آمنه نظری/ در گردش ورقهای کتابِ پر نور تاریخ اسلام از ابتدا و تا هماکنون بعضی از صفحات نما و رنگش متفاوتتر است. گویی رنگش تیرهتر است. چنانکه به سرخی میزند و جلوهاش نیز بیشتر.
ورقهایی که با جسمهای اما بیجان و سرخِ عدهای از مسلمانان ساخته شد، همان کسانی که خواستند آگاه شوند تا بیدار بمانند و دیگران را نیز نگذارند که به خواب غفلت فرو روند.
هدف بزرگ بود، باید هموزنش و چه بسا سنگینتر از آن بها میدادند. آنها ارزشمندتر از جان شان نیافتند، پس همان را بر کف دست گرفته و راهی مقصد شدند.
آری!
رسم جهان ظلم بر این بوده و هست، که هرکسی بخواهد بداند و بسازد را با بیرحمی بکوبند و بسوزانند تا به باور اشتباه خودشان بمیرانند راه آگاهی را.
افغانستان کشور عزیزمان نیز از تیرِ تیز شده با خشم دشمن بینصیب نبوده و نیست، که با هر تیر دشمن، این واژهها به دستمان میرسد:
انفجار، خون و شهادت
این سه واژهایست درهم تنیده شده، که سالهاست از دل وطنمان بهپا میخیزد، گرچه بوی خون خوشایند نیست و گرچه صدای مهیب انفجار، قلبها را از جا میکَند و گرچه شهادت پرواز عزیزی است از میان عزیزاناش، اما زمانی که آواز این سه واژه در دل مناره و محراب مسجد شنیده و دیده میشود و زمانی که قلمهای ما در میان خونهایمان غوطهور میشود و زمانی که دشمنانمان به خون ترویج کنندگان فرهنگ ناب محمدی تشنه میشوند، دیگر ترسی از انفجار و خون نمیماند، زیرا دشمن حتی اگر به ظاهر ویرانهها را بنا میسازد و حتی اگر یک به یک و نقطه به نقطه به تعقیب ماست او چه میداند که ما درس شهادت را از مسیری که مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام گذر نموده و آموختیم که شهادت پايان راه نبوده و نیست. بلکه آغاز راه ایستادگی و جانفشانیست.
این واژهها در هرمکان زنده شود درد است و مصیبت، اما زمانی که نگاه پر خشم و کین دشمن به سوی علم و دانش کشیده شد تا درد را به زخم و مصیبت را به فاجعه نرساند آرام نمیگیرند.
پس خونها بهپا میکند تا پای حرکت را از کودکان و جوانان وطن بگیرد.
اینک در پنجمین سالروز شهادت بزرگانی هستیم از دنیای علم و آگاهی و از دنیای حرکت به سوی بیداری؛ پنج سال پیش در چنین روزی عدهای از نوجوانان و جوانان عزیزمان دور هم جمع شده بودند که باری دیگر چون رسم همیشگی جام علم را سر کشند تا بگویند و آواز کنند که راه آگاهی را پایانی نیست.
اما عجیب امروز جام علم با جام شهادت عجین شده است. تا پای حرکت مسممتر و عزم اراده ها قویتر شود.
تا جاییکه ما واژهها را برهم زدیم و صدای آگاهی و بیداری را بلندتر، فریاد حق خواهی رساتر، همت آموختن را بلندتر و جوشش خون را قویتر ساختیم.
اینها که در چنین روزی یادشان را با نیکی گرامی میداریم یاران "تبیانی" هستند، همانها که آمده بودند تا از نقطهای به نام " مرکز تبیان" چشمه علم را به دریای آگاهی و بیداری وصل سازند.
صدایی که از انفجار بلند شد زنگ آخر درس نبود، بلکه زنگی بیدار باشی بود برای جاماندگان این راه، اگر چه دهها خانواده با خاموش شدن نور عزیزشان در دنیا داغدار شدند و اندوهگین، اما صدها نور دیگر دقیقا در همان نقطه روشن شد تا عهد ببندند با شهدای ۷ جدی مرکز فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی تبیان که راه شما ادامه دارد، حتی اگر جانهایمان پرپر و خونهای مان جاری شود.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
ورقهایی که با جسمهای اما بیجان و سرخِ عدهای از مسلمانان ساخته شد، همان کسانی که خواستند آگاه شوند تا بیدار بمانند و دیگران را نیز نگذارند که به خواب غفلت فرو روند.
هدف بزرگ بود، باید هموزنش و چه بسا سنگینتر از آن بها میدادند. آنها ارزشمندتر از جان شان نیافتند، پس همان را بر کف دست گرفته و راهی مقصد شدند.
آری!
رسم جهان ظلم بر این بوده و هست، که هرکسی بخواهد بداند و بسازد را با بیرحمی بکوبند و بسوزانند تا به باور اشتباه خودشان بمیرانند راه آگاهی را.
افغانستان کشور عزیزمان نیز از تیرِ تیز شده با خشم دشمن بینصیب نبوده و نیست، که با هر تیر دشمن، این واژهها به دستمان میرسد:
انفجار، خون و شهادت
این سه واژهایست درهم تنیده شده، که سالهاست از دل وطنمان بهپا میخیزد، گرچه بوی خون خوشایند نیست و گرچه صدای مهیب انفجار، قلبها را از جا میکَند و گرچه شهادت پرواز عزیزی است از میان عزیزاناش، اما زمانی که آواز این سه واژه در دل مناره و محراب مسجد شنیده و دیده میشود و زمانی که قلمهای ما در میان خونهایمان غوطهور میشود و زمانی که دشمنانمان به خون ترویج کنندگان فرهنگ ناب محمدی تشنه میشوند، دیگر ترسی از انفجار و خون نمیماند، زیرا دشمن حتی اگر به ظاهر ویرانهها را بنا میسازد و حتی اگر یک به یک و نقطه به نقطه به تعقیب ماست او چه میداند که ما درس شهادت را از مسیری که مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین علیهالسلام گذر نموده و آموختیم که شهادت پايان راه نبوده و نیست. بلکه آغاز راه ایستادگی و جانفشانیست.
این واژهها در هرمکان زنده شود درد است و مصیبت، اما زمانی که نگاه پر خشم و کین دشمن به سوی علم و دانش کشیده شد تا درد را به زخم و مصیبت را به فاجعه نرساند آرام نمیگیرند.
پس خونها بهپا میکند تا پای حرکت را از کودکان و جوانان وطن بگیرد.
اینک در پنجمین سالروز شهادت بزرگانی هستیم از دنیای علم و آگاهی و از دنیای حرکت به سوی بیداری؛ پنج سال پیش در چنین روزی عدهای از نوجوانان و جوانان عزیزمان دور هم جمع شده بودند که باری دیگر چون رسم همیشگی جام علم را سر کشند تا بگویند و آواز کنند که راه آگاهی را پایانی نیست.
اما عجیب امروز جام علم با جام شهادت عجین شده است. تا پای حرکت مسممتر و عزم اراده ها قویتر شود.
تا جاییکه ما واژهها را برهم زدیم و صدای آگاهی و بیداری را بلندتر، فریاد حق خواهی رساتر، همت آموختن را بلندتر و جوشش خون را قویتر ساختیم.
اینها که در چنین روزی یادشان را با نیکی گرامی میداریم یاران "تبیانی" هستند، همانها که آمده بودند تا از نقطهای به نام " مرکز تبیان" چشمه علم را به دریای آگاهی و بیداری وصل سازند.
صدایی که از انفجار بلند شد زنگ آخر درس نبود، بلکه زنگی بیدار باشی بود برای جاماندگان این راه، اگر چه دهها خانواده با خاموش شدن نور عزیزشان در دنیا داغدار شدند و اندوهگین، اما صدها نور دیگر دقیقا در همان نقطه روشن شد تا عهد ببندند با شهدای ۷ جدی مرکز فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی تبیان که راه شما ادامه دارد، حتی اگر جانهایمان پرپر و خونهای مان جاری شود.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.