دونالد ترامپ؛ رییس جمهوری امریکا گفته است که در حال حاضر هیچ جدول زمانی برای خروج قوای امریکایی از افغانستان وجود ندارد.
ترامپ در حاشیۀ نشست سران جی۷ در فرانسه با اشاره به مذاکرات جاری صلح میان امریکا و طالبان گفت: "جدول زمانی وجود ندارد. هرآنچه هست، عجله نداریم".
این در حالی است که زلمی خلیلزاد، سرگرم نهمین دور مذاکرات با طالبان در قطر است؛ مذاکراتی که خروج قوای خارجی از افغانستان بخشی از آن است و به مراحل حساس و نهایی شدن نزدیک شده است.
ترامپ با اشاره به تلاشهای جاری صلح گفت که امریکا با طالبان، حکومت افغانستان و دیگران سرگرم کار هستند.
آقای ترامپ بار دیگر نقش کنونی امریکا را در افغانستان صلحبانی عنوان کرد و گفت: "در واقع بیش از هر چیز دیگر ما نقش صلحبانی را در آنجا (افغانستان) داریم. در مدت کم در این جنگ پیروز شده میتوانیم؛ اما نمیخواهم ۱۰ میلیون نفر کشته شوند".
اظهارات ترامپ همچنان آکنده از تناقض و تعارض است. یکی از تعارض های مهم آن، وضعیتی است که در پشت پرده مذاکرات صلح جریان دارد. اگر حق با ترامپ است پس باید نسبت به اهداف امریکا و طالبان درباره روند صلح، از بنیاد تردید کرد؛ زیرا اصرار بر حضور نیروهای امریکایی در افغانستان و تأکید مکرر طالبان بر لزوم خروج کامل این نیروها به عنوان پیش شرط پایان جنگ و پذیرش صلح، قابل جمع نیست.
آیا آنچه ترامپ می گوید، بازتاب دهنده واقعیت های پشت پرده سناریوی جاری صلح در دوحه است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، پس شرط اصلی طالبان مبنی بر خروج کامل و بی قید و شرط نیروهای خارجی از افغانستان به چه معناست و چگونه تحقق پیدا می کند؟
در حال حاضر و تا زمانی که جزئیات کامل توافقنامه صلح میان دوطرف، رسانه ای نشده و یا پیامدهای عملی این توافقنامه آغاز نشده باشد، نمی توان درباره صحت و سقم پریشان گویی های ترامپ، با قاطعیت داوری کرد.
اما نکته ای که نمی توان از نظر دور داشت این است که هدف اصلی امریکا از مصالحه با طالبان «معامله» با آن گروه است. امریکا می خواهد به راه حلی دست پیدا کند که هم رویکرد قدرت طلبی طالبان، تأمین شود و هم امریکا سلطه و هژمونی خود را در افغانستان از دست ندهد.
به باور بسیاری از کارشناسان، بسیار ساده انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم که ترامپ به عنوان یک رییس جمهوری دارای سوابق کار تجاری، بدون دستیابی به سودی سرشار و صرفا به منظور جلوگیری از هزینه کردن پول های بیشتر، خاک افغانستان را ترک کند و همه چیز را به طالبان واگذارد. اگر اینگونه باشد هیچ نیازی به نزدیک به یکسال مذاکرات فشرده و پنهانی و پیچیده میان دوطرف نیست. امریکا بدون آنکه نیاز به امضای توافقنامه با طالبان داشته باشد، می تواند خاک افغانستان را ترک کند و آن را به طالبان تسلیم کند. طالبان هم چیزی فراتر از این نمی خواهند؛ زیرا هدف آنها در نهایت، سیطره بی رقیب بر سرنوشت سیاسی و امنیتی افغانستان است نه اشغال امریکا!
بنابراین، مذاکرات فشرده جاری میان دوطرف نشانگر آن است که امریکا زیر نام مصالحه می خواهد معامله کند؛ معامله ای که پیامد آن، ادامه سلطه امریکا بر افغانستان بدون نیاز به هزینه کردن میلیاردها دالر پول باشد.
امریکا نسبت به معادن، منابع زیرزمینی، موقعیت ژئوپلیتیک و بسیاری از فرصت های سودآور دیگر در افغانستان، نگاه سلطه جویانه دارد و این همان چیزی است که همه امپراتوری ها و ابرقدرت های زمان از دیرباز تاکنون به دنبال آن بوده اند. از سوی دیگر، امریکا می داند که خروج امریکا از افغانستان بلافاصله عرصه را برای قدرت نمایی رقبای استراتژيک واشنگتن از جمله روسیه و چین، خالی خواهد کرد و این چیزی نیست که واشنگتن به دنبال آن باشد یا آن را تحمل کند.
با توجه به این مسایل، امریکا باید در چارچوب مصالحه، راهی برای معامله با طالبان پیدا کند؛ معامله ای دو سر سود که نه به خروج کامل و همیشگی امریکا از افغانستان، منجر شود و نه طالبان را به جنگی طولانی و بیهوده و بی برنده با نیروهای خارجی و دولت تحت حمایت آنها مجبور کند.
در این صورت، صلحی که قرار است از دل این معامله متولد شود، هرگز به نفع مردم افغانستان نخواهد بود و آرمان تاریخی آنها برای در اختیار گرفتن سرنوشت خویش را تحقق نخواهد بخشید؛ زیرا نه امریکا و نه طالبان، چنین صلحی نمی خواهند و اینگونه صلح، با منافع هردوطرف این معامله، منافات دارد.
ترامپ در حاشیۀ نشست سران جی۷ در فرانسه با اشاره به مذاکرات جاری صلح میان امریکا و طالبان گفت: "جدول زمانی وجود ندارد. هرآنچه هست، عجله نداریم".
این در حالی است که زلمی خلیلزاد، سرگرم نهمین دور مذاکرات با طالبان در قطر است؛ مذاکراتی که خروج قوای خارجی از افغانستان بخشی از آن است و به مراحل حساس و نهایی شدن نزدیک شده است.
ترامپ با اشاره به تلاشهای جاری صلح گفت که امریکا با طالبان، حکومت افغانستان و دیگران سرگرم کار هستند.
آقای ترامپ بار دیگر نقش کنونی امریکا را در افغانستان صلحبانی عنوان کرد و گفت: "در واقع بیش از هر چیز دیگر ما نقش صلحبانی را در آنجا (افغانستان) داریم. در مدت کم در این جنگ پیروز شده میتوانیم؛ اما نمیخواهم ۱۰ میلیون نفر کشته شوند".
اظهارات ترامپ همچنان آکنده از تناقض و تعارض است. یکی از تعارض های مهم آن، وضعیتی است که در پشت پرده مذاکرات صلح جریان دارد. اگر حق با ترامپ است پس باید نسبت به اهداف امریکا و طالبان درباره روند صلح، از بنیاد تردید کرد؛ زیرا اصرار بر حضور نیروهای امریکایی در افغانستان و تأکید مکرر طالبان بر لزوم خروج کامل این نیروها به عنوان پیش شرط پایان جنگ و پذیرش صلح، قابل جمع نیست.
آیا آنچه ترامپ می گوید، بازتاب دهنده واقعیت های پشت پرده سناریوی جاری صلح در دوحه است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، پس شرط اصلی طالبان مبنی بر خروج کامل و بی قید و شرط نیروهای خارجی از افغانستان به چه معناست و چگونه تحقق پیدا می کند؟
در حال حاضر و تا زمانی که جزئیات کامل توافقنامه صلح میان دوطرف، رسانه ای نشده و یا پیامدهای عملی این توافقنامه آغاز نشده باشد، نمی توان درباره صحت و سقم پریشان گویی های ترامپ، با قاطعیت داوری کرد.
اما نکته ای که نمی توان از نظر دور داشت این است که هدف اصلی امریکا از مصالحه با طالبان «معامله» با آن گروه است. امریکا می خواهد به راه حلی دست پیدا کند که هم رویکرد قدرت طلبی طالبان، تأمین شود و هم امریکا سلطه و هژمونی خود را در افغانستان از دست ندهد.
به باور بسیاری از کارشناسان، بسیار ساده انگارانه خواهد بود اگر تصور کنیم که ترامپ به عنوان یک رییس جمهوری دارای سوابق کار تجاری، بدون دستیابی به سودی سرشار و صرفا به منظور جلوگیری از هزینه کردن پول های بیشتر، خاک افغانستان را ترک کند و همه چیز را به طالبان واگذارد. اگر اینگونه باشد هیچ نیازی به نزدیک به یکسال مذاکرات فشرده و پنهانی و پیچیده میان دوطرف نیست. امریکا بدون آنکه نیاز به امضای توافقنامه با طالبان داشته باشد، می تواند خاک افغانستان را ترک کند و آن را به طالبان تسلیم کند. طالبان هم چیزی فراتر از این نمی خواهند؛ زیرا هدف آنها در نهایت، سیطره بی رقیب بر سرنوشت سیاسی و امنیتی افغانستان است نه اشغال امریکا!
بنابراین، مذاکرات فشرده جاری میان دوطرف نشانگر آن است که امریکا زیر نام مصالحه می خواهد معامله کند؛ معامله ای که پیامد آن، ادامه سلطه امریکا بر افغانستان بدون نیاز به هزینه کردن میلیاردها دالر پول باشد.
امریکا نسبت به معادن، منابع زیرزمینی، موقعیت ژئوپلیتیک و بسیاری از فرصت های سودآور دیگر در افغانستان، نگاه سلطه جویانه دارد و این همان چیزی است که همه امپراتوری ها و ابرقدرت های زمان از دیرباز تاکنون به دنبال آن بوده اند. از سوی دیگر، امریکا می داند که خروج امریکا از افغانستان بلافاصله عرصه را برای قدرت نمایی رقبای استراتژيک واشنگتن از جمله روسیه و چین، خالی خواهد کرد و این چیزی نیست که واشنگتن به دنبال آن باشد یا آن را تحمل کند.
با توجه به این مسایل، امریکا باید در چارچوب مصالحه، راهی برای معامله با طالبان پیدا کند؛ معامله ای دو سر سود که نه به خروج کامل و همیشگی امریکا از افغانستان، منجر شود و نه طالبان را به جنگی طولانی و بیهوده و بی برنده با نیروهای خارجی و دولت تحت حمایت آنها مجبور کند.
در این صورت، صلحی که قرار است از دل این معامله متولد شود، هرگز به نفع مردم افغانستان نخواهد بود و آرمان تاریخی آنها برای در اختیار گرفتن سرنوشت خویش را تحقق نخواهد بخشید؛ زیرا نه امریکا و نه طالبان، چنین صلحی نمی خواهند و اینگونه صلح، با منافع هردوطرف این معامله، منافات دارد.