وحید مژده نه تنها یک فرد بلکه زبان گویا و همیشهجاری یک ملت در همۀ فصلها بود. شخصیتی که سرانجام با کولهباری از درد و رنج چهلسالۀ مردم افغانستان، پنجشنبه شب به چنگال جغدان شومِ نشسته در کمین شربت شهادت نوشید و تشنگان حقیقت را برای همیشه از نشستن در پای سخنان نافذ و جذابش محروم ساخت.
به راستی او زبان گویا و همیشه جاری واقعیتهای تلخ معاصر کشور و یگانه افشاگر خیانت خائنین و حرکتهای ددمنشانۀ حلقههای فرصتطلب داخلی و بیرونی بود که بیش از چهل سال است بر مردم افغانستان مصیبت خلق میکنند.
وحید مژده یکی از نظریهپردازان سیاسی معاصر کشور بود که تحلیلهایش اغلب بر مبنای تامین منافع ملی، ترقی و پیشرفت، خودکفایی و کوتاه شدن دست بیگانگان از افغانستان استوار بود.
وحید مژده یک تحلیلگر تازهکار و سطحینگر نبود بلکه تجربۀ چهل ساله در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی داشت و تمام فراز و نشیبهای نیم قرن اخیر در افغانستان را پشت سر گذاشته و خوب میدانست که افغانستان اکنون در چه مرحلهای قرار دارد و چه باید کرد.
وحید مژده هرچند در حکومتهای پسین مقام رسمی نداشت، اما همواره با تحلیلهای واقعگرایانۀ خود جنگ و صلح افغانستان را در مسیر مطلوب سمت و سو میداد. او در مکتب سیاست خوب آموخته بود که چگونه مردم را که قربانی حقیقی زد و بندهای سیاسی میباشند در جریان واقعیتهای تلخ پشت پرده قرار دهد.
وحید مژده فرد خودخواه و زیادهطلبی نبود و هرگز در نشستها و سخنرانیها برای مطرح کردن خود با الفاظ و کلمات بازی نمیکرد بلکه واقعیتها را به زبانی ساده و عوامفهم القا میکرد و چهرۀ معصوم و نگاههای صمیمانه و دوستانۀ او کاملاً حکایت از این داشت که حداقل با مردم خود اهل خدعه و نیرنگ نیست.
با وجود تغییرات اساسی و بنیادی در استراتژیها و سیاستگذاریهای افغانستان با آمدن هر حاکمی، اما موضع گیریهای ثابت و خللناپذیر مژده در هر شرایطی نشان میداد که او یک مرد قاطع و پرتلاش برای رساندن کشتی شکستۀ افغانستان به ساحل نجات است و حتی در این راه هر نوع قربانی را نیز میپذیرد.
وحید مژده که فرد شاخص و باتجربۀ این خاک و سیاستمدار باراندیدۀ عرصههای سیاسی بود، اغلب پیشبینیهایش در مقاطع مختلف درست از آب در میآمد، نگارنده که از زمان حکومت گروه طالبان تاکنون شاهد تحلیلها و پیش بینیهای او از طریق رادیو و تلوزیون بودهام کمتر وقتی شاهد اشتباهات او در پیش بینیهایش بودهام.
یکی از پیش بینیهای او که تمام مردم افغانستان نیز شاهد آن هستند، غیر مثمر خواندن مذاکرۀ امریکا با گروه طالبان بود، با اینکه اغلب نظرها بر این بود که نشست زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجه امریکا در امور صلح افغانستان زمینه را برای صلح دایمی در کشور فراهم خواهد کرد، اما مژده این گفتگوها را در وهلۀ اول فاقد ثمر و نتیجه خواند.
وحید مژده عدم حضور نمایندگان باصلاحیت مردم افغانستان و حکومت را در مذاکرات صلح امریکا با طالبان نشان شکست این گفتگوها میخواند و در نهایت نیز نتیجه بگونهای شد که پس از 9 دور مذاکره و چانهزنیهای پی هم، کوچکترین نتیجۀ مثبت حاصل نشد و حتی امریکا و طالبان نتوانستند در این مدت مشکلات فی مابین خود را حل و فصل کنند.
وحید مژده نه به دلیل اینکه در حکومتهای پسین و یا دورۀ جدید (دموکراسی) پست و مقامی نداشت، بلکه دیدگاه منتقدانه او نسبت به رهبران حکومتی طی هجده سال ناشی از تحلیلها و درک درست از واقعیتهای عینی جامعه افغانستان بود. او بر این باور بود که ندانمکاریها و سیاستگذاریهای غلط در دوره دموکراسی، بربریت و وحشیگری را بیش از دورۀ طالبان در جامعه حاکم ساخته است.
دید او این بود که اگر دوره طالبان را دوره سیاه و امارت را حاکمیت وحشت مینامید، در دوره سفید و حاکمیت دموکراسی و زیر سایۀ جمهوریت نیز کار قابل ملاحظهای در کشور صورت نگرفته است، همانگونه که با رفتن روسها و آمدن حکومت مجاهدین و سلطۀ طالبان آب از آب تکان نخورد، با آمدن امریکا و ناتو نیز نه تنها وضعیت بهبود نیافت بلکه بدتر نیز شد.
وحید مژده هیچگاه حضور نظامیِ هیچ کشور خارجی را به نفع افغانستان نمیدانست، زیرا از دید او تمام نارساییهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره در طول تاریخِ افغانستان ناشی از مداخله خارجیها در کشور بوده است.
او نسبت به صلح و جنگ افغانستان دیدی کاملاً منصفانه و معتدل داشت و اگر گاهی گفته میشود که وحید مژده رویکرد طالبانی داشت و یا به دنبال امارت اسلامی در کشور بود باید گفت که این برداشت اشتباه است، زیرا او دیدگاه، نظر و تحلیلهای خود را از اوضاع آیندۀ سیاسی افغانستان داشت و به عنوان یک روشنفکرِ نظریهپرداز، ذاتاً با افراط و تفریط مخالف بود و اگر هم در زمان حکومت طالبان مقام و سمتی داشته، صرفا به خاطر مصلحتهایی بوده که در آن زمان ایجاب می کرده است.
باید گفت که مژده در زمرۀ نخبگانی چون احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، سیدمصطفی کاظمی، عبدالقدیر، عبدالرازق خان و دهها فرد شاخص و نامدار دیگر این سرزمین قرار دارد که قربانی حقیقتخواهی و عدالتطلبی شدند.
وحید مژده هرچند فردی قاطع بود و در برابر خیانتهای عناصر داخلی و خارجی همواره ایستادگی می رد، اما او به این زودی مستحق مرگ نبود، زیرا فردی میانهرو و با رویکرد سیاست نرم در عرصههای سیاسی فعالیت داشت و میتوانست در روند صلح افغانستان در آینده موثر و مفید واقع شود.
با این همه، اما سوال اساسی اینجاست که مسئول ترور مژده واقعاً کیست؟ و او مرتکب چه خیانتی شده بود تا مستحق مرگ باشد؟ و آیا کشتن مردی که جزو نخبگان و روشنفکران کشور بود و جز بیرون دادن تحلیلهای ناب و مبتنی بر واقعیتها از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور کاری نداشت، منطقی است؟ و آیا این جنایت هولناک با وجدان انسانی قابل جمع است؟ هیچ پاسخ قناعتبخشی در این زمینه وجود ندارد که توجیهکنندۀ این عمل وحشیانه باشد، مگر اینکه در جواب این همه سوالها بگوییم که کسانی دست به این اینگونه اعمال زده، میزنند و خواهند زد که هرگز صلاح و خوبی افغانستان را نمیخواهند، چه اینکه آنها عناصر خارجی باشند و یا مزدوران داخلی.
نویسنده: سیدهاشم علوی
به راستی او زبان گویا و همیشه جاری واقعیتهای تلخ معاصر کشور و یگانه افشاگر خیانت خائنین و حرکتهای ددمنشانۀ حلقههای فرصتطلب داخلی و بیرونی بود که بیش از چهل سال است بر مردم افغانستان مصیبت خلق میکنند.
وحید مژده یکی از نظریهپردازان سیاسی معاصر کشور بود که تحلیلهایش اغلب بر مبنای تامین منافع ملی، ترقی و پیشرفت، خودکفایی و کوتاه شدن دست بیگانگان از افغانستان استوار بود.
وحید مژده یک تحلیلگر تازهکار و سطحینگر نبود بلکه تجربۀ چهل ساله در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی داشت و تمام فراز و نشیبهای نیم قرن اخیر در افغانستان را پشت سر گذاشته و خوب میدانست که افغانستان اکنون در چه مرحلهای قرار دارد و چه باید کرد.
وحید مژده هرچند در حکومتهای پسین مقام رسمی نداشت، اما همواره با تحلیلهای واقعگرایانۀ خود جنگ و صلح افغانستان را در مسیر مطلوب سمت و سو میداد. او در مکتب سیاست خوب آموخته بود که چگونه مردم را که قربانی حقیقی زد و بندهای سیاسی میباشند در جریان واقعیتهای تلخ پشت پرده قرار دهد.
وحید مژده فرد خودخواه و زیادهطلبی نبود و هرگز در نشستها و سخنرانیها برای مطرح کردن خود با الفاظ و کلمات بازی نمیکرد بلکه واقعیتها را به زبانی ساده و عوامفهم القا میکرد و چهرۀ معصوم و نگاههای صمیمانه و دوستانۀ او کاملاً حکایت از این داشت که حداقل با مردم خود اهل خدعه و نیرنگ نیست.
با وجود تغییرات اساسی و بنیادی در استراتژیها و سیاستگذاریهای افغانستان با آمدن هر حاکمی، اما موضع گیریهای ثابت و خللناپذیر مژده در هر شرایطی نشان میداد که او یک مرد قاطع و پرتلاش برای رساندن کشتی شکستۀ افغانستان به ساحل نجات است و حتی در این راه هر نوع قربانی را نیز میپذیرد.
وحید مژده که فرد شاخص و باتجربۀ این خاک و سیاستمدار باراندیدۀ عرصههای سیاسی بود، اغلب پیشبینیهایش در مقاطع مختلف درست از آب در میآمد، نگارنده که از زمان حکومت گروه طالبان تاکنون شاهد تحلیلها و پیش بینیهای او از طریق رادیو و تلوزیون بودهام کمتر وقتی شاهد اشتباهات او در پیش بینیهایش بودهام.
یکی از پیش بینیهای او که تمام مردم افغانستان نیز شاهد آن هستند، غیر مثمر خواندن مذاکرۀ امریکا با گروه طالبان بود، با اینکه اغلب نظرها بر این بود که نشست زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ وزارت خارجه امریکا در امور صلح افغانستان زمینه را برای صلح دایمی در کشور فراهم خواهد کرد، اما مژده این گفتگوها را در وهلۀ اول فاقد ثمر و نتیجه خواند.
وحید مژده عدم حضور نمایندگان باصلاحیت مردم افغانستان و حکومت را در مذاکرات صلح امریکا با طالبان نشان شکست این گفتگوها میخواند و در نهایت نیز نتیجه بگونهای شد که پس از 9 دور مذاکره و چانهزنیهای پی هم، کوچکترین نتیجۀ مثبت حاصل نشد و حتی امریکا و طالبان نتوانستند در این مدت مشکلات فی مابین خود را حل و فصل کنند.
وحید مژده نه به دلیل اینکه در حکومتهای پسین و یا دورۀ جدید (دموکراسی) پست و مقامی نداشت، بلکه دیدگاه منتقدانه او نسبت به رهبران حکومتی طی هجده سال ناشی از تحلیلها و درک درست از واقعیتهای عینی جامعه افغانستان بود. او بر این باور بود که ندانمکاریها و سیاستگذاریهای غلط در دوره دموکراسی، بربریت و وحشیگری را بیش از دورۀ طالبان در جامعه حاکم ساخته است.
دید او این بود که اگر دوره طالبان را دوره سیاه و امارت را حاکمیت وحشت مینامید، در دوره سفید و حاکمیت دموکراسی و زیر سایۀ جمهوریت نیز کار قابل ملاحظهای در کشور صورت نگرفته است، همانگونه که با رفتن روسها و آمدن حکومت مجاهدین و سلطۀ طالبان آب از آب تکان نخورد، با آمدن امریکا و ناتو نیز نه تنها وضعیت بهبود نیافت بلکه بدتر نیز شد.
وحید مژده هیچگاه حضور نظامیِ هیچ کشور خارجی را به نفع افغانستان نمیدانست، زیرا از دید او تمام نارساییهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره در طول تاریخِ افغانستان ناشی از مداخله خارجیها در کشور بوده است.
او نسبت به صلح و جنگ افغانستان دیدی کاملاً منصفانه و معتدل داشت و اگر گاهی گفته میشود که وحید مژده رویکرد طالبانی داشت و یا به دنبال امارت اسلامی در کشور بود باید گفت که این برداشت اشتباه است، زیرا او دیدگاه، نظر و تحلیلهای خود را از اوضاع آیندۀ سیاسی افغانستان داشت و به عنوان یک روشنفکرِ نظریهپرداز، ذاتاً با افراط و تفریط مخالف بود و اگر هم در زمان حکومت طالبان مقام و سمتی داشته، صرفا به خاطر مصلحتهایی بوده که در آن زمان ایجاب می کرده است.
باید گفت که مژده در زمرۀ نخبگانی چون احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، سیدمصطفی کاظمی، عبدالقدیر، عبدالرازق خان و دهها فرد شاخص و نامدار دیگر این سرزمین قرار دارد که قربانی حقیقتخواهی و عدالتطلبی شدند.
وحید مژده هرچند فردی قاطع بود و در برابر خیانتهای عناصر داخلی و خارجی همواره ایستادگی می رد، اما او به این زودی مستحق مرگ نبود، زیرا فردی میانهرو و با رویکرد سیاست نرم در عرصههای سیاسی فعالیت داشت و میتوانست در روند صلح افغانستان در آینده موثر و مفید واقع شود.
با این همه، اما سوال اساسی اینجاست که مسئول ترور مژده واقعاً کیست؟ و او مرتکب چه خیانتی شده بود تا مستحق مرگ باشد؟ و آیا کشتن مردی که جزو نخبگان و روشنفکران کشور بود و جز بیرون دادن تحلیلهای ناب و مبتنی بر واقعیتها از اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور کاری نداشت، منطقی است؟ و آیا این جنایت هولناک با وجدان انسانی قابل جمع است؟ هیچ پاسخ قناعتبخشی در این زمینه وجود ندارد که توجیهکنندۀ این عمل وحشیانه باشد، مگر اینکه در جواب این همه سوالها بگوییم که کسانی دست به این اینگونه اعمال زده، میزنند و خواهند زد که هرگز صلاح و خوبی افغانستان را نمیخواهند، چه اینکه آنها عناصر خارجی باشند و یا مزدوران داخلی.
نویسنده: سیدهاشم علوی