سید عباس حسینی/ تلاشهای ناکام زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه امریکا برای حل بنبست انتخاباتی در افغانستان، سرانجام پای وزیر خارجه این کشور را، همانند سلف خود، جان کری، وزیر خارجه دولت باراک اوباما به کابل کشید، اما او نتوانست کاری برای حل این بنبست کند.
مایک پمپیو پس از سفر ناکام به کابل، به قطر رفت و با ملا برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان و معاون رهبر این گروه دیدار و گفتوگو کرد و بر اجرای توافقنامه صلح بین دو طرف تأکید نمود.
بر اساس گزارشها، پس از دیدارهای جداگانهای که پمپئو با محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله داشت، نشست سهجانبه او با این دو رقیب انتخاباتی با حضور حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، در نهایت بینتیجه یافت. در این نشست، عبدالله عبدالله بار دیگر طرح تغییر نظام سیاسی را مطرح نموده، اما محمد اشرف غنی آن را نپذیرفته است. در نهایت، صبر پمپئو هم سر آمده و سفر به کابل، آن هم در گرماگرم شیوع گسترده ویروس کرونا را ناتمام گذاشته و برگشته است.
از همان ابتدا نیز مشخص بود که اینبار تلاشهای امریکا برای میانجیگری بین دو رهبر و رقیب سیاسی و انتخاباتی افغانستان، برخلاف دوره قبل، ناکام خواهد ماند.
چند دلیل عمده و اساسی برای این ناکامی و ادامه بنبست سیاسی و حکومتداری در کشور وجود دارد؛
1ـ رویکرد امریکا در طول ماههای گذشته، به خصوص رویکرد زلمی خلیلزاد، بیباوری به ماهیت تلاشهای این کشور را به خصوص در سطح رهبران سیاسی افزایش داده است. چگونگی مذاکره امریکا با طالبان و توافقنامهای که با این گروه امضا کرد و پس از آن، نوع تعامل زلمی خلیلزاد با رهبران و شخصیتهای سیاسی در داخل افغانستان، گویای پنهانکاری بیش از حد و پیشبرد آجندای غیرشفاف و خلاف منافع ملی افغانستان است.
از یکسو به دنبال امضای توافقنامه صلح با طالبان، برخی منابع خبری از وجود توافقهای پنهان میان امریکا و طالبان خبر داد؛ به گونهای که حتی کنگره امریکا نسبت به وجود این مواد پنهانی ابراز نگرانی کرد. در این توافق، حتی امریکا خارج از صلاحیتهای خود و به جای حکومت افغانستان تصمیم گرفته و در مورد آزادی بیقید و شرط 5 هزار زندانی طالبان تعهد داده است. این تصمیم با مخالفت صریح و روشن رییسجمهور و جناحها و شخصیتهای مختلف سیاسی و نمایندگان مردم روبرو شد.
از سوی دیگر، نوع مذاکرات پنهانی زلمی خلیلزاد با رهبران حکومت و سیاسی، حاکی از یک رویکرد به شدت نفاقانگیز و تفرقهافکنانه بوده است؛ به گونهای که خلیلزاد پیش هر چهره سیاسی، مذاکرات مختلفی را انجام داده است. جدای از این مسأله، خلیلزاد فراتر از منافع امریکا و افغانستان، منافع و علایق شخصی خویش را که در صندوقچه دلش کهنه و عقده شده، دنبال کرده است. اکنون بیش از هر زمانی مشخص شده که خلیلزاد یک رویکرد نژادپرستانه قومی را در افغانستان دنبال میکند و بر اساس این رویکرد نیز دولت امریکا را در مورد راهحل بحران افغانستان گمراه کرده است. بر اساس این رویکرد خلیلزاد، رهبری حکومت افغانستان باید در اختیار یک پشتون تمام عیار باشد و چهرههایی چون عبدالله عبدالله که از یک پدر پشتون و مادر تاجیک به دنیا آمده، صلاحیت رهبری کشور را ندارند.
این در حالی است که عبدالله عبدالله در طول ماههای گذشته همواره تلاش کرده نزدیکترین رویکرد و دیدگاه را نسبت به مواضع و منافع امریکا داشته باشد و از هر تصمیم زلمی خلیلزاد و دولت امریکا در مورد افغانستان اعلام حمایت و استقبال کرد، اما در نهایت، زلمی خلیلزاد در مراسم تحلیف ریاست جمهوری محمد اشرف غنی شرکت کرد. اما شاید امروز عبدالله عبدالله و تیم او، بیش از هر زمانی به نیات واقعی، اهداف پنهانی و غیرقابل اعتماد و اتکا بودن امریکا پی برده باشد، و به نظر میرسد این شناخت، دلیل اساسی عدم عقبنشینی عبدالله از مسأله تغییر نظام سیاسی، به عنوان خواست محوری تیم او در مذاکرات با حضور پمپئو باشد. به نظر میرسد زلمی خلیلزاد نیز به دلیل علایق قومی که دارد، یکی از مخالفین سرسخت تغییر نظام سیاسی در افغانستان و تمرکز قدرت در دست رهبران پشتون در پایتخت باشد.
پیش از این، مشاور امنیت ملی رییسجمهور غنی نیز در جریان مذاکرات با طالبان، با انتقاد شدید از رویکرد زلمی خلیلزاد، هشدار داده بود که او به دنبال تصاحب قدرت در افغانستان است؛ خواست دیرینهای که خلیلزاد در طول دهههای گذشته همواره به دنبال آن بوده است. پس از این افشاگری، وزارت خارجه امریکا هرگونه تعامل با حمدالله محب را ظالمانه محدود کرد.
به دلیل پیگیری همین اهداف پنهانی به خصوص از سوی خلیلزاد است که در هفتههای گذشته، کمپاین #خلیلزاد_بدل_شود یا #changekhalilzad در شبکههای اجتماعی و مجازی به راه افتاد. به باور کاربران صفحات اجتماعی، خلیلزاد تحلیل نادرست به آمریکا میدهد و او دموکراسی در افغانستان را نابود خواهد کرد.
2ـ تجربه تلخ 5 سال گذشته در رهبری حکومت وحدت ملی توسط محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله، به خصوص عدم عمل اشرف غنی به تعهدات خود در توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی، به خصوص بحث تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی، دیوار بلندی از بیاعتمادی همدیگرناپذیری را به این دو رهبر کشیده است. بر این اساس، حال که بار دیگر بر تشکیل یک دولت مشارکتی به عنوان راهحل بنبست موجود تأکید شده، از یکسو طبیعی است که این دو رقیب، به خصوص عبدالله عبدالله حاضر به قبول یکدیگر در یک حکومت مشارکتی دیگر نباشند و از سوی دیگر، عبدالله عبدالله در مذاکرات برای حل بنبست سیاسی موجود، به هیچ وجه از مسأله تغییر قانون اساسی و ساختار نظام سیاسی عقبنشینی نکند؛ موضوعی که در جریان مذاکرات پمپئو در کابل مشاهده شد. با این وجود، همانطور که دیده میشود، بنبست سیاسی در کشور ادامه خواهد داشت.
رویکرد جانبدارانه خلیلزاد در همراهی با اشرف غنی برای عدم قبول بحث تغییر نظام سیاسی و تحلیل نادرستی که به وزیر خارجه امریکا داده شده، این گره کور را محکمتر کرده است.
هرچند به نظر میرسد صحبت در مورد تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی در آستانه آغاز مذاکرات بینالافغانی با طالبان از سوی عبدالله عبدالله، در شرایط کنونی یک خواست غیرمعقول به نظر میرسد؛ چه اینکه طالبان نیز پیشنهادات جدی برای تغییر قانون اساسی و حتی نظام سیاسی کشور خواهند داشت و هرگونه توافق در مورد تغییر قانون اساسی و ساختار نظام سیاسی و پافشاری بر آن، قبل از آغاز مذاکرات بینالافغانی، پیش از وقت خواهد بود.
بر این اساس، عبدالله عبدالله و حامیان او، با توافق برای حل بنبست سیاسی، میتوانند چانهزنی در مورد تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی را به مذاکرات بینالافغانی با حضور نمایندگان طالبان موکول کنند و در آنجا به یک توافق نهایی برسند، زیرا هرگونه توافق در مورد آینده نظام سیاسی کشور میتواند با توجه به خواست طالبان، در جریان مذاکرات بینالافغانی قابل تغییر باشد.
با توجه به شرایط کنونی کشور، و موضوع مذاکرات بینالافغانی با حضور طالبان، در صورت توافق نهایی، امکان تغییرات جدی در قانون اساسی و نظام سیاسی آینده کشور و پس از آن، برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد. بر این اساس، رهبران سیاسی با تشکیل دولتی فراگیر، از یکسو زمینه حل بنبست سیاسی موجود و از سوی دیگر، به عنوان یک دولت موقت، در این شرایط حساس و مهم، زمینه گذار به سوی یک دولت و کشور باثبات و فراگیر را فراهم نماید. قطعا موانع زیادی بر سر رسیدن به چنین هدفی وجود دارد؛ از جمله رویکرد غیرشفاف و نفاقانگیز امریکا، اما در این فصل حساس، رهبران سیاسی افغانستان به خصوص رهبران حکومت باید اراده سیاسی و ملی برای رسیدن به چندین هدفی را از خود نشان دهند. قطعا آیندگان در مورد هرگونه تصمیم رهبران موجود در شرایط حساس کنونی، قضاوت خواهند کرد.
برای رسیدن به یک آینده صلحآمیز و باثبات با حضور گروه طالبان، رهبران سیاسی باید مبتنی بر منافع ملی کشور، اختلافات را کنار گذاشته و در مورد بنبست سیاسی موجود به توافق برسند و به این وسیله، زمینه مداخله امریکا و خلیلزاد در امور داخلی افغانستان، آینده نظام سیاسی کشور و مذاکرات بینالافغانی را قطع کنند؛ در صورتی که این دست مداخله امریکا قطع نشود، قطعا اختلافات و بنبستهای سیاسی و امنیتی در افغانستان ادامه خواهد داشت.
مایک پمپیو پس از سفر ناکام به کابل، به قطر رفت و با ملا برادر، رییس دفتر سیاسی طالبان و معاون رهبر این گروه دیدار و گفتوگو کرد و بر اجرای توافقنامه صلح بین دو طرف تأکید نمود.
بر اساس گزارشها، پس از دیدارهای جداگانهای که پمپئو با محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله داشت، نشست سهجانبه او با این دو رقیب انتخاباتی با حضور حامد کرزی، رییسجمهور پیشین، در نهایت بینتیجه یافت. در این نشست، عبدالله عبدالله بار دیگر طرح تغییر نظام سیاسی را مطرح نموده، اما محمد اشرف غنی آن را نپذیرفته است. در نهایت، صبر پمپئو هم سر آمده و سفر به کابل، آن هم در گرماگرم شیوع گسترده ویروس کرونا را ناتمام گذاشته و برگشته است.
از همان ابتدا نیز مشخص بود که اینبار تلاشهای امریکا برای میانجیگری بین دو رهبر و رقیب سیاسی و انتخاباتی افغانستان، برخلاف دوره قبل، ناکام خواهد ماند.
چند دلیل عمده و اساسی برای این ناکامی و ادامه بنبست سیاسی و حکومتداری در کشور وجود دارد؛
1ـ رویکرد امریکا در طول ماههای گذشته، به خصوص رویکرد زلمی خلیلزاد، بیباوری به ماهیت تلاشهای این کشور را به خصوص در سطح رهبران سیاسی افزایش داده است. چگونگی مذاکره امریکا با طالبان و توافقنامهای که با این گروه امضا کرد و پس از آن، نوع تعامل زلمی خلیلزاد با رهبران و شخصیتهای سیاسی در داخل افغانستان، گویای پنهانکاری بیش از حد و پیشبرد آجندای غیرشفاف و خلاف منافع ملی افغانستان است.
از یکسو به دنبال امضای توافقنامه صلح با طالبان، برخی منابع خبری از وجود توافقهای پنهان میان امریکا و طالبان خبر داد؛ به گونهای که حتی کنگره امریکا نسبت به وجود این مواد پنهانی ابراز نگرانی کرد. در این توافق، حتی امریکا خارج از صلاحیتهای خود و به جای حکومت افغانستان تصمیم گرفته و در مورد آزادی بیقید و شرط 5 هزار زندانی طالبان تعهد داده است. این تصمیم با مخالفت صریح و روشن رییسجمهور و جناحها و شخصیتهای مختلف سیاسی و نمایندگان مردم روبرو شد.
از سوی دیگر، نوع مذاکرات پنهانی زلمی خلیلزاد با رهبران حکومت و سیاسی، حاکی از یک رویکرد به شدت نفاقانگیز و تفرقهافکنانه بوده است؛ به گونهای که خلیلزاد پیش هر چهره سیاسی، مذاکرات مختلفی را انجام داده است. جدای از این مسأله، خلیلزاد فراتر از منافع امریکا و افغانستان، منافع و علایق شخصی خویش را که در صندوقچه دلش کهنه و عقده شده، دنبال کرده است. اکنون بیش از هر زمانی مشخص شده که خلیلزاد یک رویکرد نژادپرستانه قومی را در افغانستان دنبال میکند و بر اساس این رویکرد نیز دولت امریکا را در مورد راهحل بحران افغانستان گمراه کرده است. بر اساس این رویکرد خلیلزاد، رهبری حکومت افغانستان باید در اختیار یک پشتون تمام عیار باشد و چهرههایی چون عبدالله عبدالله که از یک پدر پشتون و مادر تاجیک به دنیا آمده، صلاحیت رهبری کشور را ندارند.
این در حالی است که عبدالله عبدالله در طول ماههای گذشته همواره تلاش کرده نزدیکترین رویکرد و دیدگاه را نسبت به مواضع و منافع امریکا داشته باشد و از هر تصمیم زلمی خلیلزاد و دولت امریکا در مورد افغانستان اعلام حمایت و استقبال کرد، اما در نهایت، زلمی خلیلزاد در مراسم تحلیف ریاست جمهوری محمد اشرف غنی شرکت کرد. اما شاید امروز عبدالله عبدالله و تیم او، بیش از هر زمانی به نیات واقعی، اهداف پنهانی و غیرقابل اعتماد و اتکا بودن امریکا پی برده باشد، و به نظر میرسد این شناخت، دلیل اساسی عدم عقبنشینی عبدالله از مسأله تغییر نظام سیاسی، به عنوان خواست محوری تیم او در مذاکرات با حضور پمپئو باشد. به نظر میرسد زلمی خلیلزاد نیز به دلیل علایق قومی که دارد، یکی از مخالفین سرسخت تغییر نظام سیاسی در افغانستان و تمرکز قدرت در دست رهبران پشتون در پایتخت باشد.
پیش از این، مشاور امنیت ملی رییسجمهور غنی نیز در جریان مذاکرات با طالبان، با انتقاد شدید از رویکرد زلمی خلیلزاد، هشدار داده بود که او به دنبال تصاحب قدرت در افغانستان است؛ خواست دیرینهای که خلیلزاد در طول دهههای گذشته همواره به دنبال آن بوده است. پس از این افشاگری، وزارت خارجه امریکا هرگونه تعامل با حمدالله محب را ظالمانه محدود کرد.
به دلیل پیگیری همین اهداف پنهانی به خصوص از سوی خلیلزاد است که در هفتههای گذشته، کمپاین #خلیلزاد_بدل_شود یا #changekhalilzad در شبکههای اجتماعی و مجازی به راه افتاد. به باور کاربران صفحات اجتماعی، خلیلزاد تحلیل نادرست به آمریکا میدهد و او دموکراسی در افغانستان را نابود خواهد کرد.
2ـ تجربه تلخ 5 سال گذشته در رهبری حکومت وحدت ملی توسط محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله، به خصوص عدم عمل اشرف غنی به تعهدات خود در توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی، به خصوص بحث تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی، دیوار بلندی از بیاعتمادی همدیگرناپذیری را به این دو رهبر کشیده است. بر این اساس، حال که بار دیگر بر تشکیل یک دولت مشارکتی به عنوان راهحل بنبست موجود تأکید شده، از یکسو طبیعی است که این دو رقیب، به خصوص عبدالله عبدالله حاضر به قبول یکدیگر در یک حکومت مشارکتی دیگر نباشند و از سوی دیگر، عبدالله عبدالله در مذاکرات برای حل بنبست سیاسی موجود، به هیچ وجه از مسأله تغییر قانون اساسی و ساختار نظام سیاسی عقبنشینی نکند؛ موضوعی که در جریان مذاکرات پمپئو در کابل مشاهده شد. با این وجود، همانطور که دیده میشود، بنبست سیاسی در کشور ادامه خواهد داشت.
رویکرد جانبدارانه خلیلزاد در همراهی با اشرف غنی برای عدم قبول بحث تغییر نظام سیاسی و تحلیل نادرستی که به وزیر خارجه امریکا داده شده، این گره کور را محکمتر کرده است.
هرچند به نظر میرسد صحبت در مورد تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی در آستانه آغاز مذاکرات بینالافغانی با طالبان از سوی عبدالله عبدالله، در شرایط کنونی یک خواست غیرمعقول به نظر میرسد؛ چه اینکه طالبان نیز پیشنهادات جدی برای تغییر قانون اساسی و حتی نظام سیاسی کشور خواهند داشت و هرگونه توافق در مورد تغییر قانون اساسی و ساختار نظام سیاسی و پافشاری بر آن، قبل از آغاز مذاکرات بینالافغانی، پیش از وقت خواهد بود.
بر این اساس، عبدالله عبدالله و حامیان او، با توافق برای حل بنبست سیاسی، میتوانند چانهزنی در مورد تغییر قانون اساسی و نظام سیاسی را به مذاکرات بینالافغانی با حضور نمایندگان طالبان موکول کنند و در آنجا به یک توافق نهایی برسند، زیرا هرگونه توافق در مورد آینده نظام سیاسی کشور میتواند با توجه به خواست طالبان، در جریان مذاکرات بینالافغانی قابل تغییر باشد.
با توجه به شرایط کنونی کشور، و موضوع مذاکرات بینالافغانی با حضور طالبان، در صورت توافق نهایی، امکان تغییرات جدی در قانون اساسی و نظام سیاسی آینده کشور و پس از آن، برگزاری زودهنگام انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد. بر این اساس، رهبران سیاسی با تشکیل دولتی فراگیر، از یکسو زمینه حل بنبست سیاسی موجود و از سوی دیگر، به عنوان یک دولت موقت، در این شرایط حساس و مهم، زمینه گذار به سوی یک دولت و کشور باثبات و فراگیر را فراهم نماید. قطعا موانع زیادی بر سر رسیدن به چنین هدفی وجود دارد؛ از جمله رویکرد غیرشفاف و نفاقانگیز امریکا، اما در این فصل حساس، رهبران سیاسی افغانستان به خصوص رهبران حکومت باید اراده سیاسی و ملی برای رسیدن به چندین هدفی را از خود نشان دهند. قطعا آیندگان در مورد هرگونه تصمیم رهبران موجود در شرایط حساس کنونی، قضاوت خواهند کرد.
برای رسیدن به یک آینده صلحآمیز و باثبات با حضور گروه طالبان، رهبران سیاسی باید مبتنی بر منافع ملی کشور، اختلافات را کنار گذاشته و در مورد بنبست سیاسی موجود به توافق برسند و به این وسیله، زمینه مداخله امریکا و خلیلزاد در امور داخلی افغانستان، آینده نظام سیاسی کشور و مذاکرات بینالافغانی را قطع کنند؛ در صورتی که این دست مداخله امریکا قطع نشود، قطعا اختلافات و بنبستهای سیاسی و امنیتی در افغانستان ادامه خواهد داشت.