مسعود اندرابی؛ سرپرست وزارت داخله میگوید که درباره حمله طالبان بر شهر قندوز اطلاع داشته و نیروهای دولتی آماده پاسخگویی به این حمله بوده اند.
او روز شنبه، ۹ سنبله گفت: «اهدافی را که طالبان تعیین کرده بودند در موارد و مقطعهای مختلف، همانا شهرهای بزرگ بود که کندز هم شامل آنها است. ما اطلاعات عمومی پیرامون این موضوع و آمادگیهای لازم را داشتیم.»
اشرف غنی؛ رییس حکومت وحدت ملی هم گفت که حمله طالبان بر شهر قندوز در تضاد با تعهدات طالبان در مذاکرات دوحه است.
اسدالله خالد؛ سرپرست وزارت دفاع، مسعود اندرابی؛ سرپرست وزارت داخله و اسکات میلر؛ فرمانده نیروهای خارجی به ولایت قندوز سفر کردند.
این سومین بار است که طالبان بر شهر قندوز حمله میکنند. در دو حمله گذشته، طالبان موفق به کنترل بخشهایی از این شهر شده بودند.
منتقدان می گویند که با توجه به اظهارات اعتراف گونه سرپرست وزارت امور داخله، آنچه برای بار سوم در قندوز رخ داد هرگز نمی تواند قابل توجیه باشد؛ زیرا بربنیاد آن، طالبان توانستند تا مرکز شهر پیشروی کنند و بر نیروهای امنیتی و مردم تلفات وارد کنند. جنگ ساعت ها به طول انجامید و هنوز (تا زمان نوشتن این متن) گزارش های ضد و نقیضی از وضعیت امنیتی داخل شهر، مخابره می شود و این نشان می دهد که خطر به طور کامل، دفع نشده است.
از سوی دیگر، به عقیده آگاهان مسایل نظامی و امنیتی، قندوز از سال ۹۴ که برای ساعاتی به دست طالبان افتاد، همواره در معرض خطر سقوط قرار داشته و به نحوی زیر سایه سقوط، زندگی کرده است. به همین دلیل هم بود که در سال ۹۵ یکبار دیگر و برای دومین سال متوالی، کابوس سقوط به وقوع پیوست و طالبان برخی مراکز شهری قندوز را در اختیار خود گرفتند. از آن زمان تاکنون، قندوز همواره کانون داغ بحران و ناامنی بوده است؛ از سقوط و بازپس گیری ولسوالی های راهبردی آن ولایت تا حمله های مقطعی طالبان بر مراکز و پایگاه های امنیتی در حومه شهر و ولسوالی ها.
با اینهمه، دولت یا نخواسته یا نتوانسته بحران امنیتی قندوز را به طور کامل و همیشگی حل و فصل کند.
در سال های گذشته، وقتی جنرال مرادعلی مراد؛ از مقام های ارشد ارتش در آن زمان، برای رهبری جنگ به قندوز رفت، وعده سپرد که عوامل سقوط این شهر به دست طالبان را افشا خواهد کرد و از معمای سر به مهر نفوذ طالبان به مرکز شهر قندوز، رمزگشایی خواهد کرد. اکنون آقای مراد، معاون یک تکت انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری است؛ اما قندوز بار دیگر شاهد بازگشت درگیری و بحران و بی ثباتی و جنگ است. این بدان معناست که جنگ قندوز، صرفا یک رویارویی عادی میان دولت و طالبان نیست که همه روزه در سایر نقاط کشور نیز رخ می دهد؛ بلکه یک معمای پیچیده امنیتی و استخباراتی است که دست های قدرتمندی در عقب آن قرار دارند و اجازه نمی دهند که سایه ناامنی و کابوس سقوط برای همیشه از سر ساکنان آن شهر آشوب زده، برچیده شود.
اینکه سرپرست وزارت داخله مدعی می شود که این وزارت در جریان برنامه ریزی طالبان برای حمله به قندوز قرار داشته نیز نه تنها مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه گرهی دیگر بر گره های موجود می افزاید؛ زیرا این سؤال را ایجاد می کند که اگر دولت خبر داشت پس چرا پیشاپیش به منظور خنثی کردن نقشه طالبان، وارد عمل نشد و منتظر ماند تا ابتدا طالبان حمله کنند و دامنه جنگ را به مرکز شهر بکشانند، بعد دولت وارد عمل شود و مقام های ارشد امنیتی داخلی و خارجی در یک سفر تشریفاتی و تبلیغاتی راهی قندوز شوند؟
این سؤال درباره مهار دو جنگ پیشین در مرکز قندوز نیز وجود دارد. اینکه چرا دولت تنها به بازپس گیری مناطق اشغال شده به دست طالبان، اکتفا کرد و هیچگاه سعی نکرد لانه های امن آنها در مرکز شهر و اطراف آن را متلاشی و منهدم کند؟ به همین دلیل، ناامنی و خطر سقوط همچنان در زیر پوست شهر باقی ماند تا برای بار سوم، عود کند.
پرسش مهم تر اینکه چرا با طرح امنیتی جنرال دوستم برای پاکسازی قندوز از وجود طالبان، مخالفت شد و به او اجازه داده نشد که قندوز را برای همیشه، امن و باثبات بسازد؟
افزون بر این، جنایت نیروهای امریکایی در بمباران ساختمان شفاخانه پزشکان بدون مرز در جریان یکی از جنگ های قندوز به کجا رسید؟ چرا آن حمله به عنوان یک جنایت جنگی عمدی در محاکم بین المللی پیگیری نشد؟
همه اینها پرسش ها و معماهایی است که نیاز به رمزگشایی و راززدایی دارند و بی تردید اگر به آنها پاسخ داده شود، کلید مشکلات کنونی قندوز نیز به دست خواهد آمد.
او روز شنبه، ۹ سنبله گفت: «اهدافی را که طالبان تعیین کرده بودند در موارد و مقطعهای مختلف، همانا شهرهای بزرگ بود که کندز هم شامل آنها است. ما اطلاعات عمومی پیرامون این موضوع و آمادگیهای لازم را داشتیم.»
اشرف غنی؛ رییس حکومت وحدت ملی هم گفت که حمله طالبان بر شهر قندوز در تضاد با تعهدات طالبان در مذاکرات دوحه است.
اسدالله خالد؛ سرپرست وزارت دفاع، مسعود اندرابی؛ سرپرست وزارت داخله و اسکات میلر؛ فرمانده نیروهای خارجی به ولایت قندوز سفر کردند.
این سومین بار است که طالبان بر شهر قندوز حمله میکنند. در دو حمله گذشته، طالبان موفق به کنترل بخشهایی از این شهر شده بودند.
منتقدان می گویند که با توجه به اظهارات اعتراف گونه سرپرست وزارت امور داخله، آنچه برای بار سوم در قندوز رخ داد هرگز نمی تواند قابل توجیه باشد؛ زیرا بربنیاد آن، طالبان توانستند تا مرکز شهر پیشروی کنند و بر نیروهای امنیتی و مردم تلفات وارد کنند. جنگ ساعت ها به طول انجامید و هنوز (تا زمان نوشتن این متن) گزارش های ضد و نقیضی از وضعیت امنیتی داخل شهر، مخابره می شود و این نشان می دهد که خطر به طور کامل، دفع نشده است.
از سوی دیگر، به عقیده آگاهان مسایل نظامی و امنیتی، قندوز از سال ۹۴ که برای ساعاتی به دست طالبان افتاد، همواره در معرض خطر سقوط قرار داشته و به نحوی زیر سایه سقوط، زندگی کرده است. به همین دلیل هم بود که در سال ۹۵ یکبار دیگر و برای دومین سال متوالی، کابوس سقوط به وقوع پیوست و طالبان برخی مراکز شهری قندوز را در اختیار خود گرفتند. از آن زمان تاکنون، قندوز همواره کانون داغ بحران و ناامنی بوده است؛ از سقوط و بازپس گیری ولسوالی های راهبردی آن ولایت تا حمله های مقطعی طالبان بر مراکز و پایگاه های امنیتی در حومه شهر و ولسوالی ها.
با اینهمه، دولت یا نخواسته یا نتوانسته بحران امنیتی قندوز را به طور کامل و همیشگی حل و فصل کند.
در سال های گذشته، وقتی جنرال مرادعلی مراد؛ از مقام های ارشد ارتش در آن زمان، برای رهبری جنگ به قندوز رفت، وعده سپرد که عوامل سقوط این شهر به دست طالبان را افشا خواهد کرد و از معمای سر به مهر نفوذ طالبان به مرکز شهر قندوز، رمزگشایی خواهد کرد. اکنون آقای مراد، معاون یک تکت انتخاباتی در انتخابات ریاست جمهوری است؛ اما قندوز بار دیگر شاهد بازگشت درگیری و بحران و بی ثباتی و جنگ است. این بدان معناست که جنگ قندوز، صرفا یک رویارویی عادی میان دولت و طالبان نیست که همه روزه در سایر نقاط کشور نیز رخ می دهد؛ بلکه یک معمای پیچیده امنیتی و استخباراتی است که دست های قدرتمندی در عقب آن قرار دارند و اجازه نمی دهند که سایه ناامنی و کابوس سقوط برای همیشه از سر ساکنان آن شهر آشوب زده، برچیده شود.
اینکه سرپرست وزارت داخله مدعی می شود که این وزارت در جریان برنامه ریزی طالبان برای حمله به قندوز قرار داشته نیز نه تنها مشکلی را حل نمی کند؛ بلکه گرهی دیگر بر گره های موجود می افزاید؛ زیرا این سؤال را ایجاد می کند که اگر دولت خبر داشت پس چرا پیشاپیش به منظور خنثی کردن نقشه طالبان، وارد عمل نشد و منتظر ماند تا ابتدا طالبان حمله کنند و دامنه جنگ را به مرکز شهر بکشانند، بعد دولت وارد عمل شود و مقام های ارشد امنیتی داخلی و خارجی در یک سفر تشریفاتی و تبلیغاتی راهی قندوز شوند؟
این سؤال درباره مهار دو جنگ پیشین در مرکز قندوز نیز وجود دارد. اینکه چرا دولت تنها به بازپس گیری مناطق اشغال شده به دست طالبان، اکتفا کرد و هیچگاه سعی نکرد لانه های امن آنها در مرکز شهر و اطراف آن را متلاشی و منهدم کند؟ به همین دلیل، ناامنی و خطر سقوط همچنان در زیر پوست شهر باقی ماند تا برای بار سوم، عود کند.
پرسش مهم تر اینکه چرا با طرح امنیتی جنرال دوستم برای پاکسازی قندوز از وجود طالبان، مخالفت شد و به او اجازه داده نشد که قندوز را برای همیشه، امن و باثبات بسازد؟
افزون بر این، جنایت نیروهای امریکایی در بمباران ساختمان شفاخانه پزشکان بدون مرز در جریان یکی از جنگ های قندوز به کجا رسید؟ چرا آن حمله به عنوان یک جنایت جنگی عمدی در محاکم بین المللی پیگیری نشد؟
همه اینها پرسش ها و معماهایی است که نیاز به رمزگشایی و راززدایی دارند و بی تردید اگر به آنها پاسخ داده شود، کلید مشکلات کنونی قندوز نیز به دست خواهد آمد.