تاریخ انتشار :يکشنبه ۸ حمل ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۲۰
کد مطلب : 124178
زنان مهاجر افغانستانی در ایران از حقوق ویژه‌ای برخوردار هستند/همخوانی فرهنگی وزبانی مهاجرین افغانستانی در ایران
ایران و پاکستان با توجه همجواری و همگونی‌های زبانی و قومی بیشترین جمعیت مهاجر افغان را در خود جای داده‌اند که با توجه به تأثیرپذیری آنها از جامعه ایران و پاکستان، بازگشتشان با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است.
به گزارش خبرگزاری آوا، "مائده کریمی قهرودی" در یادداشتی با اشاره به تاریخ مهاجرت افغانستانی‌ها پرداخته و وضعیت آنها را در ایران و پاکستان مقایسه کرده است.

اولین مهاجرت گروه‌های افغان به اواخر قرن ۱۹ و دوره "عبدالرحمان‌خان" برمی‌گردد در این زمان، سیاست‌های انقباضی نسبت به هزاره‌ها به دلیل التزام به مذهب تشیع در برابر اهل تسنن موج دیگری از مهاجرت را رقم زد.

هزاه‌ها عمدتاً نواحی شرقی ایران و «بلوچستان» پاکستان را برای سکونت برگزیدند، اما تداوم خشونت و ناامنی در افغانستان موجب شد روند خروج اقوام مختلف از کشور استمرار داشته باشد.

۳ دوره کلی مهاجرت افغان‌ها از کشورشان

به طور کلی مهاجرت در ۳ مقطع به شکل وسیع رخ داد؛ موج نخست بعد از تجاوز شوروی به افغانستان در سال‌های ۱۹۷۸-۱۹۸۵ ، موج دوم بعد از جنگ داخلی میان افغان‌ها در سال‌های ۱۹۹۵-۱۹۸۹ و سومی بعد از ظهور طالبان در سال‌های ۲۰۰۰-۱۹۹۵ است.

اوج مهاجرت در سال ۱۹۹۰ بود که ۲.۶ میلیون افغانستانی از کشور خود خارج شدند

ایران و پاکستان با توجه همجواری و همگونی‌های زبانی و قومی بیشترین جمعیت مهاجر افغان را در خود جای داده‌اند که با توجه به تأثیرپذیری آنها از جامعه ایران و پاکستان، بازگشتشان با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است.

از این رو، به دنبال این هستیم که در ابتدا وضعیت مهاجران افغان در کشورهای ایران و پاکستان را به لحاظ اقتصادی و اجتماعی بررسی کرده و سپس، به موضوع بازگشت آن‌ها به افغانستان پرداخته شود.

تأثیرپذیری مهاجران افغان از جامعه ایران و پاکستان

سال‌های طولانی حضور و اقامت افغان‌ها در نواحی مختلف ایران موجب تغییرات فرهنگی و اجتماعی این قشر شده است. چنان که نسل دوم افغان‌های مقیم ایران،‌ به شدت از مظاهر جامعه ایرانی مانند آداب و رسوم و حتی لهجه شهر محل سکونت خود در این کشور تأثیر پذیرفته‌اند.

منظور از نسل دوم کسانی است که در ایران متولد شده یا بیش از نیمی از عمر خود را در ایران گذرانده‌اند. در این رابطه "چنگیز پهلوان" نظریه حوزه تمدنی را مطرح کرده است و بر اساس این نظریه، چندگانگی سیاسی در کنار یگانگی تمدن قرار دارد.

چنانکه در عصر صفوی، دولت صفویه در کنار پادشاهی مانند گورکانی هند بود، اما با وجود چندگانگی سیاسی، فرهنگ ایرانی مسلط بود. همچنین،‌عناصر دیگر در نظریه پهلوان، محوریت زبان فارسی، نگرش تمدنی به اسلام و تنوع قومی است.

زبان فارسی، زبان میانجی در ایران و افغانستان و عامل محوری هویت‌بخش در کانون حوزه تمدنی است، چنانکه بسیاری از مهاجران افغان در ایران، هزاره‌های شیعه و تاجیک‌های سنی فارس‌زبان هستند.

علاوه بر این، به رسمیت شناختن حق و حقوق زنان مانند آموزش، اشتغال و ... در مقایسه با جامعه سنتی و پدرسالار افغانستان، این امکان را فراهم کرده که زنان و کودکان از آزادی عمل بیشتری برخوردار بوده و به عنوان یک انسان مستقل حق انتخاب و زندگی کردن با شیوه‌های نوین را داشته باشند.

زنان مهاجر افغانستانی در ایران از حقوق ویژه‌ای برخوردار هستند

در شرایطی که در افغانستان زنان به حساب نمی آیند، زنان مهاجر در ایران متوجه شده‌اند که حق انتخاب دارند و می‌توانند وظایفی بیرون از خانه را به عهده بگیرند.

بنابراین جامعه افغان با آگاهی بر حقوق زنان، حق تحصیل، برخورداری از محیط امن، ایجاد جامعه مدنی به جای محیط نظامی در یک چارچوب دینی و فرهنگی از جامعه ایران تأثیر پذیرفته و در فرهنگ افغانستان که ناشی از سنت های متعصبانه و اسلام افراطی است، تغییر حاصل شده است؛ لذا امروز شاهدیم فرهنگ مهاجران افغان به ویژه زنان و کودکان در رفتار و عمل تفاوت چندانی با شهروند ایرانی ندارد.

چه بسا رفتار، عملکرد، پوشش و حتی نحوه صحبت‌ کردن افغان‌ها از ایرانی‌ها (اگر ظاهرشان متفاوت نباشد)در بسیاری موارد قابل تشخیص نیست.

مهاجران افغانستانی با فرهنگ ایرانی اخت گرفته‌اند

ضمن اینکه، زبان مشترک نیز عامل نزدیکی دو کشور شده و ارتباط بین مهاجر افغان و شهروند ایرانی را جهت انتقال فرهنگ تسهیل داده است؛ لذا جامعه افغان با فرهنگ ایرانی خو گرفته و به عبارت بهتر، فرآیند "شبیه‌ شدن" رخ داده، اگر چه ممکن است فرد، احساس عدم تعلق بکند.

به موازات همگونی زبانی و همگونی مذهبی (قوم هزاره) جامعه افغان با ایران، نفرت از جامعه پناهنده و مقصر دانستن آن در تمام نابسامانی‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، احساس بهره‌کشی اقتصادی در مهاجران و ابراز نارضایتی ملت و دولت ایران از وجود آنان باعث شده افغان‌ها علی‌رغم شبیه شدن به جامعه ایران، هم چنان احساس جدایی و انسان درجه چندم را در مقایسه با شهروند ایرانی داشته باشند.

به عبارتی افغان‌ها، فرهنگ جامعه ایران را پذیرفته‌اند، اما فاصله آنها با ملت محسوس است.

وضعیت مهاجران در پاکستان

وضعیت مهاجران در پاکستان تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای دارد، عمده مهاجران در پاکستان، پشتون‌ها هستند که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان پیوندهای نزدیکی با یکدیگر دارند.

در طول جهاد ضد شوروی، قبایل پشتون در جنوب و شرق افغانستان به افراد قبیله خود در سمت پاکستان پناه می‌آ‌وردند.

پیوندهای فرا مرزی حتی با کاهش کمک‌های بین‌المللی و میزبانی پاکستان ادامه یافت؛ لذا اکثریت مهاجران افغان با ملت پاکستان، همگرایی قومی (پشتون) و مذهبی (اهل تسنن) دارند و به دلیل تعصب در اعتقادات و زندگی در کمپ‌ها، اختلاط چندانی با سایر اقوام پاکستان به جز پشتون‌ها پیدا نکردند؛ لذا اکثر مهاجران، وفادارانه خود را افغان می‌دانند.

هم چنین، تعدادی هزاره که در دهه‌های قبل به عنوان مهاجر نیروی کار، راه مهاجرت هزاره‌‌های افغانستان به "کویته" و "کراچی" را ایجاد کردند، در این شهرها سکونت کردند.

علاوه بر این، به تدریج نسل دوم افغان‌های پشتون وارد محیط‌های شهری شده و به دلیل جوانی و نیروهای تجدد در زمینه شهری پاکستان، در کشمکش میان خود و جامعه قرار گرفتند.

مهاجرین افغان در ایران امنیت جانی دارند

اما فضای جامعه پاکستان با ایران از ۲ جهت موجب تأثیرات فرهنگی و اجتماعی متفاوتی بر جامعه افغان‌ها شده است؛ اول، شاخصه‌های امنیتی و رفاهی در ایران و پاکستان کاملاً متفاوت است، چنان‌که اگر مهاجر افغان در پاکستان با معضلاتی چون حملات انتحاری، منازعات فرقه‌ای، فقر گسترده، کمبود زیرساخت‌ها و امکانات اولیه زندگی چون برق و آب آشامیدنی دست و پنجه نرم می‌کند، در ایران از همه این چالش‌ها در امان است.

همچنین عمده مهاجران افغان در پاکستان به‌ویژه در سال‌های نخست در کمپ‌ها زندگی می‌کردند، اما در ایران از همان ابتدا، افراد وارد شهرها شدند؛ بنابراین، علاقه‌ای برای همرنگ شدن با جامعه مقصد وجود نداشته است.

دوم، پاکستان با حمایت عربستان و آمریکا پس از حمله شوروی به افغانستان، از حضور افغان‌ها در جهت منافع ملی و سیاست‌های منطقه‌ای خود بهره‌برداری کرده است.

در این راستا، کمپ‌های آوارگان و مدارس مذهبی متعددی در نواحی مرزی پاکستان در ایالت "خیبرپختونخوا" و بلوچستان ایجاد شد که تخمین زده می‌شود بیش از ۱۵۰۰۰افغان در آنها در حال تحصیل بودند.

پاکستان با کمک سازمان‌های بین‌المللی مهاجرین افغان را حمایت کرد

سیاست دولت پاکستان جهت پذیرش افغان‌ها ابتدا به صورت دوستانه بود، اما رویکرد این کشور، دریافت ما به‌ازا از سازمان‌های بین‌المللی و دولت‌ها به دلیل هزینه‌های ناشی از حضور مهاجران در خاک خود بود.

چنانکه در پایان دهه ۱۹۹۰، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، ۳۰۰ کمپ ایجاد کرد که به مرکزی برای آموزش‌های نظامی و اعتقادی علیه شوروی مبدل شد و مجاهدینی را تربیت کرد که برای اجرای تکالیف شرعی خود به افغانستان بازگشتند.

همچنین، با عقب‌نشینی شوروی و شرایط نامطلوب اقتصادی، امنیتی و سیاسی پاکستان، فرآیند بازگشت سریع‌تر و در مقیاس وسیع‌تر صورت پذیرفت چنانکه بیش از یک میلیون نفر به افغانستان بازگشتند.

اما منازعات داخلی افغانستان، تداوم روند مهاجرت را در پی داشت که موجب کاهش کمک‌های بین‌المللی شد.

در زمان حکومت "مشرّف" و با تخریب کمپ‌ها و عملیات نظامی در شمال غربی پاکستان در سال‌های ۲۰۰۵ و ۲۰۰۴، گروه دیگری از مهاجران بازگشتند، برخی در ایالت «خیبر پختونخوا» مجدداً اسکان یافتند و برخی به شهرهای دیگر مانند «کراچی» و «اسلام‌آباد» عزیمت کردند.

نسل دوم افغان‌ها و سردرگرمی بین ماندن یا رفتن

البته، اکنون روند بازگشت نسبت به قبل پیشرفت قابل ملاحظه‌ای ندارد، چون نسل دوم افغان‌ها در ماندن یا رفتن سردرگم مانده‌اند.

مهاجران افغان در پاکستان در وضعیتی قرار دارند که با وجود اقامت طولانی، چشم اندازی برای خروج از این مخمصه ندارند اما با وجود مشکلات فراوان در پاکستان، حداقلی برای ادامه زندگی خود فراهم کرده‌اند و با بازگشت، می‌بایست از نو شروع کنند.

چنانکه، عمده تجارت و بازار کار در ایالت «بلوچستان» پاکستان با اکثریت بلوچ در اختیار پشتون‌های مهاجر است.

با این حال، عموم مهاجران جز آموزش‌های نظامی و عقاید افراطی، مهارت دیگری ندارند. چنانکه، بیش از نیمی از کسانی که از پاکستان بر می‌گردند بی‌سواد هستند و ادعا می‌کنند که فاقد مهارت هستند.

فرآیند بازگشت مهاجران از ایران از ابتدا، به ندرت و به کندی صورت می‌گرفته است.

امکانات رفاهی خوب در ایران و سیل مهاجرت افغان‌ها به این کشور

امنیت شغلی و اجتماعی، رفاه، فرصت تحصیلی، احترام به حقوق انسانی و آرامش در مقابل نا‌امنی، جنگ، نبود شغل و امکانات به عنوان عوامل دافعه، تداوم مهاجرت افغان‌ها به سوی ایران و عدم بازگشت آن‌ها را موجب شده است.

جامعه افغان‌ها با حضور در ایران متوجه تمایزات ۲ کشور هم جوار شده؛ لذا بسیار از آن‌ها تمایل ندارند به جامعه متعصب خود بازگردند.

همین موضوع موجب برخی محدودیت‌ها مانند استخدام و مالکیت مهاجران و هم چنین خروج اجباری و ممنوعیت ورود به برخی استان‌های ایران در دوره‌های مختلف شده که با تبلیغات برخی عناصر ضد ایرانی و دولت‌های رقیب، زمینه بدبینی جامعه افغان را نسبت به ایران فراهم آورده است.

در حالی که خدمات جامعه ایران بر هیچ‌کس پوشیده نیست. علی‌رغم نارضایتی افغان‌ها از درخواست ایران برای بازگشت به وطنشان، آن‌ها هم‌چنان با جذب در جامعه ایران، حاضر به ترک سرزمین ایران نیستند، حتی خروج اجباری نیز نتیجه‌ای در پی نداشته است؛ چون علاوه بر ورود مهاجران جدید غیر قانون،‌با پدیده ورود مجدد روبه‌رو هستیم.

بنابراین، تفاوت اندک جامعه پاکستان با افغانستان به لحاظ شرایط امنیتی و اقتصادی و هم چنین عدم جذب مهاجران افغان در جامعه پاکستان و تربیت بسیاری از افغان‌ها برای جنگ در افغانستان،‌ بازگشت مهاجران را تسهیل می‌کند.

در عین حال، اگرچه دولت پاکستان با کاهش کمک‌های جهانی و تأمین نیروهای مجاهد برای اجرای سیاست‌های خود، خواهان بازگشت افغان‌هاست، اما در عمل با توجه به چالش‌های متعدد داخلی و خارجی این کشور و ناتوانی در مدیریت اوضاع،‌ برخورد با مهاجران به عنوان موضوع چالش‌زا تلقی نمی‌شود.

اما در ایران، رفاه اقتصادی و امنیت سیاسی و همسانی فرهنگی افغان‌ها با ایرانی‌ها، مانعی برای خروج افغان‌ها از ایران در کوتاه مدت و میان‌ مدت است، ضمن اینکه، تداوم نسل در خاک ایران، پدیده "افغان-ایرانی" را به وجود آورده است.
منبع: شهر خبر
https://avapress.net/vdca0yn6a49nu61.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما