جو بایدن، نامزد حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا و معاون پیشین رئیسجمهور آن کشور در تازهترین اظهارات خویش گفته است: "افغانستان سه کشور جداگانه است که سه ولایت شرقی آن نیز از سوی پاکستان به واسطه شبکه حقانی کنترول میشود."
آقای بایدن پنجشنبه شب در یک مناظره انتخاباتی گفت که به دنبال سفرهایش به افغانستان و با توجه به شناختی که از این کشور دارد، به این باور است که امریکا نمیتواند آن را به یک کشور واحد مبدل کند.
جو بایدن گفته است که نیروهای امریکایی باید از افغانستان بیرون شوند و پاکستان پایگاهی را برای این نیروها در خاکش فراهم کند تا نیروهای امریکایی بتوانند از آنجا عملیاتهای ضد هراسافگنی را انجام دهند.
با این حال آگاهان سیاسی این گفتههای جو بایدن را بیانگر نداشتن تعهد مقامات امریکا به توافقات موجود و مداخله در امور افغانستان میدانند و چنین اظهاراتی را نوعی بیبرنامگی رجال سیاسی امریکا در خصوص کشور میخوانند.
هرچند گفته می شود برکناری جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور امریکا تنها بر سر اختلاف مذاکرات صلح با طالبان نبوده است، اما اختلاف نظر بولتون بر سر مذاکرات صلح با طالبان، خود دلیل دیگری بر بیبرنامگی واشنگتن در خصوص افغانستان است.
بولتون مخالف مذاکرات صلح نمایندگان آمریکا به رهبری زلمی خلیلزاد با نمایندگان طالبان در دوحه؛ پایتخت قطر بود. بر اساس گزارش رسانههای امریکایی، لغو مذاکرات صلح با طالبان از سوی ترامپ نیز زیر فشار جان بولتون بوده است.
پیش از این نیز بر اساس گمانهزنیها، یکی از خروجیهای مذاکرات قطر احتمال تجزیه افغانستان پیشبینی میشد و برخی از آگاهان امور، خروجی نهایی این مذاکرات را تجزیه افغانستان و تشکیل حکومتی با شاخصههای کاملا قومی در جنوب کشور ارزیابی میکردند.
استدلالی که این گمانه را تقویت میکند، عدم مشروعیت ظاهری حکومت افغانستان در نزد طالبان است. گروه طالبان حکومت کابل را نامشروع و دست نشانده امریکاییها اعلام میکند، اما بر خلاف شعارهای ضد امریکایی خود، در یک رفتار متناقض، با خود امریکا تعامل مینماید. این نشان میدهد که خواست طالبان به رغم پنهان کاریهای زلمی خلیلزاد در مذاکرات قطر، یکی از دو گزینه زیر است: تشکیل حکومت موقت با حضور و مشارکت گسترده و چشمگیر طالبان و یا تجزیه افغانستان و تشکیل امارت اسلامی طالبانی در جنوب؛ گزینههایی که به دلیل اختلافات بولتون و ترامپ یا دلایل دیگری در پشت پرده سیاست امریکا، ناکام مانده است.
آگاهان امور بر این باورند که سخنان بایدن در خصوص تجزیه افغانستان نیز در ادامه سیاستهای پشت پرده امریکا در خصوص افغانستان است و نه تنها تصادفی نبوده، بلکه مدتها بر روی آن بررسی شده است.
از سویی دیگر مایکل سمپل؛ پژوهشگر مسایل افغانستان و جزء اولین کسانی که گفتگوهای پنهانی با طالبان را در سال ۲۰۰۸ پیش م برد و دولت حامد کرزی او را اخراج کرد، به رسانهها گفته است که در روزهای پیش از توییت ترامپ، افراد طالبان در افغانستان و پاکستان به او گفته بودند که این توافق "چنان به نفع طالبان است که حتی باور کردنش، برای آنها دشوار است. این توافق در حقیقت تضمینی برای برقراری دوباره امارت اسلامی طالبان است."
سفر هیأت مذاکرهکننده دفتر سیاسی طالبان در قطر برای گفتوگو با مقامهای روسیه به مسکو نیز برای فشار بر امریکاییها برای بازگشت به میز مذاکره و ادامه روند گفتگوها، دلیلی بر اثبات نظریه تشکیل حکومت موقت یا تجزیه و تشکیل امارت اسلامی از سوی امریکا و طالبان است.
اما آنچه که مسلم است، فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه افغانستان، به گونهای نیست که تجزیه آن، منجر به صلح و پایان درگیریها شود. همچنین پراکندگی قومیتی اقوام افغانستان در مناطق مختلف کشور نیز بر شدت این تنشها خواهد افزود، چرا که اقوام افغانستان به گونهای در جغرافیای کشور پراکنده شدهاند که نمیتوان میان آنها مرزبندی کرد.
اگرچه در گذشته برخی کشورها طرحهایی را برای تجزیه افغانستان به مناطق جنوبی با محوریت پشتونها و شمالی به محوریت غیرپشتونها عنوان کردهاند، اما در عمل، علاوه بر افزایش اختلافات و درگیریهای داخلی، کشورهای منطقه نیز از تجزیه احتمالی افغانستان، با چالشهایی روبرو خواهند شد.
در صورت تجزیه افغانستان، مناطق شمالی پاکستان که با نام «پشتونستان» از آن یاد میشود، در پی الحاق مناطق پشتوننشین افغانستان برخواهند آمد و ممکن است شروعی برای تشدید تنش میان اقوام مختلف پاکستانی همچون پنجابیها، بلوچها، پشتونها و سندیها شود.
از سوی دیگر، تجزیه افغانستان، گسترش فعالیت گروههای افراطی همچون طالبان، القاعده و داعش را در کشورهای هم پیمان روسیه و مرزهای جنوبی این کشور در پی خواهد داشت که در تقابل با منافع منطقهای و بینالمللی رهبران کرملین است.
همچنین همسایههای افغانستان و حتی کشورهای منطقه و فرامنطقه مانند اروپا نیز از مشکلات تجزیه احتمالی این کشور در امان نخواهند بود و در صورت وخامت اوضاع، شاهد سیل بی شماری از آوارگان افغانستانی و پیامدهای ناشی از آن خواهند بود.
در واکنش به این گفتههای بایدن، صدیق صدیقی سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان میگوید که افغانستان بزرگترین آسیب را از تروریزم جهانی متحمل شده که پایگاه فکر و تمویل آن در خاک پاکستان است.
او افزود: "این اظهارات که افغانستان چند کشور است، درست نیست، افغانستان کشور واحد بوده و حکومت واحد با استقلال سیاسی دارد. هیچ گوشهای از کشور ما زیر کنترول پاکستان نیست و آقای بایدن باید این وضاحت را داشته باشد. افغانستان هیچ وقت به چند کشور تجزیه نمیشود."
به باور نگارنده، مردم افغانستان تجربه جنگهای داخلی، بیخانمانی، آوارگی، فقر و... را چشیده و دیگر تن به خواستهای نمیدهند که بار دیگر تاریخ تکرار شود.
همچنین تاریخ نشان داده است که اگر هر قدرت منطقه یا فرامنطقهای، حتی امریکا و ناتو نیز به زور بخواهند خواستهای را بر افغانستان تحمیل کنند، با سرنوشت بریتانیا و شوروی سابق در این کشور دچار خواهند شد.
از سوی دیگر، رهبران سیاسی و مردم افغانستان همواره بر تحکیم وحدت ملی همه اقوام پای فشردهاند. در طول جهاد 14 ساله علیه نیروهای ارتش سرخ، همه مجاهدین از قومیتهای مختلف دوشادوش و در کنار یکدیگر مبارزه کردند و هیچگاه تجزیه افغانستان را مطرح نکردهاند.
هرچند مردم افغانستان از عملکرد حکومت ناراضی اند و خود رهبران حکومت وحدت ملی نیز دچار اختلافات بر سر چگونگی مدیریت کشور هستند، ولی اختلافات در سطحی نیست که جداییطلبی را پیشه کنند.
نویسنده: سید حسن حسینی
آقای بایدن پنجشنبه شب در یک مناظره انتخاباتی گفت که به دنبال سفرهایش به افغانستان و با توجه به شناختی که از این کشور دارد، به این باور است که امریکا نمیتواند آن را به یک کشور واحد مبدل کند.
جو بایدن گفته است که نیروهای امریکایی باید از افغانستان بیرون شوند و پاکستان پایگاهی را برای این نیروها در خاکش فراهم کند تا نیروهای امریکایی بتوانند از آنجا عملیاتهای ضد هراسافگنی را انجام دهند.
با این حال آگاهان سیاسی این گفتههای جو بایدن را بیانگر نداشتن تعهد مقامات امریکا به توافقات موجود و مداخله در امور افغانستان میدانند و چنین اظهاراتی را نوعی بیبرنامگی رجال سیاسی امریکا در خصوص کشور میخوانند.
هرچند گفته می شود برکناری جان بولتون، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور امریکا تنها بر سر اختلاف مذاکرات صلح با طالبان نبوده است، اما اختلاف نظر بولتون بر سر مذاکرات صلح با طالبان، خود دلیل دیگری بر بیبرنامگی واشنگتن در خصوص افغانستان است.
بولتون مخالف مذاکرات صلح نمایندگان آمریکا به رهبری زلمی خلیلزاد با نمایندگان طالبان در دوحه؛ پایتخت قطر بود. بر اساس گزارش رسانههای امریکایی، لغو مذاکرات صلح با طالبان از سوی ترامپ نیز زیر فشار جان بولتون بوده است.
پیش از این نیز بر اساس گمانهزنیها، یکی از خروجیهای مذاکرات قطر احتمال تجزیه افغانستان پیشبینی میشد و برخی از آگاهان امور، خروجی نهایی این مذاکرات را تجزیه افغانستان و تشکیل حکومتی با شاخصههای کاملا قومی در جنوب کشور ارزیابی میکردند.
استدلالی که این گمانه را تقویت میکند، عدم مشروعیت ظاهری حکومت افغانستان در نزد طالبان است. گروه طالبان حکومت کابل را نامشروع و دست نشانده امریکاییها اعلام میکند، اما بر خلاف شعارهای ضد امریکایی خود، در یک رفتار متناقض، با خود امریکا تعامل مینماید. این نشان میدهد که خواست طالبان به رغم پنهان کاریهای زلمی خلیلزاد در مذاکرات قطر، یکی از دو گزینه زیر است: تشکیل حکومت موقت با حضور و مشارکت گسترده و چشمگیر طالبان و یا تجزیه افغانستان و تشکیل امارت اسلامی طالبانی در جنوب؛ گزینههایی که به دلیل اختلافات بولتون و ترامپ یا دلایل دیگری در پشت پرده سیاست امریکا، ناکام مانده است.
آگاهان امور بر این باورند که سخنان بایدن در خصوص تجزیه افغانستان نیز در ادامه سیاستهای پشت پرده امریکا در خصوص افغانستان است و نه تنها تصادفی نبوده، بلکه مدتها بر روی آن بررسی شده است.
از سویی دیگر مایکل سمپل؛ پژوهشگر مسایل افغانستان و جزء اولین کسانی که گفتگوهای پنهانی با طالبان را در سال ۲۰۰۸ پیش م برد و دولت حامد کرزی او را اخراج کرد، به رسانهها گفته است که در روزهای پیش از توییت ترامپ، افراد طالبان در افغانستان و پاکستان به او گفته بودند که این توافق "چنان به نفع طالبان است که حتی باور کردنش، برای آنها دشوار است. این توافق در حقیقت تضمینی برای برقراری دوباره امارت اسلامی طالبان است."
سفر هیأت مذاکرهکننده دفتر سیاسی طالبان در قطر برای گفتوگو با مقامهای روسیه به مسکو نیز برای فشار بر امریکاییها برای بازگشت به میز مذاکره و ادامه روند گفتگوها، دلیلی بر اثبات نظریه تشکیل حکومت موقت یا تجزیه و تشکیل امارت اسلامی از سوی امریکا و طالبان است.
اما آنچه که مسلم است، فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه افغانستان، به گونهای نیست که تجزیه آن، منجر به صلح و پایان درگیریها شود. همچنین پراکندگی قومیتی اقوام افغانستان در مناطق مختلف کشور نیز بر شدت این تنشها خواهد افزود، چرا که اقوام افغانستان به گونهای در جغرافیای کشور پراکنده شدهاند که نمیتوان میان آنها مرزبندی کرد.
اگرچه در گذشته برخی کشورها طرحهایی را برای تجزیه افغانستان به مناطق جنوبی با محوریت پشتونها و شمالی به محوریت غیرپشتونها عنوان کردهاند، اما در عمل، علاوه بر افزایش اختلافات و درگیریهای داخلی، کشورهای منطقه نیز از تجزیه احتمالی افغانستان، با چالشهایی روبرو خواهند شد.
در صورت تجزیه افغانستان، مناطق شمالی پاکستان که با نام «پشتونستان» از آن یاد میشود، در پی الحاق مناطق پشتوننشین افغانستان برخواهند آمد و ممکن است شروعی برای تشدید تنش میان اقوام مختلف پاکستانی همچون پنجابیها، بلوچها، پشتونها و سندیها شود.
از سوی دیگر، تجزیه افغانستان، گسترش فعالیت گروههای افراطی همچون طالبان، القاعده و داعش را در کشورهای هم پیمان روسیه و مرزهای جنوبی این کشور در پی خواهد داشت که در تقابل با منافع منطقهای و بینالمللی رهبران کرملین است.
همچنین همسایههای افغانستان و حتی کشورهای منطقه و فرامنطقه مانند اروپا نیز از مشکلات تجزیه احتمالی این کشور در امان نخواهند بود و در صورت وخامت اوضاع، شاهد سیل بی شماری از آوارگان افغانستانی و پیامدهای ناشی از آن خواهند بود.
در واکنش به این گفتههای بایدن، صدیق صدیقی سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان میگوید که افغانستان بزرگترین آسیب را از تروریزم جهانی متحمل شده که پایگاه فکر و تمویل آن در خاک پاکستان است.
او افزود: "این اظهارات که افغانستان چند کشور است، درست نیست، افغانستان کشور واحد بوده و حکومت واحد با استقلال سیاسی دارد. هیچ گوشهای از کشور ما زیر کنترول پاکستان نیست و آقای بایدن باید این وضاحت را داشته باشد. افغانستان هیچ وقت به چند کشور تجزیه نمیشود."
به باور نگارنده، مردم افغانستان تجربه جنگهای داخلی، بیخانمانی، آوارگی، فقر و... را چشیده و دیگر تن به خواستهای نمیدهند که بار دیگر تاریخ تکرار شود.
همچنین تاریخ نشان داده است که اگر هر قدرت منطقه یا فرامنطقهای، حتی امریکا و ناتو نیز به زور بخواهند خواستهای را بر افغانستان تحمیل کنند، با سرنوشت بریتانیا و شوروی سابق در این کشور دچار خواهند شد.
از سوی دیگر، رهبران سیاسی و مردم افغانستان همواره بر تحکیم وحدت ملی همه اقوام پای فشردهاند. در طول جهاد 14 ساله علیه نیروهای ارتش سرخ، همه مجاهدین از قومیتهای مختلف دوشادوش و در کنار یکدیگر مبارزه کردند و هیچگاه تجزیه افغانستان را مطرح نکردهاند.
هرچند مردم افغانستان از عملکرد حکومت ناراضی اند و خود رهبران حکومت وحدت ملی نیز دچار اختلافات بر سر چگونگی مدیریت کشور هستند، ولی اختلافات در سطحی نیست که جداییطلبی را پیشه کنند.
نویسنده: سید حسن حسینی