت، منسجم و سازمان یافته، اقدام به ترویج و عملیاتی کردن فرهنگ فاطمی نکرده اند. چنانچه در جمهوری اسلامی ایران این حرکت آن هم به صورت بسیار سازمان یافته و قوی در قالب تشکلاتی چون؛ جامعه روحانیت مبارز، مجمع روحانیون مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و... وجود دارند به گونه ای که همین تشکلات علمایی باعث شده اند تا مردم سازمان پیداکرده، هدایت شوند و توجه توده ها به حمایت از نظام و رهبری معطوف گردد و اگر این تشکلات وجود نداشته باشند و یا خدای ناخواسته از هم بپاشند، مطابق نظر برخی کارشناسان، حتی خطر فروپاشی نظام اسلامی نیز محتمل خواهد بود.
اینکه گاهی من از وضعیت علما انتقاد می کنم نه به خاطر اینکه آنها در حوزه ی فردی فعال نیستند و یا در حوزه جمعی در سطح یک ولسوالی و یا ولایت فعال نمی باشند و فعالیتی نکرده و حال نیز اثری از آنان وجود ندارد. چه اینکه علنی شدن و رسمیت مذهب تشیع مرهون زحمات، تلاشها، عرق ریزی ها، خون دادن ها و پیکار شبانه روزی علمای اعلام و عامل است و اینکه امروز نامی از اسلام و عملی به احکام دینی در کشور وجود دارد در نتیجه اهتمام برخی علماست. بلکه انتقاد و نقد و تامل من متوجه نبود حرکت سازمان یافته علما در سطح کشور است.
شما امروز ملاحظه کنید که علمای افغانستان در کجای تحولات حضور دارند و چه محلی از اعراب در عرصه های عمومی سیاست و اجتماع دارند و تا چه میزان امر و نهی شان مورد قبول واقع شده و افسار هدایت کشور به دست اینها هست؟!. من که جایگاه اثرگذار و قاطعی برای علمای کشور، در سطح کلان اداره مملکت نمی بینم. این درحالی است که در افغانستان علما در میان مردم از جایگاه والایی برخوردارند که در هیچ کشور دیگری علما این جایگاه را ندارند. مردم افغانستان احترام فوق العاده ای به علما دارند و از کوچکترین امر و نهی شان حساب می برند البته در صورتی که مردم احساس کنند این امر و نهی از طرف علمای عامل خدا ترس عنوان می گردد.
اینجاست که ضرورت پیدا می کند جهت بالا بردن کارآیی علما چند مرحله در دستور کار قرار بگیرد:
ضرورت داشتن فکرشاخص و پرهیز از مبهم گویی و مواضع دوپهلو
داشتن فکر شاخص مرحله اول برای قدرتمند شدن علما خواهد بود. اگر یک روحانی روی منبر، پشت تریبون، یا مقابل دوربین تلویزیون و میکروفون رادیو قرار بگیرد و ساعتها سخن بگوید اما همچنان مبهم گویی کند و مرز بین حق و باطل را روشن نسازد و معیارهای دوست و دشمن را بیان نکند و مردم نیز نداند این روحانی کدام طرفی است! چگونه می توان آثار کار و فعالیت وی را روی مردم به تجربه نشست و چطور انتظار داشته باشیم که مردم از سوی چنین روحانیتی اثر می پذیرند و هدایت و رهبری می شوند.
تنها داشتن فکر و اندیشه شاخص است که به کمک روحانی می آید و اورا در میان مردم از امتیازات بلند و بالایی برخوردار می سازد و جایگاه و پایگاه عمومی برایش فراهم می کند و او را به سطح رهبری جامعه بالا می برد. اگرچه ممکن است فکر شاخص شیطانی نیز از آثاری برخوردار باشد ولو موقتی و فقط در دنیا اما مطمئنا منظور من از فکر شاخص، فکر رحمانی و خدایی است. آن هم از نوع فکر ولایی ی که ادامه فکر خدا و پیامبر اوست. در شرایط موجود تنها فکری که قدرت رهبری جامعه را دارد تفکر ولایی است و بس و تجربه ی عصر کنونی به خصوص دهه های اخیر نیز نشان دهنده این حقیقت آشکار است و به همین منظور نیز است که تمام عوامل شیطانی چه جنی و چه انسی دست به دست هم داده تا علیه این فکر و افراد و جریانهایی که مسلح با این فکرهستند کار و فعالیت فراگیر نمایند. ازین رو مناسب و بلکه لازم و ضروری است تا روحانیت معظم شیعه فکر شاخص ولایی را در محور کار و فعالیت خود قرار بدهند تا به نتیجه مطلوب برسند.
اگر تاهنوز علما با آنکه تعدادشان به هزاران می رسد و در حوزه ی فردی و نیز گروهی ولسوالی ها و برخی ولایات فعالند و تلاش بی وقفه و شبانه روزی نیز دارند اما به نتیجه مطلوب نرسیده و نمی رسند، دوری از تفکرشاخص است و رو آوردن به مبهم گویی و عمل ابهام آمیز، حالا دلیل هرچه می تواند باشد؛ یا ترس از دشمن است و یا حب دنیا و جا و مقام و یا ارتباط داشتن با برخی محافل غیر ولایی. اینجاست که پیشنهاد اکید می گردد تا علمای عزیز از مبهم گویی دست کشیده، به صراحت حرف بزنند و بر معیار حقیقت ولایت امیرالمؤمنین(ع) و خط ولایت فقیه عمل جدی و راستین داشته باشند.
واقعیت امر این است که امروزه هر فرد و جریانی که تنها برای خدا عمل می کنند و فقط برای کسب رضایت او سخن می گویند و با توکل بر او و توسل بر ائمه معصومین(علیهم السلام)، در مسیر حق و حقیقت ولایت فقیه مشی مبارزاتی خود را تنظیم کرده و می کنند، از توفیقات بالا، روز افزون و اثرگذاری برخوردارند و بس و فاصله گرفتن از اندیشه امام خمینی(ره) و دوری جستن از حوزه ی رهبری امام خامنه ای(حفظه الله تعالی) آب در هاون کوبیدن است و نهایت سرگرم کردن خود و جامعه و دادن سرنخ استثمار خویش و مردم و استعمار کشور به دست اجانب و دشمنان خواهد بود.
بیرون شدن از انحصار و برقراری روابط، پذیرش طرف مقابل و حمایت از همدیگر
علما با همدیگر ارتباطات گسترده برقرار کنند. همدیگر را بهتر بشناسند و طرف مقابل خود را قبول کنند. به جای تضعیف و تخریب همدیگر، به دفاع از علما و روحانیتی بپردازند که واقعا در راه دین و مکتب و هدایت و رهبری جامعه کار می کنند. این احساس را از خود دور کنیم که گویا تنها کار من و فعالیت من و دیدگاه و تفکر من خوب است و عالی و دیگران یا بیایند مطلقا از من و جریان من تبعیت و پیروی کنند و یا افراد مطرود و نامطلوبند و باید در جهت کوبیدن شان همت بگماریم. این بدترین اندیشه است. این روند نه کار و فعالیت ما را پربار می کند و توسعه می بخشد و نه سودی به حال جامعه دارد، حتی اگر ناب ترین تفکر و عمل را هم داشته باشیم باز آن را منحصر به خود ندانیم. فرصت بدهیم که دیگران هم تبارز و تظاهر داشته باشند و افکار و رفتار شان در جامعه مطرح شوند. راه تعامل و تضاعد در پیش گرفته شود نه مسیر تصادم و تضاد.
برقراری نشست های غیر رسمی و دوستانه بین کشوری
میان علما نشست ها و جلسات غیر رسمی برگزار گردد. محافل گوناگون به بهانه های مختلف، می تواند فضایی را ایجاد کند تا علما به بحث و گفتگو بپردازند تا از یک سو زمینه های شناخت از همدیگر فراهم گردد و از سوی دیگر شرایط تألیف قلوب مهیا شود و از سوم سو نیازمندی های علما، مردم و جامعه و مشکلات گوناگون قابلیت طرح و بررسی پیداکنند. این نشست ها اگرچه در سطح ولسوالی ها و ولایات بسیار مفید است اما مفید تر و اثرگذار تر زمانی است که در سطح کل کشور برگزار گردد و علمای غربی ترین نقطه ی کشور با شرقی ترین و جنوبی ترین با شمالی ترین و همه با علمای مناطق مرکزی گردهم آیند و جلسات دوستانه متعددی سازماندهی کنند و از آنها برای قدرتمند شدن بهره برداری نمایند. ازین رو بسیار مناسب است که روحانیت عزیز سر از لاک ارتباطات یک ولسوالی یا یک ولایت بیرون کنند و به فکر اجتماعات سرتاسری باشند.
وحدت عامل اثر گذار در رهایی مردم
در این مرحله، زمان آن فرا می رسد تا علما از مراحل ابتدایی عبور کرده، به فکر هماهنگی و همسویی بیشتر شده و در نهایت مسیر یکی شدن را در عرصه های کار و عمل در پیش بگیرند. کارآیی علما زمانی افزایش پیدا خواهد کرد و اثر جدی و عمیق برای رفع بحران کشور و رهایی مردم از گرفتاری های متعدد به وجود آمده خواهد گذاشت، که اول خود آنان بر اساس این آیه مبارکه که می فرماید؛ واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا، عمل مناسب در پیش بگیرند. چه اینکه اگر علما خود به فکر ارتباطات با همدیگر نباشند و بلکه به فکر طرد و تضعیف و تخریب آن دیگری باشند. اگر خود به فکر برگزاری نشست های دوستانه به هدف همدیگر پذیری نیفتند و اگر خود براساس اوامر و نواهی قرآن عمل نکنند که امر به وحدت می کند و از تنازع و اختلاف نهی می فرماید، چگونه می توانند مردم را به این سمت و سو جهت بدهند و هدایت کنند. طبیعی است که علما به مرور جایگاه خود را در جامعه از دست خواهند داد و دشمنان هم ازین خلأ سؤ استفاده خطرناک کرده، توده ها را در مسیر مخالف دین و مذهب و مکتب هدایت خواهند کرد. چنانچه دشمنان همین حالا به همین منظور و هدف در تلاش جدی هستند و تاحدودی به توفیقاتی نیز نایل گردیده اند. از این رو بسیار مناسب خواهد بود تا علما، از تفرق و تشتت پرهیز کرده، رو به وحدت و یکی شدن در عرصه ی کار و فعالیت و تلاشهای عمومی بیاورند. یکدست شوند و از موازی کاری بپرهیزند و هرکدام کارهای به زمین مانده را بردارند.
داشتن برنامه، راهی برای ارتقای ظرفیت
دیگر گام و یا مرحله ی رفتن علما به سوی اقتدار و ارتقای ظرفیت ها و استفاده از توانمندی ها و جلوگیری از هدر رفت وقت و امکانات، داشتن برنامه است. برنامه کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت از ضرورت هایی است که در روند هرکاری به ویژه حرکت عظیم روحانیت خودنمایی می کند و طبیعی است که اگر در حرکت علما این رویکرد وجود نداشته باشد آسیب خواهیم دید. اما اگر اهتمام جدی در راستای تنظیم برنامه از پیش تعیین شده وجود داشته باشد بسیار زود، علما به نتیجه مطلوب خواهند رسید.
روح سیاسی، حرکت جهنده ی مبارزاتی
روح سیاسی در متن کار مسلمانان استوانه محکمی است که حرکت های اسلامی را جهنده، توانمند و با اقتدار می سازد و ضریب ضعف و شکست مسلمانان را نه تنها بسیار کاهش می دهد که چه بسا از میان برمیدارد و به جای آن ضریب توفیق و کامیابی شان را افزایش می دهد. پیشتازان ترویج داشتن روح سیاسی در فعالیت های دینی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی علمای بزرگوار اسلام هستند. لازم به نظر می رسد در مرحله ی اول خود علما در تمام فعالیت های خود، داشتن روح سیاسی را لحاظ کنند و بر آن مبنا کارهای خویش را تنظیم کنند. چه اینکه اگر این روحیه در دستور کارنباشد هیچ حرکتی در راستای رسیدن به مقصود و مطلوب اثرگذار نخواهد بود و چه بسا شکست در پی شکست نصیب جامعه ی اسلامی خواهد گردید.
شاید برخی علما بگویند؛ اگر روح سیاسی بر فعالیت های علما سایه افگند دیگر از معنویت خبری نخواهد بود و آنگاه فاتحه ی اسلام را بایستی خواند. چنانچه برخی افراد منتسب به طیف علما نیز این دیدگاه را دارند و همواره فریاد می کشند که آقا! کار را سیاسی نکنید!!!
اما واقعیت امر این است که این دیدگاه و تفکر احتمالا ناشی از دو عامل است:
عامل اول، تلاش دشمنان اسلام و عناصر وابسته ی به آنهاست که حتی ممکن است در درون جامعه اسلامی و با لباس روحانیت هم باشند. این عناصر سعی می کنند مسلمانان را از رو آوردن به داشتن روح سیاسی در کارها برحذر بدارند و همواره بر طبل جدایی دین از سیاست بکوبند و در بسیاری مواقع روحیه ترس از داشتن روح سیاسی در فعالیت ها را در وجود متدینین ایجاد کنند و چه بسا تنفر به وجود بیاورند و این دیدگاه را تقویه نمایند که کار اسلامی توأم با روح سیاسی زمینه دوری از خدا و بلکه مخالفت با دین و مذهب را فراهم خواهد کرد.
عامل دوم، ضعف مطالعه و فهم اشتباه دسته ای از علما از روح سیاسی است. در حالی که اگر منظور از سیاست، سیاست مصطلح روز باشد که به معنای نیرنگ و فریب و استفاده از شیطنت های گوناگون جهت سوار شدن برگرده مردم و به انحراف بردن آنان و سوء استفاده از توان و ظرفیت مردم باشد، قطعا منظور ما این سیاست نیست و نخواهد بود و ما نیز آن را مذموم و منفور میدانیم. اما با سیاستی که به معنای مدیریت سالم جامعه و مصداق سیاست ما عین دیانت ماست، مردم را به سمت عزت دنیا و سعادت اخری سوق بدهیم، نه تها مذموم نیست بلکه بسیار ممدوح و حسن نیز خواهد بود و همین سیاستی است که قرآنکریم برای اجرایی کردن آن نازل گردیده است و پیامبر بزرگوار اسلام براساس همین سیاست حکومت تشکیل داد و به مسلمان کردن انسانها و هدایت جامعه آن روز همت گمارد و با استفاده از همین مدیریت بود که طیف گسترده ای از انسانها را رهبری و هدایت نمود. اصولا امامان معصوم ما نیز برای ماموریت با همین نوع مدیریت، جهت هدایت بشر منصوب به امامت گردیدند. حتی می توان گفت با توجه به این تعریف، تمام اعتقادات، عبادات و اخلاقیات اسلامی برای مدیریت فرد و جامعه مشروعیت دارند.
بنابراین در مذهب و مکتب اسلامی، چیزی غیر سیاسی به هیچ وجه نداریم. حتی نماز شب هم می تواند سیاسی باشد. چه اینکه برای ساختن فرد جهت در پیش گرفتن زندگی درست فردی و حضور در حوزه ی فعالیت های جمعی و هدایت سالم جامعه خواهد بود. پس نماز سیاسی است و روزه سیاسی، پرداختن وجوهات شرعیه سیاسی و گریه و محرم و عاشورای ما نیز سیاسی است. چرا که همه در راستای مدیریت صحیح و سالم جامعه اثرگذارند و جهت دهنده.
امروزه نیز علما و جریان های تحت امر آنان که با روح سیاسی در جامعه مشغول ایفای وظایف اسلامی هستند به توفیقات روز افزون دست می یابند. اما روحانیتی که به اشتباه از سیاست دوری می جویند، هم خود به انحراف رفته، هم مردم را با معضلات روز افزون گرفتار کرده، بلکه عرصه را برای تضعیف مردم و سوء استفاده دشمنان از مسلمان ها فراهم می آورند.
پس ضرورت دارد تا علمای محترم در تمام فعالیت های خویش روح سیاسی را در نظر داشته و با داشتن این خصوصیت، قیام به انجام وظایف اسلامی و دینی کنند.
وجود تشکیلات مشخص، افزایش دهنده ی ظرفیت و اثر کار
اگر روحانیت معظم در قالب تشکیلات مشخص عمل نکنند آنگاه فکر شاخص، وحدت، برنامه، و داشتن روح سیاسی درد زیادی دوا نخواهد کرد. چه اینکه همه موارد پیش گفته در زمانی بسیار مؤثر و بهره ده خواهد بود که در قالب یک تشکیلات در نظر گرفته شوند. اگرچه داشتن فکر شاخص، وجود برنامه و موجودیت روح سیاسی در حوزه ی فعالیت های فردی هم ضروری است، ولی وجود یک تشکیلات مقتدر مختص به علمای کرام قطعا کارایی و ظرفیت علما را چندین برابر افزایش خواهد داد.
علما اگر در چوکات یک تشکیلات، خود را سازمان بدهند، آنگاه به عنوان یک طیف گسترده و به هم پیوسته خواهند توانست برای مسایل مهم کشور، منطقه و حتی دنیا حرفی برای گفتن داشته، مردم را به همان سمت و سو هدایت داده، نسبت به حکومت و ادارات زیر مجموعه طرح و برنامه داشته باشند و امر و نهی شان مورد اعتنای داخلی ها و خارجی ها قرار بگیرد. این درحالی است که اکنون علمای کشور در این عرصه ها محلی از اعراب ندارند. در رابطه با تحولات داخلی کشور موضع گیری و اظهار نظر مشخص صورت نمی گیرد و در رابطه با مباحث مختلف از جمله کیفیت روابط با همسایه ها، نوع تعامل با کشورهای مسلمان و چگونگی ارتباطات با غربی ها، عقد پیمانهای امنیتی به خصوص که برخلاف منافع اسلامی و ملی ما باشد و یا تعاملات منطقه ای و جهانی هیچگونه موضعگیری مشخص و واضحی صورت نمی گیرد. آیا به صلاح است که مهمترین تصمیم در رابطه با پیمان امنیتی افغانستان با امریکا گرفته می شود و در مفاد این پیمان منافع اسلامی و ملی ما در نظر گرفته نمی شود، علما هیچگونه اظهار نظری نکنند؟ آیا درست است که در کشور قرآنها سوزانده و نفوس محترم از بین برده شوند و تهاجم خطرناک فرهنگی کشوررا تهدید کند و هرجریان غیر اسلامی هرکاری درکشور خواست بکند اما مواضع گویای روحانی غایب باشد؟ و یا در سطح کشورهای اسلامی مهمترین اتفاق در عربستان می افتد و هزاران حاجی جان خود را ازدست می دهند اما هیچ واکنشی از سوی علما صورت نگیرد؟ آیا سؤال برانگیز نیست که شخصیت مسلمانی مثل شیخ زاکزاکی در نیجریه مورد حمله قرار می گیرد و صدهانفر مسلمان به شمول فرزندانش به شهادت نایل می شوند، هیچگونه اعتراض از سوی علمای کشور صورت نگیرد؟ آیا جای ناراحتی و نگرانی نمی باشد آنگاه که یکی از شخصیت های بزرگ شیعه در عربستان گردن زده می شود اما علمای افغانستان نه تنها بیانیه و پیامهای اعتراض آمیز صادر نکنند که حتی یک مراسم فاتحه نیز برگزار ننمایند؟ و ده ها و صدها مسایل داخلی و خارجی اتفاق می افتد اما علمای بزرگوار نه به صورت انفرادی و نه جمعی هیچ کاری از پیش نمی برند و این مسلما از یکسو مورد مواخذه خدا و پیامبر و امامان معصوم قرار خواهیم گرفت و از سوی دیگر پاسخگو در نزد افکار عامه، و این روند است که هم برای خود علما و هم برای مردم کشور خطرناک است. اما اگر علما از یک وحدت قوی برخوردارباشند و دارای تشکیلات مشخص، خواهند توانست به وظایف اسلامی و سیاسی خویش به نحو مطلوب و بهتری عمل کنند.
جای شکی نیست که داشتن تشکیلات بزرگ و سرتاسری علما، هیچ منافاتی با تشکلاتی مثل شورای علمای شیعه، شورای اخوت و امثال آن نخواهد داشت. بلکه می تواند حامی دلسوز آنان باشد و نیز هیچ مشکلی ندارد که مسؤلین، کادرها و اعضای تشکل روحانی، در دیگر تشکلات حضور داشته، با انجام وظایف اسلامی شان، به تقویت سایر نهادها آن هم با هماهنگی و هدایت تشکل بزرگ روحانیت بپردازند.
بنابراین خلاصه باید گفت که؛
امروزه مردم افغانستان جهت خروج از بحران و نجات از اسارت و وابستگی و رسیدن به قله های عزت دنیا و سعادت اخری، نیازمند علمای به روز، هماهنگ و متحد، دارای تفکر شاخص ولایی مبتنی بر برنامه کوتاه مدت، میان مدت و درازمدت در چارچوب یک تشکیلات قوی سرتاسری می باشند و هر عالمی برای رسیدن به این مطلوب تلاش کند، عبادت خدا را به جا آورده و در جهت مأیوس کردن شیطان گام خواهد گذارد و اگر غفلتی در این راستا صورت بگیرد، جفای بزرگی است که در حق دین و مردم رواداشته ایم.
موارد گفته شده مختصری از بسیار بود که می توانند در جهت اثر گذار کردن گفتار و رفتار علما برای هدایت و رهبری جامعه، مهم جلوه کنند.
امید است با به کاربستن آن موارد، خود را برای کار بیشتر جهت کسب رضایت خدا و خشنودی ائمه معصومین(علیهم السلام) و رفع بحران کشور و رهایی مردم از مصائب و رساندن شان به قله سعادت و خوشبختی، آماده کنیم.
راه های ارتباطی با سیدعیسی حسینی مزاری؛ رئیس عمومی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان به شرح ذیل می باشد:
ایمیل: avapress@gmail.com & info@avapress.net
وبسایت: www.avapress.net & www.tebyan.af
تلفن افغانستان- کابل: ۲۵۷۱۴۷۶-۲۰-۰۰۹۳
تلفن و فاکس ایران- مشهدمقدس: ۳۲۷۲۷۲۲۸-۵۱-۰۰۹۸