از دیگر فرصت های به وجود آمده در افغانستان پس از استقرار امارت اسلامی، جمع شدن بساط فرهنگ تکفیر است. این فرهنگ نیز توسط غربی ها و پس از اشغال کشور توسط آمریکا و هم پیمان های ناتو و مزدوران مسلمان نمای آن به ارمغان آورده شد.
فرهنگ تکفیر هم در افغانستان دو ضلع داشت؛
ضلع اول، تفکر سلفیت و وهابیت بود. دولتهای جمهوریت با طرح غربی ها و هدایت پشت پرده آنها، هرکدام به سهم خود با اخذ پول و معامله های پنهانی، باعث آوردن این تفکر گردیدند. اما در ازای آن اجازه دادند عوامل ترویج و تعمیق این تفکر در افغانستان، حاضر و مستقر شده، به فعالیت های مختلف بپردازند.
این عوامل، در عرصه های مختلف دست به کار شدند. از برپایی فعالیت های رسانه ای، فرهنگی و اجتماعی گرفته، تا ایجاد آموزشگاه ها، مکاتب و مدارس و حتی اقدام برای تاسیس دانشگاه های بزرگ و نیز بهره برداری از فضاهای موجود کشور و حضور اساتید مروج تفکر سلفیت و وهابیت در دانشگاه های دولتی و خصوصی.
این روند فعالیت باعث گردید ده ها هزار جوان دختر و پسر تحت آموزش قرار گرفته، به عنوان کادرهای کار آزموده ی ترویج و گسترش تفکر تکفیر، فارغ التحصیل گردیده، وارد گردونه فعالیت های مختلف در صحنه های گوناگون افغانستان شوند.
این رویه باعث شد فرهنگ تکفیر در افغانستان روز به روز گسترش یافته و تعمیق پیدا کند.
بستر رشد تفکر سلفیت و وهابیت بیشتر جامعه اهل سنت افغانستان بود و بدینویسله هزاران جوان دختر و پسر با این فرهنگ آشنا و اصولا مسلح ساخته شدند و از میان همین نیروها هم گروه های تروریستی تکفیری، سرباز جذب کرده، آموزش و در پی آن صدها حمله انتحاری را علیه مراکز مختلف دولتی و ملکی سازمان دادند.
ضلع دوم؛ شیعه انکلیسی نیز ضلع دیگر فرهنگ تکفیر در افغانستان بود و است. اگرچه این ضلع در حرکات سخت افزاری و حمله های انفجاری و انتحاری دست نداشت، اما با ترویج تفکر تکفیر، خوراک های مهمی برای شاخه تکفیری سلفیت و وهابیت آماده می کرد.
شیعیان انگلیسی از یکسو با سرگرم کردن جوانان شیعه با مزخرفات مذهبی ساخته دست انگلیس و از سوی دیگر با ترویج و تعمیق عصبیت های مذهبی و تضادها علیه اهل سنت، شکاف میان جامعه مذهبی افغانستان را نه تنها افزایش داده، بلکه اصطکاک و تصادم را افزایش می دهد.
با شکست آمریکا و اخراج نیروهای آن از کشور و فرار مزدوران آن از افغانستان و استقرار امارت اسلامی، همانگونه که بساط فرهنگ سکولاریزم از کشور برچیده شد، یک ضلع فرهنگ تکفیر که همان تفکر سلفیت و وهابیت بود نیز برچیده شد و از ابتدای برقراری حکومت امارت اسلامی، هرجا نشانی از این تفکر بوده و عوامل ترویج و گسترش آن شناسایی شد، به شدت با آن برخورد صورت گرفته، از جمله گروهک تروریستی داعش که از آبشخور این تفکر سود جسته و خودرا از نگاه فرهنگ تکفیر تقویت می کرد، با جدیت سرکوب گردیده و تاکنون ده ها و بلکه صدها مرکز این گروه در نقاط مختلف کشور برچیده شده و صدها نیروی وابسته به آن به کام مرگ فرستاده شد، تا جایی که امروزه نامی و مرکزی و نیروی شاخصی مرتبط به داعش و یا تفکر سلفیت و وهابیت به صورت علنی و واضح حضور و وجود ندارند و در صورت اطلاع از چنین تفکر و عوامل ترویج کننده آن قطعا دست اندرکاران امارت اسلامی با آن برخورد سخت و قاطع خواهند نمود و اگرچه جسته و گریخته عملیات های انتحاری از سوی این گروه صورت گرفته و برخی کشورهای خارجی همسایه و نیز آمریکا تلاش دارند این گروه را احیا، تقویت و حمایت کنند اما با توجه براینکه از یکسو بستر ملی وجود ندارد؛ به این معنا که مردم به طور جدی متنفر از تکفیر و گروه های تروریستی با تفکر تکفیرند و از سوی دیگر نهادهای امنیتی امارت اسلامی با قاطعیت و صلابت با این جریان برخورد می کنند، جای شکی نمی ماند که آینده ای برای رشد و توسعه گروه های تکفیری با آبشخور سلفیت و وهابیت متصور نمی باشد، اما تا کنون گزارشی از برخورد و حتی سخت گیری امارت اسلامی نسبت به شیعیان انگلیسی نه تنها نداریم بلکه عوامل این فکر فعال تر از زمان جمهوریت در مرکز، ولایات و ولسوالی های به ویژه شیعه نشین کار و فعالیت چشمگیرتر پیدا کرده اند و طبعا اگر با این پدیده برخورد لازم صورت نگیرد، به صورت طبیعی عامل اصطکاک مذهبی وجود داشته و اتباع وطن به سمت عصبیت های مذهبی کشانده شده، عامل افتراق و نفاق عمومی بیش از گذشته به پیکره وحدت ملی کشور ضربه وارد خواهد کرد.
فرصت های جالب و قابل توجه دیگر نیز وجود دارند که می تواند مطالب زیادی حول آن ها اختصاص یابد اما همین چهار فرصت به عنوان شاخصترین و مهمترین فرصت های پس از به وجود آمدن امارت اسلامی مورد توجه سلسله نوشتار حاضر بود و اگر خدا خواست در آینده به دیگر فرصت های پیش آمده نیز پرداخته خواهد شد.
پایان
لینک قسمت های قبلی مقاله «افغانستان و فرصتهای به وجود آمده»؛
(1): اخراج آمریکا از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال
(2): برچیده شدن حضور مزدوران آمریکایی
(3): برچیده شدن فرهنگ سکولار
فرهنگ تکفیر هم در افغانستان دو ضلع داشت؛
ضلع اول، تفکر سلفیت و وهابیت بود. دولتهای جمهوریت با طرح غربی ها و هدایت پشت پرده آنها، هرکدام به سهم خود با اخذ پول و معامله های پنهانی، باعث آوردن این تفکر گردیدند. اما در ازای آن اجازه دادند عوامل ترویج و تعمیق این تفکر در افغانستان، حاضر و مستقر شده، به فعالیت های مختلف بپردازند.
این عوامل، در عرصه های مختلف دست به کار شدند. از برپایی فعالیت های رسانه ای، فرهنگی و اجتماعی گرفته، تا ایجاد آموزشگاه ها، مکاتب و مدارس و حتی اقدام برای تاسیس دانشگاه های بزرگ و نیز بهره برداری از فضاهای موجود کشور و حضور اساتید مروج تفکر سلفیت و وهابیت در دانشگاه های دولتی و خصوصی.
این روند فعالیت باعث گردید ده ها هزار جوان دختر و پسر تحت آموزش قرار گرفته، به عنوان کادرهای کار آزموده ی ترویج و گسترش تفکر تکفیر، فارغ التحصیل گردیده، وارد گردونه فعالیت های مختلف در صحنه های گوناگون افغانستان شوند.
این رویه باعث شد فرهنگ تکفیر در افغانستان روز به روز گسترش یافته و تعمیق پیدا کند.
بستر رشد تفکر سلفیت و وهابیت بیشتر جامعه اهل سنت افغانستان بود و بدینویسله هزاران جوان دختر و پسر با این فرهنگ آشنا و اصولا مسلح ساخته شدند و از میان همین نیروها هم گروه های تروریستی تکفیری، سرباز جذب کرده، آموزش و در پی آن صدها حمله انتحاری را علیه مراکز مختلف دولتی و ملکی سازمان دادند.
ضلع دوم؛ شیعه انکلیسی نیز ضلع دیگر فرهنگ تکفیر در افغانستان بود و است. اگرچه این ضلع در حرکات سخت افزاری و حمله های انفجاری و انتحاری دست نداشت، اما با ترویج تفکر تکفیر، خوراک های مهمی برای شاخه تکفیری سلفیت و وهابیت آماده می کرد.
شیعیان انگلیسی از یکسو با سرگرم کردن جوانان شیعه با مزخرفات مذهبی ساخته دست انگلیس و از سوی دیگر با ترویج و تعمیق عصبیت های مذهبی و تضادها علیه اهل سنت، شکاف میان جامعه مذهبی افغانستان را نه تنها افزایش داده، بلکه اصطکاک و تصادم را افزایش می دهد.
با شکست آمریکا و اخراج نیروهای آن از کشور و فرار مزدوران آن از افغانستان و استقرار امارت اسلامی، همانگونه که بساط فرهنگ سکولاریزم از کشور برچیده شد، یک ضلع فرهنگ تکفیر که همان تفکر سلفیت و وهابیت بود نیز برچیده شد و از ابتدای برقراری حکومت امارت اسلامی، هرجا نشانی از این تفکر بوده و عوامل ترویج و گسترش آن شناسایی شد، به شدت با آن برخورد صورت گرفته، از جمله گروهک تروریستی داعش که از آبشخور این تفکر سود جسته و خودرا از نگاه فرهنگ تکفیر تقویت می کرد، با جدیت سرکوب گردیده و تاکنون ده ها و بلکه صدها مرکز این گروه در نقاط مختلف کشور برچیده شده و صدها نیروی وابسته به آن به کام مرگ فرستاده شد، تا جایی که امروزه نامی و مرکزی و نیروی شاخصی مرتبط به داعش و یا تفکر سلفیت و وهابیت به صورت علنی و واضح حضور و وجود ندارند و در صورت اطلاع از چنین تفکر و عوامل ترویج کننده آن قطعا دست اندرکاران امارت اسلامی با آن برخورد سخت و قاطع خواهند نمود و اگرچه جسته و گریخته عملیات های انتحاری از سوی این گروه صورت گرفته و برخی کشورهای خارجی همسایه و نیز آمریکا تلاش دارند این گروه را احیا، تقویت و حمایت کنند اما با توجه براینکه از یکسو بستر ملی وجود ندارد؛ به این معنا که مردم به طور جدی متنفر از تکفیر و گروه های تروریستی با تفکر تکفیرند و از سوی دیگر نهادهای امنیتی امارت اسلامی با قاطعیت و صلابت با این جریان برخورد می کنند، جای شکی نمی ماند که آینده ای برای رشد و توسعه گروه های تکفیری با آبشخور سلفیت و وهابیت متصور نمی باشد، اما تا کنون گزارشی از برخورد و حتی سخت گیری امارت اسلامی نسبت به شیعیان انگلیسی نه تنها نداریم بلکه عوامل این فکر فعال تر از زمان جمهوریت در مرکز، ولایات و ولسوالی های به ویژه شیعه نشین کار و فعالیت چشمگیرتر پیدا کرده اند و طبعا اگر با این پدیده برخورد لازم صورت نگیرد، به صورت طبیعی عامل اصطکاک مذهبی وجود داشته و اتباع وطن به سمت عصبیت های مذهبی کشانده شده، عامل افتراق و نفاق عمومی بیش از گذشته به پیکره وحدت ملی کشور ضربه وارد خواهد کرد.
فرصت های جالب و قابل توجه دیگر نیز وجود دارند که می تواند مطالب زیادی حول آن ها اختصاص یابد اما همین چهار فرصت به عنوان شاخصترین و مهمترین فرصت های پس از به وجود آمدن امارت اسلامی مورد توجه سلسله نوشتار حاضر بود و اگر خدا خواست در آینده به دیگر فرصت های پیش آمده نیز پرداخته خواهد شد.
پایان
لینک قسمت های قبلی مقاله «افغانستان و فرصتهای به وجود آمده»؛
(1): اخراج آمریکا از افغانستان و رهاسازی کشور از اشغال
(2): برچیده شدن حضور مزدوران آمریکایی
(3): برچیده شدن فرهنگ سکولار