عبدالله عبدالله؛ رئیس اجرایی از تصامیم اخیر اشرف غنی درباره مقرریها و همچنین روند صلح افغانستان انتقاد کرد. او افزود که کوشش کرده تاکنون ثبات سیاسی در کشور حفظ شود.
آقای عبدالله گفت که صلح منحصر به یک فرد و نظرات یک فرد نیست. خواست مردم افغانستان است و مردم حق دارند درباره صلح بحث و گفتگو کنند.
اشرف غنی از چندی قبل وزارت دولت در امور صلح را ایجاد کرد؛ ولی آقای عبدالله از این تصمیم انتقاد کرد و گفت که انجام فعالیت صلح در محور یک وزارت سنجیده نیست.
رئیس اجرایی همچنین گفت که تیم مذاکره کننده باید فراگیر باشد و یک وزارت نمیتواند کار صلح را پیش ببرد.
او از تقررهای و تصامیم آقای غنی انتقاد کرد و گفت که "یگان شوقهای دیگر هم است درباره مقرریها و در مورد تصامیم یکطرفه که به هیچ وجه به نفع ثبات در کشور نیست."
آقای عبدالله تاکید کرد، هرکاری که عکس العملی داشته باشد و این عکس العمل باعث بیثباتی شود، به خیر مردم افغانستان نیست.
سخنان آقای عبدالله بار دیگر بوی تند تنش می دهد؛ بوی اختلاف، تقابل و بی اعتمادی عمیق حاکم بر عالی ترین کانون های تصمیم گیری در دولت افغانستان.
این در حالی است که گزارش ها حاکی از آن است که امریکا و طالبان برای بازی نهایی صلح آماده می شوند. آنها روی سازوکارهای تاکتیکی و تشریفاتی یک توافقنامه کار می کنند؛ توافقنامه ای که نهایی شده و آماده امضا و اجرا است.
در این میان، سهم دولت چیست؟ دولت اصولا چه برنامه ای برای صلح دارد؟ با کدام استراتژي، ترکیب هیات مذاکره کننده و خط سرخ های اصولی و غیر قابل معامله و مذاکره در این گفتگوها حضور می یابد؟
پاسخ هیچیک از این پرسش ها روشن نیست؛ چیزی که شاید یکی از دلایل آن، همین تنش هایی باشد که جریان دارد، سیاست گذاری ها و تصمیم سازی های یکجانبه، انتصاب های خودخواهانه، تقرری های انحصارگرایانه و سماجت و اصرار بی جهت بر پنهان کردن آنچه باید انجام شود.
با اینهمه این تنها اشرف غنی نیست که یکجانبه عمل می کند، تقرر می کند، تصمیم می گیرد و تلاش مذبوحانه ای به خرج می دهد تا همه چیز را در انحصار خود داشته باشد؛ بلکه عبدالله هم در این میان مقصر است.
به باور آگاهان، این انتقاد بر عبدالله وارد است که به بهانه حفظ ثبات، در بسیاری از موارد، عقب نشینی کرده، تسلیم ترس هایش شده، مغلوب حب جاه شده و به یک پست بی صلاحیت و فاقد جایگاه و تعریفی مشخص در قانون اساسی، رضایت داده است. او در حالی که روی کاغذ شریک ۵۰ درصدی قدرت است؛ اما در نشست های شورای وزیران، شماری از وزرای قدرتمند اصولا حضور نمی یابند. تصمیم های او هیچ پشتوانه ای در دولت ندارد. در بسیاری از مسایل مهم ملی اصولا با او مشورت نمی شود. معلوم نیست که آخرین دیدار دوجانبه او با رییس جمهوری به چه تاریخی بازمی گردد. او دیگر حتی قادر نیست وزارتخانه هایی را حفظ کند که پیش از این، در اختیار مهره های منسوب به اردوی سیاسی خودش بودند.
در همین مورد صلح، عبدالله نیز همان انتقادهایی را مطرح می کند که یک رهبر یا فعال سیاسی خارج از دولت مطرح می کند. یعنی از این نظر، او هیچ فرقی با یک منتقد مستقل ندارد. این در حالی است که او در ظاهر، بخشی از دولت و یکی از دو رهبر آن است؛ پس باید در قبال تصمیم هایی که گرفته می شود، پاسخگو باشد. او اگر سهمی در این تصمیم گیری ها ندارد، پس جایی در دولت هم ندارد و باید استعفا بدهد. این چه نوع ثباتی است که تنها به نفع یکجانبه گرایی یک نفر تمام می شود؟
صرف نظٰر از این مسایل، جنگ و تنش تازه دو رهبر در زمینه صلح، یکبار دیگر این روند را تضعیف می کند و تبعات ویرانگر این امر، پیش از هر کسی به مردم افغانستان بازمی گردد؛ زیرا آنها قربانی جنگ قدرت رهبران جاه طلب و ناکارآمدی می شوند و سلطه شان بر قدرت را برتر از هر مصلحت ملی دیگری می دانند؛ اما در عمل، بهره برداری اصلی از این بحران را قدرت های خارجی و گروه های ضد دولتی می کنند که بدون حضور نمایندگان دولت و مردم، توافقنامه صلح را نهایی و آماده امضا می کنند و فردا احتمالا بربنیاد همان توافقنامه، بر سرنوشت ملت، مسلط خواهند شد.
با این حساب، دولت هیچ برنامه ای برای صلح ندارد و جنگ قدرت دو رهبر تمامیت خواه و اقتدارگرا، زمینه ساز استفاده بی رحمانه قدرت های خارجی برای تحکیم سلطه خود بر سرنوشت مردم افغانستان شده است.
آقای عبدالله گفت که صلح منحصر به یک فرد و نظرات یک فرد نیست. خواست مردم افغانستان است و مردم حق دارند درباره صلح بحث و گفتگو کنند.
اشرف غنی از چندی قبل وزارت دولت در امور صلح را ایجاد کرد؛ ولی آقای عبدالله از این تصمیم انتقاد کرد و گفت که انجام فعالیت صلح در محور یک وزارت سنجیده نیست.
رئیس اجرایی همچنین گفت که تیم مذاکره کننده باید فراگیر باشد و یک وزارت نمیتواند کار صلح را پیش ببرد.
او از تقررهای و تصامیم آقای غنی انتقاد کرد و گفت که "یگان شوقهای دیگر هم است درباره مقرریها و در مورد تصامیم یکطرفه که به هیچ وجه به نفع ثبات در کشور نیست."
آقای عبدالله تاکید کرد، هرکاری که عکس العملی داشته باشد و این عکس العمل باعث بیثباتی شود، به خیر مردم افغانستان نیست.
سخنان آقای عبدالله بار دیگر بوی تند تنش می دهد؛ بوی اختلاف، تقابل و بی اعتمادی عمیق حاکم بر عالی ترین کانون های تصمیم گیری در دولت افغانستان.
این در حالی است که گزارش ها حاکی از آن است که امریکا و طالبان برای بازی نهایی صلح آماده می شوند. آنها روی سازوکارهای تاکتیکی و تشریفاتی یک توافقنامه کار می کنند؛ توافقنامه ای که نهایی شده و آماده امضا و اجرا است.
در این میان، سهم دولت چیست؟ دولت اصولا چه برنامه ای برای صلح دارد؟ با کدام استراتژي، ترکیب هیات مذاکره کننده و خط سرخ های اصولی و غیر قابل معامله و مذاکره در این گفتگوها حضور می یابد؟
پاسخ هیچیک از این پرسش ها روشن نیست؛ چیزی که شاید یکی از دلایل آن، همین تنش هایی باشد که جریان دارد، سیاست گذاری ها و تصمیم سازی های یکجانبه، انتصاب های خودخواهانه، تقرری های انحصارگرایانه و سماجت و اصرار بی جهت بر پنهان کردن آنچه باید انجام شود.
با اینهمه این تنها اشرف غنی نیست که یکجانبه عمل می کند، تقرر می کند، تصمیم می گیرد و تلاش مذبوحانه ای به خرج می دهد تا همه چیز را در انحصار خود داشته باشد؛ بلکه عبدالله هم در این میان مقصر است.
به باور آگاهان، این انتقاد بر عبدالله وارد است که به بهانه حفظ ثبات، در بسیاری از موارد، عقب نشینی کرده، تسلیم ترس هایش شده، مغلوب حب جاه شده و به یک پست بی صلاحیت و فاقد جایگاه و تعریفی مشخص در قانون اساسی، رضایت داده است. او در حالی که روی کاغذ شریک ۵۰ درصدی قدرت است؛ اما در نشست های شورای وزیران، شماری از وزرای قدرتمند اصولا حضور نمی یابند. تصمیم های او هیچ پشتوانه ای در دولت ندارد. در بسیاری از مسایل مهم ملی اصولا با او مشورت نمی شود. معلوم نیست که آخرین دیدار دوجانبه او با رییس جمهوری به چه تاریخی بازمی گردد. او دیگر حتی قادر نیست وزارتخانه هایی را حفظ کند که پیش از این، در اختیار مهره های منسوب به اردوی سیاسی خودش بودند.
در همین مورد صلح، عبدالله نیز همان انتقادهایی را مطرح می کند که یک رهبر یا فعال سیاسی خارج از دولت مطرح می کند. یعنی از این نظر، او هیچ فرقی با یک منتقد مستقل ندارد. این در حالی است که او در ظاهر، بخشی از دولت و یکی از دو رهبر آن است؛ پس باید در قبال تصمیم هایی که گرفته می شود، پاسخگو باشد. او اگر سهمی در این تصمیم گیری ها ندارد، پس جایی در دولت هم ندارد و باید استعفا بدهد. این چه نوع ثباتی است که تنها به نفع یکجانبه گرایی یک نفر تمام می شود؟
صرف نظٰر از این مسایل، جنگ و تنش تازه دو رهبر در زمینه صلح، یکبار دیگر این روند را تضعیف می کند و تبعات ویرانگر این امر، پیش از هر کسی به مردم افغانستان بازمی گردد؛ زیرا آنها قربانی جنگ قدرت رهبران جاه طلب و ناکارآمدی می شوند و سلطه شان بر قدرت را برتر از هر مصلحت ملی دیگری می دانند؛ اما در عمل، بهره برداری اصلی از این بحران را قدرت های خارجی و گروه های ضد دولتی می کنند که بدون حضور نمایندگان دولت و مردم، توافقنامه صلح را نهایی و آماده امضا می کنند و فردا احتمالا بربنیاد همان توافقنامه، بر سرنوشت ملت، مسلط خواهند شد.
با این حساب، دولت هیچ برنامه ای برای صلح ندارد و جنگ قدرت دو رهبر تمامیت خواه و اقتدارگرا، زمینه ساز استفاده بی رحمانه قدرت های خارجی برای تحکیم سلطه خود بر سرنوشت مردم افغانستان شده است.