آری! اتحاد انسانها حول اندیشهی مشترک شکل میگیرد و نه خون و نژاد و ملیت. اما نکته و پند این موضوع برای ما چیست؟
نکته اینجاست که متاسفانه در افغانستانِ ما ترکیب نحس سهگانهی ۱- دسایس استکبار ۲- خطا و خیانت خواص و ۳- ناآگاهی عموم مردم باعث شده تا اتحادها و یکیشدنها در نزد بسیاری از ما بر پایهی قومیت و نژاد شکل بگیرد و نه اندیشه و تدین! ما در این رویکرد باطل تا جایی به پیش میرویم که چشمان خود را بر حقایق آشکار و امور مسلّم موجود میبندیم و فقط نژاد را میبینیم و قومیت را.
البته ناگفته پیداست که توجه نمیکنیم که اینگونه عریان چشم بستن بر حقایق شاید ماحصل پروژهی مهندسی اذهانی باشد که امپراطوری رسانهای غرب بخصوص از دو دههی قبل بدینسو در قبال مردم افغانستان به کار گرفته است، بگونهای که به عنوان مثال، میدانیم و میبینیم که فلان شخصیت که از قوم ماست در حال سوءاستفاده از احساسات و باورهای دینی و انسانیمان است، اما بازی میخوریم و همزمان حسِ یک انسانِ به بازی گرفتهشده به ما دست نمیدهد. باید گفت که متاسفانه دلیل عقبماندگی و در انزوا بودن قوم ما و از دست دادن فرصتها از ناحیهی ما نیز دقیقا همین نکته است.
این روزها عالمنمایی به نام واعظزاده بهسودی خیز بزرگی برداشته تا از قبَل یک توطئهی عبری-وندی در راستای تخریب شخصیت آقای حسینی مزاری و نیز از رهگذر تحریک عواطف قوم شریف هزاره، ردای مرجعیت شیعیان افغانستان را به تن کند. واعظزاده در این هدفِ خود با وقاحت تمام به دروغپردازی و تهمت و افترا و نیز تحریف احکام الهی میپردازد و البته از رسوا شدن هم هراسی ندارد. چرا؟ به این دلیل که بر روی به بازی گرفتن مردم حسابی ویژه باز کرده است.
برای نمونه، وقتی یک طلبهی درسخواندهی حوزه که به شروط مرجعیت در دین و البته به بیسوادی و نالایق بودن واعظزاده برای این منصب اشراف کامل دارد ولی باز هم این فرد را صرفا به این دلیل که از قوم اوست آیتاللهالعظمی لقب میدهد، اگر من هم جای واعظزاده باشم امر بر من مشتبه شده و از واکنش منفی عموم مردم نسبت به خودم هراسی به دل راه نخواهم داد.
بنابراین شایسته و لازم است که طلاب و خواص علوم دینی عصبیتهای قومی و کینههایشان نسبت به دیگران را که ناشی از سوءبرداشتهاست کنار بگذارند و اجازه ندهند که فردی چون واعظزاده بخواهد خود را به عنوان متولی برداشت احکام دین مبین و شرع مقدس به خلقالله جا بزند.
صحبتی هم با برخی مصلحتاندیشان تازه از خواب برخاسته: در این فضای تنشآلودی که اکنون شکل گرفته، این واعظزاده بود که صبر معقول آقای حسینی مزاری نسبت به بیانیهی مدتی قبلش را در نظر نگرفت و بر مسیر اشتباه خود اصرار ورزید و بلکه بر دامنهی خطاهایش وسعت بخشید و در نهایت در سخنرانی اخیر خود علاوه بر شدت دادن به تهمتها و افترائات خود نسبت به حسینی مزاری، در اشتباهی دیگر که ناشی از غلبهی هوا و هوس بود، طی دروغی بزرگ ادعا کرد که هشت تا ده میلیون شیعهی افغانستان مقلد او هستند.
آیا نباید به آقای حسینی مزاری حق داد که اولا در شرایطی که بسیاری از علما و بزرگان در برابر لگدمال کردن نهاد مرجعیت دینی و تحریف احکام الهی از سوی واعظزاده سکوت اختیار کردهاند به روشنگری در این رابطه و دفاع از مرجعیت و احکام دینی بپردازد؟ و ثانیا از حیثیت خود در قبال تهمتها و اکاذیبی که واعظزاده مجددا به وی وارد کرده است دفاع نماید؟
اگر انصاف را در نظر بگیریم، پاسخ به این پرسش مثبت است.