محمد عظیم فکوری/ افغانستان، کشوری که در تاریخ خود همواره شاهد هجوم پرشور قدرت های بیرونی بوده است، در بیست سال اخیر همچنان تحت تسخیر و تسلط قدرت ها قرار داشته و با به جریان افتادن جوی خون، روز و شب گذرانده است. اما در چند سال اخیر، اوج سلطه ی ظلمت برخاسته از خون در افغانستان حکومت کرده است. تیغ بران چنان پرشور و پرتحرک به حرکت افتاده و از ملت قربانی می گیرد و قتل عام انسان در افغانستان آن چنان رو به فزونی رفته، که زبان از یادآوری آن شرم می کند و تاریخ از ثبت اش عاجز است. فضای خونین هر روز افغانستان، اذهان را مخدوش، افکار را مدهوش و روزگار را بر مردم تلخ و تاریک و زندگی را سیاه کرده است.
در سال های پسا طالبان، مردم هر روز منتظر روزی بودند که جریان جوی خون بسته شود و شرایط وحشتناک و دهشت آفرین به پایان برسد و آرامش بر اذهان و درون خانه ها مستولی گردد، ولی متأسفانه نه تنها خاک خونین کشور رنگ عوض نکرد که سرخ تر شد و به خصوص با آغاز مذاکره ی آمریکا و طالبان برای صلح افغانستان، خاک خونین، سربسته در کام قتل عام های پی در پی و تکان دهنده ی ملت همیشه تحت رنج جنگ و جدل و فقر و فساد و فتنه فرو غلتید.
روزهایی که اینک در روزگار مردم افغانستان می گذرد و می چرخد، خونین ترین روزها در تاریخ کشور شمرده می شود. خون به میزانی بر زندگی مردم سایه انداخته که اگر یک روز زندگی مردم بی خونریزی بگذرد، جای بسی شگفت قلمداد می گردد.
از یک طرف ملت این گونه با خون هم آغوش گردیده که یک روز هم در روزگار مردم افغانستان نمی گذرد که در آن خون ریخته نشود. با آن که از سوی دیگر، دولت با پشتیبانی ده ها دولت خارجی دیگر برای حفاظت از جان و مال مردم سوگند یاد کرده و با ملت تعهد نموده که از آزادی، آبادی، آرامش و حقوق شما دفاع و حفاظت می نمائیم. این تعهد بیست سال پیش منعقد شد و بعد از آن بار بار تجدید گردید، ولی وقتی تعهد دولت و کشورهای حامی افغانستان با ملت به دقت و بلکه حتا بدون دقت و سطحی بررسی می شود، هیچ گونه حرکت عملی در جهت ترسیم تعهد را نمی توان یافت. از بیست سال پیش تاکنون، هر روزی که گذشته و به پایان رسیده و هر شبی که رفته و سحر گردیده، بدون خون نبوده است و بل، میزان قتل و غارت افزایش یافته و امروز که مردم منتظر صلح نشسته و به ظاهر نمایندگان شان را در میز مذاکره با طالبان می بینند، همچنان قتل و غارت را به فراوانی تجربه می نمایند.
سلطه ی دوامدار فضای آشفته و آکنده از جهل و جور و جنایت، مردم افغانستان را به ستوه آورده و به تنگنای سخت زندگی گرفتار کرده است. طوری که جوانان کشور یا بر اثر مسافرت و مهاجرت غرق دریا می شوند و یا در کارخانه های کار سخت و سنگین به موادهای مرگ آفرین آلوده و برای همیشه تحت تأثیر و تسخیر آن قرار گرفته و نابود می گردند و یا هم در مراکز آموزشی و فرهنگی و مسجد و خیابان پرپر می شوند.
این روند در حالی رو به افزایش می باشد که دولت از پشتیبانی ملت و کمک های هنگفت مالی و تجهیزاتی کشورهای خارجی بهرهبر است، ولی هرچه روزها به غروب می رود و شب ها به طلوع، قتل عام ها پایان نمی یابد و غارت ها متوقف نمی گردد، با وجودی که دولت در هنگام انتخابات سوگند یاد کرد و با ملت تعهد نمود که مسؤولیت ما، حفاظت از جان و مال و حقوق و کرامت شماست. سران دولت حاکم، به مردم اطمینان دادند که در صورت رسیدن به قدرت، از شما و ارزش های تان حمایت و حفاظت می کنیم و این شعارها را بعد از پیروزی و در هر جلسه و محفلی و مراسمی نیز به تکرار یاد کردند. اما گذر زمان نشان می دهد که نه تنها شعارهای سران دولت، برای ملت آرامش و امنیت نیاورده که فضای زندگی مردم همراه با شعارهای حمایتی و کمکی تیره و تاریک تر شده است. وگرنه رسالت اصلی دولت، در گام اول، رفع نیازهای اولیه ی زندگی شهروندان کشور می باشد که آوردن امنیت و ترسیم عدالت و تحکیم وحدت، از جمله نیازهای اصلی و اولی زندگی هر جامعه ی انسانی است. تا مردم در خانه های خود آرامش نیابند، عدالت در جامعه حکومت نکند، افراد جامعه در امور زندگی متفق و متحد نباشند و تعصب و تبعیض، ستم و ظلم و ناروایی و ناامنی و بی نظمی حاکم باشد، به ملت خدمت نشده، بلکه خیانت روا رفته است.
اگر وضعیت در زیر سایه ی دولت به خیانت منجر گردد و ملت در عین حاکمیت دولت، سراسر در درد و رنج ناشی از حکومت، جنگ و جدل، فساد و فقر، تعصب و تبعیض و ستم گرفتار باشد، بی تردید که صبر ملت به قهر تبدیل شده و با انزجار از تداوم قتل و غارت و هر گونه بی نظمی دیگر، فریاد آزادی و امنیت بلند خواهد کرد. تاریخ گواهی می دهد که تداوم قتل عام ها و غارت ها، حکومت های فساد و فقیر و تحقیر و توهین باعث سرنگونی نظام های حاکم مسؤولیتنشناس شده است.
اینک که مردم زیر سایه ی جنگ و خشونت در زندگی مرگبار و ویرانگر قرار دارند و راه فرار از چنگ جنگ و جدل می طلبند، بایستی سران دولت، صادقانه و مسؤولانه به آوردن امنیت و ترسیم عدالت و تحکیم برادری و برابری اقدام بورزند. همان طوری که برخی مسؤولین امنیتی و دولتی و نخبگان در بعضی نقاط کشور، به تطبیق عملی برنامه های ارزشی و قانونی پرداخته و صادقانه با ملت همراه شده و برای مردم، در حد ممکن، نیازهای اولیه را تأمین و تضمین نموده و یا حداقل جان های شیرین خویش را فدای آرزوهای ملت کرده اند.
تنها نیاز اولیه ی امروز مردم افغانستان، صلح با طالبان و قطع دست گروه های جنگجوی افراطی و تکفیری نیست، بلکه ریشه کن کردن تبعیض و تعصب و توهین و تحقیر و فساد و فقر نیز است.
اگر حکومت بخواهد رسالت خویش را انجام بدهد و به ملت خدمت کند، فقط صلح با گروه های مختلف مخالف، خدمت به مردم نمی باشد. امروز مشکلات و موانعی که در داخل کشور، تبعیض و تعصب، نابرابری و بی نظمی و فساد و فقر به وجود آورده، کمتر از هزینه ی قتل عام ها نیست. در واقع، بن بست های درونی و داخلی عامل ترویج و گسترش جنگ و خشونت است.
بنابراین، با توجه به مسایل یاد شده، دولت و ملت همگام و همدست شوند، به پایان درد و رنج این سرزمین همت بگمارند و نگذارند قتل عام ها و غارت ها و ستم ها باعث انفجار درونی و انزجار ملت از دولت شود، زیرا اگر ملت در تنگنا قرار بگیرد، تنگ دستی ملت هم منجر به سقوط دولت و هم انحطاط ملت و نابودی کامل یک نسل و گاهی نسل ها می شود.
در سال های پسا طالبان، مردم هر روز منتظر روزی بودند که جریان جوی خون بسته شود و شرایط وحشتناک و دهشت آفرین به پایان برسد و آرامش بر اذهان و درون خانه ها مستولی گردد، ولی متأسفانه نه تنها خاک خونین کشور رنگ عوض نکرد که سرخ تر شد و به خصوص با آغاز مذاکره ی آمریکا و طالبان برای صلح افغانستان، خاک خونین، سربسته در کام قتل عام های پی در پی و تکان دهنده ی ملت همیشه تحت رنج جنگ و جدل و فقر و فساد و فتنه فرو غلتید.
روزهایی که اینک در روزگار مردم افغانستان می گذرد و می چرخد، خونین ترین روزها در تاریخ کشور شمرده می شود. خون به میزانی بر زندگی مردم سایه انداخته که اگر یک روز زندگی مردم بی خونریزی بگذرد، جای بسی شگفت قلمداد می گردد.
از یک طرف ملت این گونه با خون هم آغوش گردیده که یک روز هم در روزگار مردم افغانستان نمی گذرد که در آن خون ریخته نشود. با آن که از سوی دیگر، دولت با پشتیبانی ده ها دولت خارجی دیگر برای حفاظت از جان و مال مردم سوگند یاد کرده و با ملت تعهد نموده که از آزادی، آبادی، آرامش و حقوق شما دفاع و حفاظت می نمائیم. این تعهد بیست سال پیش منعقد شد و بعد از آن بار بار تجدید گردید، ولی وقتی تعهد دولت و کشورهای حامی افغانستان با ملت به دقت و بلکه حتا بدون دقت و سطحی بررسی می شود، هیچ گونه حرکت عملی در جهت ترسیم تعهد را نمی توان یافت. از بیست سال پیش تاکنون، هر روزی که گذشته و به پایان رسیده و هر شبی که رفته و سحر گردیده، بدون خون نبوده است و بل، میزان قتل و غارت افزایش یافته و امروز که مردم منتظر صلح نشسته و به ظاهر نمایندگان شان را در میز مذاکره با طالبان می بینند، همچنان قتل و غارت را به فراوانی تجربه می نمایند.
سلطه ی دوامدار فضای آشفته و آکنده از جهل و جور و جنایت، مردم افغانستان را به ستوه آورده و به تنگنای سخت زندگی گرفتار کرده است. طوری که جوانان کشور یا بر اثر مسافرت و مهاجرت غرق دریا می شوند و یا در کارخانه های کار سخت و سنگین به موادهای مرگ آفرین آلوده و برای همیشه تحت تأثیر و تسخیر آن قرار گرفته و نابود می گردند و یا هم در مراکز آموزشی و فرهنگی و مسجد و خیابان پرپر می شوند.
این روند در حالی رو به افزایش می باشد که دولت از پشتیبانی ملت و کمک های هنگفت مالی و تجهیزاتی کشورهای خارجی بهرهبر است، ولی هرچه روزها به غروب می رود و شب ها به طلوع، قتل عام ها پایان نمی یابد و غارت ها متوقف نمی گردد، با وجودی که دولت در هنگام انتخابات سوگند یاد کرد و با ملت تعهد نمود که مسؤولیت ما، حفاظت از جان و مال و حقوق و کرامت شماست. سران دولت حاکم، به مردم اطمینان دادند که در صورت رسیدن به قدرت، از شما و ارزش های تان حمایت و حفاظت می کنیم و این شعارها را بعد از پیروزی و در هر جلسه و محفلی و مراسمی نیز به تکرار یاد کردند. اما گذر زمان نشان می دهد که نه تنها شعارهای سران دولت، برای ملت آرامش و امنیت نیاورده که فضای زندگی مردم همراه با شعارهای حمایتی و کمکی تیره و تاریک تر شده است. وگرنه رسالت اصلی دولت، در گام اول، رفع نیازهای اولیه ی زندگی شهروندان کشور می باشد که آوردن امنیت و ترسیم عدالت و تحکیم وحدت، از جمله نیازهای اصلی و اولی زندگی هر جامعه ی انسانی است. تا مردم در خانه های خود آرامش نیابند، عدالت در جامعه حکومت نکند، افراد جامعه در امور زندگی متفق و متحد نباشند و تعصب و تبعیض، ستم و ظلم و ناروایی و ناامنی و بی نظمی حاکم باشد، به ملت خدمت نشده، بلکه خیانت روا رفته است.
اگر وضعیت در زیر سایه ی دولت به خیانت منجر گردد و ملت در عین حاکمیت دولت، سراسر در درد و رنج ناشی از حکومت، جنگ و جدل، فساد و فقر، تعصب و تبعیض و ستم گرفتار باشد، بی تردید که صبر ملت به قهر تبدیل شده و با انزجار از تداوم قتل و غارت و هر گونه بی نظمی دیگر، فریاد آزادی و امنیت بلند خواهد کرد. تاریخ گواهی می دهد که تداوم قتل عام ها و غارت ها، حکومت های فساد و فقیر و تحقیر و توهین باعث سرنگونی نظام های حاکم مسؤولیتنشناس شده است.
اینک که مردم زیر سایه ی جنگ و خشونت در زندگی مرگبار و ویرانگر قرار دارند و راه فرار از چنگ جنگ و جدل می طلبند، بایستی سران دولت، صادقانه و مسؤولانه به آوردن امنیت و ترسیم عدالت و تحکیم برادری و برابری اقدام بورزند. همان طوری که برخی مسؤولین امنیتی و دولتی و نخبگان در بعضی نقاط کشور، به تطبیق عملی برنامه های ارزشی و قانونی پرداخته و صادقانه با ملت همراه شده و برای مردم، در حد ممکن، نیازهای اولیه را تأمین و تضمین نموده و یا حداقل جان های شیرین خویش را فدای آرزوهای ملت کرده اند.
تنها نیاز اولیه ی امروز مردم افغانستان، صلح با طالبان و قطع دست گروه های جنگجوی افراطی و تکفیری نیست، بلکه ریشه کن کردن تبعیض و تعصب و توهین و تحقیر و فساد و فقر نیز است.
اگر حکومت بخواهد رسالت خویش را انجام بدهد و به ملت خدمت کند، فقط صلح با گروه های مختلف مخالف، خدمت به مردم نمی باشد. امروز مشکلات و موانعی که در داخل کشور، تبعیض و تعصب، نابرابری و بی نظمی و فساد و فقر به وجود آورده، کمتر از هزینه ی قتل عام ها نیست. در واقع، بن بست های درونی و داخلی عامل ترویج و گسترش جنگ و خشونت است.
بنابراین، با توجه به مسایل یاد شده، دولت و ملت همگام و همدست شوند، به پایان درد و رنج این سرزمین همت بگمارند و نگذارند قتل عام ها و غارت ها و ستم ها باعث انفجار درونی و انزجار ملت از دولت شود، زیرا اگر ملت در تنگنا قرار بگیرد، تنگ دستی ملت هم منجر به سقوط دولت و هم انحطاط ملت و نابودی کامل یک نسل و گاهی نسل ها می شود.