حبیبالله دانشیار/ پس از آن که مسیر دیپلماسی بین غرب به رهبری ایالات متحده و روسیه به بن بست رسید، مسکو را در مقابل تنها گزینه، «توسل به اقدام نظامی در اوکراین» قرار داد که قرار بود سریع باشد، اما حالا با رویکرد امریکا و غرب به طول انجامیده است. در سال 2022، روسیه خود را در اوکراین نه فقط در برابر گروههای نئونازی و چند شاگرد رژیم مافیایی کیف میدید، بلکه در مقابل غرب قرار داشت.
از همان ابتدای این عملیات ویژه نظامی مشخص بود که روسیه به طور غیرمستقیم با نیروهای ناتو مقابله می کند، زیرا ایالات متحده و ناتو به تهیه سلاح و داوطلب برای کیف ادامه می داد و از سوی دیگر، ماشین رسانه ای غرب به همراه همه رسانه های اجتماعی، افکار عمومی غرب را مهار نموده و حتی به تحمیل برخی خطوط و دیدگاه های مشخص به آن می پرداخت. از سوی دیگر، انواع تحریم ها علیه روسیه وضع می شود تا زمانی که به تحت مجازات ترین و تحریم شده ترین کشور از زمان ظهور نسل بشر بر سطح زمین تبدیل شود.
با این حال، برای ایالات متحده مرسوم است که از سازمان های بین المللی به عنوان ابزار فشار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی علیه هر کشوری که به واشنگتن «نه» می گوید، استفاده می کند. نکته طعنه آمیز اینجاست که ممکن است ایالات متحده خود عضو برخی از آن سازمان های بین المللی یا پیمان ها نباشد، اما معمولاً از آنها به عنوان ابزار فشار استفاده می کند.
طبیعتاً از آغاز حرکت قطار تحریمهای غرب و آمریکا علیه روسیه، یک کمدی شروع شده است. از آنجایی که جستجو برای هر چیزی که می تواند به روسیه آسیب برساند، از همان ابتدا آغاز شد، تحریم هایی علیه اقتصاد، وجهه اجتماعی روسیه و حتی صنایع هنری و ورزشی اعمال شد تا به این کشور آسیب بزند، در نتیجه، روسیه تقریباً از تمام فعالیت های بین المللی در همه زمینه ها منع شده است.
در هفدهم مارچ، دادگاه کیفری بینالمللی حکم بازداشت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه(یکی از قدرتهای هستهای و یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد) را صادر کرد. این حکم بازداشت بر اساس اتهامات کودک آزاری و آدم ربایی از اوکراین بود.
باید به عقب برگردیم و تکرار کنیم که دادگاه کیفری بینالمللی حکم بازداشت رئیس یک کشور بزرگ را صادر کرده است. در اینجا ما ـ البته با احترام تمام ـ در مورد سودان، میانمار یا یک کشور جهان سوم که معمولاً هدف قرار می گیرد، صحبت نمی کنیم.
قبل از بررسی این ماجرا، باید نگاهی اجمالی به این سازمان بین المللی بیاندازیم.
دادگاه کیفری بینالمللی سازمانی است که در سال 2002 تأسیس شد تا دادگاهی باشد که قادر به محاکمه افراد متهم به جنایات نسلکشی، جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی، تجاوز و تروریسم است. این دیوان برای تکمیل دستگاه قضایی موجود در غرب تلاش میکند و در محور خواست آنها گام برمی دارد، زیرا نمیتواند نقش قضایی مستقل خود را انجام دهد، در غیر آن، می توانست گامی اندک در مسیر بررسی جنایات جنگی امریکا در افغانستان بردارد. از سوی دیگر، توانایی دادگاه محدود به جنایاتی است که پس از 1 جولای 2002، زمانی که اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی رم به اجرا درآمد، صورت گرفته باشد، و این خود یک ضعف بزرگ برای این دیوان سمبولیک است.
با وجود همین ضعف نیز اگر این دادگاه ادعای استقلال دارد، باید بتواند پروندهای که جرأت آغاز کردن آن به صورت نمایشی داشته، وارد مرحله تحقیق و بررسی و برگزاری جلسات علنی کند؛ پرونده قطور جنایات جنگی امریکا در افغانستان. متأسفانه امریکا در طول مدت 20 سال حضور مستقیم در افغانستان، دست به جنایات بزرگ علیه غیرنظامیان از بمباران ها و عملیات های کورکورانه علیه مقاصد غیرنظامی و به عزا تبدیل کردن عروسی های مردم گرفته تا استفاده از انواع سلاح ها و مهمات ممنوعه و حمایت از تروریسم، به خصوص تمویل و سازمان دهی داعش زده است. این جنایات که در ده ها پرونده در دادگاه بین المللی کیفری ثبت شده، در صورت بررسی روی سیاه امریکایی ها را بیش از پیش بر جهانیان آشکار خواهد کرد.
در بحث اوکراین نیز دادگاه بین المللی کیفری در لاهه پیش از این که در مورد رییس جمهور روسیه تشکیل پرونده داده و حکم صادر کند، باید در مورد جنایات رژیم کیف و همپیمانان علیه شهروندان روسی زبان اوکراین پرونده تشکیل دهد که در نتیجه تداوم این جنایات، به ناچار دست به دامن عملیات ویژه نظامی روسیه شدند.
به هر حال، پوچیهای بیپایان اما بی سرانجام ایالات متحده در ایجاد و تقویت بحرانهای جهانی، و حالا بحران اوکراین پس از شکست ننگین در افغانستان همچنان ادامه دارد. در حالی که بسیاری به این باور بودند که پایان حضور امریکا در افغانستان، پس از عراق، عملا پایان امپراطوری خیالی واشنگتن بر جهان خواهد بود، بحران اوکراین، این کشور و قدرت پوشالی آن را درهم خواهد ریخت.
از همان ابتدای این عملیات ویژه نظامی مشخص بود که روسیه به طور غیرمستقیم با نیروهای ناتو مقابله می کند، زیرا ایالات متحده و ناتو به تهیه سلاح و داوطلب برای کیف ادامه می داد و از سوی دیگر، ماشین رسانه ای غرب به همراه همه رسانه های اجتماعی، افکار عمومی غرب را مهار نموده و حتی به تحمیل برخی خطوط و دیدگاه های مشخص به آن می پرداخت. از سوی دیگر، انواع تحریم ها علیه روسیه وضع می شود تا زمانی که به تحت مجازات ترین و تحریم شده ترین کشور از زمان ظهور نسل بشر بر سطح زمین تبدیل شود.
با این حال، برای ایالات متحده مرسوم است که از سازمان های بین المللی به عنوان ابزار فشار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی علیه هر کشوری که به واشنگتن «نه» می گوید، استفاده می کند. نکته طعنه آمیز اینجاست که ممکن است ایالات متحده خود عضو برخی از آن سازمان های بین المللی یا پیمان ها نباشد، اما معمولاً از آنها به عنوان ابزار فشار استفاده می کند.
طبیعتاً از آغاز حرکت قطار تحریمهای غرب و آمریکا علیه روسیه، یک کمدی شروع شده است. از آنجایی که جستجو برای هر چیزی که می تواند به روسیه آسیب برساند، از همان ابتدا آغاز شد، تحریم هایی علیه اقتصاد، وجهه اجتماعی روسیه و حتی صنایع هنری و ورزشی اعمال شد تا به این کشور آسیب بزند، در نتیجه، روسیه تقریباً از تمام فعالیت های بین المللی در همه زمینه ها منع شده است.
در هفدهم مارچ، دادگاه کیفری بینالمللی حکم بازداشت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه(یکی از قدرتهای هستهای و یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد) را صادر کرد. این حکم بازداشت بر اساس اتهامات کودک آزاری و آدم ربایی از اوکراین بود.
باید به عقب برگردیم و تکرار کنیم که دادگاه کیفری بینالمللی حکم بازداشت رئیس یک کشور بزرگ را صادر کرده است. در اینجا ما ـ البته با احترام تمام ـ در مورد سودان، میانمار یا یک کشور جهان سوم که معمولاً هدف قرار می گیرد، صحبت نمی کنیم.
قبل از بررسی این ماجرا، باید نگاهی اجمالی به این سازمان بین المللی بیاندازیم.
دادگاه کیفری بینالمللی سازمانی است که در سال 2002 تأسیس شد تا دادگاهی باشد که قادر به محاکمه افراد متهم به جنایات نسلکشی، جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی، تجاوز و تروریسم است. این دیوان برای تکمیل دستگاه قضایی موجود در غرب تلاش میکند و در محور خواست آنها گام برمی دارد، زیرا نمیتواند نقش قضایی مستقل خود را انجام دهد، در غیر آن، می توانست گامی اندک در مسیر بررسی جنایات جنگی امریکا در افغانستان بردارد. از سوی دیگر، توانایی دادگاه محدود به جنایاتی است که پس از 1 جولای 2002، زمانی که اساسنامه دادگاه کیفری بین المللی رم به اجرا درآمد، صورت گرفته باشد، و این خود یک ضعف بزرگ برای این دیوان سمبولیک است.
با وجود همین ضعف نیز اگر این دادگاه ادعای استقلال دارد، باید بتواند پروندهای که جرأت آغاز کردن آن به صورت نمایشی داشته، وارد مرحله تحقیق و بررسی و برگزاری جلسات علنی کند؛ پرونده قطور جنایات جنگی امریکا در افغانستان. متأسفانه امریکا در طول مدت 20 سال حضور مستقیم در افغانستان، دست به جنایات بزرگ علیه غیرنظامیان از بمباران ها و عملیات های کورکورانه علیه مقاصد غیرنظامی و به عزا تبدیل کردن عروسی های مردم گرفته تا استفاده از انواع سلاح ها و مهمات ممنوعه و حمایت از تروریسم، به خصوص تمویل و سازمان دهی داعش زده است. این جنایات که در ده ها پرونده در دادگاه بین المللی کیفری ثبت شده، در صورت بررسی روی سیاه امریکایی ها را بیش از پیش بر جهانیان آشکار خواهد کرد.
در بحث اوکراین نیز دادگاه بین المللی کیفری در لاهه پیش از این که در مورد رییس جمهور روسیه تشکیل پرونده داده و حکم صادر کند، باید در مورد جنایات رژیم کیف و همپیمانان علیه شهروندان روسی زبان اوکراین پرونده تشکیل دهد که در نتیجه تداوم این جنایات، به ناچار دست به دامن عملیات ویژه نظامی روسیه شدند.
به هر حال، پوچیهای بیپایان اما بی سرانجام ایالات متحده در ایجاد و تقویت بحرانهای جهانی، و حالا بحران اوکراین پس از شکست ننگین در افغانستان همچنان ادامه دارد. در حالی که بسیاری به این باور بودند که پایان حضور امریکا در افغانستان، پس از عراق، عملا پایان امپراطوری خیالی واشنگتن بر جهان خواهد بود، بحران اوکراین، این کشور و قدرت پوشالی آن را درهم خواهد ریخت.