تروریسم، انتحار و انفجار از جنایات بزرگ علیه بشریت است که علی رغم ادعای مبارزه و تصویب اسناد متعدد ملی و بین المللی علیه این پدیده، نه تنها از گستره آن کاسته نشده که گسترش هم یافته و ابزاری برای انواع اهداف استعماری گردیده است.
با آنکه تروریسم ماهیت و هویت عریانی دارد اما جریان یک طرفه اطلاعات و انواع نامصلحت ها و استفاده ابزاری از آن باعث شده که در یک بازی زبانی و واژگانی، این ماهیت وحشتناک پنهان شود و یا از وقایعی که هیچ سنخیتی با تروریسم ندارد، بدان منسوب گردد و مخوف ترین چهره بسازد و به نزاع های صرفا سیاسی "گرا های فتنه آمیز مذهبی" دهد تا با تحریک یا تحمیق افکار عمومی به مقاصدی دست یازیده شود.
تروریسم برقراری سلطه ارعاب و وحشت به منظور تحقق اهداف نا مشروع است که مصادیقی چون انتحارو انفجار در مجامع عمومی، آدم ربائی، گروگان گیری، هواپیما ربائی، کشتی ربایی و حتی اتوبوس ربایی را در بر می گیرد. اما اگر بخواهیم تعریفی تاحدودی آکادمیک از آن به دست دهیم، "تروریسم یعنی اقدام "غیر مشروع "و توطئه آمیز برای کشتن یک یا چند انسان با نیت سیاسی یا به خاطر نیل به هدف های سیاسی معین." این ماهیت فوق العاده روشن، هیچ ابهام معنایی یا خلط مصداقی را در کشورهایی عمدتا مسلمان درگیر با این پدیده بر نمی تابد اما از آنجایی که تروریسم در طول حیات نا میمون خود به اهداف استعماری کمک های شایانی کرده و همواره از آن به مثابه "اره دو دم" از هر دو سو، علیه ملت ها استفاده می شود؛ تلاش و تقلا های بسیار صورت می کنند تا با ابهام آفرینی، از این ابزار بی رحم برای پی کردن تنه تنومند سروهای امت اسلامی هر چه موثر تر سود ببرند.
از آنجایی که این پدیده در دنیای اسلام همواره با پوشش اعتقادی به کار گرفته می شود، ناگزیر نگاهی گذرا به آن باید داشت و از این طریق ماهیت آنرا شناخت. امروز(۳۰ ثور)، در بغلان یک مهاجم انتحاری با حمله به مقر شورای ولایتی، رئیس آن شورا و ۱۳ تن دیگر را کشت و چندین تن دیگر را مجروح ساخت. قبل از این نیز در یک عملیات انتحاری( ۲۶ ثور) در شاه شهید کابل ۹ فرد ملکی کشته و ده ها تن دیگر زخمی شده بودند و طی این یازده سال صدها انتحار و انفجار دیگر صورت داده شد و بیگناهان بی شماری را به کام مرگ فرستاده است.
درعراق روزی نیست که صدای مهیب انفجار و شیون خانواده های ده ها قربانی شنیده نشود؛ در سوریه افزون بر انتحار و انفجار و هدف قرار دادن بازارها، اعدام های دسته جمعی و مثله کردن اجساد و حتی آدم خواری صورت می گیرد. در پاکستان نیز همین وضعیت حاکم است و جز به مسلخ بردن بیگناهان، چیز دیگری نمی توان دید.
حال اگر از زاویه دینی نگاه کنیم و مقدس ترین اهداف را در نظر بگیریم، طبق مبانی مسلم دینی، "هدف وسیله را مباح نمی سازد" و کشتن انسان های بیگناه فاقد توجیه و رنگ و راز دینی است. زیرا در ۹۹ درصد انتحارهایی که در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه انجام می شود، قربانیان را مسلمانان و انسان های بیگناهی تشکیل می دهد که با هر قرائتی، دارای نفس محترمه و محقون الدم اند. اما اگر از زاویه رسانه های استعماری به فاجعه نگریسته شود، از پردازش و پرورش های مفهمومی و بازی های زبانی آنها به خوبی می توان"گرای" این مسلمان کشی هارا شناخت. رسانه های موصوف تلاش می کنند تا با مذهبی سازی و مبرر دینی تراشی زیرکانه، آنها را از منظر طیف های مخاطبینی که به لحاظ اسمی ذیل تقسیم بندی های درون دینی قرار می گیرند، نوعی اقناع روانی نموده و یا با شورشی و مخالف مسلح خواندن آنها ماهیت آنها را تقلیل ماهیتی دهند و گاه با توجیه مذهبی بازخورد های این گونه جنایات را مدیریت کنند تا وقایع وحشتناک این چنین با واکنشی جمعی مسلمان روبرو نگردد و تروریست های دست آموز شان، در جوامع اسلامی ایزوله و منزوی نشوند و باب تداوم این گونه رفتار های جهنمی و یارگیری ها همچنان مفتوح بماند.
پرسش جدی و در عین حال کلیدی که می تواند از جعبه سیاه انتحارگری رمز گشایی کند، این است که چرا نوعی اشتراک هدفی میان اهداف استعماری و جریان های تروریستی فعال در خاورمیانه دیده می شود؟ در افغانستان در آستانه تصویب موافقتنامه استراتژیک انتحارها تشدید می شود و اکنون پس از یک آرامش نسبی دوماهه باز طرح دیدگاه ها در باره موافقت نامه امنیتی و گاها اظهار شرط از سوی دولت، انتحارها اوج می گیرد. در عراق پس از رد توافقنامه امنیتی و پرهیز از تمدید حضور نیروهای فرامنطقه ای، نه تنها انتحارها تشدید می گردد که تجزیه و فتنه مذهبی در دستور کار قرار می گیرد.
پرسش دیگر اینکه علی رغم وضوح معنایی و ماهیتی تروریسم فعال در جهان اسلام، چرا رسانه های استعماری برای بیان اخبار که با ماساژ شدید همراه است، از واژگانی چون شورشی، مخالفان مسلح یا تنها مخالفان استفاده و از به کار بردن کلمه تروریست به شدت خود داری می کنند؟ آیا می توان بر انتحار و انفجار و اعدام های دسته جمعی و گروگانگیری و دیگر انواع دهشت افکنی که هم اکنون در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و دیگر ممالک اسلامی وجود دارد، واژه ای رساتر از تروریسم یافت؟
واقعیت این است که تروریسم موجود در کشورهای اسلامی، پیوند تنگاتنگ با استعمار و اهداف استعماری دارد که گاه با بزرگنمایی و حتی با سناریوهای ساختگی، راهبردهای فرامرزی خویش را تحقق می بخشند و گاه هم با بازی زبانی، از تروریست، "مخالف مسلح"، "شورشی" یا "پیکار جویان مذهبی" می سازند و حتی همانند تروریست های سوریه از آنها حمایت آشکار می کنند. اما علی رغم القاب متفاوتی که به آنها می دهند، ماهیت مشترک همه آنها دهشت افکنی و خدمت به اهداف استعماری است، زیرا تضعیف دولت های ملی در افغانستان، عراق و سوریه چیزی جز فراهم سازی بستر تحمیل خواسته های استعماری و قربانی ساختن منافع و مصالح ملت های مسلمان نیست. از این رو، باید بیدار بود و در هر خبر و تحلیل شخصیت ها و رسانه های غربی از تحولات جهان اسلام که وحشت نمایی یا گرای مذهبی (شیعه و سنی) در آن دیده می شود، نباید در وجود فتنه استعماری درپس آن تردید داشت و در واقع نمایی آن شک نکرد.
با آنکه تروریسم ماهیت و هویت عریانی دارد اما جریان یک طرفه اطلاعات و انواع نامصلحت ها و استفاده ابزاری از آن باعث شده که در یک بازی زبانی و واژگانی، این ماهیت وحشتناک پنهان شود و یا از وقایعی که هیچ سنخیتی با تروریسم ندارد، بدان منسوب گردد و مخوف ترین چهره بسازد و به نزاع های صرفا سیاسی "گرا های فتنه آمیز مذهبی" دهد تا با تحریک یا تحمیق افکار عمومی به مقاصدی دست یازیده شود.
تروریسم برقراری سلطه ارعاب و وحشت به منظور تحقق اهداف نا مشروع است که مصادیقی چون انتحارو انفجار در مجامع عمومی، آدم ربائی، گروگان گیری، هواپیما ربائی، کشتی ربایی و حتی اتوبوس ربایی را در بر می گیرد. اما اگر بخواهیم تعریفی تاحدودی آکادمیک از آن به دست دهیم، "تروریسم یعنی اقدام "غیر مشروع "و توطئه آمیز برای کشتن یک یا چند انسان با نیت سیاسی یا به خاطر نیل به هدف های سیاسی معین." این ماهیت فوق العاده روشن، هیچ ابهام معنایی یا خلط مصداقی را در کشورهایی عمدتا مسلمان درگیر با این پدیده بر نمی تابد اما از آنجایی که تروریسم در طول حیات نا میمون خود به اهداف استعماری کمک های شایانی کرده و همواره از آن به مثابه "اره دو دم" از هر دو سو، علیه ملت ها استفاده می شود؛ تلاش و تقلا های بسیار صورت می کنند تا با ابهام آفرینی، از این ابزار بی رحم برای پی کردن تنه تنومند سروهای امت اسلامی هر چه موثر تر سود ببرند.
از آنجایی که این پدیده در دنیای اسلام همواره با پوشش اعتقادی به کار گرفته می شود، ناگزیر نگاهی گذرا به آن باید داشت و از این طریق ماهیت آنرا شناخت. امروز(۳۰ ثور)، در بغلان یک مهاجم انتحاری با حمله به مقر شورای ولایتی، رئیس آن شورا و ۱۳ تن دیگر را کشت و چندین تن دیگر را مجروح ساخت. قبل از این نیز در یک عملیات انتحاری( ۲۶ ثور) در شاه شهید کابل ۹ فرد ملکی کشته و ده ها تن دیگر زخمی شده بودند و طی این یازده سال صدها انتحار و انفجار دیگر صورت داده شد و بیگناهان بی شماری را به کام مرگ فرستاده است.
درعراق روزی نیست که صدای مهیب انفجار و شیون خانواده های ده ها قربانی شنیده نشود؛ در سوریه افزون بر انتحار و انفجار و هدف قرار دادن بازارها، اعدام های دسته جمعی و مثله کردن اجساد و حتی آدم خواری صورت می گیرد. در پاکستان نیز همین وضعیت حاکم است و جز به مسلخ بردن بیگناهان، چیز دیگری نمی توان دید.
حال اگر از زاویه دینی نگاه کنیم و مقدس ترین اهداف را در نظر بگیریم، طبق مبانی مسلم دینی، "هدف وسیله را مباح نمی سازد" و کشتن انسان های بیگناه فاقد توجیه و رنگ و راز دینی است. زیرا در ۹۹ درصد انتحارهایی که در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه انجام می شود، قربانیان را مسلمانان و انسان های بیگناهی تشکیل می دهد که با هر قرائتی، دارای نفس محترمه و محقون الدم اند. اما اگر از زاویه رسانه های استعماری به فاجعه نگریسته شود، از پردازش و پرورش های مفهمومی و بازی های زبانی آنها به خوبی می توان"گرای" این مسلمان کشی هارا شناخت. رسانه های موصوف تلاش می کنند تا با مذهبی سازی و مبرر دینی تراشی زیرکانه، آنها را از منظر طیف های مخاطبینی که به لحاظ اسمی ذیل تقسیم بندی های درون دینی قرار می گیرند، نوعی اقناع روانی نموده و یا با شورشی و مخالف مسلح خواندن آنها ماهیت آنها را تقلیل ماهیتی دهند و گاه با توجیه مذهبی بازخورد های این گونه جنایات را مدیریت کنند تا وقایع وحشتناک این چنین با واکنشی جمعی مسلمان روبرو نگردد و تروریست های دست آموز شان، در جوامع اسلامی ایزوله و منزوی نشوند و باب تداوم این گونه رفتار های جهنمی و یارگیری ها همچنان مفتوح بماند.
پرسش جدی و در عین حال کلیدی که می تواند از جعبه سیاه انتحارگری رمز گشایی کند، این است که چرا نوعی اشتراک هدفی میان اهداف استعماری و جریان های تروریستی فعال در خاورمیانه دیده می شود؟ در افغانستان در آستانه تصویب موافقتنامه استراتژیک انتحارها تشدید می شود و اکنون پس از یک آرامش نسبی دوماهه باز طرح دیدگاه ها در باره موافقت نامه امنیتی و گاها اظهار شرط از سوی دولت، انتحارها اوج می گیرد. در عراق پس از رد توافقنامه امنیتی و پرهیز از تمدید حضور نیروهای فرامنطقه ای، نه تنها انتحارها تشدید می گردد که تجزیه و فتنه مذهبی در دستور کار قرار می گیرد.
پرسش دیگر اینکه علی رغم وضوح معنایی و ماهیتی تروریسم فعال در جهان اسلام، چرا رسانه های استعماری برای بیان اخبار که با ماساژ شدید همراه است، از واژگانی چون شورشی، مخالفان مسلح یا تنها مخالفان استفاده و از به کار بردن کلمه تروریست به شدت خود داری می کنند؟ آیا می توان بر انتحار و انفجار و اعدام های دسته جمعی و گروگانگیری و دیگر انواع دهشت افکنی که هم اکنون در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و دیگر ممالک اسلامی وجود دارد، واژه ای رساتر از تروریسم یافت؟
واقعیت این است که تروریسم موجود در کشورهای اسلامی، پیوند تنگاتنگ با استعمار و اهداف استعماری دارد که گاه با بزرگنمایی و حتی با سناریوهای ساختگی، راهبردهای فرامرزی خویش را تحقق می بخشند و گاه هم با بازی زبانی، از تروریست، "مخالف مسلح"، "شورشی" یا "پیکار جویان مذهبی" می سازند و حتی همانند تروریست های سوریه از آنها حمایت آشکار می کنند. اما علی رغم القاب متفاوتی که به آنها می دهند، ماهیت مشترک همه آنها دهشت افکنی و خدمت به اهداف استعماری است، زیرا تضعیف دولت های ملی در افغانستان، عراق و سوریه چیزی جز فراهم سازی بستر تحمیل خواسته های استعماری و قربانی ساختن منافع و مصالح ملت های مسلمان نیست. از این رو، باید بیدار بود و در هر خبر و تحلیل شخصیت ها و رسانه های غربی از تحولات جهان اسلام که وحشت نمایی یا گرای مذهبی (شیعه و سنی) در آن دیده می شود، نباید در وجود فتنه استعماری درپس آن تردید داشت و در واقع نمایی آن شک نکرد.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد