باراک اوبا رئیس جمهور ایالات متحده اخیرا در برنامه "ملاقات با رسانه" در شبکه خبری NBS امریکا از داعش و افراط گرایی با ادبیات استعماری سخن گفت و موضع قابل تاملی را درخصوص داعش به نمایش گذاشت. وی اظهار داشت؛"خبر خوب این است که برای اولین بار کاملا مشخص است که مشکل پیش روی "دولتهای سنی مذهب" که بسیاری از آنها از متحدان آمریکا هستند، ایران یا موضوع "شیعه و سنی" نیست، بلکه "افراطگرایی سنی" است که خود را به شکل داعش نشان داده و بزرگترین خطر پیش رو است." اینکه اوباما به جای "جهان اسلام یا کشور های اسلامی" از کشور های "سنی مذهب" و یا افراط گرایی که انسان ها را ذبح می کند و مرتکب شنیع ترین جنایات شده و هیچ نسبتی با فرق پنج گانه اسلامی ندارد، عبارت "افراط گرایی سنی" به کار می برد و به جای توصیف آنها به تروریسم از واژه "دولت اسلامی" استفاده می کند، ادبیاتی فتنه انگیزی است که شگرد شهره رسانه های استعماری است و آگاهان به خوبی میدانند که آنها به هدف ایجاد تنش و تفرقه، حوادث جهان اسلام را که خود در فراپرده آن هستند و دستی برآن دارند با این ادبیات توصیف و ترویج می کنند و ترفند تازه ای نیست. اما نکته مهم این است که در نطق سالگرد ۱۱ سپتامبر اوباما و تلاشی که جان کری در منطقه به راه انداخته که نشست جده مهمترین آنهاست؛ وی دراین همایش، نکات قابلی را ایراد کرده که حکایت از سناریوی تازه ای به "نام مبارزه با داعش" و به "کام کاخ سفید" دارد. ائتلاف بین المللی برای مبارزه با داعش از سوی کسانی کلید می خورد که خود متهم اصلی تاسیس گروههای تروریستی، نظیر داعش و حمایت های وسیع از آنهاست. افشاگری اسنودن مدیر مرکز جاسوسی NSA امریکا، اعترافات هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش و نیز هماهنگی اقدامات این گروه با اهداف استراتژیک و سیاست های منطقه ای و تمدنی ایالات متحده، هیچ تردیدی را باقی نمی گذارد که امریکا و هم پیمانان منطقه ای اش، خود به وجود آورنده داعش اند و اکنون با گذشت ۱۳ سال از سناریو ۱۱ سپتامبر و رسوایی های ناشی از آن، پروژه جدیدی را به بهانه مبارزه با داعش و آنچه آنها با ادبیات استعماری، "افراطی گری سنی" می خواند، تعقیب می کند.
نکته قابل تامل اینکه همانند اظهارات پسا یازده سپتامبری بوش که "تروریسم را تهدید جدی امریکا" خوانده بود، اوباما در نطق تلویزیونی سالگرد آن حادثه ی مشکوک، "داعش" را با نام "دولت اسلامی"، تهدید امریکا خواند و گفت؛ "اگر کسی آمریکا را تهدید کند، جای امنی نخواهد یافت" و" تامل بر انگیز تر اینکه مدعی تشکیل ائتلاف جهانی مبارزه با داعش می شود اما تروریست های فعال در سوریه را به خوب و بد تقسیم و در گفتگوی تلفنی با پادشاه عربستان، تعهد و توافق بر آموزش و تسلیح تروریست های خوب در سوریه را که او معتدل می خواند، می کند!؟ خوبان تروریست هم، کسانی هستند که انتحار و انفجار می کنند و قتل های دسته جمعی را مرتکب می شوند و همان هدفی را دنبال می کنند که داعش و امثال داعش محقق می ساخت. یعنی جریانهایی که ماهیت و هدف و عملکردی واحد دارند اما به خوب و بد تقسیم و تنها داعش مستحق مبارزه جهانی و النصره و نظایر آنرا شایسته آموزش و حمایت می شناسد. بگذریم از اینکه این خود خبر از سرِّ و سناریویی دیگر دارد که باید در دکترین منطقه ای و منافع ایالات متحده، جستجو کرد.
بد نیست بدانیم، ائتلاف جهانی مبارزه با افراط گری که داعش نماد آن است، متشکل از کشورهایی است که نقش آنها در تاسیس و حمایت از این گروه و نظایر آن برجسته است اما کشورهایی را که طی این مدت و بویژه سه سال گذشته واقعاً مبارزه با تروریسم و افراط گرایی داشته اند، شامل نمی شود و این یکی از نکات مهمی است که نشان میدهد، سناریوی جدیدی به بهانه مبارزه با داعش و آنهم با تعابیر فتنه آمیز فرقه ای آغاز گردیده و دروغ بزرگ دیگری است. آیا نباید پرسید که چگونه می تواند،موسسان گروههای افراطی مبارزان با آنها باشد و آیا می توان ترور،انتحار و انفجار را به خوب و بد تقسیم کرد و یکی را شایسته عقاب و دیگری را مستحق پاداش و حمایت دانست؟
همه میدانیم که پس از ۱۱ سپتامبر، بوش اعلام جنگ صلیبی کرد و "مبارزه دروغین با تروریسم" را با تقسیم کشورهای جهان یا "باما یا علیه" آغاز نمود و دیدیم که نه در افغانستان تروریسم تضعیف گردید و نه مانع از شکل گیری آن در سایر نقاط جهان شد بلکه به لیبیا،نیجریا، سودان،سوریه و عراق هم گسترش یافت و فجایع بشری فوق تصوری به وقوع پیوست. این یعنی زایش گسترده تروریسم در سایه "ائتلاف دروغین جهانی مبارزه با تروریسم ". تامل برانگیز تر اینکه چرا دقیقاً اهداف دهشت افکنان و گروه های افراطی، در راستای اهداف راهبردی اسرائیل و ایالات متحده در منطقه ی خاورمیانه اسلامی است. این است که ارتباط و تناسب استراتژی "جنگ تمدنها" با تبلیغات سنگین اسلام هراسی، شیعه هراسی و امروز"افراط گرایی سنی" و نیز توصیف عملکرد گروه هایی که خود متهمِ تاسیس آنها هستند،خود را نشان میدهد و ادبیات فتنه آمیز آنها قابل فهم و هضم می گردد و پاسخ روشنی به این پرسش است که چرا فقط و فقط طی چند دهه اخیر، کشور های اسلامی آبستن تراژیک ترین تحولات و فجایع تروریستی بوده است.
به نظر بسیاری از کارشناسان، ائتلاف جهانی مبارزه با داعش که اکنون "تروریسم" خوانده نمی شود، سناریوی جدیدی است که پس از افشاگری های متعدد اسنودن،هیلاری کلینتون و کارشناسان شرقی و غربی مبنی بر اینکه گروههای افراطی القاعده، طالبان، ارتش آزاد و النصره تا بوکو حرام و داعش، ساخته ایالات متحده و اقمار منطقه ای آن و برای تجزیه و تعمیق درگیری ها در منطقه خاورمیانه اسلامی است و اکنون که جنایات داعش و افشاگری ها، کوس رسوایی آنها و موسسان و حامیان آنها را به صدا در آورده و شکست آنها در سوریه حتمی شده و واکنش های مردمی و بسیج میلیونی برعلیه آنها در عراق جز شکست،افقی برای آنها متصور نیست؛ ائتلاف کذایی مبارزه با داعش که متشکل از کشورهای متهم به حمایت از داعش است، برآن اند تا ادامه پروژه را به نام مبارزه با داعش تعقیب کنند و در قالب "سیاست ناآرامی مدیریت شده" عملیاتی سازند. آنان می خواهند، همچنان خاستگاه فکری و مالی و ساختارهای تروریستی زنده نگهداشته شود و از آنها به عنوان اهرم فشار برای تحقق اهداف و یا حضور مجدد و دائمی در منطقه استفاده کنند؛ همان سیاستی که طی ۱۳ سال گذشته در افغانستان تعقیب شد. کارشناسان معتقدند، تروریسم با ادبیات فرقه ای، در دو بعد نرم و سخت منافع راهبردی برای سیاست های استعماری دارد و به همین دلیل، استعمار غربی، در ۲۰۰۶ برای تضعیف مقاومت اسلامی لبنان و کاستن از عمق استراتژیک آن، مفهوم فتنه انگیز "هلال شیعی" را خلق کرد تا با انحراف افکار عمومی، جنایات اسرائیل تحت الشعاع قرار داده شود و حزب الله از این نظر ایزوله گردد اما اسرائیل به راحتی بتواند، آنچه را می خواهد مرتکب شود. باز چندی پیش،همین ترفند و درست در اوج تهاجم وحشیانه وارتکاب جنایات دهشتناک و ضدبشری اسرائیل در غزه اتفاق افتاد. آنان داعش را وارد عراق کردند و با فرقه ای جلوه دادن درگیری ها و تیتر کردن آن، جنایات اسرائیل را بایکوت کردند و آدرس غلط به افکار عمومی جهان اسلام دادند. درحال حاضر نیز آنچه اوباما" افراط گرایی سنی" می خواند، از همین قماش است. پیشمرگ های آنان(داعش) متشکل از وهابی های چچنی، عربی، غربی و دیگر کشورهای اسلامی است؛ آنان جریان خاصی هستند و هیچ ربطی به اهل سنت ندارد اما در ادبیات استعمار، افراط گرایی سنی خوانده می شود.
به لحاظ سخت افزاری نیز باید گفت؛ اهداف راهبردی تروریسم - فعال درسوریه- که هم اکنون ایالات متحده به دنبال آموزش و تسلیح آنها به عنوان مخالفان معتدل است، بزرگ دشمن اسرائیل و از حامیان مهم مقاومت فلسطین و کشورهای مخالف اسرائیل و امریکا را هدف گرفته است و امروز عراقی مورد هجمه قرارگرفته که ایالات متحده به امید حضور دراز مدت در این کشور، صدام را ساقط کرد اما رژیم جدید پیمان امنیتی مبنی بر حضور آنها را نپذیرفت و مجبور به خروج از آن کشور ساخت. حال این شکست و شکست های تروریست های دست آموز آنها در سوریه و اینک درعراق، پرده دیگری از نمایش به نام ائتلاف جهانی مباررزه با داعش است که با همان ادبیات گذشته و این بار با تعبیر فتنه انگیز" افراطی گرایی سنی" پی گرفته می شود تا همچنان به بخشی از جهان اسلام آدرس غلط دهند و به نام مبارزه، "نا آرامی مدیریت شده" را به اجرا گذارند و جنگ فرسایشی را در کشور های هدف تعمیق کنند. لذا باید گفت؛ مویه استعمار از افراط گرایی و ائتلاف علیه" دولت اسلامی" نمایشی در ژانر دیگر است که به هدف تحمیق افکار عمومی و تحقق خاورمیانه جدید صورت می گیرد و بهانه حضور مجدد خود در کشورها را فراهم می سازد.
نکته قابل تامل اینکه همانند اظهارات پسا یازده سپتامبری بوش که "تروریسم را تهدید جدی امریکا" خوانده بود، اوباما در نطق تلویزیونی سالگرد آن حادثه ی مشکوک، "داعش" را با نام "دولت اسلامی"، تهدید امریکا خواند و گفت؛ "اگر کسی آمریکا را تهدید کند، جای امنی نخواهد یافت" و" تامل بر انگیز تر اینکه مدعی تشکیل ائتلاف جهانی مبارزه با داعش می شود اما تروریست های فعال در سوریه را به خوب و بد تقسیم و در گفتگوی تلفنی با پادشاه عربستان، تعهد و توافق بر آموزش و تسلیح تروریست های خوب در سوریه را که او معتدل می خواند، می کند!؟ خوبان تروریست هم، کسانی هستند که انتحار و انفجار می کنند و قتل های دسته جمعی را مرتکب می شوند و همان هدفی را دنبال می کنند که داعش و امثال داعش محقق می ساخت. یعنی جریانهایی که ماهیت و هدف و عملکردی واحد دارند اما به خوب و بد تقسیم و تنها داعش مستحق مبارزه جهانی و النصره و نظایر آنرا شایسته آموزش و حمایت می شناسد. بگذریم از اینکه این خود خبر از سرِّ و سناریویی دیگر دارد که باید در دکترین منطقه ای و منافع ایالات متحده، جستجو کرد.
بد نیست بدانیم، ائتلاف جهانی مبارزه با افراط گری که داعش نماد آن است، متشکل از کشورهایی است که نقش آنها در تاسیس و حمایت از این گروه و نظایر آن برجسته است اما کشورهایی را که طی این مدت و بویژه سه سال گذشته واقعاً مبارزه با تروریسم و افراط گرایی داشته اند، شامل نمی شود و این یکی از نکات مهمی است که نشان میدهد، سناریوی جدیدی به بهانه مبارزه با داعش و آنهم با تعابیر فتنه آمیز فرقه ای آغاز گردیده و دروغ بزرگ دیگری است. آیا نباید پرسید که چگونه می تواند،موسسان گروههای افراطی مبارزان با آنها باشد و آیا می توان ترور،انتحار و انفجار را به خوب و بد تقسیم کرد و یکی را شایسته عقاب و دیگری را مستحق پاداش و حمایت دانست؟
همه میدانیم که پس از ۱۱ سپتامبر، بوش اعلام جنگ صلیبی کرد و "مبارزه دروغین با تروریسم" را با تقسیم کشورهای جهان یا "باما یا علیه" آغاز نمود و دیدیم که نه در افغانستان تروریسم تضعیف گردید و نه مانع از شکل گیری آن در سایر نقاط جهان شد بلکه به لیبیا،نیجریا، سودان،سوریه و عراق هم گسترش یافت و فجایع بشری فوق تصوری به وقوع پیوست. این یعنی زایش گسترده تروریسم در سایه "ائتلاف دروغین جهانی مبارزه با تروریسم ". تامل برانگیز تر اینکه چرا دقیقاً اهداف دهشت افکنان و گروه های افراطی، در راستای اهداف راهبردی اسرائیل و ایالات متحده در منطقه ی خاورمیانه اسلامی است. این است که ارتباط و تناسب استراتژی "جنگ تمدنها" با تبلیغات سنگین اسلام هراسی، شیعه هراسی و امروز"افراط گرایی سنی" و نیز توصیف عملکرد گروه هایی که خود متهمِ تاسیس آنها هستند،خود را نشان میدهد و ادبیات فتنه آمیز آنها قابل فهم و هضم می گردد و پاسخ روشنی به این پرسش است که چرا فقط و فقط طی چند دهه اخیر، کشور های اسلامی آبستن تراژیک ترین تحولات و فجایع تروریستی بوده است.
به نظر بسیاری از کارشناسان، ائتلاف جهانی مبارزه با داعش که اکنون "تروریسم" خوانده نمی شود، سناریوی جدیدی است که پس از افشاگری های متعدد اسنودن،هیلاری کلینتون و کارشناسان شرقی و غربی مبنی بر اینکه گروههای افراطی القاعده، طالبان، ارتش آزاد و النصره تا بوکو حرام و داعش، ساخته ایالات متحده و اقمار منطقه ای آن و برای تجزیه و تعمیق درگیری ها در منطقه خاورمیانه اسلامی است و اکنون که جنایات داعش و افشاگری ها، کوس رسوایی آنها و موسسان و حامیان آنها را به صدا در آورده و شکست آنها در سوریه حتمی شده و واکنش های مردمی و بسیج میلیونی برعلیه آنها در عراق جز شکست،افقی برای آنها متصور نیست؛ ائتلاف کذایی مبارزه با داعش که متشکل از کشورهای متهم به حمایت از داعش است، برآن اند تا ادامه پروژه را به نام مبارزه با داعش تعقیب کنند و در قالب "سیاست ناآرامی مدیریت شده" عملیاتی سازند. آنان می خواهند، همچنان خاستگاه فکری و مالی و ساختارهای تروریستی زنده نگهداشته شود و از آنها به عنوان اهرم فشار برای تحقق اهداف و یا حضور مجدد و دائمی در منطقه استفاده کنند؛ همان سیاستی که طی ۱۳ سال گذشته در افغانستان تعقیب شد. کارشناسان معتقدند، تروریسم با ادبیات فرقه ای، در دو بعد نرم و سخت منافع راهبردی برای سیاست های استعماری دارد و به همین دلیل، استعمار غربی، در ۲۰۰۶ برای تضعیف مقاومت اسلامی لبنان و کاستن از عمق استراتژیک آن، مفهوم فتنه انگیز "هلال شیعی" را خلق کرد تا با انحراف افکار عمومی، جنایات اسرائیل تحت الشعاع قرار داده شود و حزب الله از این نظر ایزوله گردد اما اسرائیل به راحتی بتواند، آنچه را می خواهد مرتکب شود. باز چندی پیش،همین ترفند و درست در اوج تهاجم وحشیانه وارتکاب جنایات دهشتناک و ضدبشری اسرائیل در غزه اتفاق افتاد. آنان داعش را وارد عراق کردند و با فرقه ای جلوه دادن درگیری ها و تیتر کردن آن، جنایات اسرائیل را بایکوت کردند و آدرس غلط به افکار عمومی جهان اسلام دادند. درحال حاضر نیز آنچه اوباما" افراط گرایی سنی" می خواند، از همین قماش است. پیشمرگ های آنان(داعش) متشکل از وهابی های چچنی، عربی، غربی و دیگر کشورهای اسلامی است؛ آنان جریان خاصی هستند و هیچ ربطی به اهل سنت ندارد اما در ادبیات استعمار، افراط گرایی سنی خوانده می شود.
به لحاظ سخت افزاری نیز باید گفت؛ اهداف راهبردی تروریسم - فعال درسوریه- که هم اکنون ایالات متحده به دنبال آموزش و تسلیح آنها به عنوان مخالفان معتدل است، بزرگ دشمن اسرائیل و از حامیان مهم مقاومت فلسطین و کشورهای مخالف اسرائیل و امریکا را هدف گرفته است و امروز عراقی مورد هجمه قرارگرفته که ایالات متحده به امید حضور دراز مدت در این کشور، صدام را ساقط کرد اما رژیم جدید پیمان امنیتی مبنی بر حضور آنها را نپذیرفت و مجبور به خروج از آن کشور ساخت. حال این شکست و شکست های تروریست های دست آموز آنها در سوریه و اینک درعراق، پرده دیگری از نمایش به نام ائتلاف جهانی مباررزه با داعش است که با همان ادبیات گذشته و این بار با تعبیر فتنه انگیز" افراطی گرایی سنی" پی گرفته می شود تا همچنان به بخشی از جهان اسلام آدرس غلط دهند و به نام مبارزه، "نا آرامی مدیریت شده" را به اجرا گذارند و جنگ فرسایشی را در کشور های هدف تعمیق کنند. لذا باید گفت؛ مویه استعمار از افراط گرایی و ائتلاف علیه" دولت اسلامی" نمایشی در ژانر دیگر است که به هدف تحمیق افکار عمومی و تحقق خاورمیانه جدید صورت می گیرد و بهانه حضور مجدد خود در کشورها را فراهم می سازد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد