تاریخ انتشار :دوشنبه ۶ سرطان ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۵۲
کد مطلب : 254859
درماندگانی در دل ثروت
سید هاشم علوی: مردم افغانستان همواره و در طول تاریخ، بیشتر از طرف های سیاسی و نظامی تمامیت خواه که قدرت و ثروت بر عقل و هوش شان غلبه کرده است آسیب دیده اند، در حالی که می توانند با برخورد عقلانی و تعامل منطقی بسیار به سادگی بر مشکلات پیروز شوند و از این طریق هم به جنگ و ناامنی ها خاتمه دهند و هم مشکلات بیکاری و فقر را حل کنند و هم با دنیا و انسان های ماحول رابطه حسنه برقرار کنند.
در قرن ۲۱ که پیشرفت های علمی در حال توسعه است، تکنالوژی و نوآوری های بشر در عرصه های مختلف، زندگی را سهل و آسان کرده و رفاه و آسایش را به گونه ای که شایسته یک موجود عاقل به نام انسان می باشد به ارمغان آورده است، حد اقل انسان ها از گرسنگی نباید رنج ببرند.
 
بشر امروز عمدتا برای زنده ماندن تلاش نمی کند؛ بلکه برای بهتر زندگی کردن گام برمی دارد و قدم به قدم ظرفیت های موجود در طبیعت را تسخیر کرده و آن جوهره اصلی عاقل بودن را به نمایش می گذارد.
 
نعمت های بالفعل و بالقوه ای که خداوند در دل این جهان قرار داده است با پیشرفت های علمی روز به روز انکشاف پیدا کرده و آینده روشن تری را برای بشریت نوید می دهد، البته ظرفیت های موجود در طبیعت و نعمت های بی شمار خداوند در این دنیا، بیشتر نصیب کسانی می شود که در زندگی عاقلانه تر می اندیشند و از داشته های این جهان بر مبنای فکر و اندیشه استفاده می کنند نه هوس های زودگذر نفسانی.
 
قطع نظر از توصیه های دینی و راهنمایی های شرع مقدس که به هدایت تشریعی خداوند برمی گردد و جزو برنامه های تمام انبیای الهی در طول تاریخ بوده است، استفاده درست از ظرفیت های موجود در طبیعت، برای گوارا ساختن حیات و رسیدن به رفاه و آسایش یک کارعاقلانه است، زیرا هیچ عاقلی علاقه ندارد که یک زندگی ناسالم داشته باشد و همیشه در فقر و بدبختی به سر ببرد، اما مشکل اساسی اینجا است که گاهی زندگی بر مبنای عقلانیت پیش نمی رود، بلکه از هرتعلقی رنگ می پذیرد، به همین دلیل می بینی که زندگی مجموعه ای از انسان ها در یک گوشه از جهان تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار گرفته و بدبختی ها از سر و روی شان می بارد.
 
آسیب های فقدان عقلانیت در زندگی
در دنیای امروز اگر دقیق تر محاسبه شود نمونه های زیادی وجود دارد، انسان هایی که عقلانیت و منطق را در زندگی خود حاکم نساخته اند، همیشه دچار مشکلات بوده اند و هرچه هم از مسیر عقل و اندیشه دور می شوند، آفت های بیشتری دامنگیر شان می شود.
 
یکی از نمونه های بسیار زنده و قابل توجهی که می توان نام برد مردم افغانستان است، انسان هایی که از سال های بسیار دور در این سرزمین زندگی می کنند هرچند از نگاه خلقت، ظرفیت های وجودی، عقل، تفکر و اندیشه، با سایر انسان های روی زمین هیچ تفاوتی ندارند، اما اینکه چرا نمی توانند مانند سایر انسان های روی زمین زندگی خوب داشته باشند، به سوی پیشرفت و ترقی گام بردارند، عمده دلیلش این است که کارکردها و عملکردها عمدتا بر مبنای عقل و منطق صورت نمی گیرد، بلکه بیشتر متاثر از قوه های درونی مانند غضب، احساسات، وهم و... که در حقیقت نقطه مقابل عقل است رنگ می گیرد و تعلق می پذیرد.
 
امروز اکثر مردم افغانستان از همدیگر سوال می کنند که چرا به انواع بدبختی ها گرفتار هستند؟ چرا مانند سایر مردم دنیا زندگی آرام، بی سروصدا، عاری از خشونت و مرفه ندارند؟ چرا پیشرفت ها در این سرزمین متوقف است؟ چرا با داشتن ثروت عظیم خدادادی و ظرفیت های بی شمار، فقیر هستند؟ و ده ها سوال از این قبیل؛ اما متاسفانه به علت اصلی نارسایی ها کمتر توجه می کنند و فقط روی معلول تمرکز دارند، اینجاست که راه را در حقیقت گم می کنند و به صورت سراسیمه به اتفاقات نگاه می کنند و تاسف می خورند بدون اینکه قضاوت را به دست عقل بسپارند، آسیب شناسی کنند و ریشه اصلی ناگواری ها را که همانا عدم عقلانیت در زندگی می باشد جستجو نمایند.
 
تصمیم های عقلانی تنها راه برون رفت از مشکلات
مردم افغانستان امروز نه تنها با یک مشکل، بلکه با مشکلات فراوان دست به گریبان هستند، فقر و بیکاری از یک طرف، نا امنی ها و حوادث مختلف طبیعی مانند زمین لرزه ها و سیلاب ها از سوی دیگر که هرلحظه زندگی جمعیتی نزدیک به چهل میلیون را به پرتگاه سقوط نزدیک می کند و به هیچکدام هم به درستی رسیدگی نمی شود، نهایتا مردم دستگاه هیات حاکمه را به عدم رسیدگی متهم می کنند و حکومت ها نیز اغلب یا اعتماد به مردم خود ندارند و یا به قضایا نگاه قومی، سمتی و زبانی دارند که عقده ها را بیشتر می کند و بر مشکلات افزوده می شود، در حالی که ریشه تمام این بدبختی ها و نا رسایی ها عدم برخورد عقلانی با قضایا و پدیده ها است؛ زیرا هیچکس و هیچ طرفی با مشکلات و پیش آمدها عاقلانه برخورد نمی کند.
 
مردم افغانستان همواره و در طول تاریخ، بیشتر از طرف های سیاسی و نظامی تمامیت خواه که قدرت و ثروت بر عقل و هوش شان غلبه کرده است آسیب دیده اند، در حالی که می توانند با برخورد عقلانی و تعامل منطقی بسیار به سادگی بر مشکلات پیروز شوند و از این طریق هم به جنگ و ناامنی ها خاتمه دهند و هم مشکلات بیکاری و فقر را حل کنند و هم با دنیا و انسان های ماحول رابطه حسنه برقرار کنند.
 
جنگ در بلخاب؛ حق طلبی یا طمع ورزی؟
جنگ های پراکنده این روزها در بلخاب، پنجشیر و برخی از ولایات کشور نه به خاطر حق طلبی؛ بلکه عمدتا به خاطر طمع ورزی و قدرت طلبی جریان دارد، وگرنه بسیار به سادگی از راه برخورد عقلانی و در نظر داشت منافع علیای کشور قابل حل است، کافی است که مخالفین حکومت از خود انعطاف نشان دهند و بگویند که به خاطر آبادی کشور و آسایش مردم خود از جنگ دست برمی دارند و یا طرف حکومت جرات کند و به طرف مقابل بگوید که به خاطر ثبات و حاکمیت ملی در کشور خواسته های منطقی شما را می پذیریم، اما متاسفانه این گونه نیست. گویا افغانستان کشور لج بازی ها و تمامیت خواهی ها است.
 
امارت اسلامی بیش از ده ماه است که از سوی جهان به رسمیت شناخته نشده است، در حالی که یک روز تنهایی زندگی کردن و رابطه نداشتن با جهان در شرایط امروزی سخت و دشوار است، دولتی که تعامل رسمی با جهان نداشته باشد نه کار اقتصادی می تواند نه سیاسی و نه هم اجتماعی، لذا عقل حکم می کند که برای نجات مردم افغانستان و عبور از این گردونه، از هر گزینه معقول برای تعامل باید کار گرفت.
 
بهانه به دست دشمن ندهید
مردم افغانستان مسلمان هستند و اسلام ریشه بیش از هزار و چند صد سال در زندگی شان حضور دارد و هیچ قدرتی نمی تواند ارزش های دینی و فرهنگ بومی مردم را بگیرد، البته که طی ۲۰ سال دوره اشغال، فرهنگ مردم افغانستان از ناحیه غرب به صورت سطحی و صوری آسیب دیده است و اندکی نیاز به فرهنگ سازی و ترمیم دارد، اما باورهای مردم همچنان پا برجا است، اصلیت و هویت دینی مردم سر جای خود باقی است، پس در این صورت اولویت نجات مردم افغانستان از بحران است و در کنار آن کارهای فرهنگی و اخلاقی نیز باید صورت بگیرد.
 
در حالی که مردم افغانستان با یک فاجعه انسانی روبرو هستند باز نشدن مکاتب دخترانه و یا موارد از این قبیل چرا بهانه ای قرار بگیرد به دست امریکای جهانخوار و همپیمانانش طی ۲۰ سال ثابت کردند که تحت هیچ شرایطی منافع مردم افغانستان را نخواسته و نمی خواهند، بنابراین اگر در تعاملات سیاسی با مردم و همچنین کشورهای جهان بر پایه عقلانیت و درایت سیاسی برخورد شود، یقیناً کاری که در ده ماه صورت نگرفته است در یک روز انجام می شود، گرهی که در صدها روز باز نشده در یک لحظه باز می شود.
 
در نتیجه باید گفت که بنا به شرایط سخت و دشوار حاکم بر کشور در این مقطع از تاریخ، خواست تمام مردم افغانستان از امارت اسلامی که فعلا بر کشور حاکم است این است که اگر می خواهید حکومت شما مانند حکومت های گذشته خوراک نارضایتی های داخلی و خارجی نگردد و به پرتگاه سقوط کشانده نشود و همچنان دوام پیدا کند، عقل و منطق را در تمام عرصه ها، تعاملات و برخوردها حاکم بسازید، با مردم خود مهربان باشید، با دنیا سر سازش را بر مبنای منافع طرفینی در نظر بگیرید و به فکر نجات افغانستان و مردم آن باشید.
https://avapress.net/vdcamynuo49nma1.k5k4.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما