پایههای حکومت عدل علوی مبتنی برآموزهها و شاخصههای مهمی استوار بوده که به خوبی توانسته با وجود مشکلات و چالشهای بسیاری، اهداف و مسئولیتهای بزرگی را با گامهای مستحکم و استوار دنبال نماید.
محقق شدن چنین اهداف و مسئولیتهایی، مستلزم روشهای دقیق و طراحی ساختارهای استوار علمی و شیوههای مدیریتی عدالتمحور و عملکردهای سازمان یافته و کارآمد و سپردن مسئولیتهای مهم در سمتهای کلیدی به کارگزارانی مؤمن، متعهد و شایسته بوده است، حضرت علی(ع) چنین نظامی را ساماندهی کردند تا بتوانند دینداری، اجراء عدالت اجتماعی و امنیت کامل را در جامعهی اسلامی برقرار نمایند. بنابراین حکومت عدل علوی برمبنای شاخصههایی استوار است که حاکمیت دینی را عینا و عملا بصورت مبنایی از سایر حکومتهای که با استفاده از روشهای استبدادی با اهداف قدرتطلبی، منفعتگرایی، ستم و ظلممحوری و خودکامگی و اهداف پست و ناچیز مادی زمام امور را به دست میگیرند کاملا متمایز میسازد. تاریخ گواه بزرگیست بر این حقیقت که ورود امیرامؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در عرصهی سیاست و به دست گرفتن زمام امور به معنای ریاست طلبی و سلطهگری نبوده است، بلکه حکومت از دید آنحضرت بهقدری پست و ناچیز است که دربیانی صریح حکومت را بیارزشتر از لنگهکفشی وصله خورده میداند، مگر اینکه حکومت وسیلهای باشد جهت احقاق حق و مبارزهی جدی علیه باطل، تصویری که امام علی(ع) از حکومت ارائه داده است، زمانی است که خود درجهان اسلام زمام امور را عملا بهدست گرفته است و تنها ارزشی که آنحضرت برای حکومت قائل است، این است که حکومت وسیلهای برای اجرای عدالتاجتماعی، احیاء ارزشهای الهی و پاسداری از کرامتهای انسانی باشد.
پس ارزش و اهمیت حکومت به این است که حاکم بتواند با استفاده از این ابزار، احقاق حق نماید و از شیوع باطل در هرشکل و صورتی جلوگیری نماید و کرامتهای پایمال شده انسانی را به جوامع انسانی برگرداند. بدون تردید زیباترین تجلی سیاست و حکومت اسلامی را در سبک و روش زمامداری امام علی(ع) میبینیم، تنها حکومتی که پس از رحلت رسول خدا(ص) از ریاکاریها و سیاست بازیهای فریبکارانه و خدعهها و نیرنگهای متداول و معمول سیاست بازان جهان کاملا به دور بوده و از محور حق و عدالت به اندازهی یک سر مو منحرف نشده و عدول نکرده و مصلحت دین و سرنوشت مسلمین را فدای سیاستبازیهای مرسوم ننموده است. به همین دلیل آنحضرت، نخست از پذیرفتن این مسئولیت خطیر اجتناب ورزیدند، اما هنگامی که با اصرار مردم مواجه شدند، آنرا پذیرفتند. تا با استفاده از ابزار و وسیلهی حکومت و سیاست، زمینههای لازم برای تحقق عدالتاجتماعی را فراهم نماید. باتوجه به این رویکرد نسبت به سیاست و حکومت، در آموزههای مکتب امیرالمؤمنین(ع) حکومت منصب شخصی نیست تا با استفاده از آن حاکم دنبال کسب امکانات و منافع شخصی برای خود، بستگان و اطرافیانش باشد، بلکه امانتی است در اختیار حکام تا در پرتو آن، اساسیترین و اصلیترین اهداف که احقاق حق واجراء عدالت است برای جامعه و مردم تأمین گردد. از این رو یکی از مهمترین نتایج حکومت امیرالمومنین (ع)، اعمال سیاستهایی است که اهتمام ورزیدند و تلاش نمودند تا دقیقا ادارهی امور اسلام و مسلمین و وقایع مهم اجتماعی را موبهمو مطابق آنها تنظیم نماید و پیش ببرد، سیاستهای اسلامی که برپایه آموزههای وحیانی، ضوابط دینی و ارزشهای انسانی شکل گرفته و امام در مقاطع خاص و هیچ وقت دیگر هرگز حاضر نمیشود حتی ذرهای از آنها فاصله بگیرد.
نکتهی مهم دیگر اینکه در سیرهی سیاسی امیرالمؤمنين علی بن ابیطالب(ع) حق حکومت و زعیم سیاسی بر مردم و حق مردم بر زعیم سیاسی و زمامدار جامعه حق بزرگی است که خداوند قرار داده است و کاملاً دوجانبه و دوسویه است و رعایت حقوق متقابل امام و امت بدون تردید ثمرات فراوانی داشته است، ازجمله استوار شدن پایههای دین، عزت یافتن حق، آشکار شدن جلوههای باشکوه عدالت و اجرائی شدن سنتها و سیرهی عملی رسول خدا در بُعد مسائل سیاسی است. نگاه اجمالی به دوران کوتاه حکومت حضرت امیر(ع) بوضوح نشان میدهد كه آنحضرت با وجود همهی موانع و مشکلات و مواجهه با سه جنگ تحمیلی تلاشهای مستمر و بیوقفه براى تحقق آرمانهاى والای الهی به كار بست و سيماى درخشان و تابناكى از حكومت اسلامى براى همهی ادوار و اعصار بعنوان نمونهی عینی و عملی به تصوير كشيد، حاكميت ارزشهاى دينى درجامعه، مردم محورى، يارى دردمندان و ستمديدگان، تامين امنيت و آسايش برای مردم، ساده زيستى حکام و زمامداران امور، بخشى از جلوههای تابناکیاست كه در دوران حكومت امام علی(ع) مورد اهتمام جدی ايشان قرار گرفت و تحقق یافت.