بعید نیست، حافظه تاریخی استعمار به عمد فراموش کرده باشد و یا هیاهوی تصنعی مبارزه با تروریسم برخی را تخدیر کرده باشد اما آگاهان نیک می دانند در منشور ملل متحد ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ سانفرانسيسكو، درهمان ماده آغازین آن؛ «حفظ صلح و امنيت بينالمللي؛ اقدامات دسته جمعي موثر براي جلوگيري و برطرف كردن تهديدات عليه صلح و "متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز" يا ساير كارهاي ناقض صلح » عمده هدف سازمان ملل دانسته شده است.
باوجود چنین رسالتی، فرانسه یکی از اعضای شورای امنیت، به بهانه مبارزه با اسلامگرایان در ۱۱ جنوری به کشورمالی تجاوز هوایی و زمینی می کند و یکی از فقیرترین کشورهای جهان را که با وجود معادن طلا، اورانیوم و... نیمی از مردم آن زیر خط فقر زندگی میکند و تا ۱۹۶۰ هم از مستعمرات آن بوده، اشغال می کند و دبیر کل سازمان ملل این تجاوز را می ستاید و شورای امنیت هم سه روز پس از آغاز تجاوز، تجویزش میکند؟! یا روز پنجشنبه ۳۱ جنوری رژیمصهیونیستی با نقض حریم هوایی سوریه به اطراف دمشق حمله میکند و دبیرکل آن سازمان به ابراز تاسف بسنده می نماید؛ یا نسبت به تروریسم بین المللی در سوریه که از سوی امریکا، انگلیس، ترکیه و دیگر کشورهای غربی و عربی علناً تمویل و تجهیز می شوند، جانب دارانه عمل می کند و نه تنها تروریست ها را محکوم ننموده که همین دو روز پیش دولت سوریه را مسئول اوضاع قلمداد کرده است.
با توجه به ماده نخست منشور سازمان ملل که در مطلع آمد، تردیدی نیست که تجاوزآشکار و بی هیچ مجوز فرانسه به کشور مسقل مالی، یکی از مصادیق نقض صلح و تهدید امنیت بین الملل است اما چرا دبیرکل سازمان ملل به ستایش یک تجاوز میپردازد و یا اینکه به تجاوز نظامی دوباره و علنی اسرائیل به خاک سوریه و قبل از این به تجاوز به لبنان در ۲۰۰۶ به یک تاسف بسنده کرده؛ آیا ستایش و تاسف شدید، پاسخ به تجاوز علیه کشورها است؟! آن هم از سوی دبیرکل سازمانی که «حفظ صلح و امنيت بينالمللي و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح» رسالت آن است!
بدون تردید این دوتجاوز، وقیحانه ترین گونه نقض آشکار منشور ملل متحد و تهدید صلح و امنیت است و اگر "سازمان ملل ابزار دُوَل" زورمند و شورای امنیت، کانون معاملات استعمارگران صاحب حق وتو بر سرنوش ملت ها نبود، امروز باید طبق فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، علیه اشغالگران قدس و فرانسه، اقدامات عاجل صورت می گرفت. زیرا در ماده ۳۹ و فصل هفتم آن منشور، « شوراي امنيت وجود هرگونه تهديد عليه صلح – نقض صلح – يا عمل تجاوز را احراز و توصيههايي خواهد نمود يا تصميم خواهد گرفت كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي به چه اقداماتي برطبق مواد ۴۱ و ۴۲ بايد مبادرت شود» و « در صورتي كه شوراي امنيت تشخيص دهد كه اقدامات پيشبيني شده در ماده ۴۱ كافي نخواهد بود يا ثابت شده باشد كه كافي نيست ميتواند به وسيله نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني به اقدامي كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي ضروري است مبادرت كند. اين اقدام ممكن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و ساير عمليات نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني اعضاي ملل متحد باشد.»
اما از آنجایی که قاضی، مجری و متجاوز خود اعضای شورای امنیت، یعنی همین کانون ناامنی جهان است، نه تنها اقدامی برعلیه تجاوز صورت نمی گیرد که حمایت نیز می شود و دبیرکل سازمان ملل در سوریه و مالی به مقتضای اراده آنان، موضع می گیرد؛ در جایی که باید شدیداً محکوم کند، شدیداً متاسف می شود و درجایی که باید تروریسم و حامیان آنرا مسئول بداند، قربانیان آنرا مسئول می شناسد؟!
حال در هیاهوی رسانه های استعماری و اقماری، پرداختن به این نکته از آنرو بایسته است که مردم ما بدانند که سازمان ملل و شورای امنیت و دیگر نهادهای به اصطلاح بین المللی چرا ظالمانه عمل می کنند؟ از این رو، در توضیح این چرایی نیاز است که به بیرون از دایره تعریف شده رسمی این نهاد نگاهی افکنده شود تا ببینیم که چه کسانی واقعاً این نهاد ها را مدیریت می کنند که متصدیان آنها، جز توجیه تجاوزگری و خوش رقصی، وظیفه دیگر ندارند؟!
به عنوان نمونه اگر به"دکترین نیروهای مسلح امریکا" که در ۲ می ۲۰۰۷ تنظیم شده و در ۲۰ مارس ۲۰۰۹ اصلاح گردیده و تاکنون مبنای عمل ایالات متحده در جهان است؛ نگاه دقیقتر کنیم، راز عملکرد استعماری این نهاد ها و موضع گیری های شدیداً دیکته شده و ناعادلانه آنها بهتر مشخص میگردد.
دراین دکترین که توسط مایک مولن در زمان فرماندهی اش بر ارتش امریکا در اروپا تنظیم شده و به ارتش آن کشور ابلاغ شده؛ نموداری وجود دارد که نقشه عملکردی ایالات متحده در یک اقدام منطقهای یا جهانی و اضلاع نظامی، سیاسی و حتی فرهنگی آن کشوررا تعیین می کند؛ در آن مرکز عملیات نظامی-غیرنظامیی به نام اختصاری CMOC، ترسیم شده که سازمان ملل به عنوان یکی از بازوهای ارتش امریکا و از نیروهای های تحت امر آدمیرال مایکل مولن است و این سازمان در کنار صلیب سرخ، NGO های بین المللی و سازمان داکتران بدون مرز، به عنوان بازوان غیر نظامی ارتش امریکا عمل می کند.
از همین رو، این قلم از حذف دو عضو خارجی کمیسیون شکایات انتخاباتی کشور به شدت حمایت کرد زیرا؛ تجربه عملکرد آنها به اثبات رسانده که آنان مامورانی هستند که جز به خواست منافع استعمارگران سخن نمی گویند و اقدامی نمی کنند. از همین رو، وقتی که فرانسه آشکارا به مالی تجاوز می کند، دبیرکل سازمان ملل؟! آنرا می ستاید و یا در مورد تجاوز اسرائیل به سوریه تنها به تاسف بسنده می کند، زیرا با کمال تاسف، سازمان ملل، ابزار دُوَل استعمارگر غربی است و نباید منتظر داوری آن نهاد نشست و اقدام عادلانه ای را از آنها متوقع بود.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
باوجود چنین رسالتی، فرانسه یکی از اعضای شورای امنیت، به بهانه مبارزه با اسلامگرایان در ۱۱ جنوری به کشورمالی تجاوز هوایی و زمینی می کند و یکی از فقیرترین کشورهای جهان را که با وجود معادن طلا، اورانیوم و... نیمی از مردم آن زیر خط فقر زندگی میکند و تا ۱۹۶۰ هم از مستعمرات آن بوده، اشغال می کند و دبیر کل سازمان ملل این تجاوز را می ستاید و شورای امنیت هم سه روز پس از آغاز تجاوز، تجویزش میکند؟! یا روز پنجشنبه ۳۱ جنوری رژیمصهیونیستی با نقض حریم هوایی سوریه به اطراف دمشق حمله میکند و دبیرکل آن سازمان به ابراز تاسف بسنده می نماید؛ یا نسبت به تروریسم بین المللی در سوریه که از سوی امریکا، انگلیس، ترکیه و دیگر کشورهای غربی و عربی علناً تمویل و تجهیز می شوند، جانب دارانه عمل می کند و نه تنها تروریست ها را محکوم ننموده که همین دو روز پیش دولت سوریه را مسئول اوضاع قلمداد کرده است.
با توجه به ماده نخست منشور سازمان ملل که در مطلع آمد، تردیدی نیست که تجاوزآشکار و بی هیچ مجوز فرانسه به کشور مسقل مالی، یکی از مصادیق نقض صلح و تهدید امنیت بین الملل است اما چرا دبیرکل سازمان ملل به ستایش یک تجاوز میپردازد و یا اینکه به تجاوز نظامی دوباره و علنی اسرائیل به خاک سوریه و قبل از این به تجاوز به لبنان در ۲۰۰۶ به یک تاسف بسنده کرده؛ آیا ستایش و تاسف شدید، پاسخ به تجاوز علیه کشورها است؟! آن هم از سوی دبیرکل سازمانی که «حفظ صلح و امنيت بينالمللي و متوقف ساختن هرگونه عمل تجاوز يا ساير كارهاي ناقض صلح» رسالت آن است!
بدون تردید این دوتجاوز، وقیحانه ترین گونه نقض آشکار منشور ملل متحد و تهدید صلح و امنیت است و اگر "سازمان ملل ابزار دُوَل" زورمند و شورای امنیت، کانون معاملات استعمارگران صاحب حق وتو بر سرنوش ملت ها نبود، امروز باید طبق فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، علیه اشغالگران قدس و فرانسه، اقدامات عاجل صورت می گرفت. زیرا در ماده ۳۹ و فصل هفتم آن منشور، « شوراي امنيت وجود هرگونه تهديد عليه صلح – نقض صلح – يا عمل تجاوز را احراز و توصيههايي خواهد نمود يا تصميم خواهد گرفت كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي به چه اقداماتي برطبق مواد ۴۱ و ۴۲ بايد مبادرت شود» و « در صورتي كه شوراي امنيت تشخيص دهد كه اقدامات پيشبيني شده در ماده ۴۱ كافي نخواهد بود يا ثابت شده باشد كه كافي نيست ميتواند به وسيله نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني به اقدامي كه براي حفظ يا اعاده صلح و امنيت بينالمللي ضروري است مبادرت كند. اين اقدام ممكن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و ساير عمليات نيروهاي هوايي – دريايي يا زميني اعضاي ملل متحد باشد.»
اما از آنجایی که قاضی، مجری و متجاوز خود اعضای شورای امنیت، یعنی همین کانون ناامنی جهان است، نه تنها اقدامی برعلیه تجاوز صورت نمی گیرد که حمایت نیز می شود و دبیرکل سازمان ملل در سوریه و مالی به مقتضای اراده آنان، موضع می گیرد؛ در جایی که باید شدیداً محکوم کند، شدیداً متاسف می شود و درجایی که باید تروریسم و حامیان آنرا مسئول بداند، قربانیان آنرا مسئول می شناسد؟!
حال در هیاهوی رسانه های استعماری و اقماری، پرداختن به این نکته از آنرو بایسته است که مردم ما بدانند که سازمان ملل و شورای امنیت و دیگر نهادهای به اصطلاح بین المللی چرا ظالمانه عمل می کنند؟ از این رو، در توضیح این چرایی نیاز است که به بیرون از دایره تعریف شده رسمی این نهاد نگاهی افکنده شود تا ببینیم که چه کسانی واقعاً این نهاد ها را مدیریت می کنند که متصدیان آنها، جز توجیه تجاوزگری و خوش رقصی، وظیفه دیگر ندارند؟!
به عنوان نمونه اگر به"دکترین نیروهای مسلح امریکا" که در ۲ می ۲۰۰۷ تنظیم شده و در ۲۰ مارس ۲۰۰۹ اصلاح گردیده و تاکنون مبنای عمل ایالات متحده در جهان است؛ نگاه دقیقتر کنیم، راز عملکرد استعماری این نهاد ها و موضع گیری های شدیداً دیکته شده و ناعادلانه آنها بهتر مشخص میگردد.
دراین دکترین که توسط مایک مولن در زمان فرماندهی اش بر ارتش امریکا در اروپا تنظیم شده و به ارتش آن کشور ابلاغ شده؛ نموداری وجود دارد که نقشه عملکردی ایالات متحده در یک اقدام منطقهای یا جهانی و اضلاع نظامی، سیاسی و حتی فرهنگی آن کشوررا تعیین می کند؛ در آن مرکز عملیات نظامی-غیرنظامیی به نام اختصاری CMOC، ترسیم شده که سازمان ملل به عنوان یکی از بازوهای ارتش امریکا و از نیروهای های تحت امر آدمیرال مایکل مولن است و این سازمان در کنار صلیب سرخ، NGO های بین المللی و سازمان داکتران بدون مرز، به عنوان بازوان غیر نظامی ارتش امریکا عمل می کند.
از همین رو، این قلم از حذف دو عضو خارجی کمیسیون شکایات انتخاباتی کشور به شدت حمایت کرد زیرا؛ تجربه عملکرد آنها به اثبات رسانده که آنان مامورانی هستند که جز به خواست منافع استعمارگران سخن نمی گویند و اقدامی نمی کنند. از همین رو، وقتی که فرانسه آشکارا به مالی تجاوز می کند، دبیرکل سازمان ملل؟! آنرا می ستاید و یا در مورد تجاوز اسرائیل به سوریه تنها به تاسف بسنده می کند، زیرا با کمال تاسف، سازمان ملل، ابزار دُوَل استعمارگر غربی است و نباید منتظر داوری آن نهاد نشست و اقدام عادلانه ای را از آنها متوقع بود.
نویسنده: سیدآقاموسوی نژاد
مولف : سیدآقا موسوی نژاد