اقدام دونالد ترامپ برای توافق با گروه طالبان، مشابه همان کارها و اقدامات نامتعارف قبلی است که دولت تحت مدیریت وی از زمان به قدرت رسیدن در سال 2017 در عرصههای مختلف آغاز، و در همه این موارد به تعهدات دولتهای قبلی ایالات متحده پشت کرده و سعی نموده است در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا، توافقنامه جدیدی را بر طرف یا طرفهای مقابل تحمیل کند تا در نزد افکار عمومی، او و حزباش حرفی برای گفتن داشته باشند.
از آنجایی که وی در کمپینهای انتخاباتیاش وعده ختم جنگ افغانستان و آوردن سربازان آمریکایی به خانه را داده بود، لذا با گذشت سه سال و ناکامیهای پی در پی وی در افغانستان و هزینههای هنگفت برای مالیهپردازان آمریکایی، اکنون سعی دارد تا با خروج از افغانستان و سپردن دو دستی آن به طالبان، اندکی از فشار افکار عمومی بر روی دولتش را کم کند و با این ترفند، دوباره به رویای ادامه تکیه بر صندلی شماره یک کاخ سفید شیرینی بخشد.
لذا این موافقهها در اغلب مواقع با مقاومت روبرو شده، حتی در سطح خود دولتمردان ترامپ، و اگر هم در مواردی با پذیرش طرفهای مقابل همراه شده، در اغلب موارد از روی ناچاری بوده و این طرفها همواره در پی فرصتی بوده و هستند که از اجرای این موافقتنامهها شانه خالی کنند و اوضاع را به قبل برگردانند؛ لذا همه در انتظار نتایج انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال آینده هستند.
اما نکته مهم اینجاست که برخی از اقدامات نامتعارف ترامپ همانند آنچه که در تحمیل جنگ تجاری بر رقبا به خصوص چین تحمیل میکند، بار مالی گستردهای بر کشورهای هدف و همچنین جهان به همراه دارد. هرچند که نمیتوان از بار آثار امنیتی و نظامی آن نیز غافل شد، اما برخی دیگر همانند آنچه که در افغانستان انجام میدهد، عموما بار امنیتی به همراه دارد و جهان هزینه آن را به اشکال مختلف از جمله کاشتن بذر القاعده همانند تریاک در این کشور و سپس گسترش آن به کل جهان را پرداخت کردهاند که پس لرزههای آن در 11 سپتامبر سال 2001 به خود امریکا هم رسید که هنوز پرونده آن بسته نشده است.
بر این اساس می توان گفت دولت ترامپ با اقدام نامتعارف خود در امضای موافقتنامه با طالبان و شناسایی آن بدون کسب موافقت دولت مرکزی افغانستان و اجماع جهانی، نه تنها روند دولتسازی و برقراری ثبات و امنیت را در این کشور که طی دو دهه گذشته میلیاردها دالر برای آن هزینه شده، به خطر میاندازد و حتی بذرهای جدید تفرقه و درگیری داخلی را در این کشور میکارد، که میتواند خطر تجزیه افغانستان را به همراه داشته باشد، بلکه با توجه به تجارب گذشته به صراحت با امنیت جهان بازی میکند و تکرار رخدادهای گذشته دور از انتظار نخواهد بود.
به خصوص آنکه هم پای داعش به افغانستان باز شده و هم درخواستهای جدی برای باز شدن پای شرکتهای خصوصی امنیتی مثل بلک واتر که دارای ارتباطات پیچیده با باندها و شبکههای قاچاق مواد مخدر هستند. از همه خطرناکتر اینکه برخی شواهد از تلاش مشترک راستگرایان اسرائیلی و امریکایی برای احیای پروژه تروریسم تکفیری حکایت دارد که به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان میتواند با این پروژه در ارتباط باشد و از این جهت، احتمال تکرار سناریوهای بدتر از سوریه هم در افغانستان دور از انتظار نیست.
نویسنده: علی رضوی
از آنجایی که وی در کمپینهای انتخاباتیاش وعده ختم جنگ افغانستان و آوردن سربازان آمریکایی به خانه را داده بود، لذا با گذشت سه سال و ناکامیهای پی در پی وی در افغانستان و هزینههای هنگفت برای مالیهپردازان آمریکایی، اکنون سعی دارد تا با خروج از افغانستان و سپردن دو دستی آن به طالبان، اندکی از فشار افکار عمومی بر روی دولتش را کم کند و با این ترفند، دوباره به رویای ادامه تکیه بر صندلی شماره یک کاخ سفید شیرینی بخشد.
لذا این موافقهها در اغلب مواقع با مقاومت روبرو شده، حتی در سطح خود دولتمردان ترامپ، و اگر هم در مواردی با پذیرش طرفهای مقابل همراه شده، در اغلب موارد از روی ناچاری بوده و این طرفها همواره در پی فرصتی بوده و هستند که از اجرای این موافقتنامهها شانه خالی کنند و اوضاع را به قبل برگردانند؛ لذا همه در انتظار نتایج انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال آینده هستند.
اما نکته مهم اینجاست که برخی از اقدامات نامتعارف ترامپ همانند آنچه که در تحمیل جنگ تجاری بر رقبا به خصوص چین تحمیل میکند، بار مالی گستردهای بر کشورهای هدف و همچنین جهان به همراه دارد. هرچند که نمیتوان از بار آثار امنیتی و نظامی آن نیز غافل شد، اما برخی دیگر همانند آنچه که در افغانستان انجام میدهد، عموما بار امنیتی به همراه دارد و جهان هزینه آن را به اشکال مختلف از جمله کاشتن بذر القاعده همانند تریاک در این کشور و سپس گسترش آن به کل جهان را پرداخت کردهاند که پس لرزههای آن در 11 سپتامبر سال 2001 به خود امریکا هم رسید که هنوز پرونده آن بسته نشده است.
بر این اساس می توان گفت دولت ترامپ با اقدام نامتعارف خود در امضای موافقتنامه با طالبان و شناسایی آن بدون کسب موافقت دولت مرکزی افغانستان و اجماع جهانی، نه تنها روند دولتسازی و برقراری ثبات و امنیت را در این کشور که طی دو دهه گذشته میلیاردها دالر برای آن هزینه شده، به خطر میاندازد و حتی بذرهای جدید تفرقه و درگیری داخلی را در این کشور میکارد، که میتواند خطر تجزیه افغانستان را به همراه داشته باشد، بلکه با توجه به تجارب گذشته به صراحت با امنیت جهان بازی میکند و تکرار رخدادهای گذشته دور از انتظار نخواهد بود.
به خصوص آنکه هم پای داعش به افغانستان باز شده و هم درخواستهای جدی برای باز شدن پای شرکتهای خصوصی امنیتی مثل بلک واتر که دارای ارتباطات پیچیده با باندها و شبکههای قاچاق مواد مخدر هستند. از همه خطرناکتر اینکه برخی شواهد از تلاش مشترک راستگرایان اسرائیلی و امریکایی برای احیای پروژه تروریسم تکفیری حکایت دارد که به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان میتواند با این پروژه در ارتباط باشد و از این جهت، احتمال تکرار سناریوهای بدتر از سوریه هم در افغانستان دور از انتظار نیست.
نویسنده: علی رضوی