پس از روی کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان، آمریکا ضمن تحریک گروههای مقاومت پنجشیر و برخی مخالفان مناطق دیگر کشور علیه امارت اسلامی، یکی از اصلیترین پروژههای خود یعنی تشویق و ترغیب شیعیان افغانستان به در تقابل قرار گرفتن آنان با حاکمیت نوپای امارت اسلامی را روی دست گرفت.
اگر حوادث به وقوع پیوسته سهساله پسا سقوط جمهوریت را بررسی کنیم و مجموعه قطعات پازل را کنار هم بچینیم، به تصویر مشخص و متقنی از تلاشهای آمریکا در تضعیف حاکمیت کنونی افغانستان دست خواهیم یافت:
۱- در قائله پسر مسعود عناصر خارجی وابسته به غرب و همچنان نحلههای فکری لیبرالیزه شدهی داخلی شعار فارسیگرایانه و دفاع از این تیره و طایفه و منطقه را علم نمودند و یک جوّ روانی بزرگی را توسط رسانهها در فضاهای حقیقی نیز به وجود آوردند بگونهای که ممکن بود منجر به ایجاد یک جنگ داخلی دیگر از جنس جنگهای خونین دهه هفتاد شود.
۲- انفجار و انتحار مراکز دینی و عبادی شیعیان و ایجاد رعب و وحشت میان آنها و همچنان پمپاژ و القای این ذهنیت که حاکمیت برای کتلههای شیعی یک هالهی امنیتی نیست و بایستی آحاد مردمِ اهل تشیع دست به اسلحه شوند و برای حفاظت از جان و در دفاع از اعتقاداتشان گروههای مسلحانه را سازماندهی نمایند.
۳- کانالیزهسازی مهاجرتهای دستهجمعی و گروهی که با هدف "تغییر دمووگرافی" شیعیان از سوی برخی جریانهای به ظاهر دلسوز اما در اصل فریبخورده توطئه آمریکا و غرب به راه افتاد و از این رهگذر، کلاههای زیادی بر سر مردم گذاشته شد و نهایتا باعث تضعیف و حتی فروپاشی خانوادهها نیز گردید.
۴- قد علم کردن فردی به نام مولوی مهدی، نیروی بغاوتگری که توسط انگلیس و حامیان وی تحریک گردید و نهایتا هزاران خانواده را آواره و صدها نفر را به کام مرگ کشاند؛ البته در این قائله مبنای محرکه نیز حساسیتهای قومی و مذهبی موضوعیت داده شده بود.
۵- مطرحسازی بلواهایی که تحت عنوان ژنوساید و امثال آن به عنوان گسلهای اجتماعی و جنگهای هیبریدی فعال و آزاد گردید و با هدف انشعاب شیعیان با رویکرد قومیت وضعیت بغرنجی را در فضای سیاسی و رسانهای رقم زد.
۶- تنشزایی و هیاهوسازی از بستر چالشهای مهاجرین افغانستانی در جمهوری اسلامی ایران و سوءاستفاده از امواج مهاجرهراسی که توسط رسانههای وابسته به غرب در لابلای دو جامعه ایرانی و افغانستانی به وجود آورده شد. همچنان ترورهای پیاپی روحانیون اهل تشیع در افغانستان و در پی آن نشر و پخش آیههای یأس و نا امیدی برای آحاد جامعه افغانستانی و علیالخصوص کتله اهل تشیع این کشور.
۷- در این اواخر هم تهدیدهای رسمی علیه حامیان و همکاران امارت اسلامی و نحلههای فکری، فرهنگی و اعتقادی و همچنان رسانههای همسو با آن.
مجموعه این قطعات پازل وقتی کنار هم چیده شود، تصویری از پروژه شیعهستیزی داعش با هدف جدایی آنها از بدنه حاکمیت امارت اسلامی را در ذهن تداعی میکند.
اما با این همه توطئههایی که آمریکا به وسیله حلقات وابسته به خود که در بخش علمیاتهای میدانی و تروریستی وی گروهکهایی چون داعش موضوعیت دارد و در بخش نبردهای هیبریدی، فکری، فرهنگی و رسانهای وی، تربیت شدگان بیست سالهاش در دامن ایدئولوژی لیبرالیستی، مبانی، اساسات و اصولهای این تفکر پوسیده را سق میزنند قرار دارد، علیه جامعه، مردم و حاکمیت افغانستان انجام داد، ولی باز هم بنابر فهم بالای مردم و همچنان کیاست و درایت دستاندرکاران حوزه ذهنیتدهی و جهتدهی جامعه افغانستانی و علیالخصوص کتلههای شیعی، تلاشهایی را که استکبار جهانی طی این سه سال در رأس برنامههای خود در حوزه افغانستان در دستور کار قرار داده بود، هزینهبر اما بینتیجه واقع شد.
با این حال و مبتنی بر دو دلیل همچنان در ادامه این پروژه (شیعهستیزی) نگرانیها و خوشبینیهایی وجود دارد.
۱- جای خوشبینی به این دلیل وجود دارد که جامعه افغانستان و بویژه اهل تشیع این کشور هم از جنگهای داخلی گذشته و هم از رویدادهای کشورهای چون سوریه و عراق عبرتهایی را آموختهاند و محال است که بار دیگر در دام توطئههای آمریکا و غرب افتاده و عرصه را برای گروهکهای تکفیری هموار سازند.
۲- اما دومین دلیل که اندکی نگرانکننده است، بحث فقر مادی و دخالت رسانههای سلطه و حاکم در سطح کلی جامعه است. فقر مادی و عدم دسترسی به تحلیل و تجزیهی اطلاعات درست یکی از اساسیترین علل به دام افتادن افراد یک جامعه در دامان گروههای تروریستی میباشد.
آنچه که امروزه ضروری است انعکاس و انتقال وقایع به گونه درست و همچنان تجزیه و تحلیل سالم آن مبتنی بر زاویه دید واقعی و ارزشی با در نظرداشت معیارهای دینی و منافع ملی در جامعه است.
مادامی که جریانهای وابسته به غرب و آمریکا در عرصه جنگهای روانی و رسانهای در امر ذهنیتسازی علیه جامعه ما موفق نباشند و با اغوای اذهان و تسخیر قلوب بین مردم و حاکمیت موجود انشعاب و انشقاق به وجود نیاورند، در عرصه تحرکات و عملیاتهای میدانی و نظامی هرگز کاری نخواهند توانست. اما اگر اصحاب رسانه و اهالی فکر و فرهنگ و مبارزه در صحنه و خودی، در امر اطلاعرسانی و تحلیل و تجزیه دادهها ضعیف عمل کنند و به درستی نتوانند بازتابدهنده، سوقدهنده و هدایتکننده فضای فکری و روانی جامعه شوند، هیچ ضمانتی وجود نخواهد داشت که دشمنان به امیال و مقاصدی که دارند دست نیابند.