سید عباس حسینی/ زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان، در ادامه دور تازه سفرهای منطقهای خود، بار دیگر وارد کابل شد و با ریاست جمهوری کشور دیدار و گفتوگو کرد. خلیلزاد پیش از این چند را در پاکستان پشت سر گذاشت و با مقامهای ارشد این کشور دیدار و گفتوگو کرد. به دنبال این دیدار، جنرال قمر جاوید باجوه، رییس ستاد مشترک ارتش پاکستان به کابل سفر کرد و پس از این سفر، خلیلزاد وارد کابل شد. خلیلزاد در قطر نیز با ملا برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان ملاقات کرد. این در حالی است، با وجود اینکه حکومت اعلام کرده آزادی سه هزار زندانی طالبان تکمیل شده و از سوی دیگر، روند کاهش خشونتها از سوی طالبان، پس از سه روز آتشبس در روزهای عید فطر ادامه یافته است. خلیلزاد هدف از این دور سفر خود را تلاش برای آغاز مذاکرات بینالافغانی خوانده است. هرچند برخی منابع سرانجام از احتمال برگزاری اولین دور مذاکرات بینالافغانی پس از امضای توافقنامه طالبان و امریکا تا یک ماه دیگر خبر داده، اما با وجود اعتمادسازیهای اخیر حکومت و طالبان، هنوز کوچکترین نشانه برای آغاز مذاکرات بینالافغانی دیده نمیشود و دو طرف در مورد آغاز مذاکرات بینالافغانی چیزی نگفتهاند.
آنچه مشخص است، چند دوره سفرهای اخیر خلیلزاد به کشورهای منطقه به خصوص قطر و پاکستان و پس از آن به کابل، دستآورد خاصی به همراه نداشته است. در نگاهی به این سفرها، دیده میشود که خلیلزاد و امریکا عملا طرح و برنامه مشخصی برای اداره ادامه روند صلح افغانستان و آغاز مذاکرات بینالافغانی ندارد که همه طرفها حول محور آن جمع شود، بلکه در این سفرها تنها رایزنی و گفتوگو انجام شده، اما رایزنی بدون طرح و برنامه کارآمد، همانند کوبیدن آب در هاون است. این در حالی است که رابطه ریاست جمهوری افغانستان با خلیلزاد همچنان تیره است و اعتماد چندانی بین دو طرف وجود ندارد. برخی گزارشها حاکی از آن است که حکومت حضور خلیلزاد را به عنوان ناظر ویژه امریکا در جریان مذاکرات بینالافغانی نپذیرفته است.
یکی از موارد ابهام در سفرهای خلیلزاد به منطقه، گفتوگوهای طولانی او در اسلامآباد و با رهبران سیاسی و نظامی پاکستان است. خلیلزاد در جریان این سفرها، ساعتها با مقامهای پاکستانی در مورد روند صلح افغانستان گفتوگو کرده، اما هنوز جایگاه این کشور به صورت مشخص در روند صلح افغانستان مشخص نشده است. بر این اساس، این نگرانی به صورت جدی وجود دارد که چه معامله پنهانی میان خلیلزاد و مقامهای پاکستانی برای پیشرفت روند صلح افغانستان صورت گرفته و واقعا این کشور اکنون چه برنامهای برای افغانستان دارد؟
مشخص نبودن جایگاه پاکستان در روند صلح افغانستان و عدم توجه حکومتهای افغانستان و امریکا به آن، یکی از علل کلیدی عدم پیشرفت مذاکرات صلح و آغاز مذاکرات بینالافغانی به حساب میرود. هرچند سفرهای خلیلزاد به پاکستان، گواه این مسأله است که او به خوبی میداند کلید اصلی صلح افغانستان در اسلامآباد است، اما نقش رسمی و برجسته این کشور در روند صلح افغانستان و توجه به منافع پاکستان، مورد تأیید حکومت کابل نخواهد بود؛ به همین دلیل به نظر میرسد امریکا و پاکستان پیرامون روند صلح افغانستان به معملات پنهانی روی آورده باشند و خلیلزاد به نوعی تلاش دارد در قبال برخی وعدهها از جمله بازگشت کمکهای مالی امریکا به پاکستان، کمرنگ کردن نقش هند در افغانستان و پذیرفتن نقش غیررسمی، اما محوری اسلامآباد در تحولات کشور، این کشور را به ایفای نقش سازنده در روند صلح با طالبان تشویق بسازد. اما سیاستمداران پاکستانی باهوشتر از این حرفها هستند.
پاکستان به دلیل منافع مشروع و غیرمشروعی که در افغانستانی کنونی و ادامه بیثباتی در کشور دارد، بدون تأمین این منافع، به طالبان اجازه نخواهد داد روند مذاکرات صلح را به نتیجه برساند؛ چه اینکه در صورت عدم عملی شدن خواستهای این کشور، رهبران و فرماندهان طالبان که هسته مرکزی آنها در شورای کویته موقعیت دارد، مورد تهدید و حمله آیاسآی پاکستان قرار خواهند گرفت.
در طول سالهای گذشته، هر بار که روند تحولات افغانستان، به خصوص روند صلح کشور به طرف رسیدن به نتیجه نهایی گام برمیدارد، سر و کله مقامهای نظامی و غیرنظامی پاکستان در کابل پیدا میشود. اینبار نیز سفر رییس ستاد ارتش پاکستان به همراه رییس آیاسآی این کشور به کابل، پس از سفر خلیلزاد به اسلامآباد و پیش از سفر او به کابل، حامل پیام مهمی است. به نظر میرسد در این شرایط مهم، جنرال قمر جاوید باجوه با سفر به کابل، فهرستی از خواستهای کلیدی پاکستان را به جای نقش مثبت این کشور در روند صلح افغانستان به رییسجمهور غنی ارائه کرده باشد، و در غیر پذیرش آن، ادامه پیشرفت روند مذاکرات و آغاز گفتوگوهای بینالافغانی بار دیگر با بنبست مواجه خواهد شد؛ کما اینکه محور مذاکرات خلیلزاد و باجوه در اسلامآباد، پیرامون پیشرفتهای روند صلح، برقراری آتشبس و آغاز مذاکرات بینالافغانی بوده است، به این معنی که بدون توافق پاکستان و اجازه ارتش این کشور، هیچ مذاکره بینالافغانی آغاز نخواهد شد.
بر این اساس، همانطور که نویسنده بارها به آن تأکید کرده، حکومت افغانستان میبایست همزمان با پیشرفت مذاکرات با طالبان، دیپلماسی با پاکستان را نیز پیش ببرد و با این کشور به یک نتیجه برد ـ برد برسد تا دولت اسلامآباد دست از سنگاندازی در روند صلح کشور و در مشت خود گرفتن طالبان بردارد. رسیدن به این نتیجه، واسطهای به نام امریکا و معاملات مشکوک و پنهانی این کشور با پاکستان را نیز از میان برخواهد داشت و نقشههای شوم آنها را خنثی خواهد کرد. رییسجمهور غنی در طول 5 سال گذشته همواره به دنبال "پایان جنگ اعلام نشده با پاکستان" بوده، اما مذاکرات دو کشور با وجود پیشرفتها به نتیجه نهایی نرسید، اما اینبار فرصت خوبی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات راهبردی دو کشور به وجود آمده است.
از طرف دیگر، باید گفت که وضعیت در اردوگاه طالبان نیز چندان مناسب به نظر نمیرسد؛ از یکسو برخی منابع از ابتلای ملا هیبتالله آخوند، رهبر این گروه و برخی از فرماندهان کلیدی این گروه به ویروس کرونا و حتی مرگ رهبر طالبان خبر داده، در حالی که طالبان آن را رد کرده و از طرف دیگر، این گروه با چراغ سبز امریکا و تلاشهای پاکستان در حال تکه تکه شدن است. با چند دسته شدن طالبان، جایگاه این گروه در مذاکرات صلح تضعیف خواهد شد، اما این تلاشها پیامدهای منفی دیگری نیز به دنبال خواهد داشت که آن، پراکنده شدن رهبری جنگ در افغانستان و عدم فرمانبرداری فرماندهان و جنگجویان این گروه از یک هسته رهبری واحد است. آتشبس سه روزه عید فطر و ادامه آن، که با برخی حملات در اقصی نقاط کشور همراه بود، نشان داد که حرفشنوی صد درصدی از رهبری طالبان در پاکستان وجود ندارد و هر بخش از گروه طالبان در مناطق مختلف کشور، ساز جداگانهای برای خود میزند. چنین وضعیتی در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات بینالافغانی، امنیت سراسری را به کشور نخواهد آورد و ممکن است بخشهای مختلف طالبان به گروههای تروریستی دیگر از جمله داعش بپیوندند.
بر این اساس، نیاز است با شروع مذاکرات بینالافغانی؛ البته اگر آغاز شود، حکومت افغانستان و طالبان تلاش کنند نقش امریکا به عنوان میانجی، تسهیلکننده، ناظر و یا هر عنوان دیگر به حداقل رسیده و قطع شود، زیرا قطعا اهداف و منافعی را که امریکا به دنبال آن است، مسیر مذاکرات بینالافغانی را نیز منحرف خواهد کرد.
آنچه مشخص است، چند دوره سفرهای اخیر خلیلزاد به کشورهای منطقه به خصوص قطر و پاکستان و پس از آن به کابل، دستآورد خاصی به همراه نداشته است. در نگاهی به این سفرها، دیده میشود که خلیلزاد و امریکا عملا طرح و برنامه مشخصی برای اداره ادامه روند صلح افغانستان و آغاز مذاکرات بینالافغانی ندارد که همه طرفها حول محور آن جمع شود، بلکه در این سفرها تنها رایزنی و گفتوگو انجام شده، اما رایزنی بدون طرح و برنامه کارآمد، همانند کوبیدن آب در هاون است. این در حالی است که رابطه ریاست جمهوری افغانستان با خلیلزاد همچنان تیره است و اعتماد چندانی بین دو طرف وجود ندارد. برخی گزارشها حاکی از آن است که حکومت حضور خلیلزاد را به عنوان ناظر ویژه امریکا در جریان مذاکرات بینالافغانی نپذیرفته است.
یکی از موارد ابهام در سفرهای خلیلزاد به منطقه، گفتوگوهای طولانی او در اسلامآباد و با رهبران سیاسی و نظامی پاکستان است. خلیلزاد در جریان این سفرها، ساعتها با مقامهای پاکستانی در مورد روند صلح افغانستان گفتوگو کرده، اما هنوز جایگاه این کشور به صورت مشخص در روند صلح افغانستان مشخص نشده است. بر این اساس، این نگرانی به صورت جدی وجود دارد که چه معامله پنهانی میان خلیلزاد و مقامهای پاکستانی برای پیشرفت روند صلح افغانستان صورت گرفته و واقعا این کشور اکنون چه برنامهای برای افغانستان دارد؟
مشخص نبودن جایگاه پاکستان در روند صلح افغانستان و عدم توجه حکومتهای افغانستان و امریکا به آن، یکی از علل کلیدی عدم پیشرفت مذاکرات صلح و آغاز مذاکرات بینالافغانی به حساب میرود. هرچند سفرهای خلیلزاد به پاکستان، گواه این مسأله است که او به خوبی میداند کلید اصلی صلح افغانستان در اسلامآباد است، اما نقش رسمی و برجسته این کشور در روند صلح افغانستان و توجه به منافع پاکستان، مورد تأیید حکومت کابل نخواهد بود؛ به همین دلیل به نظر میرسد امریکا و پاکستان پیرامون روند صلح افغانستان به معملات پنهانی روی آورده باشند و خلیلزاد به نوعی تلاش دارد در قبال برخی وعدهها از جمله بازگشت کمکهای مالی امریکا به پاکستان، کمرنگ کردن نقش هند در افغانستان و پذیرفتن نقش غیررسمی، اما محوری اسلامآباد در تحولات کشور، این کشور را به ایفای نقش سازنده در روند صلح با طالبان تشویق بسازد. اما سیاستمداران پاکستانی باهوشتر از این حرفها هستند.
پاکستان به دلیل منافع مشروع و غیرمشروعی که در افغانستانی کنونی و ادامه بیثباتی در کشور دارد، بدون تأمین این منافع، به طالبان اجازه نخواهد داد روند مذاکرات صلح را به نتیجه برساند؛ چه اینکه در صورت عدم عملی شدن خواستهای این کشور، رهبران و فرماندهان طالبان که هسته مرکزی آنها در شورای کویته موقعیت دارد، مورد تهدید و حمله آیاسآی پاکستان قرار خواهند گرفت.
در طول سالهای گذشته، هر بار که روند تحولات افغانستان، به خصوص روند صلح کشور به طرف رسیدن به نتیجه نهایی گام برمیدارد، سر و کله مقامهای نظامی و غیرنظامی پاکستان در کابل پیدا میشود. اینبار نیز سفر رییس ستاد ارتش پاکستان به همراه رییس آیاسآی این کشور به کابل، پس از سفر خلیلزاد به اسلامآباد و پیش از سفر او به کابل، حامل پیام مهمی است. به نظر میرسد در این شرایط مهم، جنرال قمر جاوید باجوه با سفر به کابل، فهرستی از خواستهای کلیدی پاکستان را به جای نقش مثبت این کشور در روند صلح افغانستان به رییسجمهور غنی ارائه کرده باشد، و در غیر پذیرش آن، ادامه پیشرفت روند مذاکرات و آغاز گفتوگوهای بینالافغانی بار دیگر با بنبست مواجه خواهد شد؛ کما اینکه محور مذاکرات خلیلزاد و باجوه در اسلامآباد، پیرامون پیشرفتهای روند صلح، برقراری آتشبس و آغاز مذاکرات بینالافغانی بوده است، به این معنی که بدون توافق پاکستان و اجازه ارتش این کشور، هیچ مذاکره بینالافغانی آغاز نخواهد شد.
بر این اساس، همانطور که نویسنده بارها به آن تأکید کرده، حکومت افغانستان میبایست همزمان با پیشرفت مذاکرات با طالبان، دیپلماسی با پاکستان را نیز پیش ببرد و با این کشور به یک نتیجه برد ـ برد برسد تا دولت اسلامآباد دست از سنگاندازی در روند صلح کشور و در مشت خود گرفتن طالبان بردارد. رسیدن به این نتیجه، واسطهای به نام امریکا و معاملات مشکوک و پنهانی این کشور با پاکستان را نیز از میان برخواهد داشت و نقشههای شوم آنها را خنثی خواهد کرد. رییسجمهور غنی در طول 5 سال گذشته همواره به دنبال "پایان جنگ اعلام نشده با پاکستان" بوده، اما مذاکرات دو کشور با وجود پیشرفتها به نتیجه نهایی نرسید، اما اینبار فرصت خوبی برای به نتیجه رسیدن مذاکرات راهبردی دو کشور به وجود آمده است.
از طرف دیگر، باید گفت که وضعیت در اردوگاه طالبان نیز چندان مناسب به نظر نمیرسد؛ از یکسو برخی منابع از ابتلای ملا هیبتالله آخوند، رهبر این گروه و برخی از فرماندهان کلیدی این گروه به ویروس کرونا و حتی مرگ رهبر طالبان خبر داده، در حالی که طالبان آن را رد کرده و از طرف دیگر، این گروه با چراغ سبز امریکا و تلاشهای پاکستان در حال تکه تکه شدن است. با چند دسته شدن طالبان، جایگاه این گروه در مذاکرات صلح تضعیف خواهد شد، اما این تلاشها پیامدهای منفی دیگری نیز به دنبال خواهد داشت که آن، پراکنده شدن رهبری جنگ در افغانستان و عدم فرمانبرداری فرماندهان و جنگجویان این گروه از یک هسته رهبری واحد است. آتشبس سه روزه عید فطر و ادامه آن، که با برخی حملات در اقصی نقاط کشور همراه بود، نشان داد که حرفشنوی صد درصدی از رهبری طالبان در پاکستان وجود ندارد و هر بخش از گروه طالبان در مناطق مختلف کشور، ساز جداگانهای برای خود میزند. چنین وضعیتی در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات بینالافغانی، امنیت سراسری را به کشور نخواهد آورد و ممکن است بخشهای مختلف طالبان به گروههای تروریستی دیگر از جمله داعش بپیوندند.
بر این اساس، نیاز است با شروع مذاکرات بینالافغانی؛ البته اگر آغاز شود، حکومت افغانستان و طالبان تلاش کنند نقش امریکا به عنوان میانجی، تسهیلکننده، ناظر و یا هر عنوان دیگر به حداقل رسیده و قطع شود، زیرا قطعا اهداف و منافعی را که امریکا به دنبال آن است، مسیر مذاکرات بینالافغانی را نیز منحرف خواهد کرد.