باید اذعان کنیم، علی رغم هیاهوی شعور سوز مدرنیت، اعلامیه ها و نهادهای حقوق بشری متعدد و ده ها قانون بین المللی، هم چنان شاهد فروریختن اخلاق، عدالت، منطق و روابط انسانی هستیم. به همان میزان که تکنولوژی بر سراسر زندگی بشر سایه افکنده، به همان میزان آهنی شدن انسانها و حاکمیت نظام جنگل را شاهدیم. در این " جنگلِ مدرن"، سلطان جنگل، تقدیر همه را تعیین می کند، نسخه حیات و ممات می پیچد و هرآن چه او می خواهد، قانون همان است. در دیار ما مجاهد را جنگ سالار می گوید و در فلسطین و لبنان همان ها را تروریست می خواند و تروریست ها در سوریه را تردستانه ارتش آزاد می نامد و اسرائیل، امریکا و اروپا برای حمایت شان سر از پا نمی شناسند، درآن سو تر( فلسطین اشغالی)، اشغالگر، مدافع و مردم تحت اشغال، مهاجم خوانده می شود. همین تقلا و تقلب و مسخ مفهومی، به دست امپراطوری بدون مرزی صورت می گیرد که جز نظامیگری و زور قاعده ای نمی شناسد و حق، عدالت، اخلاق و منطق در قاموس ادبیات رفتاری اش جایی ندارد. به همین دلیل، روزی تصویب می کند که از تروریسم عریان در سوریه حمایت کند و در پاکستان "هم پیمان دولت تروریسم پرور" باشد و تروریسم فعال در افغانستان را شعبده بازانه و به صورت تدریجی به مخالفان مسلح، تقلیل و تحول ماهیتی دهد و به نام مبارزه کام مذاکره بگیرد. گاهی با شیطنتِ «جنگ تمدنها» بر جهان بتازد و روز دیگر با راهبرد "فتنه مذهبی" طرح فروپاشی درونی مسلمانها را روی دست بگیرد و این همه کشتار، اشغال و تخریب را مرتکب شود تا به قلمرو استعمار بیفزاید و بیشتر بدرد و بتازد و نهایتاً مزورانه پایان جنگی را اعلام کند که هنوز به شدت ادامه دارد.
به گزارش خبرگزاری ها، به تازه گی کنگره امریکا ختم عملیاتهای نظامی نیروهای این کشور در افغانستان را تا پایان ۲۰۱۳ تصویب کرده و بر طبق آن، باید بازگشت این نیروها تا پایان سال ۲۰۱۴ کامل شود. روزنامه نیویورک تایمز نوشته است که "جیم مک گوورن"، نماینده دموکرات ایالت ماساچوست پیشنهاد خاتمه جنگ امریکا در افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۳ را داده بود و خواستار شده بود که خروج کامل این نیروها تا سال ۲۰۱۴ و با شتاب بیشتری انجام شود. نکته قابل توجه اینکه همین شخص، همین پیشنهادی که با ۹۱ رای به تصویب رسید، در ۲۰۰۹ نیز به کنگره پیشنهاد کرده بود اما تنها ۷ نماینده جمهوری خواه به آن رای مثبت داد و به تصویب نرسید.
به هر روی، مصوبه کنگره امریکا مبنی بر اعلام پایان جنگ از سوی ارتش امریکا و خروج نظامیان آن کشور، در حالی به تصویب رسیده که واقعیات میدانی گویای تشدید جنگ است و هیچ نقطه ای از حملات انتحاری، ایمن نیست و در هفته های اخیر چندین بار برخی نقاط مهم پایتخت هدف انتحار و انفجار قرار گرفته است.
این تصویب در شرایطی صورت می گیرد که جنرال "جوزف دانفورد"، فرمانده امریکایی کل نیروهای ناتو درافغانستان یک هفته قبل (۲۱جوزا) به بیبیسی گفته بود که ناتو در افغانستان "دستاوردهای مهمی" داشته اما هنوز این دستاوردها باثبات نیست. پنج سال وقت لازم است تا نیروهای امنیتی این کشور، بتوانند امنیت کامل را تامین کنند. وی تاکید کرده بود، بهتر است ما به جای سال ۲۰۱۴، به فکر سال ۲۰۱۸ باشیم و در این پنج سال میتوانیم فرصت کافی پیدا کنیم که این دستاوردها را دائمی بسازیم"!؟
اظهارات جنرال اگر چه در خصوص ادعای دستاورد، واهی است اما او اعتراف می کند که نه تنها جنگ ادامه دارد بلکه پنج سال دیگر نیاز است که نیروهای امنیتی افغانستان قادر به تامین امنیت کامل شوند.
با توجه به این، باید گفت: گستره آماری، جغرافیایی و کیفی عملیات های تروریستی نشان میدهد، نه تنها جنگ را پایانی نیست که همچنان تداوم خواهد داشت. دیگر آنکه جنگ به لحاظ آغاز و انجام فیزیکال و واقعیت میدانی است، نه به اعتبار و تصویب کانگرس که برآن مهر پایان نهد. وانگهی تصویب کانگرس امریکا متناقض با اظهارات جنگسالاران آن کشور است و واقعیات میدانی غیر قابل انکاری وجود دارد که گسترش عملیات های تروریستی را نشان میدهد.
براین اساس تصویب ختم جنگ و آغاز خروج، گویای این واقعیت می تواند باشد که ایالات متحده پس از تصرف افغانستان و تا حدودی تثبیت حضور خود، به دنبال عملیاتی سازی "راهبرد نا آرامی مدیریت شده" و "مهار دوگانه" است. از یک سو، به بهانه آموزش و... پایگاه هایی را برای تحقق اهداف فرا افغانستانی خود بدست می آورد و از سوی دیگر عملاً هزینه انسانی جنگ و مواجهه با تروریسم را از دوش خود برمیدارد. لذا در این راهبرد، مطلوب ترین وضعیت، تداوم ناآرامی ها و حفظ موازنه ی جاری به گونه ای است که نه تروریسم بر دولت غالب شود ونه مغلوب قطعی دولت گردد.
از این رو، در چهارچوب همین راهبرد، ایالات متحده طی یازده سال گذشته، مبارزه واقعی با تروریسم و تروریسم پروری انجام نداد و از سوی دیگر، اردوی افغانستان را تجهیز نکرد تا خود ظرفیت مبارزه واقعی و توان لازم مبارزه پیروز را پیدا کند. در عین حال مسئولیت کامل امنیت را بر بازوان پرتوان اما دستان تهی آنها بگذارد تا این مواجهه و موازنه به همین صورت تداوم یابد.
درحالی که اگر می خواست، یازده سال، زمان کمی نبود. در عرصه مبارزه با تروریسم می توانست خطوط مواصلاتی و ورود تروریسم و نیز کانون های پشتیبانی آنرا در هم بکوبد و کمربند امنیتی قوی مرزی را شکل دهد تا ارتباط تروریست ها با بیرون مرزها قطع گردد و در چنین وضعیتی نه طی یازده سال که در یکسال می شد طومار تروریسم را در هم پیچید. در زمینه تجهیز اردوی افغانستان نیز تجربه حضور ده ساله روس ها به اثبات رسانده که طی یازده سال تا چه سطحی می شد اردو و نیروهای امنیتی افغانستان را تجهیز کرد که در هر پیش آمد درونی یا بیرونی، توان مقابله و بازدارندگی لازم را داشته باشد. اما به دلیل آنکه از همان۲۰۰۱ سناریوی تصرف افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و سپس تثبیت و تداوم حضور دنبال می شد و این مهم جز با "مبارزه صوری با تروریسم" و "تداوم نا آرامی مدیریت شده" و "برقراری توازن نظامی میان تروریسم و اردوی ملی" امکان پذیر نبود، تروریسم همچنان ادامه حیات میدهد، به پرورشگاه مادی و معنوی آنها هیچ هجمه ای صورت نگرفته و نیروهای ملی نیز تجهیز نشده اما ختم جنگ اعلام می شود و به تصویب نیز می رسد.
از همین روست که رئیس جمهور در یک سوم پایانی همین ماه در مصاحبه ای با یک شبکه خصوصی از ادامه جنگ علیه تروریسم ابراز ناامیدی می کند و می گوید: جنگ امریکا علیه تروریسم هرکز اهداف واقعی را مد نظر قرار نداده است و به جز کشتن افراد ملکی پیامد دیگری نداشته است.
به گزارش خبرگزاری ها، به تازه گی کنگره امریکا ختم عملیاتهای نظامی نیروهای این کشور در افغانستان را تا پایان ۲۰۱۳ تصویب کرده و بر طبق آن، باید بازگشت این نیروها تا پایان سال ۲۰۱۴ کامل شود. روزنامه نیویورک تایمز نوشته است که "جیم مک گوورن"، نماینده دموکرات ایالت ماساچوست پیشنهاد خاتمه جنگ امریکا در افغانستان تا پایان سال ۲۰۱۳ را داده بود و خواستار شده بود که خروج کامل این نیروها تا سال ۲۰۱۴ و با شتاب بیشتری انجام شود. نکته قابل توجه اینکه همین شخص، همین پیشنهادی که با ۹۱ رای به تصویب رسید، در ۲۰۰۹ نیز به کنگره پیشنهاد کرده بود اما تنها ۷ نماینده جمهوری خواه به آن رای مثبت داد و به تصویب نرسید.
به هر روی، مصوبه کنگره امریکا مبنی بر اعلام پایان جنگ از سوی ارتش امریکا و خروج نظامیان آن کشور، در حالی به تصویب رسیده که واقعیات میدانی گویای تشدید جنگ است و هیچ نقطه ای از حملات انتحاری، ایمن نیست و در هفته های اخیر چندین بار برخی نقاط مهم پایتخت هدف انتحار و انفجار قرار گرفته است.
این تصویب در شرایطی صورت می گیرد که جنرال "جوزف دانفورد"، فرمانده امریکایی کل نیروهای ناتو درافغانستان یک هفته قبل (۲۱جوزا) به بیبیسی گفته بود که ناتو در افغانستان "دستاوردهای مهمی" داشته اما هنوز این دستاوردها باثبات نیست. پنج سال وقت لازم است تا نیروهای امنیتی این کشور، بتوانند امنیت کامل را تامین کنند. وی تاکید کرده بود، بهتر است ما به جای سال ۲۰۱۴، به فکر سال ۲۰۱۸ باشیم و در این پنج سال میتوانیم فرصت کافی پیدا کنیم که این دستاوردها را دائمی بسازیم"!؟
اظهارات جنرال اگر چه در خصوص ادعای دستاورد، واهی است اما او اعتراف می کند که نه تنها جنگ ادامه دارد بلکه پنج سال دیگر نیاز است که نیروهای امنیتی افغانستان قادر به تامین امنیت کامل شوند.
با توجه به این، باید گفت: گستره آماری، جغرافیایی و کیفی عملیات های تروریستی نشان میدهد، نه تنها جنگ را پایانی نیست که همچنان تداوم خواهد داشت. دیگر آنکه جنگ به لحاظ آغاز و انجام فیزیکال و واقعیت میدانی است، نه به اعتبار و تصویب کانگرس که برآن مهر پایان نهد. وانگهی تصویب کانگرس امریکا متناقض با اظهارات جنگسالاران آن کشور است و واقعیات میدانی غیر قابل انکاری وجود دارد که گسترش عملیات های تروریستی را نشان میدهد.
براین اساس تصویب ختم جنگ و آغاز خروج، گویای این واقعیت می تواند باشد که ایالات متحده پس از تصرف افغانستان و تا حدودی تثبیت حضور خود، به دنبال عملیاتی سازی "راهبرد نا آرامی مدیریت شده" و "مهار دوگانه" است. از یک سو، به بهانه آموزش و... پایگاه هایی را برای تحقق اهداف فرا افغانستانی خود بدست می آورد و از سوی دیگر عملاً هزینه انسانی جنگ و مواجهه با تروریسم را از دوش خود برمیدارد. لذا در این راهبرد، مطلوب ترین وضعیت، تداوم ناآرامی ها و حفظ موازنه ی جاری به گونه ای است که نه تروریسم بر دولت غالب شود ونه مغلوب قطعی دولت گردد.
از این رو، در چهارچوب همین راهبرد، ایالات متحده طی یازده سال گذشته، مبارزه واقعی با تروریسم و تروریسم پروری انجام نداد و از سوی دیگر، اردوی افغانستان را تجهیز نکرد تا خود ظرفیت مبارزه واقعی و توان لازم مبارزه پیروز را پیدا کند. در عین حال مسئولیت کامل امنیت را بر بازوان پرتوان اما دستان تهی آنها بگذارد تا این مواجهه و موازنه به همین صورت تداوم یابد.
درحالی که اگر می خواست، یازده سال، زمان کمی نبود. در عرصه مبارزه با تروریسم می توانست خطوط مواصلاتی و ورود تروریسم و نیز کانون های پشتیبانی آنرا در هم بکوبد و کمربند امنیتی قوی مرزی را شکل دهد تا ارتباط تروریست ها با بیرون مرزها قطع گردد و در چنین وضعیتی نه طی یازده سال که در یکسال می شد طومار تروریسم را در هم پیچید. در زمینه تجهیز اردوی افغانستان نیز تجربه حضور ده ساله روس ها به اثبات رسانده که طی یازده سال تا چه سطحی می شد اردو و نیروهای امنیتی افغانستان را تجهیز کرد که در هر پیش آمد درونی یا بیرونی، توان مقابله و بازدارندگی لازم را داشته باشد. اما به دلیل آنکه از همان۲۰۰۱ سناریوی تصرف افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و سپس تثبیت و تداوم حضور دنبال می شد و این مهم جز با "مبارزه صوری با تروریسم" و "تداوم نا آرامی مدیریت شده" و "برقراری توازن نظامی میان تروریسم و اردوی ملی" امکان پذیر نبود، تروریسم همچنان ادامه حیات میدهد، به پرورشگاه مادی و معنوی آنها هیچ هجمه ای صورت نگرفته و نیروهای ملی نیز تجهیز نشده اما ختم جنگ اعلام می شود و به تصویب نیز می رسد.
از همین روست که رئیس جمهور در یک سوم پایانی همین ماه در مصاحبه ای با یک شبکه خصوصی از ادامه جنگ علیه تروریسم ابراز ناامیدی می کند و می گوید: جنگ امریکا علیه تروریسم هرکز اهداف واقعی را مد نظر قرار نداده است و به جز کشتن افراد ملکی پیامد دیگری نداشته است.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد