سید عباس حسینی/ این روزها انتشار یک پیام بازرگانی از سوی شبکههای تلویزیونی طلوع و شبکه یک در مورد همسان پنداری گروه داعش و لشکر فاطمیون و خطرات آنها با واکنشهای گسترده منفی در صفحات اجتماعی مواجه شده است. هرچند این رسانهها در پخش چنین تبلیغات شیطانی و مسموم سابقه خوبی ندارند، اما از این تلاش میتوان به عنوان طرحی جدید برای راهاندازی جنگ و نزاع مذهبی در افغانستان و برند و نمادسازی برای آن یاد کرد که میتواند بسیار خطرناک باشد.
گروه داعش؛ یکی از خونینترین و افراطیترین گروههای تروریستی است که جهان تاکنون به خود دیده است. این گروه که عمدهترین ابزار و هدف آن، "تکفیر" به خصوص "تکفیر شیعیان" و حمله به جان، مال، باورها، ارزشها، مقدسات و اعتقادات آنهاست، از سال 2011 و همزمان با بهار عربی و جنگهای داخلی در سوریه و پس از آن عراق به یکباره از پشت دسیسههای امریکایی، صهیونیستی و عربی سربرآورد و به خونخوارترین و بیرحمترین گروه تروریستی در جهان تبدیل شد. این گروه با تبلیغات گستردهای که در صفحات اجتماعی و مجازی به راه انداخت، هزاران سرباز از کشورهای اروپایی و امریکا گرفت و پس از آن، به بلای جان آنها مبدل شد.
گروه داعش با تأسیس شاخه خراسان این گروه، برای نخستینبار در مناطق قبایلی پاکستان و پس از آن، افغانستان، به سرعت در شرق و شمال کشور نفوذ کرد؛ اما با عملیاتهای گسترده نیروهای امنیتی، مخالفتهای مردمی و همچنین ستیز گروه طالبان با آنها، نتوانست به لحاظ جبههای پیشرفت داشته باشد و اکنون اکثر مناطق زیر تصرف خود را از دست داده است، اما نیروهای این گروه با کمک استخبارات حامیان جهانی، عربی و منطقهای خود، استراتژی "گرگ تنها" را دنبال کرد و دست به حملات خونین انتحاری و تروریستی، عمدتا علیه شیعیان افغانستان زد که در طول پنج سال گذشته، قربانیان زیادی گرفته است. هرچند نیروهای امنیتی کشور در دستگیری فرماندهان و اعضای شاخه خراسان داعش دستآوردهای بزرگی به خصوص مورد اخیر داشتهاند، اما حملات علیه مراکز و تجمعات شیعیان افغانستان ادامه داشته که نمونه اخیر آن، حمله بر مراسم سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت اسلامی است.
در این بین، یکی از گروههایی که در قالب مقاومت منطقهای علیه داعیه خلافت داعش ایجاد شد و در سوریه علیه این گروه جنگید، لشکر فاطمیون متشکل از مبارزین افغانستانی است. برخلاف همه پروپاگندا و تبلیغات مسمومی که علیه فاطمیون صورت میگیرد، پژوهشها نشان میدهد که هستههای اولیه این گروه و ادامه فعالیت آنها، با ماهیت مذهبی و حمله داعش به مقدسات شیعیان و برنامه و تلاش این گروه برای تخریب زیارتگاهها و مکانهای مقدس در سوریه و عراق شکل گرفت. این مبارزین به عنوان مدافعین حرم، برای نخستینبار برای حفاظت از حریم حضرت زینب(س)، نواسه پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد(ص) و دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و پاسداری از مقدسات مسلمانان و شیعیان وارد میدان نبرد در سوریه شدند، و امروز نیز عملا مأموریت آنها به پایان رسیده است.
بر اساس گزارش منابع اطلاعاتی و امنیتی کشور، برخلاف نفوذ و حضور گسترده داعش در افغانستان، و حتی فراتر از آن، دست امریکا در انتقال فرماندهان داعش از سوریه و عراق به کشور و حمایتهای مالی، لوژستیکی و اطلاعاتی از این گروه، با هدف ناامنسازی کشورهای آسیای میانه و پس از آن روسیه از یکسو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، هیچ نشانهای از نفوذ و حضور فرماندهان و نیروهای لشکر فاطمیون در افغانستان وجود ندارد، بلکه در مقابل، شیعیان به خصوص جامعه هزاره، یکی از ستونها و پایههای اساسی نیروهای امنیتی و دفاعی کشور را تشکیل میدهند و توانایی، ظرفیت، شجاعت و قهرمانی آنها در صفوف مقدم جنگ علیه دشمنان افغانستان و مخالفین دولت، همواره مثالزدنی بوده است. امروز جوانان شیعه در آکادمی ملی نظامی، قول اردوی عملیاتهای خاص و نیروهای کماندو و همچنین فرماندهان امنیتی و دفاعی در سراسر کشور، نخبهترین نیروها بوده که البته همواره از گزند برخوردهای تنگ قومی و نژادپرستانه رهبری حکومت و نهادهای امنیتی و دفاعی در امان نبودهاند.
با یک نگاه سطحی، به روشنی مشخص است که جوانان شیعه در داخل کشور بیش از اینکه علاقمند باشند در صف لشکر فاطمیون بجنگند، صفوف نیروهای امنیتی و دفاعی کشور را با جانفشانیهای خود تقویت و مستحکم کردهاند. بر این اساس، وقتی هیچ نام و نشانی از فاطمیون در داخل افغانستان وجود نداشته و هیچ زمینه برای فعالیت این گروه در داخل کشور و تمایلی برای پیوستن به آن وجود ندارد؛ چرا در این سطح برجسته و بزرگنمایی میشود؟
این در حالی است که از قدیم و در معادلات مختلف سیاسی و نظامی تأکید شده که دشمنِ دشمن، دوست ماست؛ حتی دوستی که زمانی دشمن ما بوده؛ چه اینکه فاطمیون و اعضای آن، هیچ ماهیت دشمنی با مردم افغانستان ندارند؛ بر این اساس، با سادهترین معادله نیز گذاشتن گروه داعش و فاطمیون در دو پله یک ترازو و برابر با هم، به هیچ صورت پذیرفتنی نیست. در یکسو جنایات فجیع و وحشتناکی که داعش انجام داده و در سوی دیگر، گروهی که در برابر داعش قرار داشته و نقش بهسزایی در نابودی آن داشته است؛ همسنگ و برابر قرار دادن این دو، با هر منطق و تبلیغات مسمومی هم که صورت بگیرد، پذیرفتنی نیست.
در چنین شرایطی، برخی جریانهای رسانهای معلومالحال در روزهای گذشته با پخش یک آگهی بازرگانی در مورد داعش و فاطمیون که معلوم نیست از چه آدرسی تهیه و تمویل گردیده، چه منفعتی را دنبال میکنند؟ این رسانهها و اسپانسران این آگهی بازرگانی با برابر دانستن داعش و فاطمیون به دنبال چه هدفی اند؟
ذکر چند نکته قابل تأمل است:
1ـ این اولینبار نیست که رسانهای مثل طلوع، طلوع نیوز و تلویزیون یک دست به نشر آگهیهای مسموم، مرموز و مشکوک میزنند. این رسانهها با دستآویز قرار دادن اینکه یک رسانه تجاری هستند، در طول سالهای گذشته همواره محل پخش آگهیهای مسموم، زهرآگین، نفاق افگن، زمینهساز نزاع قومی و فراتر از همه، جنگ مذهبی در افغانستان بوده، که البته تاکنون با هوشیاری مردم راه به جایی نبرده است.
متأسفانه یکی از آسیبهای جدی آزادی بیان و رسانه در افغانستان این است که این آزادی تا کدام سرحد و مرز؟ قائل نبودن هیچ محدودیتی برای آزادی بیان و رسانهها در طول سالیان گذشته در افغانستان، کار را تا جایی پیش برده که برخی رسانههای مشهور کشور، منافع ملی و مصالح کشور را زیر پا کرده، لگدمال کنند. بر این اساس، برای رسانههایی چون طلوع و یک، منفعت پولی نسبت به مفاهیمی به نام منافع ملی اولویت دارد. بر اساس این اولویت، آنها در بدل پول، حاضر به نشر هر تبلیغات مسموم و مشکوکی زیر نام آگهی بازرگانی هستند.
2ـ ماهیت تجاری این رسانهها موجب شده تا هر آنچه از سوی آنها منتشر میشود، دارای یک بانی و اسپانسر باشد و همانند صدها آگهی و برنامه دیگر، نشر تبلیغات جدید در مورد داعش و فاطمیون نیز بانی و حمایتکننده مشخص و فربهای دارد که برای پخش هر یک دقیقه آگهی، آن هم یک بار، بیش از یک تا پنج هزار دالر پرداخت کند!! تا جایی که نویسنده اطلاع دارد، سفارتهای انگلیس و امریکا، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا(سیا)، نیروهای ائتلاف بینالمللی و ناتو، اتحادیه اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی غولهای رسانهای جهانی چون مجموعه رابرت مرداک که یکی از امپراتوریهای بزرگ رسانهای غرب را مدیریت میکند، اسپانسر و حامی اینگونه آگهیها و برنامههای تبلیغاتی مسموم و مشکوک اند. بر این اساس، رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک، با پول هنگفتی که به جیب میزنند، خود و عموم مخاطبان خود را به عنوان یک ابزار در اختیار اهداف و نیات شیطانی اسپانسران اینگونه تبلیغاتها قرار میدهند.
3ـ جدای از مباحث تجاری و مالی، یکی از محورهای تشکیل چنین رسانههایی؛ تهاجم فرهنگی، ترویج فرهنگ بیگانه و مبتذل غرب و تضعیف فرهنگ ملی و اسلامی است؛ چه اینکه سریالها و برنامهای مبتدل اینگونه رسانهها، یکی از محورها و دلایل اساسی تداوم جنگ و نزاع در افغانستان و مستمسکی برای گروههای تندرو و افراطی چون طالبان و داعش است. نشرات غیرملی و غیراسلامی این رسانهها، در حالی که حتی وزارت اطلاعات و فرهنگ نمیتواند جلو یک سریال ساده و مبتذل تلویزیونی را بگیرد، همواره تغذیهکننده فکری و روانی گروههای مخالف دولت، افراطی و تروریستی است که به درستی نشان دهند، حکومت کنونی در افغانستان، اسلامی نیست و باید برای مقابله با آن، حتی دست به حمله انتحاری زد.
4ـ جدای از اینکه برنامههای مختلف تلویزیونی و تبلیغاتی طلوع و تلویزیون یک اسپانسر مشخص خود را دارد، این رسانهها به لحاظ ماهیتی و وجودی نیز اسپانسر و حامی مشخص خود را دارند که خطدهنده سیاست نشراتی و رسانهای آنهاست. این رسانهها با کمکهای مالی و هنگفت سفارتهایی چون امریکا و انگلیس و حمایت مالی غول رسانهای چون رابرت مرداک ایجاد شده و مطابق خطی که دریافت میکنند، رویکرد خاصی را دنبال مینمایند. یک رویکرد غالب این رسانهها، از یکسو رویکرد ضد دین، مذهب و ارزشهای اسلامی است، و از سوی دیگر، ضد وحدت و یکپارچگی ملی در داخل کشور.
رویکرد غالب دیگری که این رسانهها در محور منافع حامیان غربی خود دنبال میکنند، پروپاگند و تبلیغات ضد جمهوری اسلامی ایران است. این رسانهها در طول سالیان گذشته با سوءاستفاده از هر مستمسک و ابزاری، به دنبال ترویج ایرانهراسی و منفور نشان دادن چهره این کشور و فراتر از آن، تخریب وجهه شیعیان افغانستان که به لحاظ باورهای دینی و مذهبی، نه تنها دارای وجوه مشترک با ایران اند، بلکه به لحاظ اندیشه و باورهای مذهبی و دینی، یگانه اند. هرچند ممکن است شیعیان افغانستان به لحاظ سیاسی درک، شناخت و ارتباطی با رویکردهای سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران نداشته نباشند، اما به لحاظ فکری، معنوی و فرهنگی، خود را یکپارچه و یک پیکر میدانند. رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک و حامیان آنها به دلیل همین ارتباط و یگانگی، جدای از تخریب ایران و ایرانهراسی، به دنبال تخریب وجهه شیعیان افغانستان نیز بودهاند.
انتشار آگهی بازرگانی اخیر و مقایسه گروه داعش و فاطمیون نیز در همین راستا صورت میگیرد. به دنبال هر حمله تروریستی که گروه داعش علیه شیعیان و مراکز فکری و فرهنگی این اقلیت مذهبی، متأسفانه رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک، به دنبال توجیهگری این حملات برمیآیند و کوشش میکنند ضمن توجیه حمله داعش، جای قاتل و مقتول را تغییر دهند و اینگونه ذهنیتسازی کنند که چون شیعیان و مراکز فکری، فرهنگی و حتی ورزشی آنها وابسته به ایران است، داعش حق داشته آنها را هدف قرار بدهد و محور خبرها و مباحث آن، از نفی حملات تروریستی داعش و مزمت آن، به ایرانهراسی کمانه میکند.
ما شاهد نمونه آشکار این رویکرد به دنبال حمله تروریستی 7 جدی 1396 بر مراکز تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل هستیم که رسانههایی چون طلوع، در مقام توجیه و قباحتزدایی از حمله داعش و شهادت و زخمی شدن نزدیک به 150 انسان بیگناه و نخبه ظاهر شدند.
5ـ و اما نکته مهم و خطرناکتر به خصوص پیرامون آگهی تازه طلوع و تلویزیون یک در مورد گروه داعش و لشکر فاطمیون، اینکه این آگهی یک تلاش تبلیغاتی و جنگ روانی، برنامه جدید برای دامن زدن به جنگ مذهبی در افغانستان و برندسازی و نمادسازی برای آن است؛ در یک طرف داعش و در طرف دیگر، فاطمیون و در ماورای آن، شیعیان افغانستان و تلاش برای رویاروسازی ایدئولوژیک آنها؛ آنهم در پس منظر نقشه افغانستان و این میتواند زنگ خطری جدی برای کشور باشد.
این تبلیغات مسموم و زهراگین، یکی دیگر از حربههای جنگ نرم دشمن است که پس از شکست کامل داعش در سوریه و عراق، به دنبال توجیهگری و زمینهسازی برای حضور این گروه در جغرافیای افغانستان و تبدیل این کشور به سوریه دوم است. بر این اساس، این تبلیغات شیطانی علاوه بر اینکه جنگ داعش علیه قوم، تبار و مذهب خاصی را مشروع میسازد، جنگ این گروه در جغرافیای افغانستان را نیز مشروع جلوه داده و توجیه میکند.
اما در برابر این رویکردهای شیطانی، جدای از اینکه مردم و سایر رسانههای ارزشی و پایبند به منافع ملی باید هوشیار باشند، دولت و نیروهای امنیتی و همچنین نهادهای ناظر بر عملکرد رسانهها نیز باید آگاهانه و هوشیارانه برخورد کنند.
نیروهای امنیتی در طول سالهای اخیر به خصوص در چند روز گذشته، با دستگیری رهبر شاخه خراسان گروه داعش و چند تن دیگر از فرماندهان کلیدی این گروه، دستآوردهای بزرگی در مبارزه با گروه داعش داشته و این دستآوردها قطعا به مزاج حامیان و پشتیبانان داعش، افراد، کشورها و سازمانهایی که از پروژه داعشسازی در افغانستان حمایت میکنند، خوش نخواهد آمد و قطعا به دنبال جبران برخواهند آمد. بر این اساس، همزمانی پخش آگهی جدید در مورد داعش و فاطمیون، با دستگیری رهبر شاخه خراسان داعش و برخی فرماندهان کلیدی دیگر این گروه قابل تأمل و بررسی است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
گروه داعش؛ یکی از خونینترین و افراطیترین گروههای تروریستی است که جهان تاکنون به خود دیده است. این گروه که عمدهترین ابزار و هدف آن، "تکفیر" به خصوص "تکفیر شیعیان" و حمله به جان، مال، باورها، ارزشها، مقدسات و اعتقادات آنهاست، از سال 2011 و همزمان با بهار عربی و جنگهای داخلی در سوریه و پس از آن عراق به یکباره از پشت دسیسههای امریکایی، صهیونیستی و عربی سربرآورد و به خونخوارترین و بیرحمترین گروه تروریستی در جهان تبدیل شد. این گروه با تبلیغات گستردهای که در صفحات اجتماعی و مجازی به راه انداخت، هزاران سرباز از کشورهای اروپایی و امریکا گرفت و پس از آن، به بلای جان آنها مبدل شد.
گروه داعش با تأسیس شاخه خراسان این گروه، برای نخستینبار در مناطق قبایلی پاکستان و پس از آن، افغانستان، به سرعت در شرق و شمال کشور نفوذ کرد؛ اما با عملیاتهای گسترده نیروهای امنیتی، مخالفتهای مردمی و همچنین ستیز گروه طالبان با آنها، نتوانست به لحاظ جبههای پیشرفت داشته باشد و اکنون اکثر مناطق زیر تصرف خود را از دست داده است، اما نیروهای این گروه با کمک استخبارات حامیان جهانی، عربی و منطقهای خود، استراتژی "گرگ تنها" را دنبال کرد و دست به حملات خونین انتحاری و تروریستی، عمدتا علیه شیعیان افغانستان زد که در طول پنج سال گذشته، قربانیان زیادی گرفته است. هرچند نیروهای امنیتی کشور در دستگیری فرماندهان و اعضای شاخه خراسان داعش دستآوردهای بزرگی به خصوص مورد اخیر داشتهاند، اما حملات علیه مراکز و تجمعات شیعیان افغانستان ادامه داشته که نمونه اخیر آن، حمله بر مراسم سالگرد شهادت عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت اسلامی است.
در این بین، یکی از گروههایی که در قالب مقاومت منطقهای علیه داعیه خلافت داعش ایجاد شد و در سوریه علیه این گروه جنگید، لشکر فاطمیون متشکل از مبارزین افغانستانی است. برخلاف همه پروپاگندا و تبلیغات مسمومی که علیه فاطمیون صورت میگیرد، پژوهشها نشان میدهد که هستههای اولیه این گروه و ادامه فعالیت آنها، با ماهیت مذهبی و حمله داعش به مقدسات شیعیان و برنامه و تلاش این گروه برای تخریب زیارتگاهها و مکانهای مقدس در سوریه و عراق شکل گرفت. این مبارزین به عنوان مدافعین حرم، برای نخستینبار برای حفاظت از حریم حضرت زینب(س)، نواسه پیامبر بزرگوار اسلام، حضرت محمد(ص) و دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) و پاسداری از مقدسات مسلمانان و شیعیان وارد میدان نبرد در سوریه شدند، و امروز نیز عملا مأموریت آنها به پایان رسیده است.
بر اساس گزارش منابع اطلاعاتی و امنیتی کشور، برخلاف نفوذ و حضور گسترده داعش در افغانستان، و حتی فراتر از آن، دست امریکا در انتقال فرماندهان داعش از سوریه و عراق به کشور و حمایتهای مالی، لوژستیکی و اطلاعاتی از این گروه، با هدف ناامنسازی کشورهای آسیای میانه و پس از آن روسیه از یکسو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، هیچ نشانهای از نفوذ و حضور فرماندهان و نیروهای لشکر فاطمیون در افغانستان وجود ندارد، بلکه در مقابل، شیعیان به خصوص جامعه هزاره، یکی از ستونها و پایههای اساسی نیروهای امنیتی و دفاعی کشور را تشکیل میدهند و توانایی، ظرفیت، شجاعت و قهرمانی آنها در صفوف مقدم جنگ علیه دشمنان افغانستان و مخالفین دولت، همواره مثالزدنی بوده است. امروز جوانان شیعه در آکادمی ملی نظامی، قول اردوی عملیاتهای خاص و نیروهای کماندو و همچنین فرماندهان امنیتی و دفاعی در سراسر کشور، نخبهترین نیروها بوده که البته همواره از گزند برخوردهای تنگ قومی و نژادپرستانه رهبری حکومت و نهادهای امنیتی و دفاعی در امان نبودهاند.
با یک نگاه سطحی، به روشنی مشخص است که جوانان شیعه در داخل کشور بیش از اینکه علاقمند باشند در صف لشکر فاطمیون بجنگند، صفوف نیروهای امنیتی و دفاعی کشور را با جانفشانیهای خود تقویت و مستحکم کردهاند. بر این اساس، وقتی هیچ نام و نشانی از فاطمیون در داخل افغانستان وجود نداشته و هیچ زمینه برای فعالیت این گروه در داخل کشور و تمایلی برای پیوستن به آن وجود ندارد؛ چرا در این سطح برجسته و بزرگنمایی میشود؟
این در حالی است که از قدیم و در معادلات مختلف سیاسی و نظامی تأکید شده که دشمنِ دشمن، دوست ماست؛ حتی دوستی که زمانی دشمن ما بوده؛ چه اینکه فاطمیون و اعضای آن، هیچ ماهیت دشمنی با مردم افغانستان ندارند؛ بر این اساس، با سادهترین معادله نیز گذاشتن گروه داعش و فاطمیون در دو پله یک ترازو و برابر با هم، به هیچ صورت پذیرفتنی نیست. در یکسو جنایات فجیع و وحشتناکی که داعش انجام داده و در سوی دیگر، گروهی که در برابر داعش قرار داشته و نقش بهسزایی در نابودی آن داشته است؛ همسنگ و برابر قرار دادن این دو، با هر منطق و تبلیغات مسمومی هم که صورت بگیرد، پذیرفتنی نیست.
در چنین شرایطی، برخی جریانهای رسانهای معلومالحال در روزهای گذشته با پخش یک آگهی بازرگانی در مورد داعش و فاطمیون که معلوم نیست از چه آدرسی تهیه و تمویل گردیده، چه منفعتی را دنبال میکنند؟ این رسانهها و اسپانسران این آگهی بازرگانی با برابر دانستن داعش و فاطمیون به دنبال چه هدفی اند؟
ذکر چند نکته قابل تأمل است:
1ـ این اولینبار نیست که رسانهای مثل طلوع، طلوع نیوز و تلویزیون یک دست به نشر آگهیهای مسموم، مرموز و مشکوک میزنند. این رسانهها با دستآویز قرار دادن اینکه یک رسانه تجاری هستند، در طول سالهای گذشته همواره محل پخش آگهیهای مسموم، زهرآگین، نفاق افگن، زمینهساز نزاع قومی و فراتر از همه، جنگ مذهبی در افغانستان بوده، که البته تاکنون با هوشیاری مردم راه به جایی نبرده است.
متأسفانه یکی از آسیبهای جدی آزادی بیان و رسانه در افغانستان این است که این آزادی تا کدام سرحد و مرز؟ قائل نبودن هیچ محدودیتی برای آزادی بیان و رسانهها در طول سالیان گذشته در افغانستان، کار را تا جایی پیش برده که برخی رسانههای مشهور کشور، منافع ملی و مصالح کشور را زیر پا کرده، لگدمال کنند. بر این اساس، برای رسانههایی چون طلوع و یک، منفعت پولی نسبت به مفاهیمی به نام منافع ملی اولویت دارد. بر اساس این اولویت، آنها در بدل پول، حاضر به نشر هر تبلیغات مسموم و مشکوکی زیر نام آگهی بازرگانی هستند.
2ـ ماهیت تجاری این رسانهها موجب شده تا هر آنچه از سوی آنها منتشر میشود، دارای یک بانی و اسپانسر باشد و همانند صدها آگهی و برنامه دیگر، نشر تبلیغات جدید در مورد داعش و فاطمیون نیز بانی و حمایتکننده مشخص و فربهای دارد که برای پخش هر یک دقیقه آگهی، آن هم یک بار، بیش از یک تا پنج هزار دالر پرداخت کند!! تا جایی که نویسنده اطلاع دارد، سفارتهای انگلیس و امریکا، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا(سیا)، نیروهای ائتلاف بینالمللی و ناتو، اتحادیه اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی غولهای رسانهای جهانی چون مجموعه رابرت مرداک که یکی از امپراتوریهای بزرگ رسانهای غرب را مدیریت میکند، اسپانسر و حامی اینگونه آگهیها و برنامههای تبلیغاتی مسموم و مشکوک اند. بر این اساس، رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک، با پول هنگفتی که به جیب میزنند، خود و عموم مخاطبان خود را به عنوان یک ابزار در اختیار اهداف و نیات شیطانی اسپانسران اینگونه تبلیغاتها قرار میدهند.
3ـ جدای از مباحث تجاری و مالی، یکی از محورهای تشکیل چنین رسانههایی؛ تهاجم فرهنگی، ترویج فرهنگ بیگانه و مبتذل غرب و تضعیف فرهنگ ملی و اسلامی است؛ چه اینکه سریالها و برنامهای مبتدل اینگونه رسانهها، یکی از محورها و دلایل اساسی تداوم جنگ و نزاع در افغانستان و مستمسکی برای گروههای تندرو و افراطی چون طالبان و داعش است. نشرات غیرملی و غیراسلامی این رسانهها، در حالی که حتی وزارت اطلاعات و فرهنگ نمیتواند جلو یک سریال ساده و مبتذل تلویزیونی را بگیرد، همواره تغذیهکننده فکری و روانی گروههای مخالف دولت، افراطی و تروریستی است که به درستی نشان دهند، حکومت کنونی در افغانستان، اسلامی نیست و باید برای مقابله با آن، حتی دست به حمله انتحاری زد.
4ـ جدای از اینکه برنامههای مختلف تلویزیونی و تبلیغاتی طلوع و تلویزیون یک اسپانسر مشخص خود را دارد، این رسانهها به لحاظ ماهیتی و وجودی نیز اسپانسر و حامی مشخص خود را دارند که خطدهنده سیاست نشراتی و رسانهای آنهاست. این رسانهها با کمکهای مالی و هنگفت سفارتهایی چون امریکا و انگلیس و حمایت مالی غول رسانهای چون رابرت مرداک ایجاد شده و مطابق خطی که دریافت میکنند، رویکرد خاصی را دنبال مینمایند. یک رویکرد غالب این رسانهها، از یکسو رویکرد ضد دین، مذهب و ارزشهای اسلامی است، و از سوی دیگر، ضد وحدت و یکپارچگی ملی در داخل کشور.
رویکرد غالب دیگری که این رسانهها در محور منافع حامیان غربی خود دنبال میکنند، پروپاگند و تبلیغات ضد جمهوری اسلامی ایران است. این رسانهها در طول سالیان گذشته با سوءاستفاده از هر مستمسک و ابزاری، به دنبال ترویج ایرانهراسی و منفور نشان دادن چهره این کشور و فراتر از آن، تخریب وجهه شیعیان افغانستان که به لحاظ باورهای دینی و مذهبی، نه تنها دارای وجوه مشترک با ایران اند، بلکه به لحاظ اندیشه و باورهای مذهبی و دینی، یگانه اند. هرچند ممکن است شیعیان افغانستان به لحاظ سیاسی درک، شناخت و ارتباطی با رویکردهای سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران نداشته نباشند، اما به لحاظ فکری، معنوی و فرهنگی، خود را یکپارچه و یک پیکر میدانند. رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک و حامیان آنها به دلیل همین ارتباط و یگانگی، جدای از تخریب ایران و ایرانهراسی، به دنبال تخریب وجهه شیعیان افغانستان نیز بودهاند.
انتشار آگهی بازرگانی اخیر و مقایسه گروه داعش و فاطمیون نیز در همین راستا صورت میگیرد. به دنبال هر حمله تروریستی که گروه داعش علیه شیعیان و مراکز فکری و فرهنگی این اقلیت مذهبی، متأسفانه رسانههایی چون طلوع و تلویزیون یک، به دنبال توجیهگری این حملات برمیآیند و کوشش میکنند ضمن توجیه حمله داعش، جای قاتل و مقتول را تغییر دهند و اینگونه ذهنیتسازی کنند که چون شیعیان و مراکز فکری، فرهنگی و حتی ورزشی آنها وابسته به ایران است، داعش حق داشته آنها را هدف قرار بدهد و محور خبرها و مباحث آن، از نفی حملات تروریستی داعش و مزمت آن، به ایرانهراسی کمانه میکند.
ما شاهد نمونه آشکار این رویکرد به دنبال حمله تروریستی 7 جدی 1396 بر مراکز تبیان و خبرگزاری صدای افغان(آوا) در کابل هستیم که رسانههایی چون طلوع، در مقام توجیه و قباحتزدایی از حمله داعش و شهادت و زخمی شدن نزدیک به 150 انسان بیگناه و نخبه ظاهر شدند.
5ـ و اما نکته مهم و خطرناکتر به خصوص پیرامون آگهی تازه طلوع و تلویزیون یک در مورد گروه داعش و لشکر فاطمیون، اینکه این آگهی یک تلاش تبلیغاتی و جنگ روانی، برنامه جدید برای دامن زدن به جنگ مذهبی در افغانستان و برندسازی و نمادسازی برای آن است؛ در یک طرف داعش و در طرف دیگر، فاطمیون و در ماورای آن، شیعیان افغانستان و تلاش برای رویاروسازی ایدئولوژیک آنها؛ آنهم در پس منظر نقشه افغانستان و این میتواند زنگ خطری جدی برای کشور باشد.
این تبلیغات مسموم و زهراگین، یکی دیگر از حربههای جنگ نرم دشمن است که پس از شکست کامل داعش در سوریه و عراق، به دنبال توجیهگری و زمینهسازی برای حضور این گروه در جغرافیای افغانستان و تبدیل این کشور به سوریه دوم است. بر این اساس، این تبلیغات شیطانی علاوه بر اینکه جنگ داعش علیه قوم، تبار و مذهب خاصی را مشروع میسازد، جنگ این گروه در جغرافیای افغانستان را نیز مشروع جلوه داده و توجیه میکند.
اما در برابر این رویکردهای شیطانی، جدای از اینکه مردم و سایر رسانههای ارزشی و پایبند به منافع ملی باید هوشیار باشند، دولت و نیروهای امنیتی و همچنین نهادهای ناظر بر عملکرد رسانهها نیز باید آگاهانه و هوشیارانه برخورد کنند.
نیروهای امنیتی در طول سالهای اخیر به خصوص در چند روز گذشته، با دستگیری رهبر شاخه خراسان گروه داعش و چند تن دیگر از فرماندهان کلیدی این گروه، دستآوردهای بزرگی در مبارزه با گروه داعش داشته و این دستآوردها قطعا به مزاج حامیان و پشتیبانان داعش، افراد، کشورها و سازمانهایی که از پروژه داعشسازی در افغانستان حمایت میکنند، خوش نخواهد آمد و قطعا به دنبال جبران برخواهند آمد. بر این اساس، همزمانی پخش آگهی جدید در مورد داعش و فاطمیون، با دستگیری رهبر شاخه خراسان داعش و برخی فرماندهان کلیدی دیگر این گروه قابل تأمل و بررسی است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.