در دنیا تا بوده دو جبهه حق و باطل وجود داشته است و این دو جبهه مطابق آنچه از آیات و روایات برداشت میشود تا آخر دنیا ادامه خواهد داشت. یکی جبهه حق با محدودیتها و دیگری جبهه باطل که به گونهای در اکثر زمینهها و استفاده از ابزارها و وسایل (زر و زور و تزویر) هیچ محدودیتی ندارد و حتی گاهی در لباس حق نیز ظاهر میشود و مردم را میفریبد.
امروزه بیش از هر زمانی بر ساز و برگ جبهه باطل افزوده شده است. لذا با استفاده از ابزارهای دست داشته شان هژمونی خود را در اکثر کشورها گسترش داده اند.
نحوه عملکرد جبهه باطل به گونهای است که ملتها را با استفاده از قدرت رسانه و سر دادن شعارهای دلچسپ و زیبا اغوا نموده و آدمهای سرسپرده خودشان را در رأس امور کشورها قرار میدهند و یا سردمداران کشورها را با تطمیع و تهدید با خود همسو نموده، از این طریق دست به غارت داشتههای مادی و معنوی کشورهای تحت سلطه خود میزنند.
در دنیای امروز استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا، رژیم صهیونستی و حکومتهای کشورهای غربی مصداق اتم جبهه باطل است که سلطه منفور آن بر جهان سایه افکنده است و بدبختیهای عظیمی را بر سر ملتهای دنیا و حتی ملتهای خود شان آوار کرده اند.
در مقابل، جبهه حق است که متاسفانه با محدودیتهای زیادی روبرو است بخشی از این محدودیتها طبیعی است؛ زیرا جبهه حق نمیتواند برای رسیدن به هدف، از هر ابزاری و وسیلهای بهره بگیرد جز مجاری مشروع؛ اما برخی دیگر از محدودیتهای جبهه حق مربوط به ضعف و کم کاری برخی از متولیان این جبهه است که یا اساسا بیتوجه به مسائل پیرامونی اند یا به خاطر اختلافات درونی و متأثر از جوسازیهای جبهه باطل میباشند.
در طول سالیان پسین، جبهه باطل که به دو بلوک شرق و غرب تقسیم گردیده بود، تقریبا در سراسر جهان جولان میداد و در مقابل، کسی را یارای مقابله و رویارویی با آن نبود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب مبتنی بر ارزشهای والای انسانی، اسلامی، حق گرایانه، آزادی خواهانه و عدالت محور به رهبری یک شخصیت دینی در کشور جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم شاهی وقت که به تمام معنا دست نشانده جبهه باطل بود، شرایط و زمینه را برای ظهور و بروز مجموعههایی با تفکر انقلابی و متعهد به ارزشهای دینی و مکتبی فراهم ساخت و بسا جریانهایی حتی غیر اسلامی اما آزادیخواه نیز در گوشه و کنار جهان شکل گرفت.
در این میان کشور افغانستان در همسایگی جمهوری اسلامی ایران که در آن زمان تحت سلطه کامل کمونیستها قرار داشت، بیش و پیش از همه، متأثر از انقلاب اسلامی ایران انقلابی را علیه حکومت کمونیستی و نیروهای اشغالگر شوروی سابق راه انداخت که در کمال ناباوری جهانی به پیروزی رسید و اشغالگران را از کشور بیرون راند. در انقلاب افغانستان علاوه بر حرکتهای خودجوش مردمی، شخصیتهای اهل فکر و اندیشه آنهم اندیشه مقدس ولایت فقیه نظیر حجت الاسلام والمسلمین شهید سید علی اکبر مصباح مزاری با تشکیل سازمان فدائیان اسلام و تشکیل جبهه مبارزه مسلحانه علیه کمونیستها دستاوردهای بزرگی را به ارمغان آورد که نتیجه آن شکست ارتش تا به دندان مسلح شوروی سابق شد.
سنگ بنای مجموعه فکری که آقای مصباح گذاشته بود بعدها توسط یاران و شاگردان ایشان اخصًّا جناب حجت الاسلام والمسلیمن سید عیسی حسینی مزاری پی گرفته شد تا اینکه در سال 1370 ه.ش بر مبنای همان خط فکری «مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان» را تأسیس و مبارزات فکری و فرهنگی خود را علیه جبهه باطل آغاز نمود. اینک در آستانه سی و یکمین بهار از عمر پبار وپربرکت این مجموعه ارزشی، ولایی و انقلابی قرار داریم.
در طول این سالیان پرتحول و پرچالش فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است که میتوان به عنوان نمونه به حادثه هفتم جدی سال 1396 ه.ش حمله انتحاری علیه دفاتر مرکزی مرکز تبیان و
خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل، اشاره کرد که در آن حمله حدود 52 تن از بهترین کادرها، اعضا و خبرنگاران خود را از دست داد. یقینا وقوع این حادثه دردناک نشان دهنده عمق تأثیرگذاری مواضع و فعالیتهای ضد استکباری و مبارزه بیامان علیه جهل و ناآگاهی و آگاهی دهی و بیدارگری جوانان مسلمان کشور عزیز افغانستان، با تقدیم حدود هشتاد هزار جوان آموزش دیده به جامعه افغانستان و همچنین در عرصه سیاست سعی بلیغ این محموعه ارزشی در راستای برملا سازی برنامهها و سیاستهای کثیف و خطرناک متجاوزین آمریکایی و اسرائیلی در داخل افغانستان بود که تحمل آن بر دشمن سخت تمام شد و دست به چنان اقدامی سفاکانه زد.
به خیال خام خودشان که شاید بتوانند این مرکز را از خط فعالیت ساقط کنند؛ اما کور خوانده بودند که مرکز تبیان ریشهدارتر و تنومندتر از آن است که دشمن با چنین اقداماتی بتواند خللی در روند فعالیت منسجم آن ایجاد کند.
به هرحال با توجه به تحولات یکسال اخیر در افغانستان و شکست همراه با تحقیر ابرقدرت جهانی، آمریکای جنایتکار و خروج غیرمسؤلانه آن از کشور، قریب به اتفاق جریانهای بزرگ و کوچک از هم پاشید و یا رهبران آن کشور را ترک کردند؛ اما مرکز تبیان همچنان پا برجا و با صلابت در کنار مردم خود ایستاد و با فعالیتهای گستردهتر و ایجاد دفاتر نمایندگی جدید به امید دهی و تقویت روحیه مردم پرداخت و از سویی خلاف جو حاکم بر افکار عمومی، با توجه منافع علیای جامعه شیعی در افغانستان، با ارائه دلایل متقن و منطقی، راه تعامل با حاکمیت جدید را در پیش گرفته و تلاش مینماید تا بهترین راه و مسیر را که به نفع مردم افغانستان باشد طی نماید.