افغانستان یک کشور مستقل، دارای حکومت و پارلمان، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی- نظامی و ملکی است و بیش از ده سال از استقرار آن می گذرد اما ایالات متحده، همواره تلاش کرده تا عملاً این نهاد ها را به رسمیت نشناسد و اقدام موثری همبرای خود اتکایی و توانمندی آنها به خصوص نیروهای مسلح نکند.
مقایسه حضور ده ساله اتحاد جماهیر شوروی با حضور مشابه امریکا، نشان میدهد که طی این مدت، آن کشور تا چه میزان می توانست، اردو و نیروهای مسلح افغانستان را تجهیز کند اما نکرد و علی رغم لفاظی های بسیار، مارا همطراز با توانایی های مخالفان مسلح نگهداشت. راز این سیاست در خلال جنگ زبانی رئیس جمهور با امریکایی ها، روشن شد که بخشی از طالبان، حامی صلح اند و با دولت افغانستان مذاکره می کنند و بخشی هم با ایالات متحده سَر و سِرِّی دارند و همانها در مقاطع حساس، به نفع قدرتهای خارجی با اهداف مشخص وارد عمل می شوند و انتحار و انفجار می کنند.
در چنین شرایطی، وقتی رئیس جمهور پس از امتناع های مکرر و بی دلیل امریکا در واگذاری مسوولیت زندان بگرام می گوید که اگر تسلیم دهی این زندان دوباره به تأخیر بیفتد، وی به "آرای مردم" مراجعه کرده و یک «جانبه عمل خواهد کرد»، ایالات متحده به جای تحویل زندان، دستور آماده باش نظامی صادر می کند!؟ جنرال دانفورد در ۲۳ حوت و متعاقب سخنان رئیس جمهور، دستور رسمی آماده باش نظامی داد و در مورد روابط دو کشور (افغانستان و امریکا) ابراز نگرانی کرد. چرا باید امریکا از واگذاری زندانی که زندانیان افغانستانی را در خود جای داده، مکررا امتناع کند و در نهایت آمادگی رویارویی بگیرداما واگذاری را نپذیرد؟چرا امریکایی ها با وجود قوه قضائیه و سیستم عدلی و قضایی و سازوکارهای آن، از تحویل زندان بگرام با تمام وجود و علی رغم توافقات مکرر، امتناعکنند و با تقسیم زندانیان طالب به خطرناک و بی خطر، مصرباشند که زندانیان را تحویل ندهند؟ مفهوم این رفتار چیست که از یک سو به عنوان یک دولت مستقل، موافقتنامه استراتژیک امضاء می کنند و به دنبال امضای موافقتنامه امنیتی هستند اما برخلاف آن حاکمیت ملی و استقلال قضایی کشور را نمی پذیرند؟
واقعیت این است که امریکا قائل به استقلال واقعی ما نیست و اگر چه در تعارفات و اخذ تعهدات مثل موافقت نامه های استراتژیک و امنیتی، استقلال صوری قائل می شوند اما رفتارهای آنها دقیقاً عکس آنرا نشان میدهد و این انجام از همان آغاز قابل رویت بود.
زیرا وابستگی مالی و امنیتی و حضور ده ها هزار نظامی آن کشور و دراختیار داشتن مهره های با نام طالب، این تصور را برای امریکا به وجود آورده که حاکمیت این کشور را در اختیار دارد و به همین دلیل حتی در انتخابات ما دخالت می کند و نام آنرا تفاهم می گذارد.
طی این مدت آن کشور تلاش کرده که این وضعیت را حتی در آینده حفظ کند، لذا نیروهای مسلح ما را تجهیز نکرد و یک موازنه نظامی با مخالفانایجاد نمود وتوان دفاعی حداقلیهمواره نیازمند و همیشه در معرض تهدید و تحمیل را تمویل و به گونه ای طراحی کرد که در مواقع نیاز با اندک هزینه ای این موازنه را به هم زند و طرفی را مجبور به تمکین خواسته های خویش نماید.از این رو، طی این ده سال تلاش کردهکه با تیتر و تکرار کردن آموزش نیروهای افغان، دست خالی نگهداشتن مارا پنهانکند.
حال با این وجود، در اختیار گرفتن زندان بگرام که نماد حاکمیت ملی ماست؛ اما امریکایی ها مانع می شوند تا به ما و رقبا نشان دهند که ماهیت حضور آنها به چه صورت است و آنرا با یک پیام بی متن اعلام هم می کند. وگرنه چرا تحویل زندان و زندانیان افغانی به نهادهای عدلی و قضایی افغانستان تا این حد زجر آور باشد که آنرا به قیمت درگیری نظامی هم که شده تحویل ندهد.
البته آنها با تخریب جنگ افزارهای روسی کشور و دادن تسلیحات ابتدایی به ماو حفظ دسته امریکایی طالبان در درون و بیرون مرزها، متوهم اند که با این داشته ها و با وجود آن طالبان، دولت افغانستان توان ایستادگی در برابر خواسته های ما را ندارد و حتی فکر آنرا نخواهند کرد.
این درحالی است که آنانمیدانند کهدیروز،مثل امروز طالبان، مجاهدین را تسلیح می کردند وسلاح های ابتدایی در اختیار شان می گذاشتند اما آنان با پشتوانه ایمان و نه تسلیحات مدرن، توانستند، میگ های روسی را زمین گیرکنندو ارتش سرخ را باهمه توان انسانی و تسلیحاتی اش، با افتضاح و شکست راهی مسکو سازند.
تاریخ اگرچه تاریک ما به ما آموخته که استقلال، حاکمیت ملی و مشی براساس منافع ملی ملتها، چقدر برای اهداف استعماری، دشوار، "واکنش بر انگیز" انزجار آور و خشمگینانه است و اما اگر به استقلال، حاکمیت ملی، باورها و ارزشهای مردم ما احترام گذاشته نشود و حضور استعماری برما تحمیل شود، مطمئناً در شرایط کنونی نیزتنها یک جرقه برای تکرار آن حماسه(۱۹۸۹) کافی است. لذا این آماده باش پس از ده سال، بیش از آنکه ترساننده باشد، به صورت بی سابقه ماهیت شان را عیان می سازد و سلطه گری را نشان میدهد و اعلام می کند کهدر چه وضعیتی هستیم. و گرنه نیازی به این همه امتناع و تهدید نبود. بنا براینبه جنرال دانفورد کهگفته؛ "ما در مرحله دشوار روابط خود قرار داریم" باید گفت؛ ملت افغانستان هم میداند که در حساس ترین مقطع تاریخ تعیین استقلال و وابستگی قرار دارند و پیش از آنکه ما را چون اسلاف خویش بیازمایند، به قانون، حاکمیت ملی و ارزشهای ما احترام بگذارند و مطمئن باشند که این سرزمین راز آمیز تر از محاسباتی است که روی آن حساب باز کرده اند.
مقایسه حضور ده ساله اتحاد جماهیر شوروی با حضور مشابه امریکا، نشان میدهد که طی این مدت، آن کشور تا چه میزان می توانست، اردو و نیروهای مسلح افغانستان را تجهیز کند اما نکرد و علی رغم لفاظی های بسیار، مارا همطراز با توانایی های مخالفان مسلح نگهداشت. راز این سیاست در خلال جنگ زبانی رئیس جمهور با امریکایی ها، روشن شد که بخشی از طالبان، حامی صلح اند و با دولت افغانستان مذاکره می کنند و بخشی هم با ایالات متحده سَر و سِرِّی دارند و همانها در مقاطع حساس، به نفع قدرتهای خارجی با اهداف مشخص وارد عمل می شوند و انتحار و انفجار می کنند.
در چنین شرایطی، وقتی رئیس جمهور پس از امتناع های مکرر و بی دلیل امریکا در واگذاری مسوولیت زندان بگرام می گوید که اگر تسلیم دهی این زندان دوباره به تأخیر بیفتد، وی به "آرای مردم" مراجعه کرده و یک «جانبه عمل خواهد کرد»، ایالات متحده به جای تحویل زندان، دستور آماده باش نظامی صادر می کند!؟ جنرال دانفورد در ۲۳ حوت و متعاقب سخنان رئیس جمهور، دستور رسمی آماده باش نظامی داد و در مورد روابط دو کشور (افغانستان و امریکا) ابراز نگرانی کرد. چرا باید امریکا از واگذاری زندانی که زندانیان افغانستانی را در خود جای داده، مکررا امتناع کند و در نهایت آمادگی رویارویی بگیرداما واگذاری را نپذیرد؟چرا امریکایی ها با وجود قوه قضائیه و سیستم عدلی و قضایی و سازوکارهای آن، از تحویل زندان بگرام با تمام وجود و علی رغم توافقات مکرر، امتناعکنند و با تقسیم زندانیان طالب به خطرناک و بی خطر، مصرباشند که زندانیان را تحویل ندهند؟ مفهوم این رفتار چیست که از یک سو به عنوان یک دولت مستقل، موافقتنامه استراتژیک امضاء می کنند و به دنبال امضای موافقتنامه امنیتی هستند اما برخلاف آن حاکمیت ملی و استقلال قضایی کشور را نمی پذیرند؟
واقعیت این است که امریکا قائل به استقلال واقعی ما نیست و اگر چه در تعارفات و اخذ تعهدات مثل موافقت نامه های استراتژیک و امنیتی، استقلال صوری قائل می شوند اما رفتارهای آنها دقیقاً عکس آنرا نشان میدهد و این انجام از همان آغاز قابل رویت بود.
زیرا وابستگی مالی و امنیتی و حضور ده ها هزار نظامی آن کشور و دراختیار داشتن مهره های با نام طالب، این تصور را برای امریکا به وجود آورده که حاکمیت این کشور را در اختیار دارد و به همین دلیل حتی در انتخابات ما دخالت می کند و نام آنرا تفاهم می گذارد.
طی این مدت آن کشور تلاش کرده که این وضعیت را حتی در آینده حفظ کند، لذا نیروهای مسلح ما را تجهیز نکرد و یک موازنه نظامی با مخالفانایجاد نمود وتوان دفاعی حداقلیهمواره نیازمند و همیشه در معرض تهدید و تحمیل را تمویل و به گونه ای طراحی کرد که در مواقع نیاز با اندک هزینه ای این موازنه را به هم زند و طرفی را مجبور به تمکین خواسته های خویش نماید.از این رو، طی این ده سال تلاش کردهکه با تیتر و تکرار کردن آموزش نیروهای افغان، دست خالی نگهداشتن مارا پنهانکند.
حال با این وجود، در اختیار گرفتن زندان بگرام که نماد حاکمیت ملی ماست؛ اما امریکایی ها مانع می شوند تا به ما و رقبا نشان دهند که ماهیت حضور آنها به چه صورت است و آنرا با یک پیام بی متن اعلام هم می کند. وگرنه چرا تحویل زندان و زندانیان افغانی به نهادهای عدلی و قضایی افغانستان تا این حد زجر آور باشد که آنرا به قیمت درگیری نظامی هم که شده تحویل ندهد.
البته آنها با تخریب جنگ افزارهای روسی کشور و دادن تسلیحات ابتدایی به ماو حفظ دسته امریکایی طالبان در درون و بیرون مرزها، متوهم اند که با این داشته ها و با وجود آن طالبان، دولت افغانستان توان ایستادگی در برابر خواسته های ما را ندارد و حتی فکر آنرا نخواهند کرد.
این درحالی است که آنانمیدانند کهدیروز،مثل امروز طالبان، مجاهدین را تسلیح می کردند وسلاح های ابتدایی در اختیار شان می گذاشتند اما آنان با پشتوانه ایمان و نه تسلیحات مدرن، توانستند، میگ های روسی را زمین گیرکنندو ارتش سرخ را باهمه توان انسانی و تسلیحاتی اش، با افتضاح و شکست راهی مسکو سازند.
تاریخ اگرچه تاریک ما به ما آموخته که استقلال، حاکمیت ملی و مشی براساس منافع ملی ملتها، چقدر برای اهداف استعماری، دشوار، "واکنش بر انگیز" انزجار آور و خشمگینانه است و اما اگر به استقلال، حاکمیت ملی، باورها و ارزشهای مردم ما احترام گذاشته نشود و حضور استعماری برما تحمیل شود، مطمئناً در شرایط کنونی نیزتنها یک جرقه برای تکرار آن حماسه(۱۹۸۹) کافی است. لذا این آماده باش پس از ده سال، بیش از آنکه ترساننده باشد، به صورت بی سابقه ماهیت شان را عیان می سازد و سلطه گری را نشان میدهد و اعلام می کند کهدر چه وضعیتی هستیم. و گرنه نیازی به این همه امتناع و تهدید نبود. بنا براینبه جنرال دانفورد کهگفته؛ "ما در مرحله دشوار روابط خود قرار داریم" باید گفت؛ ملت افغانستان هم میداند که در حساس ترین مقطع تاریخ تعیین استقلال و وابستگی قرار دارند و پیش از آنکه ما را چون اسلاف خویش بیازمایند، به قانون، حاکمیت ملی و ارزشهای ما احترام بگذارند و مطمئن باشند که این سرزمین راز آمیز تر از محاسباتی است که روی آن حساب باز کرده اند.
مولف : سیدآقا موسوی نژاد