وزارت دفاع با تأکید بر اینکه طالبان هنوز با القاعده ارتباط دارند، میگوید که باید فشارها بر طالبان بیشتر شود، تا این گروه ارتباطاش را با شبکههای تروریستی متوقف کند.
روحالله احمدزی؛ سخنگوی این وزارت گفت که کشتهشدن عاصم عمر؛ رهبر شبکه القاعده برای شبه جزیره هند در ولسوالی موسیقلعه ولایت هلمند ثابت میکند که طالبان هنوز با این شبکه و گروههای تروریستی ارتباط دارد.
او گفت: «حادثه اخیر نشان میدهد که گروه طالبان فعلاً هم با القاعده که گروهی تروریستی است، ارتباط دارد و رابطهشان به حدی نزدیک است که حتی پناهگاه و مراکز آنها یکی است؛ ولی چیزی که برای نیروهای امنیتی و دفاعی افغان مهم است، این است که در برابر تروریزم با جدیت و شدت کامل عملیاتهای خود را اجرا میکنند.»
در این میان، قاری یوسف احمدی؛ سخنگوی طالبان در یک اعلامیه گفتهاست که کشتهشدن رهبر شبکه القاعده برای نیم قاره هند در ولایت هلمند حقیقت ندارد.
این در حالی است که دولت افغانستان طی چند سال اخیر، تلاش ها به منظور یافتن راهی مسالمت آمیز و صلح جویانه برای پایان بخشیدن به بحران افغانستان را شدت بخشیده که صلح با طالبان در محور اصلی همه این تلاش ها قرار داشته است.
از سوی دیگر، تفکیک طالبان از القاعده و همین گونه، جداسازی طالبان پاکستانی از طالبان افغانستانی بخشی دیگر از این تلاش ها بوده است.
با این وصف، از دید کارشناسان از جانب طالبان هیچ تمایل روشنی مبنی بر فاصله گرفتن از القاعده به چشم نمی خورد؛ همانطور که طالبان افغانستانی و پاکستانی نیز هیچ مرز و محدوده قابل تشخیصی برای فعالیت های خویش نمی شناسند.
مقام های امنیتی افغانستان، بارها از دستگیری طالبانی خبر داده اند که اصالت پاکستانی داشته اند و نیز گفته می شود تقریبا تمامی نیروهای شورشی فعال در افغانستان در آن سوی مرزهای افغانستان با پاکستان آموزش می بینند و به افغانستان گسیل می شوند.
اگرچه فعالیت های تروریستی و خرابکارانه القاعده نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سراسر چهان سال هاست که با رکود مواجه شده است؛ اما با مرگ اسامه بن لادن، شمار زیادی از هواداران طالبان به ویژه در پاکستان، با القاعده ابراز همبستگی و همدردی کردند تا آنجا که گفته می شود منزل محل استقرار رهبر مقتول شبکه القاعده در نزدیکی اسلام آباد، اندکی پس از انتشار ادعای قتل او از سوی امریکایی ها به صورت زیارتگاهی درآمد که مورد رجوع گسترده طالبان پاکستانی شد.
این در واقع یکی از نشانه های روشنی بود که نمایانگر درهم تنیدگی فکری و سازمانی عمیق طالبان و القاعده است. بر این اساس در موضوع تفکیک طالبان از القاعده، واقعیت غیر از آن چیزی است که نمایانده می شود.
از سوی دیگر، به نظر نمی رسد که تحریم های اعمال شده علیه سران و رهبران طالبان به منظور جداسازی آنها از دیگر شبکه های تروریستی از جمله القاعده، از کارآیی چشمگیر و تاثیرگذاری برخوردار بوده باشد؛ زیرا مجاری و منافذ تامین اقتصادی طالبان نیز همانند دیدگاه و تفکر آنها سنتی و غیرمدرن است و اعمال تحریم از مجاری مدرن و امروزی نمی تواند به انسداد یا حتی کنترل کامل آن منجر شود.
بر این اساس، همانطور که وضع تحریم ها علیه طالبان، کارآیی لازم را نداشته، لغو تحریم ها یا تفکیک تحریم های اعمال شده علیه طالبان از القاعده نیز از اهمیت خاصی برخوردار نبوده است.
همچنین ذکر این نکته لازم است که علیرغم تلاش های بی وقفه دولت افغانستان به هدف برقراری صلح از طریق سازش با شورشیان در افغانستان، طالبان همچنان بر رویکرد ستیهنده و سخت افزاری خود ادامه می دهند و این، آینده این تلاش ها به ویژه در زمینه ایجاد جدایی میان آنها و القاعده را با ابهام روبرو کرده است. از جانب دیگر عدم شفافیت دولت در امر مصالحه با طالبان و در حاشیه قرار گرفتن مردم در این مساله مهم ملی، توفیق این روند را با تردید مواجه می سازد.
با این حال، ارتباط شبکه ای طالبان و القاعده و دیگر گروه های تروریستی در افغانستان و سایر مناطق جهان، بدون دخالت دست های قدرتمند خارجی و سازمان های استخباراتی و اطلاعاتی بزرگ، امکان پذیر نیست. این پیوند شبکه ای در واقع به قدرت های بزرگ حامی تروریزم در منطقه و جهان، امکان می دهد تا به سادگی، پروژه تروریزم را مدیریت کنند و اهداف مورد نظر خود در این پروژه را به کرسی بنشانند. به عنوان نمونه، برای اینکه یک تروریست محلی از افغانستان به عراق می رود تا با داعش بیعت کند و بیاید رهبری داعش در افغانستان را برعهده بگیرد، تنها انگیزه و اراده شخصی یک عنصر تروریست کافی نیست؛ بلکه شبکه ای پیچیده از هماهنگی های سازمانی در سطح سازمان های جاسوسی بزرگ، نیاز است تا چنین امکانی را به فعلیت برساند. این الگو درباره ارتباط شبکه طالبان و القاعده و دیگر گروه های تروریستی هم صادق است و الا معمای حضور رهبر القاعده برای شبه قاره هند در موسی قلعه هلمند، هرگز فهم و حل نخواهد شد.
روحالله احمدزی؛ سخنگوی این وزارت گفت که کشتهشدن عاصم عمر؛ رهبر شبکه القاعده برای شبه جزیره هند در ولسوالی موسیقلعه ولایت هلمند ثابت میکند که طالبان هنوز با این شبکه و گروههای تروریستی ارتباط دارد.
او گفت: «حادثه اخیر نشان میدهد که گروه طالبان فعلاً هم با القاعده که گروهی تروریستی است، ارتباط دارد و رابطهشان به حدی نزدیک است که حتی پناهگاه و مراکز آنها یکی است؛ ولی چیزی که برای نیروهای امنیتی و دفاعی افغان مهم است، این است که در برابر تروریزم با جدیت و شدت کامل عملیاتهای خود را اجرا میکنند.»
در این میان، قاری یوسف احمدی؛ سخنگوی طالبان در یک اعلامیه گفتهاست که کشتهشدن رهبر شبکه القاعده برای نیم قاره هند در ولایت هلمند حقیقت ندارد.
این در حالی است که دولت افغانستان طی چند سال اخیر، تلاش ها به منظور یافتن راهی مسالمت آمیز و صلح جویانه برای پایان بخشیدن به بحران افغانستان را شدت بخشیده که صلح با طالبان در محور اصلی همه این تلاش ها قرار داشته است.
از سوی دیگر، تفکیک طالبان از القاعده و همین گونه، جداسازی طالبان پاکستانی از طالبان افغانستانی بخشی دیگر از این تلاش ها بوده است.
با این وصف، از دید کارشناسان از جانب طالبان هیچ تمایل روشنی مبنی بر فاصله گرفتن از القاعده به چشم نمی خورد؛ همانطور که طالبان افغانستانی و پاکستانی نیز هیچ مرز و محدوده قابل تشخیصی برای فعالیت های خویش نمی شناسند.
مقام های امنیتی افغانستان، بارها از دستگیری طالبانی خبر داده اند که اصالت پاکستانی داشته اند و نیز گفته می شود تقریبا تمامی نیروهای شورشی فعال در افغانستان در آن سوی مرزهای افغانستان با پاکستان آموزش می بینند و به افغانستان گسیل می شوند.
اگرچه فعالیت های تروریستی و خرابکارانه القاعده نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سراسر چهان سال هاست که با رکود مواجه شده است؛ اما با مرگ اسامه بن لادن، شمار زیادی از هواداران طالبان به ویژه در پاکستان، با القاعده ابراز همبستگی و همدردی کردند تا آنجا که گفته می شود منزل محل استقرار رهبر مقتول شبکه القاعده در نزدیکی اسلام آباد، اندکی پس از انتشار ادعای قتل او از سوی امریکایی ها به صورت زیارتگاهی درآمد که مورد رجوع گسترده طالبان پاکستانی شد.
این در واقع یکی از نشانه های روشنی بود که نمایانگر درهم تنیدگی فکری و سازمانی عمیق طالبان و القاعده است. بر این اساس در موضوع تفکیک طالبان از القاعده، واقعیت غیر از آن چیزی است که نمایانده می شود.
از سوی دیگر، به نظر نمی رسد که تحریم های اعمال شده علیه سران و رهبران طالبان به منظور جداسازی آنها از دیگر شبکه های تروریستی از جمله القاعده، از کارآیی چشمگیر و تاثیرگذاری برخوردار بوده باشد؛ زیرا مجاری و منافذ تامین اقتصادی طالبان نیز همانند دیدگاه و تفکر آنها سنتی و غیرمدرن است و اعمال تحریم از مجاری مدرن و امروزی نمی تواند به انسداد یا حتی کنترل کامل آن منجر شود.
بر این اساس، همانطور که وضع تحریم ها علیه طالبان، کارآیی لازم را نداشته، لغو تحریم ها یا تفکیک تحریم های اعمال شده علیه طالبان از القاعده نیز از اهمیت خاصی برخوردار نبوده است.
همچنین ذکر این نکته لازم است که علیرغم تلاش های بی وقفه دولت افغانستان به هدف برقراری صلح از طریق سازش با شورشیان در افغانستان، طالبان همچنان بر رویکرد ستیهنده و سخت افزاری خود ادامه می دهند و این، آینده این تلاش ها به ویژه در زمینه ایجاد جدایی میان آنها و القاعده را با ابهام روبرو کرده است. از جانب دیگر عدم شفافیت دولت در امر مصالحه با طالبان و در حاشیه قرار گرفتن مردم در این مساله مهم ملی، توفیق این روند را با تردید مواجه می سازد.
با این حال، ارتباط شبکه ای طالبان و القاعده و دیگر گروه های تروریستی در افغانستان و سایر مناطق جهان، بدون دخالت دست های قدرتمند خارجی و سازمان های استخباراتی و اطلاعاتی بزرگ، امکان پذیر نیست. این پیوند شبکه ای در واقع به قدرت های بزرگ حامی تروریزم در منطقه و جهان، امکان می دهد تا به سادگی، پروژه تروریزم را مدیریت کنند و اهداف مورد نظر خود در این پروژه را به کرسی بنشانند. به عنوان نمونه، برای اینکه یک تروریست محلی از افغانستان به عراق می رود تا با داعش بیعت کند و بیاید رهبری داعش در افغانستان را برعهده بگیرد، تنها انگیزه و اراده شخصی یک عنصر تروریست کافی نیست؛ بلکه شبکه ای پیچیده از هماهنگی های سازمانی در سطح سازمان های جاسوسی بزرگ، نیاز است تا چنین امکانی را به فعلیت برساند. این الگو درباره ارتباط شبکه طالبان و القاعده و دیگر گروه های تروریستی هم صادق است و الا معمای حضور رهبر القاعده برای شبه قاره هند در موسی قلعه هلمند، هرگز فهم و حل نخواهد شد.