سید مصطفی حبیبی/ سه فرد مسلح وارد شفاخانه صد بستر دشت برچی در غرب کابل شدند. این خبری بود که حوالی ساعت ده صبح دیروز(سهشنبه، 23 ثور) روی خروجی خبرگزاریها و رسانهها قرار گرفت و در زمان اندکی جهانی شد و به تیتر اول اکثر رسانههای داخلی و خارجی تبدیل شد.
خدماتی که این شفاخانه در بخش نسایی و ولادی خود به مادران و نوزادان ارائه میکرد، بر اهمیت آن افزوده بود. داکتران، نرسها، مادران باردار، همراهان(پایوازان)، وای خدای من؛ نوزادان تازه متولد شده که هنوز چشم نگشوده و به دنیا سلام نکرده، گوشهای از انفجار و انتحار و وحشت میشنود.
واکنش طبیعی هر انسان بدون در نظر داشت دین و آیینش، پس از شنیدن حمله چند تروریست به یک زایشگاه، بیرون زدن چشمان از حدقه از تعجب، گزیدن نوک انگشتان، زدن بر پشت دست، و حبس شدن نفس در سینه و فراموش کردن خود است.
پس از چهار و نیم ساعت وزارت داخله اعلام کرد که حمله به شفاخانه دشت برچی با کشته شدن تمام مهاجمان به پایان رسید؛ ساعاتی که خدا میداند بر خانواده بیماران، مردم افغانستان و حتی جهان چه گذشت؟!
وزارت صحت اعلام کرد: حمله تروریستی امروز(سهشنبه، 23 ثور) بر شفاخانه 100 بسر دشت برچی در غرب کابل، علاوه بر شهید و زخمی شدن 40 تن به شمول زنان، کودکان و نوزادان، قسمت زيادی از تعمير ادارى و سرويس نسايى ولادى این شفاخانه ويران گرديده است.
پس از پایان حمله تروریستی همانند موارد مشابه، بیانیهها، اعلامیهها و پیامهایی از سوی مقامات و مسوولین داخلی و خارجی در محکومیت و تقبیح این حمله صادر شد که محتوای آنها چندان تغییر نکرده؛ فقط شمار قربانیان و تاریخ رویداد تغییر نموده است. اما تا به کی فقط صدور بیانیه؟ آیا نباید برای جلوگیری از ریخته شدن خون مردم افغانستان که دیگر ارزشش را در نگاه همگان از دست داده، فکری کرد؟
بخش متأثرکننده و اندوهگین حمله تروریستی دیروز، شهادت نوزادان و کودکان معصوم و بیگناه آن است که در هیچ قاموسی نمیگنجد؛ مگر در افکار کسانی روا باشد که کمر به نابودی هویت ملتی بسته باشند که ماندگاری خود را در نبود آنها میبینند!
این عمل و عاملین آن را با کدام صفت توصیف نمود که در خور اقدام ننگینشان باشد؛ خونخوار، حیوان صفت، آدمکُش، کودککُش، به نظر کودککش مناسب باشد؛ چرا که تمام صفات رذیله را که حتی برخی از حیوانهای وحشی از آن مبرا هستند را فریاد میزند.
با مرور حافظه تاریخی خود، البته نه چندان دور، کودککش را بارها شنیدهاید! هزاران کیلومتر آنطرفتر، از بُعد جغرافیایی، اما نزدیک از لحاظ نوع دوستی و هم کیشی، سرزمینی وجود دارد که روزگاری عروس خاورمیانه بود و مسجدالاقصی، قبله اول مسلمین جهان را پذیراست، آری! سخن از کشور اشغال شده فلسطین است؛ جایی که مساله کشتن کودکان، زنان و مردان مسلمان توسط صهیونیستها به یک امر روزانه و معمول مبدل شده است.
سابقه کودک کشی در فلسطین اشغالی به دست رژیم جعلی، غاصب و کودککش صهیونیستی، قدمتی به اندازه تاریخ اشغالگری این سرزمین دارد. البته با این تفاوت نسبت به افغانستان که حتی از سوی اکثر کشورهای مسلمان و غیرمسلمان، محکوم هم نمیشود و سکوت سنگین از کنار آن گذشته و برخی از کشورهای غربی از جمله امریکا و انگلیس برای حمایت از رژیم جعلی اسرائیل از آن حمایت میکنند.
حمله به شفاخانه نسایی و ولادی در شهر کابل به اندازهای گران است که مسوولیت آن را گروه طالبان که خود روزانه به اشکال مختلف از ماین کنارجادهای گرفته تا حمله به پوستههای نیروهای امنیتی، از فرزندان ملکی و نظامی این خاک و بوم قربانی میگیرد، و دهها خانواده را داغدار و صدها کودک را یتیم میکند، نپذیرفته است.
در این میان گروه تروریستی داعش با بیرق سیاه و افکاری سیاهتر از آن، اعلام میکند که مسولیت حمله به شفاخانه در غرب کابل را میپذیرد؛ داعشی زاده و پرداخته امریکا، همان حامی رژیم صهیونیستی کودککش در فلسطین اشغالی است.
با نگاهی گذار به مناطق و حوزه جغرافیایی فعالیت داعش در نقاط مختلف جهان درمییابیم که این گروه پس از آنکه بادارانش تخم نفاق، اختلاف و ناامنی را در سرزمینی کاشتند، ریشه دوانده و جز تباهی و ویرانی برجای نگذاشتهاند و به دنبال نابودی اندیشهها و به اسارت کشیدن نور بودهاند.
در شرایط فعلی که افغانستان هم دچار چنددستگی است، هر کس ساز خود را کوک میکند و عدهای را مشغول خود ساخته است، بستر مناسبی برای جولان علفهای هرزی نظیر داعش است که از بین بردن این علفهای هرز نیازمند اقدامات اصلاحی و تلاش شبانه روزی کسانی است که قلبشان برای آبادی، پیشرفت و آینده کودکان سرزمین آبا و اجدادیشان میتپد؛ نه کسانی که به دنبال روزمرگی، محکم کردن چوکی ریاست خود و ایجاد تنوع مواد روی دسترخوان زندگی خود هستند.
خدماتی که این شفاخانه در بخش نسایی و ولادی خود به مادران و نوزادان ارائه میکرد، بر اهمیت آن افزوده بود. داکتران، نرسها، مادران باردار، همراهان(پایوازان)، وای خدای من؛ نوزادان تازه متولد شده که هنوز چشم نگشوده و به دنیا سلام نکرده، گوشهای از انفجار و انتحار و وحشت میشنود.
واکنش طبیعی هر انسان بدون در نظر داشت دین و آیینش، پس از شنیدن حمله چند تروریست به یک زایشگاه، بیرون زدن چشمان از حدقه از تعجب، گزیدن نوک انگشتان، زدن بر پشت دست، و حبس شدن نفس در سینه و فراموش کردن خود است.
پس از چهار و نیم ساعت وزارت داخله اعلام کرد که حمله به شفاخانه دشت برچی با کشته شدن تمام مهاجمان به پایان رسید؛ ساعاتی که خدا میداند بر خانواده بیماران، مردم افغانستان و حتی جهان چه گذشت؟!
وزارت صحت اعلام کرد: حمله تروریستی امروز(سهشنبه، 23 ثور) بر شفاخانه 100 بسر دشت برچی در غرب کابل، علاوه بر شهید و زخمی شدن 40 تن به شمول زنان، کودکان و نوزادان، قسمت زيادی از تعمير ادارى و سرويس نسايى ولادى این شفاخانه ويران گرديده است.
پس از پایان حمله تروریستی همانند موارد مشابه، بیانیهها، اعلامیهها و پیامهایی از سوی مقامات و مسوولین داخلی و خارجی در محکومیت و تقبیح این حمله صادر شد که محتوای آنها چندان تغییر نکرده؛ فقط شمار قربانیان و تاریخ رویداد تغییر نموده است. اما تا به کی فقط صدور بیانیه؟ آیا نباید برای جلوگیری از ریخته شدن خون مردم افغانستان که دیگر ارزشش را در نگاه همگان از دست داده، فکری کرد؟
بخش متأثرکننده و اندوهگین حمله تروریستی دیروز، شهادت نوزادان و کودکان معصوم و بیگناه آن است که در هیچ قاموسی نمیگنجد؛ مگر در افکار کسانی روا باشد که کمر به نابودی هویت ملتی بسته باشند که ماندگاری خود را در نبود آنها میبینند!
این عمل و عاملین آن را با کدام صفت توصیف نمود که در خور اقدام ننگینشان باشد؛ خونخوار، حیوان صفت، آدمکُش، کودککُش، به نظر کودککش مناسب باشد؛ چرا که تمام صفات رذیله را که حتی برخی از حیوانهای وحشی از آن مبرا هستند را فریاد میزند.
با مرور حافظه تاریخی خود، البته نه چندان دور، کودککش را بارها شنیدهاید! هزاران کیلومتر آنطرفتر، از بُعد جغرافیایی، اما نزدیک از لحاظ نوع دوستی و هم کیشی، سرزمینی وجود دارد که روزگاری عروس خاورمیانه بود و مسجدالاقصی، قبله اول مسلمین جهان را پذیراست، آری! سخن از کشور اشغال شده فلسطین است؛ جایی که مساله کشتن کودکان، زنان و مردان مسلمان توسط صهیونیستها به یک امر روزانه و معمول مبدل شده است.
سابقه کودک کشی در فلسطین اشغالی به دست رژیم جعلی، غاصب و کودککش صهیونیستی، قدمتی به اندازه تاریخ اشغالگری این سرزمین دارد. البته با این تفاوت نسبت به افغانستان که حتی از سوی اکثر کشورهای مسلمان و غیرمسلمان، محکوم هم نمیشود و سکوت سنگین از کنار آن گذشته و برخی از کشورهای غربی از جمله امریکا و انگلیس برای حمایت از رژیم جعلی اسرائیل از آن حمایت میکنند.
حمله به شفاخانه نسایی و ولادی در شهر کابل به اندازهای گران است که مسوولیت آن را گروه طالبان که خود روزانه به اشکال مختلف از ماین کنارجادهای گرفته تا حمله به پوستههای نیروهای امنیتی، از فرزندان ملکی و نظامی این خاک و بوم قربانی میگیرد، و دهها خانواده را داغدار و صدها کودک را یتیم میکند، نپذیرفته است.
در این میان گروه تروریستی داعش با بیرق سیاه و افکاری سیاهتر از آن، اعلام میکند که مسولیت حمله به شفاخانه در غرب کابل را میپذیرد؛ داعشی زاده و پرداخته امریکا، همان حامی رژیم صهیونیستی کودککش در فلسطین اشغالی است.
با نگاهی گذار به مناطق و حوزه جغرافیایی فعالیت داعش در نقاط مختلف جهان درمییابیم که این گروه پس از آنکه بادارانش تخم نفاق، اختلاف و ناامنی را در سرزمینی کاشتند، ریشه دوانده و جز تباهی و ویرانی برجای نگذاشتهاند و به دنبال نابودی اندیشهها و به اسارت کشیدن نور بودهاند.
در شرایط فعلی که افغانستان هم دچار چنددستگی است، هر کس ساز خود را کوک میکند و عدهای را مشغول خود ساخته است، بستر مناسبی برای جولان علفهای هرزی نظیر داعش است که از بین بردن این علفهای هرز نیازمند اقدامات اصلاحی و تلاش شبانه روزی کسانی است که قلبشان برای آبادی، پیشرفت و آینده کودکان سرزمین آبا و اجدادیشان میتپد؛ نه کسانی که به دنبال روزمرگی، محکم کردن چوکی ریاست خود و ایجاد تنوع مواد روی دسترخوان زندگی خود هستند.