دونامزد روز دوشنبه ملاقات مجددی با رئیس جمهور داشتند و حامد کرزی در این دیدار به دو نامزد برتسریع توافقات تاکید کرد و نامزدان هم اظهار آرزومندی کردند که توافقات حاصله را به زودی در حضور رئیس جمهوری و شخصیت های معزز افغانستان به امضاء برسانند. پیش از این دیدار نیز سخنگویان دوتیم از تقریب دیدگاه ها سخن گفته بودند و حکایت از فضای مثبت رایزنی ها داشت و اظهارات پس از این ملاقات، بارقه های امید به یک توافق و گذار آبرومندانه به سومین حکومت منتخب را جان بخشید. با آنکه هنوزهم با توجه به ملاقات ها و توافق های نسبی اعلامی گذشته که متاسفانه با مشکلاتی مواجه شد، چندان اطمینان بخش نیست اما امید آفرین هست. مردم ما با توجه به تحمل خطرات و تهدیدات و حتی تقدیم قربانی ها، در دو دور انتخابات حضور یافتند و به حق هم دارند انتظار که حکومتی روی کار بیاید که ممثل اراده مردم و تجلی مشارکت آنان در مدیریت جامعه باشد. البته گله مندی های هم از حکومت و کاندیداها دارند و نمی توان از آن به سادگی گذشت.
نخست آنکه ما زیاران چشم یاری داشتیم و متوقع بودیم که تجربیات گذشته و حال، فقر، تروریسم، فقدان خودکفایی مالی و اقتصادی و اصطکاک ها، مشکلات انتخاباتی گذشته، مدیران و کنشگران سیاسی ما را به اندازه کافی مجرب و مصمم ساخته که در سومین تجربه دموکراتیک کشور، شاهد بلوغ دموکراتیک ساختارهای مجری انتخابات باشیم و انتخابات عاری از تقلب و شفاف و بی چالشی را ببینیم و سومین بهار مردم سالاری را جشن بگیریم و چینش کابینه ای را ببینیم که اقوام خُرد و بزرگ کشور را درخود جای داده و عصاره ای تمام نمای ملت افغانستان است. همان انتظاری که همه برآن تاکید می ورزند و تحقق آنرا به انتظارنشسته اند و جز این هم نمی خواهند. دوم آنکه، در انتخابات قبلی(۲۰۰۹(، مشکلاتی وجود داشت و به ناظران غربی کمیسونهای انتخاباتی نسبت داده شد و به همین دلیل در چینش اعضای نهادهای انتخاباتی این دور، افکار عمومی، رسانه ها و شخصیت ها از حذف خارجی ها حمایت کردند تا انتخابات این دور، نقایص گذشته را نداشته باشد و با یک سازوکار کاملا افغانستانی، یک دموکراسی بومی و عاری از هر اما و اگری را به نمایش بگذاریم. متاسفانه در این عرصه به شدت ناموفق بودیم و به همین دلیل با بحران و چالش فرساینده ی کنونی مواجه شدیم که "جان و جهان" توفیق رفع آنرا نداشت. سوم آنکه، ملت افغانستان ازشخص رئیس جمهور انتظار معماریِ افغانستان نوین و دموکراتیکی را داشتند که عصاره آموخته های تاریخی و عاری از نقایص ۱۳ ساله باشد. دیدیم که روش و منش تاریخ حیات سیاسی گذشته ی ما مشحون از کودتا ها، انحصار و دیکتاتوری ها و تنش و چالش های بسیار بود، واقعیات تلخی که در عصر دموکراسی و شرایط کنونی جهان، دیگر پذیرفتنی و پاسخگو نیست. همه ی اقوام و اقشار، ظرفیت و ظرافتی را متوقع بودند که تهداب نظام سیاسی نو، به صورت بومی و واقعاً دموکراتیک گذاشته شود و همه بر مبنای شایستگی و مشارکت عادلانه، سهم بگیرند و نظام سیاسی خویش را سایبان و حفاظ گسترده برهمه ی مردم ببینند. اما این انتظارات به دلایل متعددی از جمله برخی مشکلات بیرونی و درونی که نمی توان تنها معماران مقصر دانست، وجود داشت و نشد آنچه باید می شد. البته این بدان معنا نیست که مسئولان نظام ما مقصر نیستند و در دور دوم، تنگ نظری هایی رخنه نکرده بود و رویکردها دچار تغییر نشده بود. اما به هر روی، متوقع بودیم،که نام بزرگی از بزرگان وطن خویش را در کنار معماران کشورهای همسایه و غیر همسایه ببینیم و به حق ملت ما شایستگی آنرا و بزرگان ما توانایی آنرا داشتند اما این فرصت تاریخی تا کنون از دست رفته اما هنوز بارقه های امید به توافق کنونی که مطالبات و انتظارات به حق مردم مد نظر قرار دهد، زنده است. چهارم و گله ی آخر اینکه، پس از بحران و بن بست انتخاباتی و به دلایلی که همه میدانیم، گزینه نخست، پس از عقامت پروسه، گزینه گفتگوی سیاسی ملی بدون دخالت خارجی بود که متاسفانه دیر و در آخر انتخاب کردیم. چرا از همان ابتدا گفتگوهای سیاسی با میانجیگری رئیس جمهور و معاونینش را نپذیرفتیم و برنگزیدیم و چرا پرستیژ ملی را با دخالت خارجی ها معیوب ساختیم، آنگاه تن به مصالحه و میانجیگری بین الافغانی دادیم. قطعا معنای این سخن تقبیح و تنقیص آنچه اکنون درجریان است،نیست و قویاً باور داریم که انصراف از مسیر اشتباه در هر زمانی، تصمیم قابل تقدیر است و اکنون نیز ملت افغانستان از تلاش رئیس جمهور و معاونانش و نامزدان دوتیم خرسند و سپاس گزارند و حمایت می کنند اما تذکار این گله ها، بیان توقعات ملی است که تاکنون برآورده نشده و حال دوتیم و نیزحکومت آینده، اگر به همه ی مردم افغانستان به عنوان اعضای پیکرواحدی به نام افغانستان می نگرند، تلاش کنند در این مسیر گام بردارند و تلاش کنند، معمار یک "ملت" و هویت واحد ملی و حکومتی با قاعده های وسیع باشند. انتظاری که بزرگان با وجود همه ی موانع و مشکلات برای تحقق آن کوشیدند و موفقیت هایی نیز داشتند اما گام های آغازین آن برداشته شد و هنوز راه دراز و دشواری فرا روی ماست.
براین اساس، ملت افغانستان میدانند و تیم ها هم بدانند با توجه به تاثیرات وضعی ناشی از بحران و بن بست و پیامدهای سنگین گزینه ی غیر ازتوافق ملی و شفاف سازی و سازش بین الافغانی، گزینه ای نیست. عقلانی نخواهد بود، اگر به حمایت و تایید و اشارت اوباما، کامرون یا دیگران دلگرم باشیم؛ زیرا دیدیم قذافی، مبارک، بن علی و علی عبدالله صالح چگونه با موجی، غرق شدند و باوجود خدمات بی شمار به قدرتها، هیچ کسی نتوانست از سقوط برج و باروی آنان جلوگیری کند. ماهم مطئمن باشیم که باقی این قماش حاکمان، اگر دست به دامن ملتهای خویش نشوند، دیکتاتوری های خاندانی و مشق سلطانی، خاشاکی هم در برابر خشم و خیزش ملت نیست و هیچ قدرتی نمی توانند آنان را در حاشیه ی امنی قرار دهد. وانگهی قدرت های بزرگ، هرگز با کسی پیوند همیشگی ندارد و همان منافعی که موجب حمایت شده، روزی می تواند سبب متارکه و منازعه شود و دوستان دیروز را تنها بگذارند. این است که اگر نتوانیم با همبستگی، تفاهم و احیای عدالت، خشنودی ملت را فراهم سازیم؛ با تعامل با بیگانگان خشم ملت را خواهیم خرید و روزی این زخم دهان خواهد گشود و مثل بسیاری دیگر ما را هم درکام خود فرو برد و هیچ قدرتی هم نمی تواند مانع سقوط گردد. بگذریم ازاینکه طالبان را میانجیان کنونی ما به وجود آورده اند و کلیت بحران منطقه محصول مدیریت و سیاست آنهاست وبه ثبات و استقلال کشورها همانند کابوس می نگرند. براین اساس، حتما بزرگان ما پیامدهای عدم توافق و رود به چالش های عمیق تر را میدانند و قابل پیشبینی است که تقابل یعنی تجربیات ناگواری که همه را اندوهبار خواهد ساخت و حاشیه امن برای هیچ کسی نمی تواند وجود داشته باشد و همه را متضرر می سازد. لذا اکنون نیز فصل معماری افغانستان است و این شایسته ملت رنجدیده ماست که حکومتی مشروع، با قاعده های وسیع و برخوردار از عدالت در ابعاد مختلف آن داشته باشند و لذا باید از منافع شخصی و نگاه های تنگ نظرانه گذشت و به ملتی اندیشید که چند دهه است، با کابوس جنگ زندگی می کنند. حال که صندوق های رای وضعیت آنچنانی یافته و گزینه اول را در آخر انتخاب کرده ایم و قرار است، گفتگوهای ملی و پروسه سیاسی و دولت وحدت ملی، حرف آخر را بزند، تصور نکنیم کوتاه آمدن و تواضع برای اهداف ملی، شکست وتکبر و عدم انعطاف قهرمانی است. معماران ملت ها رنج های گرانی برده اند و تواضع و تنازل های بسیار داشته اند تا تعالی وترقی برای وطن و ملت شان به ارمغان آورده اند. بیایید شما هم معماران این مُلک باشید تا در تاریخ مردم این سرزمین جاودانه شوید.
نخست آنکه ما زیاران چشم یاری داشتیم و متوقع بودیم که تجربیات گذشته و حال، فقر، تروریسم، فقدان خودکفایی مالی و اقتصادی و اصطکاک ها، مشکلات انتخاباتی گذشته، مدیران و کنشگران سیاسی ما را به اندازه کافی مجرب و مصمم ساخته که در سومین تجربه دموکراتیک کشور، شاهد بلوغ دموکراتیک ساختارهای مجری انتخابات باشیم و انتخابات عاری از تقلب و شفاف و بی چالشی را ببینیم و سومین بهار مردم سالاری را جشن بگیریم و چینش کابینه ای را ببینیم که اقوام خُرد و بزرگ کشور را درخود جای داده و عصاره ای تمام نمای ملت افغانستان است. همان انتظاری که همه برآن تاکید می ورزند و تحقق آنرا به انتظارنشسته اند و جز این هم نمی خواهند. دوم آنکه، در انتخابات قبلی(۲۰۰۹(، مشکلاتی وجود داشت و به ناظران غربی کمیسونهای انتخاباتی نسبت داده شد و به همین دلیل در چینش اعضای نهادهای انتخاباتی این دور، افکار عمومی، رسانه ها و شخصیت ها از حذف خارجی ها حمایت کردند تا انتخابات این دور، نقایص گذشته را نداشته باشد و با یک سازوکار کاملا افغانستانی، یک دموکراسی بومی و عاری از هر اما و اگری را به نمایش بگذاریم. متاسفانه در این عرصه به شدت ناموفق بودیم و به همین دلیل با بحران و چالش فرساینده ی کنونی مواجه شدیم که "جان و جهان" توفیق رفع آنرا نداشت. سوم آنکه، ملت افغانستان ازشخص رئیس جمهور انتظار معماریِ افغانستان نوین و دموکراتیکی را داشتند که عصاره آموخته های تاریخی و عاری از نقایص ۱۳ ساله باشد. دیدیم که روش و منش تاریخ حیات سیاسی گذشته ی ما مشحون از کودتا ها، انحصار و دیکتاتوری ها و تنش و چالش های بسیار بود، واقعیات تلخی که در عصر دموکراسی و شرایط کنونی جهان، دیگر پذیرفتنی و پاسخگو نیست. همه ی اقوام و اقشار، ظرفیت و ظرافتی را متوقع بودند که تهداب نظام سیاسی نو، به صورت بومی و واقعاً دموکراتیک گذاشته شود و همه بر مبنای شایستگی و مشارکت عادلانه، سهم بگیرند و نظام سیاسی خویش را سایبان و حفاظ گسترده برهمه ی مردم ببینند. اما این انتظارات به دلایل متعددی از جمله برخی مشکلات بیرونی و درونی که نمی توان تنها معماران مقصر دانست، وجود داشت و نشد آنچه باید می شد. البته این بدان معنا نیست که مسئولان نظام ما مقصر نیستند و در دور دوم، تنگ نظری هایی رخنه نکرده بود و رویکردها دچار تغییر نشده بود. اما به هر روی، متوقع بودیم،که نام بزرگی از بزرگان وطن خویش را در کنار معماران کشورهای همسایه و غیر همسایه ببینیم و به حق ملت ما شایستگی آنرا و بزرگان ما توانایی آنرا داشتند اما این فرصت تاریخی تا کنون از دست رفته اما هنوز بارقه های امید به توافق کنونی که مطالبات و انتظارات به حق مردم مد نظر قرار دهد، زنده است. چهارم و گله ی آخر اینکه، پس از بحران و بن بست انتخاباتی و به دلایلی که همه میدانیم، گزینه نخست، پس از عقامت پروسه، گزینه گفتگوی سیاسی ملی بدون دخالت خارجی بود که متاسفانه دیر و در آخر انتخاب کردیم. چرا از همان ابتدا گفتگوهای سیاسی با میانجیگری رئیس جمهور و معاونینش را نپذیرفتیم و برنگزیدیم و چرا پرستیژ ملی را با دخالت خارجی ها معیوب ساختیم، آنگاه تن به مصالحه و میانجیگری بین الافغانی دادیم. قطعا معنای این سخن تقبیح و تنقیص آنچه اکنون درجریان است،نیست و قویاً باور داریم که انصراف از مسیر اشتباه در هر زمانی، تصمیم قابل تقدیر است و اکنون نیز ملت افغانستان از تلاش رئیس جمهور و معاونانش و نامزدان دوتیم خرسند و سپاس گزارند و حمایت می کنند اما تذکار این گله ها، بیان توقعات ملی است که تاکنون برآورده نشده و حال دوتیم و نیزحکومت آینده، اگر به همه ی مردم افغانستان به عنوان اعضای پیکرواحدی به نام افغانستان می نگرند، تلاش کنند در این مسیر گام بردارند و تلاش کنند، معمار یک "ملت" و هویت واحد ملی و حکومتی با قاعده های وسیع باشند. انتظاری که بزرگان با وجود همه ی موانع و مشکلات برای تحقق آن کوشیدند و موفقیت هایی نیز داشتند اما گام های آغازین آن برداشته شد و هنوز راه دراز و دشواری فرا روی ماست.
براین اساس، ملت افغانستان میدانند و تیم ها هم بدانند با توجه به تاثیرات وضعی ناشی از بحران و بن بست و پیامدهای سنگین گزینه ی غیر ازتوافق ملی و شفاف سازی و سازش بین الافغانی، گزینه ای نیست. عقلانی نخواهد بود، اگر به حمایت و تایید و اشارت اوباما، کامرون یا دیگران دلگرم باشیم؛ زیرا دیدیم قذافی، مبارک، بن علی و علی عبدالله صالح چگونه با موجی، غرق شدند و باوجود خدمات بی شمار به قدرتها، هیچ کسی نتوانست از سقوط برج و باروی آنان جلوگیری کند. ماهم مطئمن باشیم که باقی این قماش حاکمان، اگر دست به دامن ملتهای خویش نشوند، دیکتاتوری های خاندانی و مشق سلطانی، خاشاکی هم در برابر خشم و خیزش ملت نیست و هیچ قدرتی نمی توانند آنان را در حاشیه ی امنی قرار دهد. وانگهی قدرت های بزرگ، هرگز با کسی پیوند همیشگی ندارد و همان منافعی که موجب حمایت شده، روزی می تواند سبب متارکه و منازعه شود و دوستان دیروز را تنها بگذارند. این است که اگر نتوانیم با همبستگی، تفاهم و احیای عدالت، خشنودی ملت را فراهم سازیم؛ با تعامل با بیگانگان خشم ملت را خواهیم خرید و روزی این زخم دهان خواهد گشود و مثل بسیاری دیگر ما را هم درکام خود فرو برد و هیچ قدرتی هم نمی تواند مانع سقوط گردد. بگذریم ازاینکه طالبان را میانجیان کنونی ما به وجود آورده اند و کلیت بحران منطقه محصول مدیریت و سیاست آنهاست وبه ثبات و استقلال کشورها همانند کابوس می نگرند. براین اساس، حتما بزرگان ما پیامدهای عدم توافق و رود به چالش های عمیق تر را میدانند و قابل پیشبینی است که تقابل یعنی تجربیات ناگواری که همه را اندوهبار خواهد ساخت و حاشیه امن برای هیچ کسی نمی تواند وجود داشته باشد و همه را متضرر می سازد. لذا اکنون نیز فصل معماری افغانستان است و این شایسته ملت رنجدیده ماست که حکومتی مشروع، با قاعده های وسیع و برخوردار از عدالت در ابعاد مختلف آن داشته باشند و لذا باید از منافع شخصی و نگاه های تنگ نظرانه گذشت و به ملتی اندیشید که چند دهه است، با کابوس جنگ زندگی می کنند. حال که صندوق های رای وضعیت آنچنانی یافته و گزینه اول را در آخر انتخاب کرده ایم و قرار است، گفتگوهای ملی و پروسه سیاسی و دولت وحدت ملی، حرف آخر را بزند، تصور نکنیم کوتاه آمدن و تواضع برای اهداف ملی، شکست وتکبر و عدم انعطاف قهرمانی است. معماران ملت ها رنج های گرانی برده اند و تواضع و تنازل های بسیار داشته اند تا تعالی وترقی برای وطن و ملت شان به ارمغان آورده اند. بیایید شما هم معماران این مُلک باشید تا در تاریخ مردم این سرزمین جاودانه شوید.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد