آنچه دیروز صبح از تریبون شورای ملی و نای و نوای برخی وکلا و دست نوشته های دانشجویان متحصن، قابل فهم بود، تبعیض و تقسیم و سیاه و سفیدکردن هایی است که در برخی از نهادهای علمی ما به صورت عریان وجود دارد و کاری هم برای آن نمی شود. دانشجویان پوهنحی علوم اجتماعی کابل پس از هجده روز تحصن و تحریم صنوف درسی که گفته می شود، به دلیل تبعیض، بد اخلاقی و ضعف مفرط علمی و بی کفایتی عملی برخی اساتید و مسئولین آن نهاد، صورت گرفته است و آنان بارها با مسئولین عالی آن پوهنحی طرح مشکل کرده اند اما هیچ اقدام عملی را در جهت رفع مشکل ندیده اند، از این رو، دیروز(۲۶ حمل) در مقابل خانه ملت آمده بودند تا صدای اعتراض خویش را به سمع نمایندگان مردم در پارلمان برساندند تا توجه جدی به این معضلات بنیادی صورت گیرد. دانشجویان متحصن تاکید کرده اند، اگر بازهم شاهد اقدام عملی در این زمینه نباشند، به اقدامات مدنی بعدی دست خواهند زد.
باید گفت؛ کشورما تاریخ طولایی در این زمینه سیاه دارد و تلاش شده، رنگین کمان زیبای تکثرقومی، به تفرقه تبدیل گردد و از این طریق زخم های عمیق تر در پیکر هزار زخم جامعه ما ایجاد شود. تاسف بارتر اینکه برخی خام خیالان تصور می کنند که با قربانی ساختن عِده ای، به عِده ای دیگر خدمت کرده اند. با چنین ذهن و ضمیر معیوبی است که تیغ تبعیض همچنان بی رحمانه می تازد و قربانی می گیرد؛ کینه می کارد و تحقیر ملی به ارمغان می آورد و عمق استراتژیک ملی ما را که در شرایط کنونی، بزرگترین سلاح ما در چانه زنی های بین المللی و تعاملات خارجی است، از کف ما می گیرد و عجیب تر اینکه به چنین جنایت خاموشی علیه علم، رشد، ترقی، هویت و وحدت ملی مردم افغانستان، مهر خدمت می زنند.
در کشور به شدت فقیر ما، تبعیض، پیشینه ای بلند دارد و در شرایط کنونی نیز رگه هایی از آن پدیده عدالت سوز و ستم ساز دیده می شود. در این قحط سال عدالت، فساد، واسطه سالاری و رشوه ستانی اداری کم نبود که تبعیض و فساد در عرصه علمی نیز به آن افزوده گردید و طرفه آنکه این ثمره تلخ جهل تا عمق نهادهای علمی کشور هم راه برده و دامن علم و عالم، دانش و دانایی را به لکه های جهل، آلوده و جامعه را در آینده به پرتگاه جهل و ساخت جهلستان رهنمون می گردد و وابستگی علمی و همیشگی را به ارمغان می آورد.
وقتی که زرعلم باعیار های قومی، ضرب شود، قطعا لیاقت سوز می گردد و بر منبر جامعه جاهلان خواهد نشست و دیگر از دانایی گستری، اثری و خبری نخواهد بود.
قابل انکار نیست و همه می بینیم که از سوزن تا سازه های ساده و پیچیده صنعتی مورد نیاز ما از خارج وارد می شود و حتی برای استفاده و تعمیر آن نیازمند تکنیسین های کشورهای بیگانه هستیم. پروژه های مهم و حتی ملی ما توسط "ان جی او" های خدماتی و فنی خارجی تطبیق می گردد؛ حال اگر انبوه مشاوران خارجی در هر نهاد عالی و دانیِ مُلکی و نظامی را بیفزاییم، حداقل نشانه قدرت علمی و عملی ما نیست. در چنین وضعی، بنیان ویران علمی کشور، نیاز به نهادهای قدرتمند علمی و تربیت نیروهای تحصیلکرده دارد که نه تنها این خلأ ها را پر کند و نام نامی این مرزو بوم را در جمع پیشقراولان کاروان علم و معرفت، ثبت نماید که خود به عرض و طول دانش های بشری بیفزاید.
تردیدی نیست که نمی توان این مهم را جز با علم گستری و رهیدگی از تَنگ نظری ها و رعایت جایگاه خطیرعلم و پرستیژ علمی همراه با اخلاق، به دست آورد. اگر از دنیای تُنگ وار، تنگ نظری ها و سایر وابستگی ها و تعلقات سخیف و غیر ارزشی، به دنیای بی مرز علم عبورکنیم، می بینیم که داد و ستد علمی، مرزی نمی شناسد و در این عرصه جز علم سنجه ای نیست و نمی توان کشوری را با گردنِ فراز، دید مگر اینکه خاضع لیاقت، استعداد و شایستگی شایستگان شده باشند و آنان را بر کرسی دانش و پژوهش نشانند و از خوان دانش شان بهره ببرند. معامله غیر علمی با علم و دانایی جز جهل گستری و استضعاف فکری یک ملت، ارمغانی ندارد.
همه میدانیم که مراکز علمی ما به شدت از فقر علمی رنج می برد و بخشی از کرسی های تدریس، با تدلیس به تصاحب برخی در آمده و این بزرگ ترین جفا به علم و علم آموزی درکشور است. ما در قلب پایتخت سیاسی و علمی کشور، در بسیاری از رشته ها، جز مقطع لیسانس نداریم و یا در اندک رشته ها فوق لیسانس داریم و هنوز از مقطع PHD خبری نیست و پروفسورهای لیسانسه، کاروان علم کشور را رهبری می کنند و اندوه بار تر اینکه در تدریس به دلیل همان فقر علمی، به حاشیه های پررنگِ غیر علمی می پردازند و اخلاق می بازند اما همچنان کرسی تدریس را در تصاحب دارند. با چه عیاری باید رقابت علمی را به امور غیر علمی گره زد؟ آیا کسانی که مرتکب چنین جفا بر زیرساخت های علمی کشور ما می شوند، معماران آبادی اند یا عاملان تباهی این بنای جنگ زده ای که اکنون به جهل زده گی هم مفتخر شده و بنای رفیع علمی آنرا با شاقول قومیت اندازه می گیرند؟. آیا با تداوم چنین وضعیتی جز جهل و جهل کده، دانش و دانشکده ای باقی می ماند؟ آیا می توان چون گذشته قامت استوار علمی کشور را در میان راست قامتان علمی و تکنولوژیکی منطقه و جهان، فراز، داشت و حسرت نخورد و سر فرود نیاورد؟
ایمان راسخ داریم که تشتت سیاسی و از هم گسیختگی اجتماعی و شکل نگرفتن هویت ملی و فقدان عمق استراتژیک و توشه و توان ناچیز در چانه زنی های سیاسی با خارجیان حاضر و غایب این سرزمین، معلول همین نگرش های غیر انسانی و غیراخلاقی و عدالت سوزاست و از فرهیختگان کشور، به ویژه وزیر محترم تحصیلات عالی که خود از استوانه های علمی کشوراست، شایسته نخواهد بود که در نهادهای علمی تحت تصدی ایشان، علم، لیاقت و استعداد حرف نخست را نزند و جز شایستگان، مسند تدریس تصاحب کنند و بد اخلاقی، محیط های علمی مارا بیالاید. از این رو انتظار می رود که تعمیر علمی و اخلاقی و ارتقای سطع علمی اساتید و نظارت بر اساتید و پالایش محیط های آکادمیک از طرح نظریات غیر آکادمیک و متعصبانه، در دستور کار قرار گیرد تا حداقل در تحصیلات، تبر تبعیض و تععصب بُرّان نباشد و فساد اخلاقی در محیط های علمی، تنه درخت تربیت نسل نوخاسته ما را نپوساند و جاهلان قامت علم را با شاقول جهل، اندازه نگیرند. به امید آنروز.
باید گفت؛ کشورما تاریخ طولایی در این زمینه سیاه دارد و تلاش شده، رنگین کمان زیبای تکثرقومی، به تفرقه تبدیل گردد و از این طریق زخم های عمیق تر در پیکر هزار زخم جامعه ما ایجاد شود. تاسف بارتر اینکه برخی خام خیالان تصور می کنند که با قربانی ساختن عِده ای، به عِده ای دیگر خدمت کرده اند. با چنین ذهن و ضمیر معیوبی است که تیغ تبعیض همچنان بی رحمانه می تازد و قربانی می گیرد؛ کینه می کارد و تحقیر ملی به ارمغان می آورد و عمق استراتژیک ملی ما را که در شرایط کنونی، بزرگترین سلاح ما در چانه زنی های بین المللی و تعاملات خارجی است، از کف ما می گیرد و عجیب تر اینکه به چنین جنایت خاموشی علیه علم، رشد، ترقی، هویت و وحدت ملی مردم افغانستان، مهر خدمت می زنند.
در کشور به شدت فقیر ما، تبعیض، پیشینه ای بلند دارد و در شرایط کنونی نیز رگه هایی از آن پدیده عدالت سوز و ستم ساز دیده می شود. در این قحط سال عدالت، فساد، واسطه سالاری و رشوه ستانی اداری کم نبود که تبعیض و فساد در عرصه علمی نیز به آن افزوده گردید و طرفه آنکه این ثمره تلخ جهل تا عمق نهادهای علمی کشور هم راه برده و دامن علم و عالم، دانش و دانایی را به لکه های جهل، آلوده و جامعه را در آینده به پرتگاه جهل و ساخت جهلستان رهنمون می گردد و وابستگی علمی و همیشگی را به ارمغان می آورد.
وقتی که زرعلم باعیار های قومی، ضرب شود، قطعا لیاقت سوز می گردد و بر منبر جامعه جاهلان خواهد نشست و دیگر از دانایی گستری، اثری و خبری نخواهد بود.
قابل انکار نیست و همه می بینیم که از سوزن تا سازه های ساده و پیچیده صنعتی مورد نیاز ما از خارج وارد می شود و حتی برای استفاده و تعمیر آن نیازمند تکنیسین های کشورهای بیگانه هستیم. پروژه های مهم و حتی ملی ما توسط "ان جی او" های خدماتی و فنی خارجی تطبیق می گردد؛ حال اگر انبوه مشاوران خارجی در هر نهاد عالی و دانیِ مُلکی و نظامی را بیفزاییم، حداقل نشانه قدرت علمی و عملی ما نیست. در چنین وضعی، بنیان ویران علمی کشور، نیاز به نهادهای قدرتمند علمی و تربیت نیروهای تحصیلکرده دارد که نه تنها این خلأ ها را پر کند و نام نامی این مرزو بوم را در جمع پیشقراولان کاروان علم و معرفت، ثبت نماید که خود به عرض و طول دانش های بشری بیفزاید.
تردیدی نیست که نمی توان این مهم را جز با علم گستری و رهیدگی از تَنگ نظری ها و رعایت جایگاه خطیرعلم و پرستیژ علمی همراه با اخلاق، به دست آورد. اگر از دنیای تُنگ وار، تنگ نظری ها و سایر وابستگی ها و تعلقات سخیف و غیر ارزشی، به دنیای بی مرز علم عبورکنیم، می بینیم که داد و ستد علمی، مرزی نمی شناسد و در این عرصه جز علم سنجه ای نیست و نمی توان کشوری را با گردنِ فراز، دید مگر اینکه خاضع لیاقت، استعداد و شایستگی شایستگان شده باشند و آنان را بر کرسی دانش و پژوهش نشانند و از خوان دانش شان بهره ببرند. معامله غیر علمی با علم و دانایی جز جهل گستری و استضعاف فکری یک ملت، ارمغانی ندارد.
همه میدانیم که مراکز علمی ما به شدت از فقر علمی رنج می برد و بخشی از کرسی های تدریس، با تدلیس به تصاحب برخی در آمده و این بزرگ ترین جفا به علم و علم آموزی درکشور است. ما در قلب پایتخت سیاسی و علمی کشور، در بسیاری از رشته ها، جز مقطع لیسانس نداریم و یا در اندک رشته ها فوق لیسانس داریم و هنوز از مقطع PHD خبری نیست و پروفسورهای لیسانسه، کاروان علم کشور را رهبری می کنند و اندوه بار تر اینکه در تدریس به دلیل همان فقر علمی، به حاشیه های پررنگِ غیر علمی می پردازند و اخلاق می بازند اما همچنان کرسی تدریس را در تصاحب دارند. با چه عیاری باید رقابت علمی را به امور غیر علمی گره زد؟ آیا کسانی که مرتکب چنین جفا بر زیرساخت های علمی کشور ما می شوند، معماران آبادی اند یا عاملان تباهی این بنای جنگ زده ای که اکنون به جهل زده گی هم مفتخر شده و بنای رفیع علمی آنرا با شاقول قومیت اندازه می گیرند؟. آیا با تداوم چنین وضعیتی جز جهل و جهل کده، دانش و دانشکده ای باقی می ماند؟ آیا می توان چون گذشته قامت استوار علمی کشور را در میان راست قامتان علمی و تکنولوژیکی منطقه و جهان، فراز، داشت و حسرت نخورد و سر فرود نیاورد؟
ایمان راسخ داریم که تشتت سیاسی و از هم گسیختگی اجتماعی و شکل نگرفتن هویت ملی و فقدان عمق استراتژیک و توشه و توان ناچیز در چانه زنی های سیاسی با خارجیان حاضر و غایب این سرزمین، معلول همین نگرش های غیر انسانی و غیراخلاقی و عدالت سوزاست و از فرهیختگان کشور، به ویژه وزیر محترم تحصیلات عالی که خود از استوانه های علمی کشوراست، شایسته نخواهد بود که در نهادهای علمی تحت تصدی ایشان، علم، لیاقت و استعداد حرف نخست را نزند و جز شایستگان، مسند تدریس تصاحب کنند و بد اخلاقی، محیط های علمی مارا بیالاید. از این رو انتظار می رود که تعمیر علمی و اخلاقی و ارتقای سطع علمی اساتید و نظارت بر اساتید و پالایش محیط های آکادمیک از طرح نظریات غیر آکادمیک و متعصبانه، در دستور کار قرار گیرد تا حداقل در تحصیلات، تبر تبعیض و تععصب بُرّان نباشد و فساد اخلاقی در محیط های علمی، تنه درخت تربیت نسل نوخاسته ما را نپوساند و جاهلان قامت علم را با شاقول جهل، اندازه نگیرند. به امید آنروز.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد