برخی منابع گفتهاند که هیات امریکایی به قطر رسیده و گفتگوها با طالبان را از سر گرفته است.
به گفته این منابع موضوع اصلی این گفتگو کاهش خشونتها است که منجر به آغاز گفتگوهای بینالافغانی و آتش بس شود.
هفته گذشته زلمی خلیلزاد از کابل دیدار و با رئیس جمهوری و سایر مقامهای سیاسی و دولتی دیدار کرد.
گروه طالبان هم تایید کرده که هیاتهای مذاکرات دوطرف در قطر هستند؛ اما آغاز رسمی دوباره مذاکرات را هنوز تایید نکرده است.
بعد از این دیدارها ارگ ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرد که هر دو جانب روی موضوعاتی چون "آتشبس و پرداختن به مخفیگاههای طالبان که در نشست رؤسای جمهوری دو کشور مورد بحث قرار گرفته بود"، صحبت کردهاند.
ترامپ سه و نیم ماه قبل بعد از حمله خونین طالبان در کابل که در آن ۱۲ نفر از جمله یک سرباز امریکایی کشته شد، مذاکره با طالبان را لغو کرد و گفت این مذاکره "مرده" است.
امریکایی ها آغاز کردند، امریکایی ها پایان دادند و امریکایی ها دوباره آغاز کردند. تأکید بر مذاکرات بین الافغانی و مدیریت و رهبری روند صلح از سوی دولت افغانستان، در کجای این بازی قرار دارد؟
به نظر می رسد که بزرگترین مانع در مسیر مالکیت افغانستان بر روند صلح، امریکا است نه طالبان. امریکا نمی خواهد یک روند صلح صد در صد افغانی، شکل بگیرد. موضع طالبان در این زمینه هم بیانگر دیدگاه مستقل آن گروه نیست؛ بلکه این امریکا، پاکستان و برخی دیگر از بازیگران دخیل در این بازی هستند که از زبان طالبان سخن می گویند.
ترامپ که روزی مرگ روند گفتگوهای صلح با طالبان را اعلام کرده بود، بار دیگر به آن جان دوباره بخشید تا نشان دهد که همه چیز بر محور منافع و اولویت های امریکا می چرخد.
این بازی تکراری اما تا زمانی که طبق اراده و تحت اداره کابل قرار نگرفته و حکومت و جریان های سیاسی افغانستان به نیابت از مردم کشور بر آن مسلط نشده و کنترل و هدایت آن را در اختیار نگرفته اند، هیچ ارزشی ندارد.آغاز و پایان آن، هیچ تأثیری روی صلح و ثبات یا جنگ و بحران در کشور نخواهد داشت.
بنابراین، اولویت اصلی حکومت افغانستان در قدم نخست و پیش از تحقق هر پیش شرط دیگری باید خارج کردن روند مذاکرات صلح، از سیطره مستقیم و انحصاری قدرت های خارجی و بازیگران منطقه ای باشد.
طالبان هم باید نشان دهند که قبل از هر چیزی یک جریان داخلی و متعلق به افغانستان است نه نیروی نیابتی پاکستان و عرب ها و...
اینکه طالبان فقط با امریکا مذاکره می کنند، ادعای استقلال طلبی آنها را عمیقا زیر سؤال می برد؛ زیرا استقلال زمانی معنا پیدا می کند که دولت مرکزی افغانستان، تضعیف نشود و به حضور و نظر و نفوذ خارجی ها در روندهایی مانند صلح و جنگ، مشروعیت و اعتبار داده نشود؛ کاری که طالبان، خواسته یا ناخواسته، مشغول آن هستند.
این در حالی است که جنگ در افغانستان جریان دارد، هزینه های مرگبار و ویرانگر جنگ را مردم و نیروهای امنیتی افغانستان، متحمل شده اند و همچنان می شوند؛ اما طالبان به امریکا حق می دهند تا درباره سرنوشت آن، تصمیم بگیرد.
در این تردیدی وجود ندارد که جنگ جاری در افغانستان، در قدم اول، یک جنگ پیچیده استخباراتی میان قدرت های خارجی است؛ اما بی تردید، کلید حل این بحران، در اختیار افغان هاست. در نهایت این توافق بین الافغانی برای تشکیل نظام، استقرار امنیت، مبارزه مشترک و واقعی با اشغال و افراط و... است که تعیین کننده سرنوشت نهایی این جنگ و متضمن استقرار صلح و ثبات پایدار خواهد بود.
تا زمانی که به این مهم، توجه نشده، روند قطر نمی تواند به صلح واقعی برای افغان ها منتهی شود؛ بلکه پایان هر بحران، آغاز بحرانی تازه خواهد بود.
به گفته این منابع موضوع اصلی این گفتگو کاهش خشونتها است که منجر به آغاز گفتگوهای بینالافغانی و آتش بس شود.
هفته گذشته زلمی خلیلزاد از کابل دیدار و با رئیس جمهوری و سایر مقامهای سیاسی و دولتی دیدار کرد.
گروه طالبان هم تایید کرده که هیاتهای مذاکرات دوطرف در قطر هستند؛ اما آغاز رسمی دوباره مذاکرات را هنوز تایید نکرده است.
بعد از این دیدارها ارگ ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرد که هر دو جانب روی موضوعاتی چون "آتشبس و پرداختن به مخفیگاههای طالبان که در نشست رؤسای جمهوری دو کشور مورد بحث قرار گرفته بود"، صحبت کردهاند.
ترامپ سه و نیم ماه قبل بعد از حمله خونین طالبان در کابل که در آن ۱۲ نفر از جمله یک سرباز امریکایی کشته شد، مذاکره با طالبان را لغو کرد و گفت این مذاکره "مرده" است.
امریکایی ها آغاز کردند، امریکایی ها پایان دادند و امریکایی ها دوباره آغاز کردند. تأکید بر مذاکرات بین الافغانی و مدیریت و رهبری روند صلح از سوی دولت افغانستان، در کجای این بازی قرار دارد؟
به نظر می رسد که بزرگترین مانع در مسیر مالکیت افغانستان بر روند صلح، امریکا است نه طالبان. امریکا نمی خواهد یک روند صلح صد در صد افغانی، شکل بگیرد. موضع طالبان در این زمینه هم بیانگر دیدگاه مستقل آن گروه نیست؛ بلکه این امریکا، پاکستان و برخی دیگر از بازیگران دخیل در این بازی هستند که از زبان طالبان سخن می گویند.
ترامپ که روزی مرگ روند گفتگوهای صلح با طالبان را اعلام کرده بود، بار دیگر به آن جان دوباره بخشید تا نشان دهد که همه چیز بر محور منافع و اولویت های امریکا می چرخد.
این بازی تکراری اما تا زمانی که طبق اراده و تحت اداره کابل قرار نگرفته و حکومت و جریان های سیاسی افغانستان به نیابت از مردم کشور بر آن مسلط نشده و کنترل و هدایت آن را در اختیار نگرفته اند، هیچ ارزشی ندارد.آغاز و پایان آن، هیچ تأثیری روی صلح و ثبات یا جنگ و بحران در کشور نخواهد داشت.
بنابراین، اولویت اصلی حکومت افغانستان در قدم نخست و پیش از تحقق هر پیش شرط دیگری باید خارج کردن روند مذاکرات صلح، از سیطره مستقیم و انحصاری قدرت های خارجی و بازیگران منطقه ای باشد.
طالبان هم باید نشان دهند که قبل از هر چیزی یک جریان داخلی و متعلق به افغانستان است نه نیروی نیابتی پاکستان و عرب ها و...
اینکه طالبان فقط با امریکا مذاکره می کنند، ادعای استقلال طلبی آنها را عمیقا زیر سؤال می برد؛ زیرا استقلال زمانی معنا پیدا می کند که دولت مرکزی افغانستان، تضعیف نشود و به حضور و نظر و نفوذ خارجی ها در روندهایی مانند صلح و جنگ، مشروعیت و اعتبار داده نشود؛ کاری که طالبان، خواسته یا ناخواسته، مشغول آن هستند.
این در حالی است که جنگ در افغانستان جریان دارد، هزینه های مرگبار و ویرانگر جنگ را مردم و نیروهای امنیتی افغانستان، متحمل شده اند و همچنان می شوند؛ اما طالبان به امریکا حق می دهند تا درباره سرنوشت آن، تصمیم بگیرد.
در این تردیدی وجود ندارد که جنگ جاری در افغانستان، در قدم اول، یک جنگ پیچیده استخباراتی میان قدرت های خارجی است؛ اما بی تردید، کلید حل این بحران، در اختیار افغان هاست. در نهایت این توافق بین الافغانی برای تشکیل نظام، استقرار امنیت، مبارزه مشترک و واقعی با اشغال و افراط و... است که تعیین کننده سرنوشت نهایی این جنگ و متضمن استقرار صلح و ثبات پایدار خواهد بود.
تا زمانی که به این مهم، توجه نشده، روند قطر نمی تواند به صلح واقعی برای افغان ها منتهی شود؛ بلکه پایان هر بحران، آغاز بحرانی تازه خواهد بود.