تاریخ انتشار :سه شنبه ۲۰ حمل ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۷
کد مطلب : 62121
رمز گشایی از جعبه سیاه تروریسم
مردم ما بیش از همه تبعات تلخ حضور القاعده را چشیده است. همان گروه دهشت افکنی که در ادبیات سیاسی، افراطی، تندرو و ارتجاعی شناخته می شود و دارای تفکر سلفی- وهابی است و دگم ترین ومتصلب ترین افکار و عقاید را دارد و بی رحم ترین گروه مسلح تروریستی در جهان به شمار می آید و ایالات متحده آنرا، برجسته ترین سازمان تروریستی و دارای تشکیلات و عملیات های گسترده در سطح جهان می خواند و مدعی است که حمله به برج های تجارت جهانی در منهتن نیویورک، توسط همین گروه انجام شده است و به همین دلیل و برای مبارزه با آنها پای در افغانستان گذارده و طی این مدت هزینه های سنگین مالی و انسانی مبارزه با آنها را بر دوش کشیده است.
آنچه تاکنون گفته آمد، تصویر عمومیِ عوام افغانستان و جهان از این گروه و سازگار با تصویر دلخواه ایالات متحده است اما بخش عمده و رازآلود ماجرای تروریسم و مبارزه با آن، پیشینه ای سه دهه ای دارد. اگر نگاهی به اشغال افغانستان و آغاز جهاد شود، خواهیم دید که عمده ی کمک های مالی و تسلیحاتی گروه های جهادی مستقر در پاکستان از سوی ایالات متحده و با واسطه گری شخص اسامه به عنوان حلقه وصل امریکا با پاکستان، صورت می گرفت و از این طریق به دست مجاهدین می رسید. در این میان پاکستان یک پایگاه لوجستیکی وآموزشی و هماهنگ کننده بود. پشتیبانی ایالات متحده هم از آنرو بود که افغانستان از ژئوپلیتیک کم نظیری برخوردار است و به تعبیر امروزی- و اقتضائات دکترین نظامی ایالات متحده-، هارتلند جهان محسوب می شود. به همین دلیل، استعمار انگلیس پای دراین خاک گذارد اما مجاهدان این سرزمین به آن کشور امان نداد تا به تحکیم جایگاه خویش بپردازد. اتحاد جماهیر شوروی نیز با همین محاسبه به اشغال آن مبادرت کرد و بازهم جُهد و جهاد بی نظیر مردم ما رویای شیرین شوروی را به کابوس مبدل ساخت و او را با تحمیل شکست خوار کننده ای، راهی کرملین کرد و فرصت استقرار نداد.
تردیدی نیست که شکست شوروی و پیروزی جهاد مقدس ما وامدار شهیدان، مجاهدان و مبارزانی است که با پشتوانه اعتقادات راسخ دینی و باسلاح های ابتدایی در برابر ارتش مدرن و تا بن دندان مسلح شوروی ایستاد و از این مصاف، سربلند بیرون آمد. اما نمی توان حمایت های غرضمند مالی و تسلیحاتی ایالات متحده را نادیده گرفت. اگرچه رفتار ها و اقدامات پسین آن کشور نشان داد که ایالات متحده از همان آغاز، رویای حضور در این "هارتلند" را در سرمی پروراند و از همین رو، پس از پیروزی جهاد با همکاری سازمانهای استخباراتی همسو، دست اندازی هایی از نوع دیگر، را شروع کرد و با عاملیت پاکستان به جنگ های خانمان سوز داخلی دامن زد و مجاهدین را بدنام نمود و تاسیس یک حکومت همگون با جهاد را عقیم گذاشت.
در همین فاصله جنگ سه ساله داخلی، هسته ی گروه طالبان در پاکستان هم پیمان استراتژیک فعلی و یار سابق ایالات متحده شکل می گیرد و آنان با ورود به افغانستان از مرز اسپین بولدک، اعلام موجودیت می کنند و در فاصله بسیار کوتاهی موفق به تسخیر بخشهای وسیعی از کشور می گردند. همان طالبانی که پس از یک دهه از سقوط امارت شان تا هنوز در پاکستان مستقر اند و پایگاه نظامی و آموزشی دارند و شورای کویته و نظیر آن را در آن خاک دارند و از همانجا تمویل و تسلیح نیز می شوند.
پس از حضور موفق طالبان دیری نگذشته بود که بن لادن عربستانی که گفته می شد در کشور های افریقای حضور دارد، با یک نقل و انتقال بزرگ و پرسش برانگیز تشکیلاتی و تسلیحاتی از بالین طالبان در افغانستان سر بر آورد و در فاصله بسیار کوتاه و به صورت کاملاً غیر عادی، القاعده پر آوازه و مجری عملیاتهای تروریستی گسترده از اروپا تا کنیا و تانزانیا شناخته شد. اسامه ای که گفته شده از شرکای تجاری "خانواده بوش" بوده است و به لحاظ فکری، عقیده سلفی- وهابی با محوریت آل سعود دارد. عربستانی که خود از شرکای راهبردیِ و خاور میانه ای ایالات متحده است و با پروژه های استراتژیک سیاسی- نظامی ایالات متحده از عراق تا لبنان و اکنون درسوریه، همدوشی تنگاتنگ دارد.
پرسشی که ذهن ها را به خود مشغول می کند، این است که این سیگنال های متفاوت و حتی متناقض هویتی(سلفی تندرو)، داشتن روابط و عملکردهای ظاهراً تقابلی(تروریسم و مبارزه با آن)، که از یک سو، در مقطع جهاد، علیه شوروی، "رابط" امریکاست واز سوی دیگر، یازده سپتامبر(۲۰۰۱) می آفریند و با حضور امریکا در افغانستان وآغاز مبارزه با تروریسم، از منطقه ابیت آباد، پایتخت پاکستان، شریک استراتژیک ایالات متحده سر برمی آورد و یک دهه در آنجا زندگی می کند و نهایتاَ در آنجا کشته می شود. به عبارت دیگر، این تناقضات و روابط و کارکردها، در مبارزه و نگاه ایالات متحده به این گروه و کارکردهای مثبت و منفی این گروه به آن کشور، ابهامات زیادی آفریده و رمز گشایی از جعبه سیاه تروریسم و مبارزه با آنرا ضروری ساخته است.
در پاسخ به آن پرسش و ابهام زدایی از ماجرا، یکی از کُدها و کلید ها، تامل در تحولات قدیم و جدید افغانستان و سوریه است. در افغانستان تروریسمی که امریکا مدعی مبارزه با آنهاست، آن کشور، در نهان مذاکرات و روابط عمیقی با آنها دارد که فریاد رئیس جمهور کرزی را نیز بلند کرده و از سوی دیگر به صورت تامل برانگیزی، عملیات های تروریستی، دقیقاً و گام به گام در راستای تامین خواسته های راهبردی ایالات متحده به وقوع می پیوندد!؟
در سوریه ، جبهه النصره که شاخه همان القاعده و مهمترین جریان مسلح در مقابل دولت و ملت سوریه است، علناً در مراکز خویش تصاویر بن لادن را نصب می کند و پرچم القاعده را بالا می برد، در همین حال مورد حمایت علنی مالی و تسلیحاتی غرب، بویژه ایالات متحده نیز قرار می گیرد و حتی پیوستنِ سلفی های ساکن اروپا نیز تسهیل می شود، به گونه ای که امروز شمار زیادی از اتباع آلمانی در جمع تروریست های سوری دیده می شود. برخی کشورهای اقماری- عربی نیز که مسلمانان را تکفیر می کنند، همگام با امریکا و به نفع اسرائیل و برعلیه حزب الله، حماس و اکنون سوریه وارد عمل می شوند و بی شرمانه تر اینکه مفتی های درباری شان، یکی پس از دیگری فتواهای تسهیل کننده پروژه های استعماری را صادر می کنند.
درچنین کانتکسی، برخلاف تناقضات ظاهری و فریبنده ای که میان تروریسم و مبارزان علیه آنها به نظر می رسد، همگامی ها و همنوایی ها، اشتراک در "هدف" و "دشمن" و حضور کاملاً کلیدی القاعده و سلفی ها در مواقع و مکان های مورد نیاز ایالات متحده از افغانستان تا لبنان و از عراق تا سوریه و جاهای دیگر، نشان میدهد که یک پیوند معنادار و راهبردی میان آنها وجود دارد و گرنه حمایت سیاسی و تسلیحاتی از تروریسم در سوریه و یا مذاکره با تروریسمی که در افغانستان جز مرگ و ویرانی نمی آفریند، چگونه امکان پذیر می شود. مهمتر اینکه گروه های مسلحی که علیه سوریه می جنگند، چنان هویت و قرابت روشن با القاعده دارند که ایمن الظواهری، فرد شماره یک القاعده، برای آنها نقش پدری بازی می کند و پیشنهاد تشکیل حکومت مبتنی بر شریعت میدهد؟! و اعجاب آور تر اینکه رهبر القاعده ، بشار اسدی را "دشمن" خطاب می کند که از قضا، اسرائیل، امریکا و مرتجعین عرب نیز او را دشمن میدارد!؟ آیا طالبانی که امریکا دشمنش می خواند، پاکستان آن یار دیرینه و هم پیمان ایالات متحده به صورت اتفاقی حامی طالبان درآمده است؟ و چه حسن تصادفی، القاعده سراز افغانستان در می آورد وایالات متحده هم برای مبارزه با آن در کشوری حضور می یابد که دقیقاً در دکترین نظامی خود، نیاز به پایگاههای دائمی در آنجا دارد و این موضوع نیز، چنان حیاتی است که اگر آن پایگاه ها و مصونیت قضایی برای سربازان آنها داده نشود، کاملاً این کشور را ترک خواهند کرد. درحالی که تروریسم همچنان در پاکستان و افغانستان جولان میدهد و در طول و عرض کشور، دهشت می آفریند.

مولف : سیدآقا موسوی نژاد
https://avapress.net/vdcb88b0.rhb55piuur.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

افرین بربچه های فلستینی با این همه صبرو درایت وهوش
باعث تمام بدبختی ها و آواره شدن مردم همبن تروریسم است که نیرو های جنگ افروز تربیت میکند و روانه کشور اقغانستان و پاکستان میکند تا دهشت آقرینی را گسترش دهند.
نروریسم جهان اسلام را آرام نمیگذارد مرتب در حهان مثل شیطان عمل میکند.خداوند این خناس را محو کند.
تمام بدبختی های ما از گور تروریسم به وجود می اید خدا لعنتشان کند