وزیر دفاع امریکا گفته است با طالبان بر سر پیشنهاد کاهش یک هفتهای تنشها به توافق رسیده اند.
آمریکا در نزدیک به دو دهه گذشته سرگرم سرکوب گروه طالبان بوده است و این نخستین مورد از رسیدن دو طرف به یک توافق در پی مذاکراتی طولانی است.
هنوز معلوم نیست این کاهش خشونت دارای چه جزئیاتی است.
مارک اسپر گفت "رسیدن به یک توافق سیاسی بهترین راه حل برای افغانستان است و پیشرفتهایی در این زمینه هم حاصل شده که به زودی اعلام خواهیم کرد."
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه امریکا هم گفت: "ما امیدواریم بتوانیم به نقطه ای برسیم که خشونت ها به طور قابل توجهی کاهش پیدا کند، نه فقط روی یک تکه کاغذ."
پیشتر گزارش شد که ترامپ هم اجازه امضای این توافقنامه را داده؛ اما مشروط به کاهش خشونتها از سوی طالبان.
در همین حال ریاست جمهوری که در روزهای اخیر با طرح کاهش خشونت به شدت مخالفت میکرد، حالا ابراز امیدواری کرده این کاهش به صلح پایدار منجر شود.
موضع ریاست جمهوری در میان همه مواضع ابرازشده، نامتعارف تر بود؛ زیرا ارگ پیش از این در مناسبت های مختلف، از تریبون های گوناگون و توسط چندین مقام ارشد به کرات اعلام کرده است که تنها پیش شرط آغاز گفتگو با طالبان، استقرار آتش بس فراگیر، سراسری و پایدار است نه کاهش خشونت.
وقتی تصمیم طالبان مبنی بر کاهش خشونت، از زبان وزیر امور خارجه پاکستان اعلام شد نیز ارگ واکنشی صریح و شدید نشان داد و اعلام کرد که کاهش خشونت، مبهم است و قابل قبول نیست.
با اینهمه، امریکا همچنان در این زمینه با محافظه کاری پنهانکارانه ای واکنش نشان می داد. مقام های امریکایی، هرگز استقرار آتش بس را پیش شرط بلاشرط صلح با طالبان اعلام نکرده اند.
این می توانست یک شکاف عمیق و جدی میان کابل و واشنگتن ایجاد کند و فرایند صلح با طالبان را با خطر رو به رو کند؛ اما تماس اخیر مایک پمپئو با رهبران حکومت وحدت ملی که در آن، او از یک پیشرفت قابل ملاحظه در زمینه کاهش خشونت خبر داد، ظاهرا همه چیز را دگرگون کرد.
اکنون که مقام های امریکایی از توافق خود با طالبان درباره کاهش خشونت، صحبت می کنند، ارگ نیز در موضعی عجیب، از این امر «استقبال» و ابراز امیدواری کرده که این توافق، روند دستیابی به صلح را تسهیل کند.
به این ترتیب، آتش بس همچنان یک آرزوی رنگین و رویاگونه باقی می ماند؛ زیرا این «کاهش خشونت» است که واقعیت پیدا می کند.
در این میان اما همانگونه که در موضع گیری اولیه ارگ نیز ابراز شده بود، کاهش خشونت یک مفهوم کلی، مبهم، قابل تفسیر و غیر قابل محاسبه است. هیچکس نمی داند که معیار اندازه گیری خشونت چیست تا بر اساس آن بتوان نتیجه گرفت که آیا طالبان واقعا خشونت را کاهش داده اند یا نه.
موضوع دیگر اینکه حتی کاهش خشونت توافق شده میان طالبان و امریکا نیز پایدار و دایمی نیست. رسانه های امریکایی از کاهش ۷ روزه خشونت خبر داده اند. این دومین مورد از خواسته های ارگ است که نقض می شود. یعنی نه آتش بس برقرار می شود و نه کاهش خشونت، پایدار و طولانی خواهد بود.
با این وجود آیا «صلح» به راستی تأمین خواهد شد؟ صلحی که پیامد آن نه آتش بس سراسری و پایدار باشد و نه کاهش خشونت دایمی، چگونه صلحی خواهد بود؟
به نظر می رسد که تنها طرف هایی که از این به اصطلاح «صلح» نفع می برند، امریکا و طالبان هستند؛ نه دولت و نه مردم افغانستان.
اما در کمال شگفتی، در حالی که دولت هیچ جایگاهی در این نوع صلح ندارد، در یک چرخش ۱۸۰ درجه ای از ایده کاهش خشونت، استقبال کرده است. این بدان معناست که امریکا اراده خود را بر ارگ تحمیل کرده و آقای غنی و تیم او در زمینه صلح را وادار به عقب نشینی از موضع سختگیرانه پیشین شان کرده است.
آمریکا در نزدیک به دو دهه گذشته سرگرم سرکوب گروه طالبان بوده است و این نخستین مورد از رسیدن دو طرف به یک توافق در پی مذاکراتی طولانی است.
هنوز معلوم نیست این کاهش خشونت دارای چه جزئیاتی است.
مارک اسپر گفت "رسیدن به یک توافق سیاسی بهترین راه حل برای افغانستان است و پیشرفتهایی در این زمینه هم حاصل شده که به زودی اعلام خواهیم کرد."
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه امریکا هم گفت: "ما امیدواریم بتوانیم به نقطه ای برسیم که خشونت ها به طور قابل توجهی کاهش پیدا کند، نه فقط روی یک تکه کاغذ."
پیشتر گزارش شد که ترامپ هم اجازه امضای این توافقنامه را داده؛ اما مشروط به کاهش خشونتها از سوی طالبان.
در همین حال ریاست جمهوری که در روزهای اخیر با طرح کاهش خشونت به شدت مخالفت میکرد، حالا ابراز امیدواری کرده این کاهش به صلح پایدار منجر شود.
موضع ریاست جمهوری در میان همه مواضع ابرازشده، نامتعارف تر بود؛ زیرا ارگ پیش از این در مناسبت های مختلف، از تریبون های گوناگون و توسط چندین مقام ارشد به کرات اعلام کرده است که تنها پیش شرط آغاز گفتگو با طالبان، استقرار آتش بس فراگیر، سراسری و پایدار است نه کاهش خشونت.
وقتی تصمیم طالبان مبنی بر کاهش خشونت، از زبان وزیر امور خارجه پاکستان اعلام شد نیز ارگ واکنشی صریح و شدید نشان داد و اعلام کرد که کاهش خشونت، مبهم است و قابل قبول نیست.
با اینهمه، امریکا همچنان در این زمینه با محافظه کاری پنهانکارانه ای واکنش نشان می داد. مقام های امریکایی، هرگز استقرار آتش بس را پیش شرط بلاشرط صلح با طالبان اعلام نکرده اند.
این می توانست یک شکاف عمیق و جدی میان کابل و واشنگتن ایجاد کند و فرایند صلح با طالبان را با خطر رو به رو کند؛ اما تماس اخیر مایک پمپئو با رهبران حکومت وحدت ملی که در آن، او از یک پیشرفت قابل ملاحظه در زمینه کاهش خشونت خبر داد، ظاهرا همه چیز را دگرگون کرد.
اکنون که مقام های امریکایی از توافق خود با طالبان درباره کاهش خشونت، صحبت می کنند، ارگ نیز در موضعی عجیب، از این امر «استقبال» و ابراز امیدواری کرده که این توافق، روند دستیابی به صلح را تسهیل کند.
به این ترتیب، آتش بس همچنان یک آرزوی رنگین و رویاگونه باقی می ماند؛ زیرا این «کاهش خشونت» است که واقعیت پیدا می کند.
در این میان اما همانگونه که در موضع گیری اولیه ارگ نیز ابراز شده بود، کاهش خشونت یک مفهوم کلی، مبهم، قابل تفسیر و غیر قابل محاسبه است. هیچکس نمی داند که معیار اندازه گیری خشونت چیست تا بر اساس آن بتوان نتیجه گرفت که آیا طالبان واقعا خشونت را کاهش داده اند یا نه.
موضوع دیگر اینکه حتی کاهش خشونت توافق شده میان طالبان و امریکا نیز پایدار و دایمی نیست. رسانه های امریکایی از کاهش ۷ روزه خشونت خبر داده اند. این دومین مورد از خواسته های ارگ است که نقض می شود. یعنی نه آتش بس برقرار می شود و نه کاهش خشونت، پایدار و طولانی خواهد بود.
با این وجود آیا «صلح» به راستی تأمین خواهد شد؟ صلحی که پیامد آن نه آتش بس سراسری و پایدار باشد و نه کاهش خشونت دایمی، چگونه صلحی خواهد بود؟
به نظر می رسد که تنها طرف هایی که از این به اصطلاح «صلح» نفع می برند، امریکا و طالبان هستند؛ نه دولت و نه مردم افغانستان.
اما در کمال شگفتی، در حالی که دولت هیچ جایگاهی در این نوع صلح ندارد، در یک چرخش ۱۸۰ درجه ای از ایده کاهش خشونت، استقبال کرده است. این بدان معناست که امریکا اراده خود را بر ارگ تحمیل کرده و آقای غنی و تیم او در زمینه صلح را وادار به عقب نشینی از موضع سختگیرانه پیشین شان کرده است.