البته بنای این نوشته بر این نیست تا دفاع از امارت اسلامی صورت گیرد، بلکه هدف این است که تا حدی که ایجاب می کند کاستیها و چالشهای جمهوریت با اشاره گذرا به بعضی ویژگی های امارت اسلامی به بررسی گرفته شود. همچنین در نوشته بعدی به کاستیهای امارت اسلامی اشاره خواهد شد تا از سفیدنمایی و سیاهنمایی های یکجانبه پرهیز شود.
اول. سیاسی
جمهوریت حاصل تفکر جمعی است که در آن تصامیم و انتخابهای مردم سرنوشت ساز باشد. به عبارت دیگر نظام جمهوری در افغانستان آنگونه که در قانون اساسی از آن تعریف شده بود، مبنایش آرا و انتخاب مردم بود. در حالی که امارت اسلامی مبنایش رأی برخاسته از یک خوانش اسلامی مبتنی بر ایجاد حکومتی است که در آن به گونه پیشوایان دینی عمل صورت گیرد.
با این وجود در طول ۲۰ سال گذشته آنگونه که از جمهوریت در قانون اساسی تعریف شده بود واقعا در عمل پیاده شد و می شد؟ آیا واقعا جمهوریت نه یک جمهوریت کذایی، بلکه واقعی بود؟ در چهار دور انتخابات ریاست جمهوری به جز دور اول واقعأ رای مردم در نظر گرفته شد؟ سرنوشت انتخابات جنجالی مجالس و گذار از دفتر وزیر اکبرخان برای وکیل شدن و دهها پرسش اصلی دیگر که بند بند جمهوریت را به چالش می کشد، همه از موارد نقد جدی بر جمهوریت دو دهه گذشته و یا حداقل هفت سال اخیر آن در موارد سیاسی است.
البته تخطی ها و دور زدنهای قانون اساسی و پارتی بازیها و... نیازمند بحثهای مفصلو جداگانه است.
در مقابل حکومت سرپرست (امارت اسلامی) هرچند تاکنون موفق به ترتیب قانون اساسی که در آن حقوق ملت و دولت و اختیارات حاکمیت را تعریف کند با توجه به مشکلاتی که بیان می کنند نشده؛ اما انتظار می رود که با توجه به شرایط موجود و مسایل کشورداری و سیاست داخلی و خارجی و همه این موارد، امارت اسلامی در زمینه ایجاد یک حکومت همه شمول اسلامی که در آن تمام اقوام و مذاهب شامل باشند، قدم بگذارد.
دوم. امنیت
از نظر امنیتی با وجود اینکه فعلا هم چالشهایی وجود دارد؛ اما بر همگان هویدا است که آتش جنگ ویرانگر و خانمان سوز چند سال گذشته دیگر وجود ندارد. نظام جمهوری با وجود صدها هزار نیروی نظامی و امکانات و ادوات جنگی اما بنابر اختلافات و عدم مدیریت و برخوردهای سلیقوی نتوانست امنیت را تأمین کند. هزاران جوان خانوادهها بر اثر لجبازیها و تبانی سردمداران حکومتی به کام مرگ فرستاده شدند و هزاران پدر و مادر داغدار باقی ماندند. در حالیکه خون آنها بیست سال برای تحکیم نظام جمهوری اسلامی ریخته شد، اما حاکمان دو دهه گذشته نتوانستند پاسدار خون آنها باشند و سرافکنده از کشور فرار کردند.
اما در امارت اسلامی همانگونه که اشاره شد، هرچند چالش های امنیتی با توجه به حضور گروه تروریستی داعش وجود دارد؛ اما بازهم نسبت به گذشته امنیت اندکی بهتر است. با این وجود برای رویکرد بهتر در قدم نخست نیاز است که نیروهای امارت اسلامی از حالت ملیشهای به یک اردو و پولیس منظم تغییر شکل بدهند و در ضمن عملکرد امارت اسلامی در سرکوب گروههای تروریستی از جمله داعش در موارد خاص آن قابل توجه است.
با این حال همانطور که مبرهن است در زمینه امنیت با وجود چالشها اما نسبت به گذشته وضعیت بهبود یافته است و انتظار می رود که با سازکارهای مناسب و قانونمندسازی نیروهای امنیتی و سرکوب گروهک تروریستی بیشتر از این نیز در این زمینه کار شود.
سوم. اقتصاد
در زمینه اقتصادی در دوران جمهوریت با وجود کمک های میلیاردها دالری جامعه جهانی همچنان سطح فقر و فلاکت مردم بالا بود. همه به یاد داریم که از میلیاردها دالر کمک جهان سهم مردم یا پروژه های ناقص و ناتمام بود یا سه کیلو گندم برای هر خانواده. البته به صورت کلی نمی توان بعضی کارهای بنیادی آن دوران را نادیده گرفت؛ اما آنچه دردآور است اینکه فساد اداری و دستبرد به کمکها و حتی جیب مردم، از مقامات بالا تا پایین، جامعه را به سوی بدبختی و فقر و فلاکت سوق داده بودند.
اما در حاکمیت امارت اسلامی هرچند سطح فقر مردم به شدت نگران کننده است که آنهم نبود کار، مسدود شدن داراییهای افغانستان از سوی امریکا، عدم کمک کشورها و... عنوان می شود؛ اما آنچه در حاکمیت امارت قابل توجه است اینکه با فساد اداری مبارز شده. بدون کمک های خارجی حد اقل ادارات دولتی کارهای روزمره مردم را تا حدی انجام می دهند. با وجود افت شدید اقتصادی و درآمدها اما بازهم چرخه اقتصادی واردات و صادرات در حکومت سرپرستی که هیچ تجربه و تخصص در آن نیست تا حدی فعال است و نیازمندی های اولیه مردم به هر نحو مرفوع می شود.
چهارم. اجتماعی و فرهنگی
در زمان جمهوریت با وجود دستاوردهای مهمی که در زمینه فرهنگی و اجتماعی وجود داشت؛ اما نمی توان از کنار چالش های مهم آن به سادگی عبور کرد.
چالش های اجتماعی در زمان جمهوریت از انواع جنایات جنایی گرفته تا گسترش مواد مخدر و عدم رسیدگی به معضلات شهری و... همه از سهل انگاری و عدم توجه به آن بود. در حالی که هم نیروی بشری کافی برای رسیدگی به معضلات وجود داشت و هم پول کافی؛ اما مشکلات اجتماعی روز به روز بیشتر می شد. مهمترین دلیل هم فساد، رشوه ستانی، عدم تطبیق قانون و در کل عدم انگیزه کاری در این زمینه بود.
در زمینه فرهنگی هم با وجود کارهای مهمی که صورت گرفت و انجام شد از فرصتهای موجود و کمکهای صورت گرفته به گونه درست استفاده صورت نگرفت. به جای پرداختن به امور مهم فرهنگی و ترویج و تبیین شعایر و گسترش سطح سواد فرهنگی و دهها مسأله دیگر میلیون ها دالر برای کنسرتها و شب نشینیهای بیهوده و جشنهای رقص و آواز و دهها برنامه دیگر که هیچ درد فرهنگی ما را مداوا نمی کرد استفاده شد.
در حالی که جامعه خسته جنگ افغانستان نیاز جدی به کار فرهنگی داشت، اما کشورها و سازمانهای غربی با هزینه و نفوذ در لایه های پیدا و پنهان جامعه، شیوههای فرهنگ غربی را تحت عناوین و طریقهای مختلف وبا برگزاری مجالسها و نمایش های مضحک در جامعه تبلیغ و ترویج می کردند.
اما در یک سال حاکمیت امارت هرچند انتقادهای از بی برنامهگی و کم کاری فرهنگی وجود دارد، اما با آنهم هنوز زود است که انتقادی راجع به شیوه کار و نگرش فرهنگی این حاکمیت با توجه به عدم تجربه و تخصص آن نمود؛ اما همین که امروز خبری از نمایشهای خیابانی و کنسرتهای مبتذل و ستاره های شیطانی که دختر و پسر را مختلط می رقصاندند نیست، خود یک کار فرهنگی قابل توجه بوده و مهم است.