سید غلامرضا سادات/ بعد از ماهها کشمکش و جنجالهای سیاسی و انتخاباتی، سرانجام محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله؛ هر دو سوگند ریاست جمهوری یاد کردند. هرچند روند انتخابات و به گمان اغلب ناظرین، مملو از تقلب و تخطیهای گسترده بود و کمتر کسی تصور میکرد این انتخابات در دور اول برنده داشته باشد، اما با همه بیم و امیدها به دمکراسی نوپا و روند جمهوریت، یک پروسه پر از تقلب به کرسی نشست. با این حال مراسم تحلیف با وجود کشوقوسها و تحت شعاع پروسه صلح، از سوی هر دو طرف؛ عبدالله و غنی صورت گرفت.
البته آنچه قابل توجه است، نقش امریکا و مأمور همیشه در صحنه آن، یعنی زلمی خلیلزاد در روندهای سیاسی اخیر افغانستان و مسأله صلح و سیاست مورد تدقیق است.
بعد از امضای موافقتنامه صلح دوحه، همه نگاهها به این بود که سرانجام انتخابات و مسأله ریاست جمهوری چه خواهد شد و امریکا چه نقشی را به اجرا میگذارد؟ و همانطور که انتظار میرفت، خلیلزاد در طول روزهای پسین پا پیش گذاشته و با اصطلاح نقش میانجی، بارها بین ارگ و سپیدار در رفت و آمده بوده است؛ اما آنچه که برآیند نتیجه کار خلیلزاد بوده، اینکه او به حیث یک میانجی و بیطرف عمل نکرده است، بلکه رویکرد او به عنوان یک اهرم فشار و مأمور یک تیم مشخص بوده است؛ نقشی که همیشه و در طی حضور امریکا در افغانستان، بارها از امریکا و خلیلزاد شاهد بودهایم.
با این وجود و در فعالیتهای اخیر خلیلزاد و تلاشهای او؛ از دیدار با جنرال دوستم در شمال تا دید و بازدید با دیگر رهبران سنتی در راستای انصراف آنان و ادغامسازی سیاست و پلان آنان با قدرت هژمونی غنی، که با دست رد روبرو شد و بالاخره ناگزیر گردید به شکل جمعی و مستقیم با تیم عبدالله وارد مذاکره شود تا آنها را در پیوستن به غنی به حیث شریک قدرت ترغیب کند. شاید خلیلزاد اینبار نیز از بمب صوتی و ترفند بی ۵۲ استفاده نموده باشد، اما سرانجام کارش با مقاومت تیم عبدالله روبرو شده و به شکست انجامید.
با این وجود آنچه که در ۱۹ حوت نباید اتفاق میافتاد، اما اتفاق افتاد و هر دو، عبدالله و غنی مراسم تحلیف به جا آوردند و کار را برای رسیدن به تفاهم و حکومت همه شمول و مشترک، سخت تر کردند، اما مهتر اینکه تمام این اتفاقات سیاسی دقیقا برای روند صلح و مذاکرات، چالش جدی را خلق کرده است.
البته در تمام این شکنندگی سیاسی، امریکا و خلیلزاد نقش محوری داشته و با بحران آفرینی تداوم حضور منطقهای امریکا را تثبیت نموده است.
افغانستان امروز وارد فاز جدیدی از چالش و بحران شده؛ از یک طرف گروه طالبان با امضای موافقتنامه با امریکا در موقعیت برتری قرار گرفته و در عین حال منتظر هیأت گفتگوکننده از جانب کابل است تا با مذاکره و گفتگو به تفاهمات سیاسی دست یابند.
حالا چالشی که با ایجاد حکومت دوگانه از جانب عبدالله و غنی به وجود آمده، کابل را در موقعیت ضعیفی قرار داده است؛ هرچند که هنوز مشخص نیست ترکیب هیأت حکومتی، از جانب عبدالله و غنی چگونه خواهد بود و در عین حال طالبان با کدام هیأت و چگونه مذاکره خواهد کرد؟! هرچند غنی با امضای فرمان آزادی زندانیان طالب در راستای گفتگو قدم به جلو گذاشته و از خط سرخ عوام فریبانهاش هم عبور نموده است، اما تیم عبدالله نیز با ترکیب قومی و حزبی قوی که دارد، قطعأ در مذاکرات صلح،در حاشیه نخواهد بود. روزهای بعد مشخص میکند که روند پیچیده صلح با حکومتهای دوگانه عبدالله و غنی به کجا خواهد رسید!؟
با این وجود طی چند روز آینده شاید افغانستان آبستن حوادث سیاسی تازه و بیپیشینهای باشد و شاید روند گفتوگوی دوباره بین ارگ و سپیدار آغاز گردد که نتیجه و برآیند آن، آینده سیاسی افغانستان را احیانا تا رسیدن به تفاهم با طالبان رقم خواهد زد. با این حال اهرمهای فشار امریکا علیه تیم عبدالله ادامه خواهد داشت . در این میان، نقش رهبران سنتی و اخصا جنرال دوستم به عنوان مرد شماره یک شمال برجستهتر از گذشته خواهد بود و برگ برنده میدان سیاسی و جولانگاه قدرت عبدالله در شمال کشور را میشود با اتکا به اقتدار مردمی جنرال دوستم تا حدود زیادی قابل توجه دانست.
نکته قابل توجه اینکه امریکا دوباره برای لغو حاکمیت "جمهوریت همه شمول عبدالله" دست به کار شود و شاید از اهرمهای سیاسی بیشتر استفاده کند، دور از انتظار نیست، اما بدون شک عقب نشینی ولو تاکتیکی برای عبدالله و تیماش خودکشی سیاسی خواهد بود؛ در حالی که مسأله نیز بیشتر از پیش حیثیتی شده است. با این وجود، با جنجالهای سیاسی پیش آمده، تدوام حیات کشوری مقتدر به نام افغانستان سختتر از گذشته شده است.
این در حالی است که نقش منفی خارجیان و اخصا امریکا در بیست سال گذشته و جنگافروزیها و سیاستهای شیطنتآمیز و به دنبال آن، میانجیگری و صلحخواهی همواره مردم را قربانی کرده و حاصل آن، فقط تداوم حضور امریکا و غرب در افغانستان بوده است.
البته آنچه قابل توجه است، نقش امریکا و مأمور همیشه در صحنه آن، یعنی زلمی خلیلزاد در روندهای سیاسی اخیر افغانستان و مسأله صلح و سیاست مورد تدقیق است.
بعد از امضای موافقتنامه صلح دوحه، همه نگاهها به این بود که سرانجام انتخابات و مسأله ریاست جمهوری چه خواهد شد و امریکا چه نقشی را به اجرا میگذارد؟ و همانطور که انتظار میرفت، خلیلزاد در طول روزهای پسین پا پیش گذاشته و با اصطلاح نقش میانجی، بارها بین ارگ و سپیدار در رفت و آمده بوده است؛ اما آنچه که برآیند نتیجه کار خلیلزاد بوده، اینکه او به حیث یک میانجی و بیطرف عمل نکرده است، بلکه رویکرد او به عنوان یک اهرم فشار و مأمور یک تیم مشخص بوده است؛ نقشی که همیشه و در طی حضور امریکا در افغانستان، بارها از امریکا و خلیلزاد شاهد بودهایم.
با این وجود و در فعالیتهای اخیر خلیلزاد و تلاشهای او؛ از دیدار با جنرال دوستم در شمال تا دید و بازدید با دیگر رهبران سنتی در راستای انصراف آنان و ادغامسازی سیاست و پلان آنان با قدرت هژمونی غنی، که با دست رد روبرو شد و بالاخره ناگزیر گردید به شکل جمعی و مستقیم با تیم عبدالله وارد مذاکره شود تا آنها را در پیوستن به غنی به حیث شریک قدرت ترغیب کند. شاید خلیلزاد اینبار نیز از بمب صوتی و ترفند بی ۵۲ استفاده نموده باشد، اما سرانجام کارش با مقاومت تیم عبدالله روبرو شده و به شکست انجامید.
با این وجود آنچه که در ۱۹ حوت نباید اتفاق میافتاد، اما اتفاق افتاد و هر دو، عبدالله و غنی مراسم تحلیف به جا آوردند و کار را برای رسیدن به تفاهم و حکومت همه شمول و مشترک، سخت تر کردند، اما مهتر اینکه تمام این اتفاقات سیاسی دقیقا برای روند صلح و مذاکرات، چالش جدی را خلق کرده است.
البته در تمام این شکنندگی سیاسی، امریکا و خلیلزاد نقش محوری داشته و با بحران آفرینی تداوم حضور منطقهای امریکا را تثبیت نموده است.
افغانستان امروز وارد فاز جدیدی از چالش و بحران شده؛ از یک طرف گروه طالبان با امضای موافقتنامه با امریکا در موقعیت برتری قرار گرفته و در عین حال منتظر هیأت گفتگوکننده از جانب کابل است تا با مذاکره و گفتگو به تفاهمات سیاسی دست یابند.
حالا چالشی که با ایجاد حکومت دوگانه از جانب عبدالله و غنی به وجود آمده، کابل را در موقعیت ضعیفی قرار داده است؛ هرچند که هنوز مشخص نیست ترکیب هیأت حکومتی، از جانب عبدالله و غنی چگونه خواهد بود و در عین حال طالبان با کدام هیأت و چگونه مذاکره خواهد کرد؟! هرچند غنی با امضای فرمان آزادی زندانیان طالب در راستای گفتگو قدم به جلو گذاشته و از خط سرخ عوام فریبانهاش هم عبور نموده است، اما تیم عبدالله نیز با ترکیب قومی و حزبی قوی که دارد، قطعأ در مذاکرات صلح،در حاشیه نخواهد بود. روزهای بعد مشخص میکند که روند پیچیده صلح با حکومتهای دوگانه عبدالله و غنی به کجا خواهد رسید!؟
با این وجود طی چند روز آینده شاید افغانستان آبستن حوادث سیاسی تازه و بیپیشینهای باشد و شاید روند گفتوگوی دوباره بین ارگ و سپیدار آغاز گردد که نتیجه و برآیند آن، آینده سیاسی افغانستان را احیانا تا رسیدن به تفاهم با طالبان رقم خواهد زد. با این حال اهرمهای فشار امریکا علیه تیم عبدالله ادامه خواهد داشت . در این میان، نقش رهبران سنتی و اخصا جنرال دوستم به عنوان مرد شماره یک شمال برجستهتر از گذشته خواهد بود و برگ برنده میدان سیاسی و جولانگاه قدرت عبدالله در شمال کشور را میشود با اتکا به اقتدار مردمی جنرال دوستم تا حدود زیادی قابل توجه دانست.
نکته قابل توجه اینکه امریکا دوباره برای لغو حاکمیت "جمهوریت همه شمول عبدالله" دست به کار شود و شاید از اهرمهای سیاسی بیشتر استفاده کند، دور از انتظار نیست، اما بدون شک عقب نشینی ولو تاکتیکی برای عبدالله و تیماش خودکشی سیاسی خواهد بود؛ در حالی که مسأله نیز بیشتر از پیش حیثیتی شده است. با این وجود، با جنجالهای سیاسی پیش آمده، تدوام حیات کشوری مقتدر به نام افغانستان سختتر از گذشته شده است.
این در حالی است که نقش منفی خارجیان و اخصا امریکا در بیست سال گذشته و جنگافروزیها و سیاستهای شیطنتآمیز و به دنبال آن، میانجیگری و صلحخواهی همواره مردم را قربانی کرده و حاصل آن، فقط تداوم حضور امریکا و غرب در افغانستان بوده است.